ارسالها: 2557
#21
Posted: 5 Sep 2012 00:36
ديد ك نزدم ولي زياد پيش اومده ب طور اتفاقي چشمم به پنجره هاي باز و دختر خانم هاي همسايه بيفته ك پوششون حتى ي بار 20% هم بود
روزگار غریبی ست نازنین ...
ارسالها: 180
#22
Posted: 26 Sep 2012 13:25
دخترعمومو که ۱۸ سالشه و خوش اندامه. تو حموم در حال آرایش موهای کس توپول و آکبندش
خدایــــــــــا
مگـــر ، تو پناه آنان نیستی که هیچ ندارند؟
ببین هیچ ندارم،
هیچ ، هیچ ، هـــیچ ...!
666 اشرار
ارسالها: 7673
#23
Posted: 28 Sep 2012 22:05
توی این کار ید طولایی دارم
چندین بار رو دست داداشمو گرفتم
یکی دوبارم کوچیک تر که بودم ۵۰ ۵۰ دوستامو دید زدم
کلا دید زدن یواشکی خیلی حال میده
یاد اون حرفایی که داداشم موقع .سکس به دختره میگفت که می افتم روده بر میشم
نامرد چه دروغایی که نمیگفت
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 12930
#25
Posted: 3 Nov 2012 00:52
یه بار خاله نو دید زدم،اون تو یه اتاق دیگه داشت شلوارشو عوض میکرد من از تو آینه دیدم
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 808
#26
Posted: 5 Nov 2012 05:29
یکبار با خانمی از بستگان رفتم خرید. داخل پاساژ رفت یک مغازه لباس زیر فروشی که ورود آقایون ممنوع بود. ورودی مغازه دو تا پرده داشت که خانمهای داخل معلوم نشن. منم دقیقا روبروی مغازه به دیوار تکیه داده بودم. لحظه ای که این فامیل ما داشت میومد بیرون، یکنفر دیگر داشت وارد میشد که هر دو تا پرده همزمان رفت کنار و من برا 10 ثانیه یک خانم خیلی خوش هیکل رو دیدم که داشت سوتین پرو میکرد. خیلی صحنه جالبی بود.
یک شب هم داشتم از یک کوچه خلوت خیلی تاریک رد میشدم که داخلش فقط یک درب بود و روبروش بطور کامل دیوار یک باغ بود. متوجه شدم یک خانم بیرون در ایستاده و داره با یکنفر داخل خونه صحبت میکنه. وقتی نزدیکتر شدم دیدم زنی که داخل بود یک حوله دور کمرش پیچیده و بالاتنش کاملا لخته. البته فکر نمیکرد اونموقع شب کسی از اون کوچه رد بشه چون چراغ ورودی راهروی خونشون خیلی پرنور بود صحنه فوق العاده جالبی بود که همیشه پیش چشممه. بنده خدا همچین هل شد که درو محکم رو پای اون یکی بست.
ویرایش شده توسط: Looti_khoor
ارسالها: 125
#29
Posted: 19 Nov 2012 12:43
من یه بار مامانم و دید زدم از حموم اومده بود من نوی اطاق خواب بودم حودمو زده بودم به خواب از زیر چشم خیلی یواش باز کردم چشمم رو دیدم سینه هاش خیلی بزرگ بود وااااااای
;-)
باورتون میشه سایز سینه های مامانم ٩۵ باشه؟
ارسالها: 79
#30
Posted: 10 Jan 2013 23:10
من یه ۳،۴ مرتبه ای یواشکی وقتی پسر همسایمون داشت ترتیب خواهرمو میداد دید زدم و خیلی حال کردم حالا بگذریم که شاید ۳۰،۴۰ مرتبه سینه ها و کون خواهرمو تو حموم نگاه کردم فکر کنم خودش میدونست نگاهش میکنم اما به روی خودش نمی آورد
-------
15 سالم که بود دو بار خواهر بزرگمو با پسر صاحبخونه خودمون دیدم که رو تخت خواهرمو میخوابوند و آروم آروم از کون میکردش و هرچی جلوتر که میرفت تلمبه زدنو تندتر میکرد
كشور من جايی است كه مردانش نسبت به خواهر و مادر خود غيرتی هستند و نسبت به خواهر و مادر ديگران روشنفكر!!!