ارسالها: 2554
#91
Posted: 24 Aug 2012 06:30
از یارو میپرسن ۲۲ بهمن چه روزیه؟ میگه روزی که جمهوری اسلامی به ایران حمله کرد.
++++++++++++
قدیما مادرها برمی گشتن می گفتن: نکن! می گم لولو بیاد بخورتتا!
حالا اینو بگی بچه هه برمی گرده میگه: مامان، تو هوای خودت رو داشته باش! ب
++++++++++++++
اوایل انقلاب گفتند بچه بیاورید تا لشکر امام زمان را کامل کنیم و اینگونه بود که ما فرت و فرت بدنیا آمدیم؛ اما زهی خیال باطل! لشکر امام زمان که هیچ، دار و دسته لیان شامپو هم نشدیم! مع الوصف ما که با آن هدف متعالی بعمل آمدیم این شدیم! باید گریست بحال بچه هایی که برای یک میلیون تومان…ناقابل! تولید میشوند
++++++++++++
از لقمان پرسیدند: ادب از که آموختی؟گفت: ولم کنین بابا، من الآن چند ماه که دیگه نماز جمعه نمیرم!!!!
+++++++++++++++++++
قابل توجه بسیجی هایی که ساعت ۸:۱۵ افطار میکنند : یادش بخیر زمان خاتمی ساعت ۵
افطار میکردیم…!!!
+++++++++++++++
آب را گل نکنید…وگرنه خدا با اون گِله یه احمدی نژاد ِ دیگه می سازه ها!!
++++++++++++++++
طرف میره خرشو بفروشه وسط راه خوابش میبره وقتی بیدار میشه میبینه خره داره پول میشمره
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#92
Posted: 24 Aug 2012 06:33
ك روزي خميني خامنه اي و رفسنجاني با هواپيما سفر ميكردند.
خامنه اي ميگويد:چه خوب است كه يك اسكناس ۱۰۰۰ توماني بينداريم پائين يك نفر خوشحال ميشود
رفسنجاني مخالفت ميكند و ميگويد: دو تا ۵۰۰ توماني بيندازيم بهتر است دو نفر خوشحال ميشوند.
خلاصه بين اين دو نفر اختلاف ميافتد و مثل معمول پيش خميني ميروند و مسئله را گفته و داوري ميخواهند.
خميني كمي فكر كرده ميگويد: شما اجازه بدهيد اول نظر خلبان را بپرسيم.
هر سه نفري پيش خلبان ميروند. خلبان پس از شنيدن ماجرا ميگويد : اگر بنا به خوشحال كردن باشد شما سه نفر پائين بپريدخيلي بهتر است چون ۳۶ مليون نفر خوشحال ميشوند!
وقتي كه عراق به ايران حمله كرد يك خبرنگار خارجي با يك داش مشتي در تهران مصاحبه ميكرد.
خبرنگار: آقا ممكن بگيد چرا بين شما و عراق جنگ شده؟
داش مشتي: والله اونا ۱۲۴ هزار پيغمبر و ۱۲ امام به ما قالب كردند ما حرفي نزديم الان ما داريم يه امام به اونا قالب ميكنيم اين الم شنگه را راه انداختن.
خميني گفته است:
<< از اين آدمي كه ميگويد جمهوري باشد اسلام نباشد؛ بايدپرسيد كه چه بدي از اسلام ديدي؟....تو از اسلام چه بدي ديدي؟ آنكه ميگويد ما جمهوري دموكراتيك به فرم غرب ؛ از اسلام چه بدي ديديد؟چه ميدانيد از اسلام؟ اسلام تامين آزادي ؛استقلال ؛ عدل است. اسلام شخص اولش با يكي از رعايا فرق نداشت بلكه پائين تر از او بود در استفاده از ماديات. آزادي آرا در اسلام از اول بوده است. در زمان ائمه ما ـ عليهم السلام-بلكه در زمان خود پيغمبر آزاد بود؛ حرفهايشان را مي زدند. ما حجت داريم. كسي كه حجت دارد از آزادي بيان نميترسد لكن توطئه را اجازه نميدهيم.>>
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#93
Posted: 24 Aug 2012 06:33
فرح زن شاه را ديدند كه چند سال پس از پيروزي انقلاب خميني را دعا ميكند.به او گفتند اين چه كاري است كه تو ميكني چرا خميني را كه شما را بدبخت كرده دعا ميكني مگر عقلت را از دست داده اي.
