ارسالها: 32
#118
Posted: 4 Nov 2017 13:27
من، پلوتونیوم-۲۳۸، مَرد (آقا) هستم ولی؛
میخوام براتون داستان یه خانم رو که شوهرش قبلاً با کَسهای دیگه روابطِ فسادآمیز داشته و اتفاقاً سعی هم میکرده تا همۀ این کارهاش رو از همه خصوصاً خانمش مخفی کنه، تعریف کنم و بگم که عکسالعمل و تصمیم اون خانم در برابر این برخورد شوهرش چی بوده!
اسم این خانوم، "جونُو (Juno)" و اسم شوهرش "ژوپیتِر (Jupiter)" بوده؛
ژوپیتر برای اینکه فساد و روابطش رو از همه و علیالخصوص از خانمش جونو پنهان کنه، به دُور خودش کُلی اَبر میکِشه (به قول معروف عَمداً میره تو هالهای از ابرها) تا کسی نتونه ببینه اون زیر داره اصطلاحاً چه گَندی میزنه و چه غلطی میکنه! (قابل توجه خانومها که فکر میکنن فقط شوهر خودشون هفتخطه و شوهرهای دیگه همه صاف و سادهان!)
تازه جریان به همین سادگی نبوده که خانم جونو راحت بتونه بره اون زیر و ببینه چه خبره؛ اون طِفلک مجبور بوده از زمین راه بیفته و میلیاردها کیلومتر بره و از نزدیک ببینه آقای ژوپیتر داره زیر اون اَبرها چه غلطی میکنه! (بازم قابل توجه خانومها که فکر میکنن فقط اونها بدبختن که شوهرهاشون جوری مخفیکاری میکنن که اونها نمیتونن راحت مُچشون رو بگیرن!)
خلاصه خانم جونو عَزمش رو جَزم میکنه تا خودش راه بیفته و بره ببینه آقاشون دور از چشم خانم داره چیکار میکنه!
جونو مجبور بوده از زمین راه بیفته و بره تا برسه به آقاشون ژوپیتر؛ حالا ژوپیتر کجاست؟ کُلی اونورتر از مارس (همون مریخ خودمون)؛ یعنی ۲.۸ میلیارد کیلومتر دورتر از زمین، همین زمینِ خودمون، جایی که جونو فعلاً اونجاست!!!
خب مُسلماً این کار به تنهایی از دست جونو بر نمیآد؛ ایشون تصمیم میگیره بره به سازمان فضایی ناسا تو آمریکا و ازشون بخواد که برای این سفر، بهش کمک کنن!
جونو اونجا همۀ داستان رو برای اهالی ناسا تعریف میکنه و از دلشکستگیهاش، نگرانیهاش، دغدغههاش، و دهها بدبختی دیگه میگه که با این پنهانکاری ژوپیتر زندگیش رو براش از مرگ بدتر کردن!
اونجا تو ناسا، همه تحت تأثیر قرار میگیرن و تصمیم میگیرن به خانم جونو کمک کنن؛ اونها تصمیم میگیرن تا جونو رو بفرستن به فضا تا بره پیش آقای ژوپیتر، همسرِ پنهانکار و خیانتکار ایشون و همه چیز رو خودش از نزدیک ببینه؛ ولی اینجا یه مشکلی وجود داره! جونو برای اهالی ناسا تعریف میکنه که ژوپیتر دور خودش رو با کلی ابر پوشونده تا بتونه هر غلطی که میخواد بکنه و کسی چیزی نتونه ببینه!
اهالی ناسا هم که با این دوز و کَلَکبازیها آشنان و تجربۀ زیادی در از دور سَرَککشیدن تو همه چیز رو دارن، به جونو دلگرمی میدن که: «خانم تو نگران هیچی نباش و همه چیز رو بسپار به دست ما، ما خودمون حَلِش میکنیم!»
اونها تصمیم میگیرن جونو رو به همۀ ابزارهای سنجشازدور مجهز کنن؛ از جمله رادیوسنج مایکرُووِیو (برای اینکه جونو از پشت ابرها هم بتونه بفهمه ژوپیتر داره با کیا حرف میزنه، با کیا چت میکنه، حتی چیها میگه و ...)، نگارندۀ مادون قرمز شفقهای ژوپیتر (برای اینکه جونو از پشت ابرها هم بتونه ببینه ژوپیتر آیا داره با کسی رابطۀ جنسی برقرار میکنه یا نه)، مغناطیسسنج (برای اینکه جونو از پشت ابرها هم بتونه بفهمه ژوپیتر چقدر اصطلاحاً زنگخور داره)، گرانشسنج (برای اینکه جونو از پشت ابرها هم بتونه بفهمه ژوپیتر بیشتر به خانمهای چاق علاقه داره یا لاغر (تا جونو ببینه باید رژیم بگیره یا نه برعکس به تغذیۀ خودش بیشتر توجه کنه و چاقتر و جذابتر شه واسه شوهرش!))، و یکی از مهمترین ابزارها یعنی دوربین عکاسی و فیلمبرداری (برای اینکه جونو بتونه همه روابط ژوپیتر رو ثبت و ضبط کنه و به وقتش و اگر نیاز بود تو دادگاه رو کنه) و البته چندین ابزار رصد و مراقبت دیگه!!!
