سینه پرستان (ممه پرستان) - صفحه 5

ارسالها: 108

#41 Posted: 29 Aug 2012 22:12

یکی از بهترین روش ها که خانم های می تونن با سینه شون انجام بدن نایش تدریجه که باعث میشه مرد از شدت شهوت آتیش بگیره به عکس زیر توجه ویژه کنید که ثواب داره

میدونید چه زمان باید گفت من به همه ی آرزوهام رسیدم ؟

زمانی که یکی با همچین وضعی کنارت بشنه و ....

پدر سینه پرستان

برای اطلاعات بیشتر از انجمن سینه پرستان کلیک کنید

president67

کاربر

ارسالها: 253

#42 Posted: 30 Aug 2012 22:40

سینه فقط باید سفت و لیمویی باشه

WHY so SERIOUS

maralpotty

کاربر

ارسالها: 102

#43 Posted: 14 Sep 2012 14:58

به طور اتفاقی وارد این بخش شدم مشغول شدم به خوندن یک سری از کامنتا...
آقایون مثل اینکه در برابر یک جفت سینه خیلی بی اراده هستن که تا اسمشو می بینن یا در مورد می شنون دست از پا نمی شناسن
مطمئن باشید این حالت تنها برای شما نیست که وقتی سینه ای می بینید یه جور یه جور بشید مطمئن باشید ما خانم ها هم وقتی که به نوعی قصد داریم ابراز جنسی کنیم به نوعی این حالت برای خودمون رخ می ده.در همین موضوع قصد دارم یکی از خاطرات خودمو تعریف کنم زمانی که ایران بودم:

از هم خونه ایهام نسبت به پسرا و چجوری می شه دلشونو برد مطالب زیادی شنیده بودم.و برای اینکه بخوام تجربه ای در این مورد داشته باشم.تصمیم گرفتم یه برنامه ای بریزم و خودمو به یه پسر جور دیگه ای نشون بدم.
فصل دانشگاه بود و من ترم ششم بودم.
اینبار برخلاف همیشه برای اینکه دانشگاه برم،مانتویی بودم، تصمیم گرفتم چادر بپوشم و در عین حال کرستمو در آوردم و فقط مانتو پوشیدم و یه چادرم روش...از نظر حجاب سر و صورتمم رعایت کردم که یه وقت حراست دانشگاه گیر نده.

برام خیلی سخت بود آویزون...خودتون می دونید.راه برم انگار یه چیزی کم داشتم.وارد دانشکده شدم به زور و زحمت از پله ها رفتم بالا و نشستم یه جایی وسط کلاس.

استاد اون کلاس آدم بدی به نظر نمیومد ولی قصد نداشتم اونو سوژه کنم فقط هر از چند گاهی که دستم خسته می شد از جزوه برداری دستمو کمی تکون می دادم و سینه هامو می خاروندم. و کاملا معلوم بود که حواس استاد پرت می شد.
اصل مطلب از اینجا شروع میشه که یه پسر تقریبا مودبی توی کلاسمون بود.من فقط تو این چند ترمه می دیدمش به فامیلیش توجهی نداشتم و امروز بود که موقع حاضر غایبی فامیلیشو به خاطر سپردم .می دونستم که جزوه ها رو دقیق می نویسه.
کلاس که تموم شد و استاد رفت بیرون.در حال جمع کردن کاغذ ها و دفترهایی بود که روی میزش گذاشته بود.خودمو جمع و جور کردم .چادر به سرم کردم رفتم جلو فامیلیشو گفتم.تایید کرد . بهانه اوردم که مطلب که توی فصل شش بودن قسمتاییشو ننوشتم.می تونم ازش بگیرم و همون موقع بنویسم.قبول کرد.منم شیطون.یه صندلی خالی پشت دانشکده بود که چون سایه نبود معمولا کسی نمی نشست..منم نشستم اونم که کمی خجالت می کشید با کمی فاصله از من پیشم نشست
خودکار دستم گرفتم و جزوه شو ازش گرفتم با یه دستم جزوه ش دستم بود و دست دیگه ام به نوشته های خودم بود.
همین بهانه ای شد که چادرمو از سرم بردارم و جمع و جور کنمش.
اونم متوجه ماجرا شده بود به نظر میومد سرخ شده بود اخه هی سرش به اطراف می چرخوند.
در حالی که الکی جملاتی رو توی صفحه ی سفیدی از جزوه م می نوشتم چون آفتاب خیلی مستقیم می زد بهانه ی دیگه ای شد برام که دو تا از دکمه های وسط مانتومو باز کنم .اولش اطراف نگاه کردم جمعیت کم بود همه داشتن برای سلف غذا می رفتن. خلاصه دکمه های وسط باز کردم و تقریبا دیده می شدن .پسره اول خودشو به نفهمی زد و مثل قبل رفتار کرد منم کم نکردم الکی پرسیدم اینجا چی نوشته اومد جلو و کاملا نگاهش به سینه های من بود...
پسره با کمال بی شرمی دستشو برد داخل مانتوم و داشت مالش می داد که با جزوه ش کوبیدم توی سرش و بهش گفتم خیلی پست و بی اراده ای .جزوه شو جلوش انداختم و دکمه ها رو بستم و چادر به سر و دفترم تو کیف اونجا رو ترک کردم.از هفته ی بعد دیگه اون پسرو سر کلاس ندیدم.انگار حذف کرده بود یا خجالت می کشید منو سرکلاس ببینه.........................جالب اینجا بود که استاد اون کلاس فامیلی منو از اون روز به بعد به خاطرش سپرده بود.

اینجا بود که فهمیدم بعضی از آقایون هر چقدرم که خودشونو مثبت جلوه می دن در برابر این مسائل خیلی بی اراده ن...

rastgoo

کاربر

ارسالها: 889

#44 Posted: 15 Sep 2012 01:57

من عاشق سینه های گنده ام. یه چند وقته که بدجور هوس خوردن سینه ی یه زن شیرده کردم. دو تا از خانمای دوستام حامله اند... چه حالی میکنن اونا...
از نظر من سینه باید طوری باشه که قشنگ بشه کیر رو بذاری لاش و تلمبه بزنی...

من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....