فرح پاسخ داد خدا پدر خميني را بيامرزد اين آدم ما را رو سفيد كرد.مگه نميبينيد كه مردم اعليحضرت را <<خدا بيامرز>> خطاب ميكنند!
هواپيمايي از ژاپن به آمريكا ميرفت.پس از يك ساعت پرواز يك ژاپني بپا خواست و ساعت خود را باز كرده و به بيرون از هواپيما انداخت.به او گفتند اين ساعت خيلي گران بود چرا بيرون انداختي ؟مسافر ژاپني جواب داد از اين در كشور من زياد است وارزشي ندارد!
پس از چند دقيقه يك مسافر آمريكايي بپا خواست و كاپشن ارتشي خود را به بيرون از هواپيما پرتاب كرد. به او گفتند چرا اين كارو كردي اين كاپشن خيلي گران است.آمريكايي جواب داد مسئله اي نيست از كاپشن ها در كشور من خيلي زياد است و ارزشي ندارد.
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#94
Posted: 24 Aug 2012 06:34
يك مسافر ايراني در هواپيما بود و خيلي هم به غرورش صدمه خورده بود و مترصد فرصتي بود تا غرور ضربه خورده اش را تسكين دهد.غفلتا چشمش به ملايي افتاد و سريعا ملا را بغل كرده وبه بيرون از هواپيما پرتاب كرد. به او گفتند چرا اين كار را كردي؟ ايراني سريعا جواب داد مسئله اي نيست از اين چيزها در كشور من زياد است و ارزشي ندارند.
روزي بتول زن خميني به نزد وي رفت و گله كرد كه من همسر فداكاري برايت بودم و لي تو اصلا به فكر من نيستي.تمام افتخارات به نام تو است شعار ها را بنام تو ميدهند ولي اصلا از من اسمي برده نميشود. خميني به او گفت اي بابا تو چرا اين طوري فكر ميكني بزرگترين نشان كشور كه همان نشان روي پرچم سه رنگ باشد را به خاطر تو ساختم.
بتول كه هاج و واج مانده بود گفت يعني چه؟
خميني گفت : بتول جان برو يك طشت بزرگ تهيه كن و داخل آن را با خاكستر بسيار نرم پر كن بعدا لخت شو و خيلي آهسته روي خاكستر ها بشين. وقتي پا شدي نشان روي پرچم جمهوري اسلامي خودم را ميبيني. برو عزيزم من هميشه و همه جا به فكرت هستم!
بعد پيروزي انقلاب عده اي از آخوند ها ميگفتند كه از شعار هاي انقلاب خود كفايي بوده و ما بايد خود كفا باشيم ولي كار سازنده اي هم انجام نميدادندو مردم هم براي آنان جوك كوك ميكردند:
روزي منتظري با هلي كوپتر از قم به تهران ميآند.در راه زمينهاي باير زياد نظرش را جلب كرد و به مسئولي كه كنار دستش نشسته بود گفت چرا اين زمين ها را نميكاريد؟
مسئول: چه بكاريم؟
منتظري:ما همه چيز نياز داريم حداقل خيار بكاريد.
مسئول: حاج آقا اين زمينها شور هستند.
منتظري: خوب شما خيار شور بكاريد!
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#95
Posted: 24 Aug 2012 06:35
منتظري با هلي كوپتر از قم به تهران ميآمد.
