ارسالها: 7042
#442
Posted: 24 Mar 2019 18:50
دارم فکر میکنم که بزرگترین بدی عید اینه که تو روزای عید ناخواسته و به اجبار یا از روی تصادف و بدشانسی با افعی هایی رو به رو میشی که یک سال زهر خودشون رو ذخیره کردند و چمبره زدند و منتظر نشستند تا چشمشون بت بیفته و تا اخرین قطره زهرشون رو تو رگهات خالی کنند.
تا دانش اموزی دردشون اینه که درسش چطوره و معدلش چنده و....
وقتی مجردی تو صورتت زهر میپاشن که چرا ازدواج نمیکنه و....
وقتی ازدواج میکنی
چرا ازدواج کردی!
چرا بچه نداری!
چرا شوهرت اونجوریه!
چرا خونت اینطوریه!
چرا ماشینت اونطوریه!
فلانی چی گفته!
بهمانی چه کرده...
روز دوم فروردین یکی از این افعی ها تو خونه پدرم بم زد...زهرش امروز اثر کرد و چه زهری هم ریخت هرزه گداگشنه....
💔تلخم،حقیقت داره این تنها شدن بی عشق
تلخم،دلت میگیره،دنبالم نیا بی عشق
تلخم،حقیقت داره این تنها شدن بی عشق
تلخم،همینه تا همیشه حال من بی عشق...❤️🩹
ارسالها: 91
#446
Posted: 24 Mar 2019 21:42
دارم فکر میکنم از کی استارت کار رو بزنم...!
آدما میرن...
حتی اگر هزار بارم قول داده باشن...
ارسالها: 128
#447
Posted: 27 Mar 2019 15:20
دارم فکر میکنم تا کی باید تنها باشم و دنبال یه هم صحبت باشم
من میگفتم شب عشق، نداره ترسی برام وقتی تو ماهی
تو میگفتی اره من ماهم ولی تو اومدی آسمونت رو اشتباهی
ارسالها: 128
#448
Posted: 27 Mar 2019 15:34
این که
چقدر خوب بود راحت همدیگه رو میشناختیم و همدیگه رو بیرون میدیدیم
من میگفتم شب عشق، نداره ترسی برام وقتی تو ماهی
تو میگفتی اره من ماهم ولی تو اومدی آسمونت رو اشتباهی