ارسالها: 2554
#81
Posted: 23 Jul 2012 15:54
ترجیه میدهم بمیرم و با تو نباشم، نه این که با تو باشم و به فکر مردن باشم
دکتر شریعتی خطاب به دوست دخترش
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#82
Posted: 23 Jul 2012 15:55
دوست دخترم موبایلش آنتن نمیداد ، بهش مسج دادم : نمیتونم بگیرمت …
جواب داد : به درک! مگه کم خواستگار دارم
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 199
#83
Posted: 30 Jul 2012 13:15
تشکر نامه خروس های ایران از دولت دهم:از اینکه نوامیس عریان وبد حجاب مارا از ویترین مغازه ها جمع آوری کردید کمال تشکر را داریم!!!!!
نترس نترس نترس بچه جون
برو برو بازم به میدون
امید نذار هیچ وقت بمیره... غم جای اونو بگیره...
یه مورچه اگه صد دفعه دونش بیفته، صد دفعه برش میداره!
واسه چی؟ واسه اینکه امید داره......
ارسالها: 199
#84
Posted: 30 Jul 2012 13:16
خدا یا راضی نیتیم تو این گرونی یک ماه مهمونت باشیم! اگه اجازه بدی یه موق دیگه مزاحم میشیم!!!
نترس نترس نترس بچه جون
برو برو بازم به میدون
امید نذار هیچ وقت بمیره... غم جای اونو بگیره...
یه مورچه اگه صد دفعه دونش بیفته، صد دفعه برش میداره!
واسه چی؟ واسه اینکه امید داره......
ارسالها: 2642
#85
Posted: 3 Aug 2012 19:24
يكي از آشنايان رتبه ش شده 14 !!!!!
داداشم با يه ذوقي نشسته كنارش ميگه: چقدر خوبه كه شمارو از نزديك ديدم!
چندسال ديگه كه شما رفتين زندان اوين ديگه نميشه ديدتون...
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 124
#86
Posted: 8 Aug 2012 10:24
درد من تنهایی نیست بلکه مرگ ملتی است که چس خوری را قناعت! کسخولی را شجاعت! گشادی را صبر! و با تبسمی برلب این جاکشی را زندگی مینامند.
دكتر شريعتي بعد از خريد مرغ.
همیشه معذرت خواهی به معنای غلط کردم نیست
.
.
.
.
.
.
.
.
.
گاهی ینی خفه شو
.
ارسالها: 199
#87
Posted: 8 Aug 2012 18:43
سوره مرغ:
۱:م.ر.غ
۲:و تو چه میدانی آن که آن چیست؟
۳.و برای مدتی آن را محو و نایاب کردیم.
۴.تا از غذا های دیگر هم بخورید
۵.ولی همچنان اصرار می ورزیدید و ناسپاس بودید
۶.و قسم به روزی که در صف های طولانی ایستادید
۷.و با این کار شما را عذاب کردیم تا یاد بگیرید که نباید به هر بی سرو پایی رای بدهید!!
۸.براستی بکه پروردگار به همه ی امور آگاه است!!
نترس نترس نترس بچه جون
برو برو بازم به میدون
امید نذار هیچ وقت بمیره... غم جای اونو بگیره...
یه مورچه اگه صد دفعه دونش بیفته، صد دفعه برش میداره!
واسه چی؟ واسه اینکه امید داره......
ارسالها: 2554
#89
Posted: 24 Aug 2012 06:24
. از یکی پرسیدن آخرین باری که سینما رفتی کی بود؟ گفت یازده سال پیش. پرسیدن آخرین باری که فوتبال دیدی کی بود؟ گفت نه سال پیش. پرسیدن آخرین بار که موسیقی گوش کردی کی بود؟ گفت بیست سال پیش تصادفی توی تاکسی اونم یه کم. گفتن ببخشید شما کارشناس مسایل جوانان نیستین؟ گفت بله هستم!
2. یه روز توی یه بوتیک وسط یه پاساژ توپ، چند تا فروشنده جوون که خیلی احساس باحالی می کردن، دیدن یکی که سرو وضعش شبیه دهاتی هاست داره میاد. گفتن بچه ها اسگلش کنیم بخندیم. طرف وارد مغازه شد و پرسید این جا چی می فروشین. بچه باحال ها گفتن الاغ. طرف پرسید ببخشید جز خودتون مورد دیگه ای واسه فروش ندارین؟
3. یه پسر بچه محجوب و سر به زیری از باباش پرسید به مردی که زیاد کتاب بخونه چی میگن؟ باباش گفت کتاب خوان. بعد پرسید به زنی که زیاد کتاب بخونه چی می گن؟ باباش گفت کتاب خوانه. پسر مودب تا آخر عمر به هیچ کتاب خانه ای نرفت!
4. یکی سر شاخه نشسته بود و داشت از ته اره اش می کرد. بهش گفتن مگه اون حکایت رو نشنیدی که ... گفت درخت مال خودمه، اره مال خودمه، سروته شاخه هم مال خودمه، به شما هم هیچ ربطی نداره. افتاد زمین دست و پاش پاره شد. اومدن بهش گفتن دیدی ... گفت هر چی پاره شده مال خودمه به شما هم هیچ ربطی نداره. ازش کلی خون ...
گفت خون خودمه به شما هم ربطی نداره. یکی گفت دوستانه یه سوال بپرسم راستشو می گی؟ گفت بپرس. گفت واقعا داری چه می کنی. جواب داد هیچی، سر مواضع و حرفام ایستادم!
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#90
Posted: 24 Aug 2012 06:27
مردی دارد در پارك مركزی شهر نیویورك قدم میزند كه ناگهان میبیند سگی به دختر بچه ای حمله كرده است. مرد به طرف آنها می دود و با سگ درگیر می شود . سرانجام سگ را می كشد و زندگی دختربچه را نجات می دهد. پلیسی كه صحنه را دیده بود به سمت آنها می آید و می گوید: « تو یك قهرمانی » فردا در روزنامه ها می نویسند : " یك نیویوركی شجاع ، جان دختر بچه ای را نجات داد " آن مرد میگوید : « اما من نیویوركی نیستم » پس روزنامه های صبح مینویسند : " آمریكایی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد " آن مرد دوباره میگوید : « اما من آمریكایی نیستم » « خوب ، پس تو اهل كجا هستی ؟ » « من ایرانی هستم ! » فردای آنروز روزنامه ها اینگونه می نویسند : « یك تندروی مسلمان ، سگ بی گناه آمریكایی را كشت !
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"