ارسالها: 1
#101
Posted: 2 Mar 2015 18:52
منو دعوت کرد واسه اینکه شوهرش منو میشناخت و مثلا میخواست ثابت کنه همه چیز تمام شده بین ما منو دعوت کرد منم رفتم با یه دختر شاخ یه تاج گل خیلی بزرگم گرفتم که خدایی یک میلیون پول دادم اونجام کلی سعی کردم عادی جلوه بدم اما اون بعد اینکه چندبار منو دید آخر زد زیر گریه هم من اشکم در اومد...
اما خیلی سخته... لحظه لحظه ای که میگذره سخته ....
به نظر من واسه کسی اگه به هر دلیلی پیش اومد نره بهتره..
دیوانه ام
کــم دارم،
دو تختــه
کــه زيــر ســر تــو بگــذارم!
مــوهــايــت را بــه آن بــا فــاصلــه ببنــدی،
تــا مــن
گيتــار بــه دســت ِ ديــوانــه ای بــاشــم
کــه سمفــونــی خنــده هــايــت را بــه
بتهــوون، فخــر بفــروشــم
ارسالها: 130
#105
Posted: 2 Dec 2015 01:20
میرم مخ فک و فامیلشو میزنم
از قدیم گفتن دنبال 3 چیز نباش اتوبوس و زن و کیر کلفت
چون اگه رد بشه یکی دیگه جاش زود میاد خخخخ
يكرنگ بمان حتي ...
حتي اگر در دنيايي زندگي ميكني كه مردمش براي پررنگي هزار رنگ ميشوند
ارسالها: 79
#107
Posted: 16 Oct 2016 20:08
چرا که نه؟ می رم خوش می گذرونم و اصلا به روی خودمم نمیارم.
تو ماهی و من ماهی این برکه کاشی - اندوه بزرگی است زمانی که نباشی
ارسالها: 247
#110
Posted: 7 Nov 2016 11:09
من یه مقدار آدم قد و کله شقی هستم . اولین باری که عاشق شدم تو یه جمع دانشجویی بود که همه همدیگر را میشناختیم و با هم رفیق بودیم و یکی که من بهش علاقه داشتم اتفاقی با یه دحتر دیگه که اون هم دوستم بود ازدواج کرد . با اینکه هر دوی اونها هم کمابیش این جریان را میدانستند من برای اینکه روشون را کم کنم تو مراسم ازدواجشون شرکت کردم . تا زمانی که تو مراسم عروسی بودم خم به ابرو نمیاوردم و جوری وانمود کردم که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده . ولی وقتی از اون مراسم اومدم بیرون جالم خیلی بد بود و داشتم دیوانه میشدم . اون شب شاید یکی از بدترین شب های زندگیم بود و تا مدت ها تاثیر بد روحی آن روم بود .
I am leaving this website because of discrimination agaist trans genders by admin sites