ارسالها: 1796
#117
Posted: 2 Jun 2016 14:21
farzad_45: شما بگید من چکار کنم ...
سال گذشته روز تولد همسرم
من صبح زود رفتم بیرون و ساعتهای ده صبح بود که برگشتم و دیدم خونه نیست مقداری تزئینات که تو خونه داشتم با تعدادی بادکنک و چیزهای دیگه به در و دیوار آویزون کردم . یه شام حسابی هم از بیرون سفارش دادم و یه میز با یه دسته گل قشنگ چیدم یه شراب قرمز هم خریده بودم یه دست لباس و گوشواره و ساعت و یه عطر گرون قیمت بعنوان کادو گرفته بودم بسته بندی کردم و روی میز پذیرائی گذاشتم
میوه و اینجور چیزا هم که گرفته بودم روی میز گذاشتم . کیک رو هم توی یخچال گذاشتم و خلاصه سرتون رو درد نیارم هر چی که به نظرم رسیده بود انجام دادم یه موزیک لایت هم گذاشته بودم و تا ساعت هشت و نیم منتظرش بودم که از خونه مادرش اومد. خیلی سورپرایز شد .
ولی نه شام میخواست بخوره نه کیک ونه شرابی که گرفته بودم . کلا اینها براش مسخره بازی بود لباس رو هم که تا حالا نپوشیده گوشواره هم براش چندان جالب نبود و میگفت مدلش قدیمیه موزیک هم دوست نداشت گوش بده چون سرش درد میکرد و بعد از نیم ساعت گفت که خسته است و میخواد بره بخوابه . چند باری هم برای سکس رفتم و با نوازش بیدارش کردم ولی خسته بود گفت باشه بعد . من هم تا ساعت چهار صبح تنهائی همه شراب رو خوردم .
صبح هم که شد هنوز خواب بود که من آروم از خونه زدم بیرون و رفتم سر کارم .
شما جای من بودید چکار میکردید...../؟
داداش ناموسا ادم بد کیر میشه
من جات بود با دست راستم کش شلوارش و با دست چپ یقشو میگرفتم از پنجره مینداختمش کوچه
اندوه بزرگی ست انبوه انتظار
ارسالها: 132
#118
Posted: 2 Jun 2016 14:30
behrad24: یه کس مصنوعی
منـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم میــــــــــــــــــــــــــــــــــــخام
يكرنگ بمان حتي ...
حتي اگر در دنيايي زندگي ميكني كه مردمش براي پررنگي هزار رنگ ميشوند
ارسالها: 99
#119
Posted: 3 Jun 2016 13:50
دوست دخترشو بیاره با من سکس کنیم
افسوس که نامه جوانی طی شد ***و آن تازه بهــــار زندگــانی دی شــد
آن مرغ طرب که نام او بود شباب *** افسوس ندانم که کی آمد کی شد