با همۀ اینها، خانم جونو یه دغدغۀ مهم دیگه هم داشته و اون این بوده که نشه ژوپیتر که خبردار شده که جونو اومده اون نزدیکیها اطرافش و از فاصلۀ حدود ۵۶۰ کیلومتری که به دورش میچرخه و داره زاغش رو چوب میزنه و آمارش رو میگیره، از سَرِ انتقام بیاد و با ایجاد امواج و پرتوهای پُرانرژی و کُشنده، دخلش رو بیاره؟
البته حین صحبتکردن در مورد این دغدغه با اهالی ناسا، جونو بُغضش میترکه و شروع میکنه به زارزار گریهکردن و میگه: «راستش دیگه از من گذشته، این ژوپیتر آدم بِشو نیست، این دیگه نمیتونه مرد زندگی من بشه. من تو این مأموریت فدا هم بشم دیگه مهم نیست، تازه راحت هم میشم، من هر چقدرم بفهمم این مَردک داره چه غلطی میکنه فایده نداره که هیچ، عصبانیتر هم میشم، من که نمیتونم جلوی کارهاشو بگیرم.» جونو ادامه میده: «فقط یه چیزی ازتون میخوام و اون اینه که نمیخوام اگه مؤفق شد من رو از بین ببره، تمام اونچه دیدم و فهمیدم با مرگ من نابود شه؛ میخوام درسی بشه برای خانمها و آقایون دیگه، میخوام همه بفهمن که من چهها که نکشیدم، و ...»
اهالی ناسا از این تصمیم جونو استقبال میکنن و اون رو مجهز میکنن به ابزارهای ارتباط مخابراتی و رادیویی با زمین تا هرچه دیده و حس کرده رو قبل اینکه خداینخواسته جونو در اثر انتقامِ ژوپیتر، کشته بشه، به زمین ارسال کنه. همچنین به وسیلۀ این ابزار مخابراتی همیشه با جونو در ارتباط باشن و در شرایط مختلف بهش راهنمایی بِدَن که چیکار کنه، کجا بره، کدوم ابزارشو راه بندازه، چه اطلاعاتی از شوهرش بفرسته و ...
سَرِتون رو درد نیارم؛
خلاصه خانم جونوی مجهزشده به انواع و اقسام تجهیزات و ابزارآلات رصد و مراقبت و اندازهگیری و مخابراتی، ۵ اوت سال ۲۰۱۱، ساعت ۴:۲۵ دقیقۀ بعدازظهر به وقت گرینویچ، توسط ناسا و با راکِت Atlas V 551 از پایگاه نیروی هوایی کِیپ کاناوِرال در فلُوریدای آمریکا و از زمین به فضا و به سمت شوهرش ژوپیتر پرتاب میشه تا بعد از گذشت پنج سالِ آزگار و بعد از طیِ ۲.۸ میلیارد کیلومتر مسافت، در ۵ ژوئیۀ ۲۰۱۶، ساعت ۳:۵۳ دقیقۀ صبح، وارد مدار شوهرش ژوپیتر بشه.
جونو بعد از قرارگرفتن در مدار ژوپیتر، ۳۷ بار به دور شوهرش میگرده تا همه چیز رو از نزدیک ببینه و از رازهای نهفته سر در بیاره و در نهایت مؤفق میشه پی به چیزهایی ببره که تا پیش از این هیچکس از اونها خبر نداشت؛ و همچنین هر چه دید و حس کرد و اندازه گرفت رو میفرسته برای زمین تا درسی بشه هم برای خانمهایی که شوهرهاشون خیانت و پنهانکاری میکنن و راهکارهای کشف و مقابله با اونها رو یادشون بده و هم برای مردهایی که فکر میکنن تونستن همه چیز رو از زنهاشون مخفی کنن و ناخواسته بهشون نقاط ضعف و حفرههای امنیتیشون رو نشون بده!!!
ناسا که به طلاق و جدایی اعتقادی نداره، و همچنین بنابر وصیت خود جونو که نمیخواد به زمین برگرده و دوست داره نزدیک شوهرش بمونه، تصمیم داره تا سرانجام، و در ۳۰ ژوئیۀ ۲۰۲۱، در طی یک عملیات عاشقانه و البته فداکارانه، جونو رو وارد ابرهای پیرامون همسرش ژوپیتر کنه؛ ژوپیتر هم از قبل قول داده که تا قبل از این روزِ وصال، تمام بَساط گَند و کثافتکاریها و فساد خودش رو جمع کنه، هم چیز رو آب و جارو کنه، و منتظر همسرش جونو بمونه؛ تا جونو بعد از گذر از ابرها، خودش با پای خودش بره و ببینه که شوهرش برای زنش پاک و پاکیزه شده، و غیر از خودش، خبر از هیچ زن دیگهای نیست!
نگارنده: پلوتونیوم-۲۳۸ (آیدی: Plutonium238)
(© هرگونه کُپی بدون نقل قول از نگارنده، ممنوع!)
ReVeR: 26_6697_12_118-A_2
مثل
"پلوتونیوم-۲۳۸"؛
"همیشه هات"!
ویرایش شده توسط: Plutonium238
ارسالها: 181
#120
Posted: 4 Nov 2017 19:53
slutgirl: من به شخصه حاضر نمیشم با کسی که تا حالا سکس نداشته ازدواج کنم. یعنی من باید همه کارا رو بهش یاد بدم؟؟؟
اگر اینقدر برات مهم هست برو با یه جاکش ازدواج کن
در ضمن این روز ها اینقدر فیلم پورن های حرفه ای هست و دسترسی بهش راحت هست که نیاز نیست شما به کسی چیزی یاد بدی خیلی ها که سکس نداشتن می تونن یه جوری بکننت که بعد سکس اسم خودتم یادت نیاد
دلتون هم بخواهد یه پسر سالم گیرتون بیاد تو این دوره زمونه که همه اهل خیانت و بی بندوباری هستن
پاییز یکی از فصل های سال هست بهار هم میاد