ارسالها: 57
#12
Posted: 12 Aug 2023 14:37
بدترین خاطره سکسیم هم برمیگرده به یه خریت که تو یه واحد خالی متعلق یه ارگانی که باهاشون کار میکردم و کلیدش دستم بود،
دوست دخترم رو بردم داشتیم سکس میکردیم ساعت ۵ صبح یهو دیدم یکی داره میکوبه تو در و میگه درو باز کن ببینم.
همسایه دیوس ساعت ۴ صبح دیده بود ما رفتیم تو تماس گرفته بود با رئیس اون ارگان و رسید دم در و خفتمون کرد.
بعدشم گفت هرکسی جز تو بود با پلیس میومدم و به خدمتش میرسیدم
یکی از بدترین خاطرات کل زندگیمه
تا مدت ها خودم رو به شدت سرزنش میکردم و با خودم کلنجار میرفتم که این چه خریتی بود به خرج دادی و آبروی خودت رو پیش این آدم بردی
ویرایش شده توسط: error7003
ارسالها: 329
#13
Posted: 13 Aug 2023 10:54
رمانتیک ترین سکس
یه مدت با یه شرکت کار میکردم یه خانم مدیر داخلیش بود ترکه ایی و جدی و مغرور که با هیچ کس فالوده نمیخورد یه ماه گرفتگی هم تو صورتش بود که بعدا فهمیدم مال تصادف بوده اوایل نه اون به من محل میذاشت نه من با اون کاری داشتم گذشت تا یه روز تو جلسه با مدیرشون من یه جک گفتم و اون بلند بلند خندید من گفتم چه عجب خنده شمارو هم دیدیم ! گفت از خودتون که بهترم همیشه اخمتون تو همه و عصبید ! مدیرش گفت اتفاقا ایشون پشت اخماش قلبی از طلا داری و بسیار هم خوش مشربه ... گذشت یه کم یخمون وا شده بود و با هم گاها شوخی میکردیم البته مودبانه یه روز که من رفتم شرکتشون برای تسویه حساب و دادن چک درخواست آژانس داده بود و ماشین نبود و کارخونشون هم شهرک صنعتی بود و خارج شهر ؛ من گفتم خانم من دارم برمیگردم داخل شهر اگه میخاین من تا جایی میرسونمتون ؟گفت نه مزاحم شما و نمیشم و... خلاصه بعد کلی تعارف اومد صندلی عقب نشست و تو مسیر هم کمی بحث کاری کردیم و آخرش گفتم چرا اینقدر جدی هستی شما اصلا نمیشه بهتون گفت بالای چشتون ابرو ! گفت محیط کارگری هست رو بدم از کارگر تا نگهبان و مدیر و غیره چششون دنبالت هست ... به مقصدش رسوندمش و پیاده شد و رفت و این جرقه دوستیمون شد یه شب مست بودم دلو زدم دریا و تو تلگرام براش یه جوک فرستادم و بعد شروع کردیم چت و تا یه مدت فقط چت کردیم تا اینکه دعوتش کردم به صرف شام که گفت نمیتونم میترسم آشنا ببینه آبرومون بره گفتم پس چه کنیم گفت من یه واحد آپارتمان بهم ارث رسیده بیا اونجا شام هم خودم درست میکنم فقط شراب بیار چون من مشروب سنگین نمیخورم ... شب قرار رسید من رفتم به خودم رسیدم ادکلن زده و شش تیغ کرده با شراب و شکلات و یه کادوی کوچیک رفتم خونشون .
ادامه در پست بعدی
معیادگاه ما انسان و آبادی !
تاریخ آینده میدان آزادی ...
