ارسالها: 341
#75
Posted: 19 Nov 2023 12:32
با اینکه اعتقادی به مناسبت های مذهبی که برای مناسبت های ملی در نظر گرفتند ندارم ؛ ولی روز پرستار رو به تمامی سپید پوشان قهرمان سلامت وطن به خصوص بانوی اول سایت خانم استریت واکر عزیز تبریک میگم برای همه تون آرزوی سلامتی و تندرستی و آسایش آرزومندم
معیادگاه ما انسان و آبادی !
تاریخ آینده میدان آزادی ...
جانی & واکر
ارسالها: 7368
#76
Posted: 19 Nov 2023 17:48
jhanmii:
با اینکه اعتقادی به مناسبت های مذهبی که برای مناسبت های ملی در نظر گرفتند ندارم ؛ ولی روز پرستار رو به تمامی سپید پوشان قهرمان سلامت وطن به خصوص بانوی اول سایت خانم استریت واکر عزیز تبریک میگم برای همه تون آرزوی سلامتی و تندرستی و آسایش آرزومندم
درود بر شما دوست عزیز
حقیقتش اصلا انتظار نداشتم کسی در این انجمن این مناسبت و حضور و وجود من را بعنوان بک پرستار به خاطر داشته باشد...
یک لحظه خاص و ناب را برای من آفریدید و بعد از مدتها حسی خاص و ارزشمند را بخاطر شما تجربه کردم...
تیزبینی،دقت و مهربانی شما فراموش نخواهد شد

در اینجا من هم بعنوان عضوی از جامعه پرستاری ایران این مناسبت را(هرچند من هم مثل شما اعتقادی به این مذهب و مناسبتهایش ندارم) به همکاران عزیز و گرامی در جای جای ایران تبریک میگویم.
💔چشمام سگ نداره،اما یک سگ هار تو دلمه که قلاده هم نداره... ❤️🩹
ویرایش شده توسط: Streetwalker
ارسالها: 341
#77
Posted: 19 Nov 2023 18:37
Streetwalker
سلامت و پیروز باشید وبه هر آرزویی که دارید برسید ؛ تحفه سبزی بود این تبریک برای شما و همکارانتون که با مشقت زیاد و حقوق کم جانفشانی میکنید زنده باشید و همیشه سبز
معیادگاه ما انسان و آبادی !
تاریخ آینده میدان آزادی ...
جانی & واکر
ارسالها: 24
#79
Posted: 7 Feb 2024 22:18
۱۶ ۱۷ ساله بودم مریض شدم رفتم دکتر ، دکتر امپول داد و رفتم امپول بزنم
درمانگاه محل خیلی خلوت بود امپول زن یه مرد سی و چند ساله و خیلی موجه بود خوابیدم رو تخت و شلوارم رو یه مقدار کشیدم پایین
اومد بالا سرم گفت شلوارتو بیشتر بکش پایین ، شروع کرد به پر کردن سرنگ دستش رو گذاشت روی باسنم یه مقدار با نوک انگشت مالید گفت اینجوری خوابیدی نمیشه پشتت تزریق کرد گفتم چرا؟
گفت باسنت گوشت نداره به بغل بخواب از بغل به کشاله بزنم من که شاخ در اورده بودم شک کردم یارو یه داستانی داره
خلاصه اسرار کرد من به پهلو خوابیدم حواسم نبود شلوار زیاد کشیدم پایین قسمت بالای کیرم پیدا شد
اونم اومد شروع کرد به تزریق امپول ، وقتی تمووم شد داشت پنبه رو میگذاشت رو بدنم که یه دفعه با اون دستش کیرم رو اروم گرفت شروع کرد مالیدن
از چا پریدم گفتم چیکار میکنی
گفت تو رو خدا من اوبی ام حشرم زده بالا کیرت سفید و خوشگله بذار همینجا برات ساک بزنم
منتظر اوکی من نشد شروع کرد به خوردن و ساک زدن
منم از شگفت زده و بیحال از مریضی تکون نخوردم یارو یه مقدار ساک زد و آبم اومد
ازم تشکر کرد و گفت اگر پایه ای باهم بیرون قرار بذاریم که من برای اینکه سریعتر از اونجا برم گفتم باشه میام پیشت سریع رفتم تا دو سه ساعت از این اتفاق شوکه بودم
دیگه تخم نکردم برم اونجا آمپول بزنم
عاشق باتهای (مفعولان) عزیز و دوستداشتنی هستم