او نگاهي به مسافر صندلي سمت راست خود كرد و پرسيد:آقا گرمتان است؟
مسافر: خير حاج آقا
منتظري نگاهي به مسافر صندلي سمت چپ خود كرد و پرسيد: آقا گرمتان است؟
مسافر : نه خير حاج آقا.
بعد منتظري با صداي بلند به خلبان هلي كوپتر فرياد زد: آقاي خلبان كسي گرمش نيست اينجا لطفا اين پنكه بالاي سرمان(پره هاي هلي كوپتر) را خاموش بكنيد
بعد از انقلاب مد شده بود كه در اول صحبت در مجالس رسمي و نوشته ها بگويند و يا بنويسند: بسم الله الرحمن الرحيم. برنامه اي در راديو وجود داشت و احتمالا الان هم بايد باشد بنام برنامه كشاورز. در اين برنامه اكثرا از مناطق روستايي كشور گزارشهايي تهيه ميشد و يكي از برنامه هاي خوب راديو در زمان شاه بود. اين جوك واقعي است و در طي اين برنامه راديو يي كه پس از انقلاب ادامه يافت پيش آمده است:
گزارشگر برنامه دهقان: الان در ده ..... هستيم و يكي از كشاورزان عزيز بنام مشت حسن برنده كاشت بهترين سيب در منطقه شده است. ما از مشت حسن خواهش ميكنيم به پاي ميكروفون تشريف بياورند و بما توضيح دهند از چه روشي استفاده كردند كه اين سيب ها به اين بزرگي شده اند و از ايشان خواهش ميكنيم بفرمايند مثلا چه كودي داده اند. حالا مشت حسن اينجا تشريف دارند مشت حسن بفرمائيد.
مشت حسن: بسم الله الرحمن الرحيم پهن!
پس از انقلاب و مستقر شدن خميني در قدرت خيلي ها ميخواستند از كشور خارج بشوند ولي به جهت در خواست هاي تازه به قدرت رسيدگان از دادن گذرنامه خوداري ميشد و بنابراين جلوي اداره گذرنامه همواره تجمع زيادي صورت ميگرفت و يكي از مسايلي بود كه جلب توجه مردم را كرده بود. جوك زير در اين ارتباط است:
به خميني خبر ميبرند كه آقا چرا نشسته ايد كه همه مردم كشور را دارند ترك ميكنند. خميني ميگويد كه اين حرف ها مزخرف است و نميتواند صحت داشته باشدو به او ميگويند كه نخير جلوي اداره گذرنامه بسيار شلوغ است و مردم دارند كشور را ترك ميكنند.بلاخره خميني تصميم ميگيرد كه به اداره گذرنامه رفته و با چشم خود همه مسئله را ببيند.
وقتي كه ماشين خميني به جلوي اداره ميرسد و از ماشين پياده ميشود مردم از جلوي اداره متفرق ميشوند. خميني ميگويد اين اخبار دروغ چي بود كه تحويل من ميداديد.يكي از همراهان از ناچاري جواب ميدهد كه قربان اينها فكر كردند كه حالا كه شما از كشور ميرويد موردي ندارد كه كشور را ترك كنند!
