ارسالها: 14
#522
Posted: 28 Nov 2020 23:01
saeed68p:
اززنت بیشترتعریف کن تا ماهم یه فیضی ببریم درسته صابون گلنارهم گرون شده ولی زنت بیشترازاینهاارزش داره
چی بگم؟
بد بخت اون دختری که با هزار امید میشه زن تو... انقدر نفهم و نامرد هستی که زنت رو بی ارزش میکنی. وقتی در مورد مسائل خصوصیش حرف میزنی برا یک سری آدم بی تربیت و بی خانواده میشه هم ارزش با صابون.... نمیدونم چرا بعضی ها انقدر بی معرفت میشن نسبت به همسرشون... حالا اگه خود خانمت بیاد اینجا و از خودش عکس بذاره میشه هرزه و طلاق راه حلتون ولی خودتون میان از خصوصیات شخصی خانمتون که لیاقتش رو نداشتی و نصیبت شده برا همه تعریف میکنی....
اون آدم هرزه و بی تربیتی هم که همه رو به شکل وسلیه خود ارضایی اش می بینه ارزش جواب دادن نداره که بخوام حرفی براش بنویسم
هرکه عاشق شد جفا بسیار می بایست کشید
ارسالها: 141
#529
Posted: 14 Dec 2020 12:46
دو سال پیش برای کاری میخواستم برم رشت. از ترمینال غرب ماشین های خطی سوار شدم. من صندلی جلو نشسته بودم. صندلی عقب سه تا خانم چادری نشسته بودن که از صحبتهاشون در طول مسیر متوجه شدم یه مادر و دختر با عروسشون هستن. عروسه بچه شیرخواره داشت و درست صندلی پشت من نشسته بود. زاویه آینه بغل ماشین طوری بود که از گردن به پایین این خانم تو دید من بود. نیم ساعتی از حرکتمون نگذشته بود که بچه شروع به گریه کرد. من ناخودآگاه چشمم افتاد به آینه دیدم یقه لباسش رو باز کرد، پستونش رو درآورد گذاشت دهن بچه. تقریبا 10 دقیقه ای بچه شیر خورد و بعد هم با ممه مامانش بازی می کرد. زنه هم با بچه اش که حالا سیر شده بود بازی می کرد و می خندوندش. در همه این مدت نوک پستون خوشگلش بیرون بود. تا برسیم رشت، این موضوع دو سه بار دیگه تکرار شد. من اولش فکر می کردم که عروسه متوجه من نیست، اما یک بار که سرش رو آورده بود پایین تر تا پیشونی بچه اش رو ببوسه، یه لحظه به آینه نگاه کرد و لبخند زد. فهمیدم از اول حواسش به من بوده. موقعی که رسیدیم و از ماشین پیاده شدیم، نگاهش کردم. قیافه اش معمولی بود اما شهوت از چشماش میبارید.
ببین چــه آسون زدی قلبمو شکستی