ارسالها: 143
#51
Posted: 26 Apr 2014 12:23
اره راستشو بخواین خیلی هم حال میده
دوستم هر وقت میخواد کسی رو بکنه میاره خونه ما
منم میمونم خونو و کامل یواشکی نیگاشون میکنم
دوستم میدونه
همین دید زدنا هم تا الان ۳- ۴ باریش با رضایت دختره به سکس سه تایی کشیده
-----------
منم دید زیاد زدم
با دوستمون خانوادگی رفته بودیم شمال
بیتا رن دوستم خیلی نازو سکسیه
رفتیم شنا من همش هواسم به هیکلش بود
با اینکه ساحل تقریبا اختصای بود ولی همه با شلوارک و تیشرت اومده بودن تو اب
خیس شدن تیشرتها هم کمکی نکرد که من خوب دید بزنم
اما شبش که همه تو ویلا بودیم
بیتا و شوهرش رفتن بیرون تو محوطه
منم یواشکی رفتم ببینم چه میکنن
فکر کردن کسی نیست
یکم لب گرفتن و سینه بیتا رو خورد . بیتا براش سریع ساک زد
فکر کنم زودانزالی داشت
سریع ابش اومد
اونام برگشتن تو جمع
به آسمان نگاه میکنم
انگار کسی مرا نگاه میکند
به زمین نگاه میکنم
انگار کسی سایه به سایه همراهی ام میکند
هیچگاه تنهایم نگذاشته
فراموشم نکرده
اما من گاهی فراموش میکنم
فراموش میکنم تنها با اوست که میتوانم؛
بخندم ، گریه کنم ، درد و دل کنم،
با کسی که " خدا &
ارسالها: 108
#53
Posted: 3 Jul 2014 02:24
با اینکه سکس زیاد دارم ولی دید زدن یه چیز دیگست لامصب
مخصوصا هم مامانی خودم
خود را فدا کنم بهتر از آنست که دیگران را نابود کنم
ارسالها: 889
#60
Posted: 27 Aug 2014 13:31
اینی که میگم مال تقریبا یه ماه پیش هست.
دوستم اسباب کشی داشت و من و چندتا از دوستان هم رفتیم واسه کمک. آخرای کار بود و همه رفته بودن و منو خانمش داشتیم یه کمد خالی رو می بردیم داخل. کمد رو وارو گرفته بودیم که یهو وسط هال در کمد باز شد. من فکر میکردم که کمد خالیه ولی دیدم چندتا از شرت و سوتینای خانم دوستم از توش افتاد بیرون. من که کف کردم. کمد رو گذاشتیم رو زمین و برش گردوندم و اونم خیلی ریلکس اونا رو گذاشت تو کمد و بردیم تو اتاق...
اما اون چیزی که باعث شد خاطره ی بالایی رو بنویسم.
امروز ظهر رفتم باز رفتم خونه دوستم تا چند تا مدرک و فایل رو ازش بگیرم و چون سرکار بود با خانمش هماهنگ کرد که برم. وقتی رفتم چون خونواده خانمش بودند من تو ساختمون نرفتم و تو حیاط موندم و رفتم کنار باغچه تا اون بره آماده اش کنه. حموم و دستشویی بیرونیشون اونور حیاط بود و وقتی من رفتم از در بسته حموم حدس زدم که یکی تو حموم باشه ولی اصلا فکرشم نمیکردم که تو اون چند دقیقه که من تو حیاطم بخواد بیاد بیرون. اونم کی؟... مادرخانم دوستم. یه زن میانسال کس به تمام معنا. حالا چطوری؟... لخت... فقط یه چیزی دور موهاش کرده بود و حوله ام دور کونش. پستونای گنده اش هم لخت لخت. لباساش رو که رو بند انداخت دیدم همون حوله رو هم باز کرد و انداخت رو بند. لخت لخت شد و از در پشتی رفت تو ساختمون. نمیدونید تو اون چند ثانیه که داشت میرفت تو، اون لرزشای کونش و پستوناش چه به حالم آورد... تا هنوز تو شوکم...
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....