ارسالها: 288
#419
Posted: 1 Nov 2011 17:39
دوتا خانومه نشسته بودن تو تاكسی، همینجور داشتند از هر دری صحبت می كردند. یكیشون بر می گرده به اونیكی میگه، شما شغلتون چیه؟ یارو جواب میده: والله من كارم نسبتا راحته، صبح پا میشم صبحونه می خورم، میرم بیرون یك دوری اطراف می زنم، میام خونه دوش میگیرم، دوباره می رم بیرون،یك مقدار تو خیابون پرسه می زنم، میام خونه دوش میگیرم، بعد ناهار می خورم، می رم بیرون یك مقدار می گردم، دوباره میام خونه یك دوش می گیرم، بعد می رم باز چند ساعت قدم می زنم، بر می گردم خونه دوش میگیرم، می خوابم... شما شغلتون چیه؟ اونیكی زنه جواب می ده: والله منم مثل شما جندم، منتها اینقدر وسواس ندارم
در این قمار عشق ؛ به خود بیش از تو بد کردم.
ارسالها: 288
#420
Posted: 1 Nov 2011 17:40
لره داشته به قصد كشت، خودش رو ميزده! بهش ميگن: چي شده؟ ميگه: من بي غيرت، الان فهميدم از كجاي ننهام در اومدم!
____________________
ازرشتیه میپرسن،بیشترین خجالتی كه توعمرت كشیدی كی بود؟رشتیه میگه:وقتی بود كه عباس آقابازنم رفتند حموم خیلی خجالت كشیدم چون اون روز نه شامپو داشتیم نه صابون
در این قمار عشق ؛ به خود بیش از تو بد کردم.