FatemehTK:
کی از تجربه های شیرین سکسی من دو روز پیش اتفاق افتاد. شوهرم از اول عید رفته بود شهرستان به خونواده اش سر بزنه. چون چند وقت پیش با مادرش جر و بحث کرده بودم، همراهش نرفتم.
اکثر اهالی ساختمان ما هم برای تعطیلات عید مسافرت رفتن. غیر از سرایدار، از ده واحد، فقط من بودم و یک واحد که مدیر ساختمان هم هست.
مرد این خونواده که اسمش رضا بود خیلی وقت بود که دنبال زدن مخ من بود. وقتی فهمید تنها هستم، یه روز که زن و دخترش رفته بودن استخر، اومد دم در واحد ما. دعوتش کردم بیاد تو. پیشنهاد دوستی داد و گفت از من خوشش میاد. من هم که حشری بودم موافقت کردم یه مدت امتحان کنیم ببینیم چی میشه. اون روز کمی بغل کردیم و همدیگه رو مالیدیم. چون ممکن بود زنش بیاد وقت زیادی نداشتیم که سکس کنیم. روز دوشنبه که عید فطر بود زنش و دخترش رفتن خونه باباش ولی رضا به بهانه سردرد نرفت. اومد پیش من و چند ساعت مثل جوونای ۱۸-۱۹ ساله سکس کردیم. هر کدوممون ۲-۳ بار ارضاع شدیم. وقتی میرفت ازم قول گرفت باز هم فرصت پیش اومد بکنیم.
ای شیطون. نووش جونت. اونوقت به من میگی فقط گاهی حوصلت سر میره میای اینجا ولی در عمل آب گیرت میاد شناگری هااا