صفحه 25 از 70: « پیشین 1 ... 24 25 26 ... 69 70 پسین »

تا به حال یواشکی دید زدی

aslanrad

کاربر

ارسالها: 355

#241 Posted: 17 Dec 2017 11:22

چن هفته پیش زنه همسایه با یه تاپ اومده بود رو بالکن منو دید جیغ و داد کرد مردم بی اعصاب شدنا

زندگی مثل دوچرخه سواری می مونه ... واسه حفظ تعادلت همیشه باید در حرکت باشی ... .((آلبرت انیشتین))

ویرایش شده توسط: aslanrad

BASR2012

کاربر

ارسالها: 181

#242 Posted: 26 Dec 2017 03:55

اون چیزی که اونو ناراحت کرده خوشمزه بازی بیجای تو هست
که داره همه رو ناراحت میکنه

برای همیشه و بدون هیچ بخشش این کاربر بن شده است
پرنسس

santiyagoooo

کاربر

ارسالها: 130

#243 Posted: 30 Dec 2017 11:56

یه روز جمعه ای بود صبح زود رفتم با ماشین خونه خالم اینا مثلا قرار بود صبح صبحونه ببریم بیرون خلاصه شوه. خالم آیفون زد و رفتم داخل دیدم خونه سکووووت و همه در خواب کامل شوهر خالم گفت بشین بپرم یه دوش بگیرم بچه ها رو صدا بزنم بریم تا گفت دوش ناخوداگاه بدنم یخ شد و قلبم تند تند زد تا رفت رفتم سمت اتاقشون گفتم ۱۰۰ درصد دیشب خبری بوده در بسته بود از جا کلیدی در نگاه کردم تخت روبرو بود دیدم خالم وسط تخت خوابه پتو هم پیچ خورده بود زیرش پایین تنش کامل لخت بود فقط یه پیراهن که تا کمر بالا بود تنش بود به شکم خوابیده بود یه پاشو جمع کرده بود یه پاشم کشیده بود کصش کامل معلوم بود قلمبه و سفید سیر دلم داشتم دید میزدم بعدش همگی تو پارک که نشسته بودیم (خالم چادریه سفت و سخت) با اینو اون که میگفت میخندید من وقتی میدیدمش میگفتم کجای کاری که صبح لختتو کامل دیدم
خلاصه خاطره خوبی از دید زدن بود.

↓ Advertisement ↓

santiyagoooo

کاربر

ارسالها: 130

#244 Posted: 1 Jan 2018 00:49

dobbby: تاحالا شده موقع دید زدن به گا برید؟مثلا طرف بفهمه و جیغ و داد کنه یا یکی از پشت ببیندتون؟
من یکی از ارزوهام اینه که تو خونه همساسمون دوربن مخقی کار بذارم و صبح تا شب دید بزنم
بالا
نقل قول

خونه همسایمون حمامشون تو حیاط بود اون زمانا که هنوز خیلی آپارتمان نبود و هوا به این شدت گرم نبود میرفتم بالا پشت بوم میخوابیدم همسایه روبرویی یه زن چادری و کاملا مذهبی بود از اینا بود که مدام تو خونشون مولودی زنونه میگرفت یا کل محرم صفر خونشون روضه زنونه بود. خلاصه من یه شب رفتم زودتر بالا پشت بوم جا پهن کنم که خنک بشن دیدم زن همسایمون رفته حمام در رو باز گذاشته حمامشون مدل ال مانند بود دوش تو قسمت ال بود خلاصه کنجکاو بودم ببینم کی تو حمومه یهو زنه از این طرف حمام اومد بیرون از اون زنایی بود که سفیدن کص تپلی دارن و یکم شکم دارن و سینه های بزرگ و کون بزرگ خیلی حال داد بعد هی به شوهرش میگفت شامپو بیار دوباره میگفت صابون خلاصه شوهره عصبانی شده بود بعد اینا به کنار نمیدونم چی شد وقتی داشت میومد این طرفه ال یهو بالا رو نگاه کرد منو دید با خشک کن که معلوم نشه درو بست آقا ما دو میگی قلبمون افتاد تو شورتمون فرداش اومد دم خونمون شانس هیچ کس نبود فقط خواهرم خونه بود و به خواهرم جریان رو گفته بود
بعد خواهرم یادمه اومد کلی دعوام کرد و گفت خجالت بکش زن مردم رو رفتی دیدی و کلی ترسوندم که به مامان و بابا میگم حسابتو برسن خیلی رو اعصابم بود در ضمن من کلی خواهرمو اون موقع تو حمام و لباس عوض کردن لخت کامل دید زده بودم خلاصه منم الکی سر صدا راه انداختم که خودش تو حیاطشون کلی سر و صدا میکرد وگرنه من خواب بودم از سر وصدا بیدار شدم اینم یه خاطره از دید زدن و لو رفتن من بود ولی انصافا زنه چیز خفن حقی بود مخصوصا وقتی راه میرفت کونش لرزش داشت.
یادش بخیر از اونجا رفتن الانم جاش آپارتمان شده .

