ارسالها: 4109
#1,231
Posted: 11 Apr 2024 22:50
بهترین کار برای اینکه حال خودت رو خوب کنی
اینه که یکی دیگر رو خوب بکنی...
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4109
#1,232
Posted: 11 Apr 2024 22:50
فقط او لحظه ک لبامو میخوری و دستم بی اختیار میره رو ممه 🤤
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4109
#1,233
Posted: 11 Apr 2024 22:50
فردی وارد داروخانه شد و با لهجه ای ساده و روستایی پرسید : کرم ضد سیمان دارین؟
فروشنده با لحنی تمسخر آمیز پرسید: کرم ضد سیمان؟ بله که داریم، کرم ضد تیر آهن و آجر هم دارم حالا ایرانیشو میخوای یا خارجی؟ اما گفته باشم خارجیش گرونه ها!
مرد نگاهش را به دستانش دوخت و آنها را رو به صورت فروشنده گرفت و گفت:
از وقتی کارگر ساختمون شدم دستام زبر شده نميتونم کص خواهرتو خوب بمالم بيناموس منو مسخره ميكنی؟؟
متصدی داروخانه لبخند روی لبانش خشك شد و كارگر با يك جهش به پشت دخل رفت، وازلين برداشت و به هفت روش بلاروسی متصدی و همكارش را از كون كرد!
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4109
#1,234
Posted: 11 Apr 2024 22:51
از پیرمرد دانا پرسیدند:
چرا بعداز جاری شدن خطبه ی عقد, عروس وداماد عسل دهن هم میذارن؟
گفت : بخاطر اینکه مزه ی دهنشون بعداز گهی که خوردن عوض بشه...
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4109
#1,235
Posted: 11 Apr 2024 22:51
روزی یه شکارچی میره جنگل برای شکار
یه شیر میبینه میخواد بزنش تیرش خطا میره. خلاصه شیره یارو رو میگیره
میگه: بخورمت یا بکنمت؟
میگه بکن شیرم میکنه
چند روز بعد شکارچی دوباره میاد میبینه باز شیره اونجاس. میخواد بازم بزنش. دوباره تیرش خطا میره.
شیره میگیرش میگه بخورمت یا بکنمت؟
میگه بکن. اونم میکنه
چند روز بعد بازم میادو شیرو باز میبینه میخواد با تیر بزنش بازم نمیتونه
شیره میگه بخورمت یا بکنمت؟
شکارچی میگه بکن
شیر میگه : ناموسا تو برای شکار اومدی یا کونی هستی؟؟
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4109
#1,236
Posted: 11 Apr 2024 22:51
شبی زن روستایی بچه شو میخوابونه، میزنه پشت بچه میگه:
لالا لالا گل اطلس...
بخواب مامان شب جمعه اس...
شوهرش میگه:
شب جمعه اس که میدونم...
زمین کندم، نمیتونم...
زنه میگه:
زمین کندی که میدونم...
تو توش کن، من میجنبونم ...!
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4109
#1,237
Posted: 11 Apr 2024 22:51
به ابوسعید ابوالخیر گفتند:
فلانی قادر است پرواز کند،
گفت: این که مهم نیست ، الکسیسم پرده داره.
گفتند: فلانی را چه میگویی؟ روی آب راه میرود!
گفت: اهمیتی ندارد، عمو جانی ام اصلا جق میزنه.
گفتند: پس از نظر تو شاهکار چیست؟
گفت: اینکه در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنی، دروغ نگویی، کلک نزنی و سو استفاده نکنی و کسی را از خود نرنجانی و فقط فقط بُکنی.
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4109
#1,238
Posted: 11 Apr 2024 22:52
یه روز خانومی داشت اتاق خواب شون رو تمیز میکرد که زیر تخت یه جعبه میبینه.
درشو باز میکنه 3 تا تخم مرغ و 10 میلیون پول پیدا میکنه.
مات و مبهوت وایستاده بود که یهو شوهرش وارد میشه و وقتی زنشو میبینه دستو پاشو گم میکنه.
زنش میگه چرا انقد مشکوک میزنی؟ اینا چین؟ فقط راستشو بگو دیوث.
شوهره میگه من هربار که بهت خیانت میکردم و کص بلند می کردم یه تخم مرغ میذاشتم تو اون جعبه!
زنه با خودش فک میکنه تو دوازده سال زندگی مشترک سه تا تخم مرغ مساله زیاد مهمی نیست و میگه پس این 10 میلیون چیه؟
میگه وقتی تخم مرغا یه شونه میشد میفروختمشون و پولشو میذاشتم تو این جعبه
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4109
#1,239
Posted: 11 Apr 2024 22:52
یارو میره جنگ
بهش میگن حواست باشه ، همیشه باید رمزی صحبت کنی
خلاصه یه روز یه تانک میبینه
بیسیم میزنه به رئیسش میگه:
از یاسر به ممد
ممد جان یه پیکان سبز راست کرده
داره میاد که کونمون بذاره
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4109
#1,240
Posted: 11 Apr 2024 22:53
آخونده سواره تاکسی میشه بغل دستش یه خانمه بوده که 30 تا النگو تو دستش انداخته بود
آخونده میگه: خانم این النگوها یه دونش هم برای زیبایی کفایت میکنه بقیه اش ر وبده به فقیر بیچاره ها...
خانمه هم که از خارکصده های روزگار بود میگه:
این عمامه که پیچیدی به سرت یه دورش هم برای اینکه بفهمند آخوندی کفایت میکنه
بقیه اش رو تکه تکه کن بده چند تا خانم مستضعف بذارن لای پاشون بجای نوار بهداشتی استفاده کنن خارکصده
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...