جانی & واکر
ارسالها: 329
#14
Posted: 13 Aug 2023 12:15
رسیدم دم آپارتمان و ماشین رو پارک کردم و اس دادم ایفون رو زد و گفت بیا طبقه ۴ ... یه آرایش ملایم کرده بود یه تاپ و مینی ژوپ تنش که خیلی بهش میومد دست دادیم و من رفتم تو برام شربت آورد گفت شامم حاضره اول شراب بخوریم یا شام گفتم نم نم میخوریم من که تا صبح هستم گفت اوهو شامتو میل کردی نخود نخود هرکه رود خانه خود من شوهرم اینجا نیست ولی باید برگردم خونه خودم تو هم برو خونه خودتون ... خلاصه شروع کردیم شام و مشروب و گپ زدن و قصه زندگیش رو تعریف کرد که بچشو تو تصادف از دست داده و یه مدت به شدت افسرده شده و میاد سرکار که سرگرم باشه و ماه گرفتکی تو صورتشم مال تصادفه و... خیلی دلم براش سوخت نمیخاستم جلسه اول لمپن بازی در بیارم و باهاش سکس کنم خلاصه مهمونی تموم شد و من رسوندمش خونه و اون شب گذشت
فردا شروع کردیم چت گفت دیشب شق درد نگرفتی؟ گفتم نه من برای سکس نیومده بودم دوست داشتم مثه دوتا دوست فقط خوش بگذرونیم ... گفت باشه پس از این به بعدم حق نداری دست به من بزنی ما فقط دوستیم ؛ گفتم چشم . یه مدت گذشت و روز ولنتاین بود شام دعوتم کرد همون آپارتمان منم شراب بردم و شکلات و یه انگشتر نگین دار خوشگل که با وسواس زیاد انتخاب کردم رسیدم آپارتمانش و یه لباس مجلسی مشکی تن کرده بود خیلی زیبا شده بود ... رفتم تو یه تدارک زیاد دیده بود شمع و نور پردازی و فضای عاشقانه و شام مفصل قبل شروع شام و شراب جلوش زانو زدم انگشتر رو نشونش دادم گفتم مال من میشی گفت نه صاحب داررررم ! خلاصه انگشتر رو دستش کردم و کلی برام ناز کرد گفت باورم نمیشه هنوز تو با این شخصیت مغرورت جلوم زانو زدی ! شروع کردیم شام و شراب و شکلات و بحث کردن ناگفته نمونه یه نوتلا خریده بودم که فاز مستیش رو ببرم بالا خلاصه یواش یواش مست شدیم و دستش رو گرفتم شروع کردم نوازشش خلاصه خودشو تو بغلم ولو کرد و شروع کردیم لب گرفتن تا به خودش اومد لختش کرده بودم باورم نمیشد یه زن با سن حدود ۳۵ اینقدر بدن جذابی داشته باشه سینه ۷۵ سفت بدن بدون چربی مانکن شکل و باسن زیبایی هم داشت کلا بدنش بهم میومد با گردن بلوری دراز و... شروع کردم لیسدن بدنش از بالا تا پائین تا رسیدم به واژنش نوتلا زدم (از کص لیسی خوشم نمیاد ) و شروع کردم اول زبون زدن و بعدم میک و لیس زدن داشت نالع میکرد و سرمو فشار میاد تو واژنش ... بعد کلی لیس زدن واژن و سینه هاش بهش گفتم برام بخور اول گفت نه خوشم نمیاد بعد گفت نه گناه داری خوب برام لیس زدی منم برات میخورم نوتلا زدم تا مستیش دزش بره بالاتر لعنتی ناز کرده بود چنان برام ساک میزد که رفتم تو ابرا کارشو خوب بلد بود ؛ القصه بغلش کردم بردم رو تخت اتاق خواب نور رو کم کردیم شروع کردیم ۶۹ به خوردن هم بعد دیگه گفت دارم میمیرم زود منو جرررر بده منم تو حالت تاق باز اول سر کیرمو کمی مالوندم به واژنش که کاملا خیس و آماده بود بعد یواش یواش سرش دادم تو تا ته که رفت یه حیغ کشید و گفت مردم جرم بده من چون نمیخاستم زود ارضا شم یواش یواش فقط تلمبه زدم و سینه هاشو میک زدم بعد به پهلو خوابید من شدت تلمبو بیشتر کردم اخر سرم گفتم داگی وایسا رفتم پشتش اوف یه کص پف کرده خیس که کل رونش رو خیس کرده بود یه سوراخ کون خوشگل که معلوم بود آکبنده ! شروع کردم تلمبه زدم انگشتو با آب کصش خیس کردم و یواش گذاشتم دم سوراخ کونش گفت نههههه جیغ میزنم بخدا من که مست بودم و تو ابرا یواش یواش انگشتمو حا کردم تو کونش دیدم آه بلندی کشید و یه لرزه رو بدنش احساس کردم فهمیدم ارضا شده منم دو تلمبه شدید زدم و کیرمو در آوردم رو باسنش آبمو خالی کردم شدت آبم اینقدر زیاد بود که موهاشم خیس شدت از آبم ... تا صبح اونجا خوابیدیم و هر وقت بیدار شدیم دوباره سکس کردیم فکر کنم سه یا چهار بار .
رماتیک ترین شب زندگیم بود اون شب هنوزم حسرت اون روزا رو میخورم یه مدت باهم بودیم و بعد از شوهرش جدا شد و مهاجرت کرد به آلمان گاها بهم پیام میده میگه میام ایران میبنمت ولی چون دو تابعیتی هست میترسه بیاد ...یادش بخیر
معیادگاه ما انسان و آبادی !
تاریخ آینده میدان آزادی ...
جانی & واکر
ارسالها: 329
#17
Posted: 19 Aug 2023 20:14
pureson
خوب شما هم خاطره یا خاطراتتو بگو تا داغ بمونه این تاپبک
معیادگاه ما انسان و آبادی !
تاریخ آینده میدان آزادی ...
جانی & واکر