santiyagoooo

کاربر

ارسالها: 130

#245 Posted: 17 Jan 2018 09:44

خیلی جوجه بودم یا مهد کودک میرفتم یا اول دبستان بودم اون موقع مامانم میرفت کلاس ورزش منم با خودش میبرد هر وقت کلاس تمام میشد با مامانم میرفتم تو رختکن اونجا همه زنا لخت میشدن که لباساشون رو عوض کنن یه چندتایی بودن کامل لخت میشدن شورت و سوتینشونم درمیاوردن کصشون رو بیشتر وقتا میدیدم با کون بزرگشون بعضی هاشون شوخی شوخی میزدن در کون همدیگه یکی دوتاشونم یادمه از پشت میچسبیدن به کون یکیشون که یکم تپلتر و گوشتی بود عقب جلو میکردن همشون میخندیدن منم که کلا تعطیل

بی خبر از هیچی فقط نگاه میکردم شومبولمم برای خودش راحت و آسوده خوابیده بود الان که سالیانه از اون ماجرا میگذره به خودم میگم چه دورانی بود بی خبر از هیچی

samansari

کاربر

ارسالها: 89

#246 Posted: 17 Jan 2018 14:37

خاله جونمو خیلی دید میزنم

santiyagoooo

کاربر

ارسالها: 130

#247 Posted: 24 Jan 2018 12:36

با بدبختی از این دیگ بزرگا رو هل داده بودم تو ماشین ببرم خونه دخترم عمم اینا واسه نذری میخواستن خونشون ویلاییه خیلی قدیمیه از اینا که آجراش رطوبت زده با یه حیاط بزرگ رسیدم خونشون زنگ زدم شوهر دختر عمم اومد و با هم دیگ رو گذاشتیم تو حیاط دستام سیاه شده بود رفتم دستام رو بشورم گفت شرمنده آب رو زود ببند هوا سرده مهسا تو حمامه یخ میکنه هنوز حرفش تمام نشده بود که تازه شیر رو باز کردم گفت شرمنده سوییچ ماشینت رو بده جنگی برم تا چهار راه بالا برای گاز وسیله بخرم گفتم بیا دست کن تو جیبم ببرش آقا تا رفت با هیجان رفتم دید بزنم حمامشون زیر در زنگ زده بود کنده کنده بود راحت میشد دید زد نزدیکتر که شدم بوی خفن واجبی یا همون تیزبر میومد بی سر صدا دولا شدم دیدم کون بزرگش سمت منه رونای خیلی درشتی هم داره صحنه خوبی بود پاهاشو باز کرده بود داشت از سوراخ کونش تا کصش دست میکشید تمیزش میکرد برگشت داشت رو کصش دست میکشید تپل و سفید بدون مو دوباره برگشت کونش سمت من شد دولا شد قلمبگی کصش کامل افتاد بیرون خیلی حال داد.
عاشق اینم که وقتی لخت کسی رو میبینی طرف تو عالم خودش خبر نداره کسی لختشو کامل دید زده پیش خودش میگه فقط شوهرم منو دیده.

BASR2012

کاربر

ارسالها: 181

#248 Posted: 10 Feb 2018 21:30

خ کس وکون مادرزنمو دید میزنم اخیرا شدیدا بهش چسبیدم

برای همیشه و بدون هیچ بخشش این کاربر بن شده است
پرنسس

Pouya4545

کاربر

ارسالها: 133

#249 Posted: 12 Feb 2018 16:17

کوص و کون مادرزنمو حسابی دید میزنم

santiyagoooo

کاربر

ارسالها: 130

#250 Posted: 1 Mar 2018 18:00

دید زدن نبود ولی مادر زنم امروز خونمون بود کمر درد شدید داشت این کرم بد بوها چیه ویکس.. ویسک
به خانومم گفت بیا براش کمرشو بماله بعد بهش گفت دستت جون دار نیست زنم به من گفت رفتم براش ماساژ بدم میگفت محکم هی ناله میکرد دامن پاش نبود یه چادر گلدار کشیده بود تا بالای کونش دقیقا اون استخون بالای فرق کونش درد میکرد وااااااای یه حالی داد هی که براش ماساژ میدادم یواش میومدم تا فرق کونش بعد با یه نمیشد سخت بود اون یکی دستمو گذاشتم رو کونش قشنگ بزرگی کونشو حس میکردم خیلی فاز داد.

صفحه 25 از 70: « پیشین 1 ... 24 25 26 ... 69 70 پسین »

گفتگوی آزاد سکسی /

تا به حال یواشکی دید زدی

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

↑ بالا