انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شوخی و سرگرمی سکسی
  
صفحه  صفحه 17 از 128:  « پیشین  1  ...  16  17  18  ...  127  128  پسین »

جوكهای سكسی


مرد

 
يه زن رشتي شكمش درد ميكرد و رفت دكتر. دكتر گفت: لطفا برويد در آن اتاق لخت شويد. بعد دكتره رفت براي معاينه و ديد كه زنه با لباس نشسته روي تخت و لخت نشده. دكتره گفت: خانم عرض كردم كه لخت شويد. زن رشتي گفت: آقاي دكتر... اين دفعه اوله، من خجالت مي‌كشم. اين دفعه رو اول شما لخت بشيد!
     
  
مرد

 
يه مادره به دخترش مي‌گه: هر وقت با دوست پسرت رفتي بيرون، تو بايد دنگ خودت رو بدي تا او نخيال بيخود نكنه. بعد از اولين بار كه بيرون رفتن، مادر پرسيد: خوب چي شد؟ دختر گفت: رفتيم سينما، ولي من پول بليت خودم رو دادم. بعد از دومين بار كه بيرون رفتن، مادر پرسيد: خوب، اين دفعه چي شد؟ دختر گفت: رفتيم رستوران هر چي اصرار كرد من نگذاشتم و دنگ خودم رو دادم. بعد از سومين بيرون رفتن مادر پرسيد: چي شد؟ دختر گفت: هيچي، يه كادو برام خريده بود. باز كردم و ديدم يه ساعت به من داده، من هم نيم ساعت بهش دادم!
     
  
مرد

 
يه روز يه تركه يه دختره رو مي‌كنه و دختره هم حامله مي‌شه. دختره ناراحت مي‌شه و مي‌گه: بايد بيايي و منو بگيري. تركه مي‌گه: حالا بايد چيكار كنم؟ دختره مي‌گه: بايد بياي خواستگاري. خلاصه تركه ميره خواستگاري و ننه باباي دختره ميگن: ما بايد خوب فكر كنيم و بعد به شما جواب مي‌دهيم. بعد از يه هفته تركه براي جواب ميره. بابا دختره ميگه: ما با بزرگان و ريش‌سفيدهاي فاميل مشورت كرديم و نتيجه گرفتيم كه: حاضريم بچه حرومزاده داشته باشيم ولي داماد ترك نداشته باشيم!
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
يه دختر با دوست پسرش قرار داشت. باباي دختره به دخترش گفت: دخترم اگه پسره خواست به لاي پات دست بزنه بگو كه اونجا تنوره و دستت ميسوزه! دختره با پسره رفتن بيرون و برگشتن. باباي دختره پرسيد: چي شد؟ دختره گفت: بابا خواست به لاپام دست بزنه، گفتم تنوره، اونهم گفت چه خوب! من يه سوسيس دارم. سوسيس رو گذاشت لاي پام، بعد هم گذاشت تو دهنم تا ببينم كه سوسيس پخته يا نه!
     
  
مرد

 
يه روز يه تركه هوس خانوم بازي مي‌كنه. مياد توي خيابون و خلاصه بعد از كمي اينور و اونور رفتن مي‌بينه يه زن تنها داره توي پياده‌رو ميره، از قضا يارو جنده بوده. ميره پيشش و ميگه: خانوم... كجا ميري؟ زنه هيچي نمي‌گه! تركه دوباره مي‌پرسه: عشق من... كجا ميري؟ بازم زنه هيچي نمي‌گه! تركه هم گير سه پيچ ميده و دوباره مي‌گه: روح من... كجا ميري؟ يهو زنه شاكي مي‌شه و مي‌گه: روحتو گاييدن... داره ميره دوش بگيره...!؟
     
  
مرد

 
يه روز حسني به خانم معلمش ميگه: خانم اجازه ميدين دست به سينه هاتون بزنم؟ خانم معلم ميگه: اي حسني بيتربيت، اين چه کاريه؟ حسني ميگه: خانم 10 هزارتومان بهتون ميدم. خانوم ميگه: خوب بيا ولي به کسي نگي. چند دقيقه بعد حسني ميگه: خانون اجازه ميدين دست به پشتتون بزنم؟ خانم معلم ميگه: حسسني رو بهت دادم، رودار شدي؟ حسني ميگه: خانم 5 هزارتومان بهتون ميدم. خانم ميگه: بيا ولي به هيچکس نگي. چند دقيقه بعد حسني ميگه: خانون اجازه ميدين دست به کستون بزنم. خانم ميگه: اي حسني... ديگه خيلي رودار شدي. حسني ميگه: خانم هزار تومان ديگه بهتون ميدم. خانم ميگه: ديگه آخرين باره. چند دقيقه بعد حسني ميگه: خانم اجازه ميدين بکنمتون؟ خانم معلم ميگه: اي حسني بد! حالا چقدر پول ميدي؟ حسني ميگه: خانوم 25 هزارتومان. خانوم ميگه: خوب بيا ولي به هيچکس نبايد بگي و .... خانوم معلم با خوشحالي ميره پيش خانوم مدير و ميگه: خانم مدير حقوق اين ماه من رو بدين و يک مرخصي يک ماهه هم ميخوام. خانم مدير ميگه: مگه ندادم دست حسني که بهتون بده!
     
