ارسالها: 7042
#385
Posted: 30 Nov 2018 21:21
حقوقم ته کشیده!
فکر ادامه ماهم....
💔تلخم،حقیقت داره این تنها شدن بی عشق
تلخم،دلت میگیره،دنبالم نیا بی عشق
تلخم،حقیقت داره این تنها شدن بی عشق
تلخم،همینه تا همیشه حال من بی عشق...❤️🩹
ارسالها: 7042
#388
Posted: 19 Dec 2018 19:22
یه خاطره یادم اومده با خودم میخندم.
چند وقت پیش یه پیرمرد مردنی رو آوردن و تقریبا یک ماه و نیم بستری بود تو بخشهای مختلف ولی بیشتر تو بخشی که من بودم بود.من هم رابطه خاصی باش نداشتم و فقط گاهی باش حال و احوال میکردم یا حوصلش که سر میرفت باش حرف میزدم.تا اینکه حالش که کمی بهتر شد و میخواست مرخص بشه.
موقع مرخصی دست من و گرفته بود تو دستش و هی ماچ ماچ میکرد! و با لهجه غلیظ اصفهانی میگفت کاشکی میشد شوما رو با خودمون میبردیم!!!
اما من هم داشتم از شدت خنده تو شلوارم میشاشیدم! هم دندون مصنوعیاش میخورد به دستم و چندشم میشد! هم زور میزدم دستم رو از تو دهنش بیرون بکشم....
خلاصه وضعیتی بود! بچه هاش هم غش غش میخندیدند.اما خنده دارتر زنش بود! یه پیرزن هفتاد ساله یا بیشتر.
پیرزن به شدت حسادتش گل کرده بود و احساس خطر میکرد! هربار که پیرمرده دهن باز میکرد که چیزی بگه مبپرید وسط حرفش و میگفت این به همه همینو میگه! این به همه همین رو میگه! انگار که من پریدم تو بغل پیرمرده و انگشت هیسم رو گذاشتم رو لباش و تو چشماش نگا میکنم و براش میخونم"یا منو ببر به خونتون یا بیا به خونه ما..."
پیرمرد کچل کوچولو! این پیرمردا خیلی بلا هستن...
💔تلخم،حقیقت داره این تنها شدن بی عشق
تلخم،دلت میگیره،دنبالم نیا بی عشق
تلخم،حقیقت داره این تنها شدن بی عشق
تلخم،همینه تا همیشه حال من بی عشق...❤️🩹