در اوايل انقلاب خميني هر شب در بالكن يك جايي كه گفته ميشد حسنيه است براي مردم سخنراني ميكرد. مردم در اوايل انقلاب از علامت پيروزي كه همان حرف (ووي) انگليسي(حرف اول كلمه ويكتوري به مغناي پيروزي) را به خميني نشان ميدادند و خميني با شست خم شده در كف دست كه عدد چهار را تجسم ميكرد به مردم دست تكان ميداد كه اين سبب ساخته شدن جوك زير شده بود كه مربوط به ازدواج كردن با زنان است :
مردم:آقا ما دو تا زن ميتونيم بگيريم(اشاره به علامت پيروزي)
خميني: نه؛ چهار تا ؛ چهار تا(اشاره به نحوه دست تكان دادن خميني)
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#96
Posted: 24 Aug 2012 06:40
برنامه كودك قم: آخوندصورتي .آخوندودوستان .آخوند شجاع .آخوندريزه .منبرسحرآميز.اکبر طلبه اي در مزرعه. آخوند لنگ دراز.عمامه قرمزي و پسرخاله.آخوندهاي نينجا
ترکه لب دريا همش داد ميزد آفرين، ما شالا .... ،ازش ميپرسن چه کار ميکني؟ ميگه :پسرم 1 ساعته رفته زير آب هنوز بر نگشته ...عجب نفسي داره
احمدي نژاد توي دانشگاه داشته سخنراني ميکرده، ميگفته: ما اسرائيل را مي گيريم، اروپا را مي گيريم، امريکا را هم مي گيريم... يک دانشجو بلند ميشه ميگه: اگر يک کم ديش ماهواره را بچرخونيد به چپ، عرب ست و پي ام سي رو هم مي گيري
ترکه ميگن پرچم ايران رو توصيف کن ميگه سبزش که مال سيد هاست سفيدش هم مال آخوند هاست قرمزش هم که مال شهيد هاست ميمونه چوبش که نصيب من و شماست
پيام رياست جمهوري آقاي احمدي نزاد به يانگوم: يانگوم جان از اينکه سرملت ايران را با آشپزي وطبابت خود گرم کردي وحواس ملت را از مشکلات جامعه خودشان دور کردي از شما متشکرم دوستدار شما
ترکه کارخونه عمامه سازي مي زنه درشو مي بندن مي رن تحقيق مي کنن مي گن تو که کارت خوب بوده چرا بستن کارخونتو؟ مي بينن رو عمامه ها مارک نايک مي زده
تركه داشته به زور زنشو مي كرده توي يخچال ازش مي پرسن براي چي اين كارو مي كني ميگه ميخوام فاسد نشه
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#97
Posted: 24 Aug 2012 06:41
تومي آيي. ميدانم. با شاخه گلي در دست. تاکه آنرا به من هديه دهي. مي آيي. ميدانم. افسوس که اندازه يک عمر دير آمده اي ميدانم. مي آيي. شاخه گل را که گذاشتي روي سنگ برو. من تحمل ديدن اشکهايت را ندارم. همينپ
عيده همگي مبارک.......خدا ازمون قبول کنه.....و اينکه کاشکي بعد از ماه رمضون هم اينقدر خوب باشيم.......خدا کنه
پسره به دختره ميگه : چقدر امشب خوش بگذره ، سه تا بليط سينما گرفتم ! دختره ميگه : چرا سه تا ؟ من و تو که 2 نفر بيشتر نيستيم ؟ پسره ميگه : نه ، سه تا بليط گرفتم واسه بابا و مامان و داداشت
ترکه روزه مي گيره 5 دقيقه مونده به اذان روزشو ميشکنه مي گن چرا اينکارو کردي ؟ مي گه خواستم به خدا ثابت کنم که مي تونم اما نمي گيرم
ترکه ميگن يه خاطره تعريف کن که ضايع شده باشي، ميگه:يه بار دختر خاله ام زنگ زد گفت توي خونه تنهام بيا پيشم.رفتم پيشش. به من گفت:من ميرم توي اتاق،بعد از پنج دقيقه بيا. وقتي رفتم توي اتاق همه گفتن تولدت مبارک! بهش ميگن اين که ضايع نيست. ميگه:آخه لخت رفتم توي اتاق!!
