ارسالها: 374
#341
Posted: 19 May 2018 00:52
امشب اتفاقن وقتی ازخونه زدم بیرون،ادمهای روتوشهرمیدیم که چگونه ازساده لوحی واعتماد بیجای من بنفع خودشان استفاده کردن،هنوزدرگیرم باخودم که چگونه زندگی کنم دیگرکسی نتواند ازمن سواستفاده کنه،اینوخوب میدونم من نمیتوانم ازکسی سواستفاده کنم،اما چرادیگران میتوانند،اگرقانون کارما هست فقط برای من است پس دیگران چراازاین قانون مستسنا هستن،یعنی دارم فکرمیکنم همه این داستانا کس وشعره برای افرادی مثل من بدبخت،من چقدراحمق وبدبختم که دلمو به این چرندیات خوش کردم وحالا بایدخوشبخنی دیگران وپسرفت خودم وببینم،
حقیقت ،خدا هست...واقعیت،خدای نبوده ونیست ونخواهد بود
ارسالها: 170
#342
Posted: 25 May 2018 17:31
تو فكر بازي ريال و.ليورپول
هميشه يادمان باشد
که نگفته ها را ميتوان گفت،
ولی گفته ها را نميتوان پس گرفت
چه سنگ را به کوزه بزنی
چه کوزه را به سنگ،
شکست با کوزه است
دلها خیلی زود از حرفها می شکنند...