ارسالها: 889
#21
Posted: 4 Feb 2012 00:42
من دوم راهنمایی بودم. یکی از دوستام رو میکردم. یادمه فقط چند قطره آب اومد. حس خیلی خوبی بود...
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
ارسالها: 7673
#23
Posted: 13 Apr 2012 13:13
با اینکه از بچگی کلا با این مسائل آشنا شدم اما اولین بار تو خواب بود.
یه خواب سکسی دیده بودم.
صبحش گفتم شاید دیشه وقتی رفتم حموم دیدم لزجه بعدش تازه فهمیدم چی شد .
ولی همون روز خیلی سر حال بودم.
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 80
#24
Posted: 30 Apr 2012 11:25
دوم راهنمايي بودم يه پسر تو محلمون بود كون ميداد بردمش خونه گذاشتم تو كونش نزديك نيم ساعت كيرم تو كونش بود بعد كه كيرمو در اوردم فكر كردم شاشم مياد رفتم دستشويي همش تكون تكون ميخورد بدنم دست خودم نبود داشتم سكته ميكردم تا اخرش يه قطره ابم اومد
ولي خداييش خيلي ترسيدم
هرچه ميروم نميرسم، گاهي با خود فكر ميكنم شايد من باشم كلاغ اخر قصه ها
ارسالها: 444
#26
Posted: 22 May 2012 02:22
دوازده سالم بود رفتم حموم
داشتم خودمو ميشستم
يخورده باهاش ور رفتم ي حسي بهم دست داد منم ولش نكردم ببينم چي ميشه خوشم اومده بود
يهو تمام بدنم سفت سست شد يه آبي با فشار زد بيرون
حس عجيبي داشتم بي حال شدم
ترسيده بودم
دفعه اول خيلي حال داد
در دستانت گرمای دست دیگری را احساس میکنم.راستش را بگوحقیقت چیست؟؟؟
ارسالها: 91
#29
Posted: 31 May 2012 22:24
بچه بودم کلاس اول راهنمایی.خدابگم چیکار کنه دوستمو.گفت یه کاری بهت میگم انجام بده حس میکنی دارن دنیارو بت میدند رفتم حموم شروع کردم به مالیدن شنبولم بهد ۱۰دقیقه ای دیدم حالم داره عوض میشه یدفه یه ماده ی سفیدی ازش اومد بیرون بعدش احساس کردم یکی رو کمرم وایساده.ولی خیلی خیلی حال داد.
از اون روز به بعد هر موقع میشد جق میزدم که یه روز دختر خالم منو دیدداشتم میمردم از ترس...
گفت داری چیکار میکنی؟
گفتم هیچی به خدا!
گفت اره جون خودت.وقتی به خاله گفتم اون وقت میفهمی...
خدا نصیب دشمنتون هم نکنه...
بس که ديوار دلم کوتاه است
هر که از کوچه تنهايي من مي گذرد
به هواي هوسي هم که شده
سرکي مي کشد و مي گذرد