ازتركه ميپرسن: وقتي امام زمان بياد چي ميشه؟ ميگه: همه چيز خوب ميشه، همه نمازخون ميشن، همه مهربون ميشن، همه پولدار ميشن، ميشه مثل زمان شاه
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#98
Posted: 24 Aug 2012 06:44
رفتم پیش دکتر روانشناس میگه به مشکلات بخند! منم تصمیم گرفتم حرف دکترم رو
گوش کنم! ببینین: مرغ کیلوئی شش هزار تومن! (هههههههههه) نان 350 تومن! ( هههههه!) ... برنج کیسه ای سی هزار تومن! ( ای خدا مردم از خنده ههههههه!) روغن دولیتری ده هزار تومن( ههههه آی دلم !) قند کیلویی دوهزار و پونصد! (به من چه آخه من که چایی خور نیستم هههههه!) کره و پنیر و شیر و ماستو.....( ای خدا اینا هم هههههه!) منو این همه خوشبختی محاله محاله
کاش به جای گشت ارشاد یه گشت بود که جلوی آدمای نارحت رو میگرفت جوک میگفت، یه آبدوخیار دستشون میداد شادشون میکرد. گشت دلشاد
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#99
Posted: 24 Aug 2012 06:45
3-آخونده میشینه کنار یه راننده اتوبوسه شوخیش گل میکنه میگه:شما که همش پست ماشینب چه طور بچه ای که به دنیا میاد میفهمین واسه خودتونه؟راننده میگه:2 سال صبر میکنیم اگه شبیه خودمون شد میفهمیم بچه خودمونه اگه نشد میفرستیمشون حوره علمیه
4-اگر از بچگی بجای سیگار به بعضیا گفته بودن مسواک ضرر داره ،الآن هیچ کدامشون دندون درد نداشتن همه دور هم جمع میشدن و مسواک می زدن
5-اولین پرسش دخترا از استاد در شروع ترم: استاد،منابع امتحانی کدوما هستن
اولین پرسش پسرا در شروع ترم: استاد نُه و نیم رو ده میدین
6-داشتیم با مامانم تو پاساژ راه میرفتیم،یهو مامانم هلم داد،داشتم با مُخ می خوردم زمین! میگم:چرا اینجوری می کنی؟میگه قوز نکن!
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#100
Posted: 24 Aug 2012 07:12
ماجرای رضا خان و نظا می مست در طهران
میگن رضاخان شبها با ماشین توی خیابون های طهران میگشته و به امورات نظامی کشور رسیدگی میکرده !
یک شبی که داشته توی خبایون ها گشت می زده می بینه یک درجه دار نظامی داره مست و پاتیل توی خیابون تلو تلو میخوره و راه میره , رضاخان به راننده اش میگه وایسا این نظامی را سوار کن ببینم کیه که با این وضع داره توی خیابون تلو تلو می خوره !
راننده درجه دار را سوار میکنه و میشینه جلو , رضاخان هم عقب نشسته بوده !
رضاخان شروع میکنه سوال کردن و می پرسه:
- سربازی ؟
نظامی : برو بالاتر …
- گروهبانی ؟
نظامی : برو بالاتر …
- سروانی ؟
نظامی : برو بالاتر …
- سرگردی ؟
نظامی : برو بالاتر …
- سرهنگی ؟
نظامی میگه بزن قدش !
نظامی هم بعد از سوال و جواب رضاخان شروع میکنه به سوال کردن …
- سربازی ؟
رضاخان : برو بالاتر …
- گروهبانی ؟
رضاخان : برو بالاتر …
- سروانی ؟
رضاخان : برو بالاتر ….
- سرگردی ؟
رضاخان : برو بالاتر …
- سرهنگی ؟
رضاخان : برو بالاتر …
- تیمساری ؟
رضاخان : برو بالاتر …
- سپهبد ؟
رضاخان : برو بالاتر …
- ارتشبدی ؟
رضاخان : برو بالاتر …
- رضاخانی ؟
رضاخان : بزن قدش !
نظامی فرو میره توی صندلی ماشین و حالا رضاخان می پرسه …
- ترسیدی ؟
نظامی : برو بالاتر …
- شاشیدی ؟ ( ببخشید البته )
نظامی : برو بالاتر …
- ر….ی ؟
نظامی : بزن قدش !رضا خان
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"