صفحه 32 از 70: « پیشین 1 ... 31 32 33 ... 69 70 پسین »

تا به حال یواشکی دید زدی

santiyagoooo

کاربر

ارسالها: 130

#311 Posted: 29 Nov 2018 09:08

چند روز پیش رفتم خونه عموی خانمم گفت بیا ماهوارمون رو تنظیم کن زنش سفید و گوشتیه وقتی رفتم خونشون روی بند شورت و سوتین پهن کرده بود تی ثانیه چشمم خورد بهشون نشستیم اول یه چایی خوردیم بعد زنش تند تند رفت تو حیاط تابلو بود که زیر چادرش شورت و سوتینا رو قایم کرده شوهرشو صدا زد مثلا داشت یواش حرف میزد بهش گفت مگه عقل تو کلت نیست همه لباس زیرام رو بند پهنه عموی خانمم گفت چمیدونم بابا.
سوژه جالبی بود اون کون سفید تپلشو تو شورت تصور کردم.

sina_jooon

کاربر

ارسالها: 177

#312 Posted: 5 Dec 2018 18:09

خونه ما طبقه اوله و درست روبروی در ساختمان و از چشمی میشه رفت و آمدها‌ رو زیر نظر گرفت. امروز دوست دختر همسایه‌مون داشت می‌رفت بیرون. قبل از بیرون رفتن از در وایساد و یه کم لباساشو مرتب کنه. یه کم با لباساش ور رفت ولی مثل این که مشکلش حادتر از یه مرتب کردن ساده بود. یه کم ساپورتشو داد پایین و اول شورتشو درست کرد. یه شورت راه‌راه سفید و صورتی پاش بود. چه کون سفید و تپلی داشت. بعد پیراهن و مانتوشو مرتب کرد و رفت

Streetwalker

ارسالها: 7037

#313 Posted: 6 Dec 2018 00:46

بله.من پرستارم و اغلب بیماران رو تو بخش دید میزنم.
البته بیشتر اونها من رو دید میزنن!
مخصوصا بعضی همراه ها که وایاگرا سرخودن انگاری...

💔تلخم،حقیقت داره این تنها شدن بی عشق
تلخم،دلت میگیره،دنبالم نیا بی عشق
تلخم،حقیقت داره این تنها شدن بی عشق
تلخم،همینه تا همیشه حال من بی عشق...❤️‍🩹

↓ Advertisement ↓

Arman06

کاربر

ارسالها: 377

#314 Posted: 6 Dec 2018 00:54

نوجوان که بودم اره، الان دليلي نمي بينم همه وقتم و فکرم رو بزارم براي هيز بازي

ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی

abbas1234567890

کاربر

ارسالها: 76

#315 Posted: 6 Dec 2018 07:29

اره بابا تا دلت بخواد

minaina

کاربر

ارسالها: 185

#316 Posted: 6 Dec 2018 14:58

تو دانشگاه

دوستم‌ داشته‌ باش‌ ؛

از رفتن‌ بمان‌،

دستت‌ را به‌ من‌ بده‌،

که‌ در امتدادِ دستانت‌

بندری‌ست‌ برای‌ آرامش‌...

santiyagoooo

کاربر

ارسالها: 130

#317 Posted: 12 Dec 2018 12:59

فکر کنم قبلا تعریفش کردم ولی بازم بخاطر اینکه اینجا سکوت حکم ف ما نشه میگم.
مادرزنم کمر درد خفنی گرفته بود خوابیده بود لخت بود فقط یه چادر روش بود به خانمم گفت بیا براش ویکس بماله داشت انجام میداد بهش گفت تو اصلا زور نداری خانمم بهم گفت بیا کمرشو ماساژ بده چه کیییفی میداد سوتینم نبسته بود خلاصه ماساژ میدادم از کمرش تا گودی کمرش هر از چند گاهی نزدیکای چاک کونشو ماساژ میدادم کیرمم بد جوری بلند شده بود خلاصه یه کون لخت زیر چادر جلوم بود

Peynaz

کاربر

ارسالها: 118

#318 Posted: 15 Dec 2018 03:25

کلا از دید زدن لذت میبرم

صبح هایمان بی شک میتوانند زیباتر باشند
اگر تنها دغدغه ی زندگیمان مهربانی باشد
جای دوری نمیرود
یک روز همین نزدیکیها
لبخندمان را چندین برابر پس خواهیم گرفت
شاید خیلی زیباتر

santiyagoooo

کاربر

ارسالها: 130

#319 Posted: 22 Dec 2018 19:07

از کنار یه باشگاه ورزشی زنونه رد شدم در باز شده بود برا یه لحظه دیدم دوتا زن داشتن میومدن بیرون یکی هم کنار جا کفشی دم در وایساده بود نمیدونم دنبال چی میگشت تو کفشا با شورت ورزشی و سوتین بود هیکلش سفید و درشت بود.

alexander1394

کاربر

ارسالها: 145

#320 Posted: 11 Jan 2019 01:26

یه عمری دید زدم نهایتش متوجه شدم چقدر دیدم زدند

زندگی را هرگز جدی نگیر
راحت باش تا بگذرد
وگرنه تا ابد در جا خواهیم زد
از وقتی که ترا دیده ام عاشقت شدم
زچشم من برون مشو کشته آن لبت شدم

صفحه 32 از 70: « پیشین 1 ... 31 32 33 ... 69 70 پسین »

گفتگوی آزاد سکسی /

تا به حال یواشکی دید زدی

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

↑ بالا