  
مرد

 
سه نفر را به جرم خالکوبي بازداشت ميکنند. روي معامله اولي خالکوبي شده بوده: مرگ بر اسرائيل. چون مسئله استکبار جهاني بوده آزادش ميکنند بره. روي معامله دومي نوشته شده بوده: جکوزي! ميگن اين چيه؟ ميگه: وقتي که بلند شه نوشته: جنگ جنگ تا پيروزي و آزادش ميکنند. روي معامله سومي نوشته شده بوده: اردک! ميگن اين چيه؟ ميگه: وقتي که بلند شه نوشته: امام را دعا کنيد!
     
  
مرد

 
ملاي يك محله‌اي يك جور مرض مغزي ميگيره، اعداد و ارقام رو خوب يادش نميمونده و نتيجتاً هي بالاي منبر سوتياي ناجور ميداده. خلاصه آخر ريش سفيداي محل جمع ميشن و تصميم ميگيرن كه از سري بعد يك نخ به تخم اين بنده خدا ببندن كه هرجا سوتي داد اين نخه رو يكم بكشن تا حواسش جمع شه. خلاصه جمعة بعد جناب ملا ميره بالاي منبر و شروع ميكنه به روضة پر سوزوگدازي گفتن و ميرسه به اينجا كه امام حسين با 72 تن از يارانش رفت به سوي صحراي كربلا. ازبخت بد همون موقع دو تا بچه داشتن پاي منبر گرگم به هوا بازي ميكردن، پاي يكيشون گير ميكنه به نخ و تخم حاج آقا كشيده ميشه. حاج آقاي بنده خدا هم زود حرفشو تصحيح ميكنه، ميگه: ببخشيد، 720 تن از ياران... باز هم از بخت بد پاي بچه دوم هم گير ميكنه به نخ. حاجي باز زود حرفشو تصحيح ميكنه: ميگه: عذر ميخوام، 7200 تن از ياران... ريش سفيداي محل ميبينن گند قضيه داره پاك در مياد، ميخوان يجور به حاج آقا حالي كنن كه ديگه ازين خراب ترش نكنه، نخ رو ميگرن هي پشت سر هم ميكشن. حاج آقا قاط ميزنه، ميگه: ببينيد مردم! يا 72 تن بودن، يا 720 تن بودن، يا 7200 تن، يا اينكه نخ افتاده دست يك آدم خواركسده!
     
  
مرد

 
رشتيه مياد خونه ميبينه زنش لخت خوابيده رو تخت، خلاصه طبق معمولِ جكهاي رشتي(!) داد و بيداد ميكنه كه خانوم چرا لختي و اين چه وضعيه و الخ خانومش هم طبق معمول(!!) ميگه آخه هوا گرم بود! رشتيه هم قانع ميشه، ميگه:باشه خانم حالا حداقل برو يك ليوان آب واسه من بيار، اينقدر داد زدم گلوم گرفت. زنه ميره ليوان آب رو مياره، رشتيه آب رو ميخوره، ميگه: سلام بر حسين. يك نفر از زير تخت ميگه: سلام از ماست اصغر آقا!
     
  
مرد

 
يزديه و قزوينيه كنار هم خوابيده بودن، يهو قزوينيه شروع ميكنه مالوندنِ در يزديه. يزديه از خواب ميپره، نفس زنون ميگه: چَ كا ميكني؟! قزوينيه خودشو جمع و جور ميكنه، ميگه: هيچي بالام جان، شوخي ميكنم! يزديه يك اخمي ميكنه و يكم ميره اونورتر و ميگيره ميخوابه. بعدِ چند دقيقه دوباره قزوينيه شروع ميكنه مالوندن درِ بندة خدا. دوباره يزديه از خواب ميپره و قزوينيه ميگه شوخي ميكردم. بار سوم به همين منوال يزديه از خواب ميپره، ميگه: چَ كا ميكني؟! قزوينيه ميگه: بالام شوخي ميكنم! يزديه شاكي ميشه، ميگه: دِ بي پدر، او كير راست و اي كون لخت كه شوخي ور نميداره!
     
  
صفحه  صفحه 17 از 128:  « پیشین  1  ...  16  17  18  ...  127  128  پسین » 
شوخی و سرگرمی سکسی

جوكهای سكسی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA