انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شوخی و سرگرمی سکسی
  
صفحه  صفحه 2 از 15:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  12  13  14  15  پسین »

سوتی های سکسی


مرد

 
این سوتی رو که میخوام بگم مال خودم نیست، برای یکی‌ دوستام اتفاق افتاده ولی‌ خیلی‌ باحاله. میگفت زمانی‌ که دبیرستانی‌ بوده یه آدم شر و خلافی بوده و اهل کردن پسرهای محل، خلاصه خیلی‌ از پسرهای محلشون رو کرده بوده. میگفت فقط یه بار سر یه ماجرایی هوس کرده بود و به یه نفر داده بود، فقط هم همون یه بار داده بود، بعد هم از اون محل می‌رن یه جای دیگه. میگفت بعدها بزرگ شدم و ازدواج کردم و به خاطر همون ازدواج و بعد از سالها دوباره برگشته بودن تو همون محله. میگفت سراغ هر کدوم از بچه هایی که کرده بوده میگرفته، میگفتن دکتر شده، مهندس شده، رفته آمریکا، انگلیس یا اروپا، هیچکدومشون از اونهأیی که کرده بوده اونجا نبودن دیگه، فقط همون که بهش داده بوده یه سوپری زده بوده و شده بوده سوپری محلشون، و مجبور بوده هر روز ببیندش

pejman8353: من تاحالا کس نکردم و ندیدم ولی بد جور تو کف دختر عمه کسم هستم اونم همینطور حیف شوهر داره راضی نمی شم.
بگزریم یه بار داشتم تو حموم خونه قدیمیمون ایستاده توهم میزدیم کار میکردیم بابامم تو اتاق. حموممونم به اتاق شیشه مات دید داشت. خلاصه اومدم و بابامم بد نگاه کرد ولی چیزی نگفت. یه چند روز بعد تازه فهمیدم به به چه سایه ای میوفته از تو حموم رزولشنشم بیسته.
=-----------
یه بارم داشتم ماهواره از این کانالای تخمی کاملا نیمه میدیدم . همه کانالا اون موقع کارتی بود ما هم هاتبرد داشتیم خلاصه مامانم درو باز کرد تو اون لحظه دیدم اگر تلوزیونو خاموش کنم جق زدنم به گا میره اگر شلوارمو پام کنم فیل سوپر دیدنمو. خوب تصمیم گرفتم شلوارمو بپوشم و ....
--------------------------
یه بار مشهد رفته بودیم و سه تا دختر عمم با یه عمم که دوتاشون ازدواج کردن ولی همه مجرد بودن و منم به اصرار عمم برای اولین بار رفتم مشهد. تو مسافر خونه همه تو پذیرایی خوابیده بودیم که این کون .... عجب زده بود بیرون خلاصه شلوارم شد انتن هوایی . اومدم تا نزدیک کونش اما خوب بیدار میشد به گا میرفتم گفتم ولش کن بعد نگو اون یکی دختر عمم داشته نگام میکرده چیکار می کردم. همون شب هی بهم می گفت بیا پیش من بخواب ) ازم 4 سال بزرگ تره ولی خوب رابطه فامیلی ما صمیمیه ( چندین ماه بعد که ازدواج کرد به دوستش گفته بود دوست داشته با من سکس داشته باشه بچه خواهرش میشنوه میاد به من میگه ) 12 سالشه ( کیرم سوخت کونم اتیش گرفت
parastoo_b666: یه روز یکی از دوستام داشت ازدواج میکرد هیکلش خیلی شبیه منه با هم رفتیم یه لباس نامزدی خریدم رفتیم خونه خودشون اون پرو کرد بعشم من اصرار که منم باید بپوشم دامنشودامشو دادم بالا و از جلو خوابیم رو میز غذاخوری داشتم به کسم ور میرفتم دوستمم رفت دستشویی یهو در باز شد فک کردم دوستمه از دستشویی اومده تا اومدم برگردم یه چیزی رفت تو کونم نگو شوهر الاغش اومده بوده تو فک کرده من زنشم وقتی فهمید منم کلی شرمنده شد منم لباسمو پوشیدم برم دوستم گفت کجا این یه غلطی کرد منم از دهنم پرید گفتم کونی انقد کیرش کلفت بود کونمو پاره کرد زودتر برم تا کسمم جر نداده بعد چند ثانیه فهمیدم چه سوتیه خفنی دادم
imanaab: سلام.من یدفه با دوست دخترم رفتیم رستوران.میخواستم بگم بیا بریم او بالا دنجه گفتم بیا بریم اون بالا جنده.
omidsasuke: با یه دختره دوست شده بودم یه روز رفتم خونشون بکنمش داشتم تلمبه میزدم که یهو مامانو باباش اومدن تو خونه منم یه چند دقیقه ای با مامانو باباش قایم موشک بازی میکردم تا منو نبینن بعد آخر سر تونستم بیام بیرون ولی اصلا حال نداد چون آبم نیومده بود
این اتوبوس جهانگردی فقط سالی یکبار از اینجا رد میشه، شانس ما اون هم باید همین الان باشه.... مورچه خوار
     
  
مرد

 
دوستم 3 سالی میشد ازدواج كرده بود یك پسر 3 ساله هم داشت با پسرش چون خیلی بازی میكردم میگفت عمو زنگ زدم خونشون گوشی رو برداشت بعد از یكم بازی پرش گفتم بابات كجاست اونم نه گذاشت نه برداشت گفت داره جوجو میخوره منم سریع خداحافظی كردم

selvarfb: یه بار تو خونه خالم اینا من و پسر خاله ام بودیم من داشتم میكردمش یهو صدای در اومد و پسر خاله بزرگم اومد ولی مارو ندید تا اینجا كارمون درست بود بعد پسر خاله بزرگم رفت یه دوش بگیره بعدش هم قرار بود ناهارشو بخوره و بره و ما تا عصر تنها بودیم ولی من عجله كردم و وقتی اون تو حموم بود شلوار پسر خاله كوچیكه رو كشیدم پایین و خوابیدم روش و تازه واسه خودم برنامه ریزی میكردم واسه بعد از ناهار كه حسابی بكنمش ولی یهو پسر خاله بزرگم از حموم اومد بیرون و منم ندیدمش خالسه ما رو دید و آبروم رفت و دیگه هیچ وقت پسر خاله كوچیكه نذاشت بكنمش !
selvarfb: یه بار پسر داییم تو تعطیلات زمستانی چهار پنج روز اومده بود خونه ما روز اول تو خونه تنها بودیم من بردمش حموم و حسابی كردمش تقریبا ده یازده سالش بود بعد مامانم اینها اومدن و یه بار دیگه قرار شد كه شب كه با هم میخوایم بخوابیم تو اطاق من بكنمش شب همه خوابیدن و من و پسر داییم تو اطاق من در رو بسته بودیم و من لختش كرده بودم و تازه میخواستم شروع كنم و تا صبح می خواستم بكنمش كه یهو چراغ دستشویی روشم شد من قفل كردم مامانم رفته بود دستشویی بعد اومد بیرون و در اطاق منم و باز كرد ما خودمون رو جمع جور كرده بودیم و خودمونو زده بودیم به خواب ولی مامانم از نا مرتب بودن لحافهامون شك كرد و پسر داییمو برد یه اطاق دیگه و رید تو اعصابم تو روزهای بعدی مجبور بودم روزها بكنمش و شبها مامان نمیذاشت بیاد پیشم
selvarfb: یه بار دختر خالم با خاله جون خونه ما بودن من دختر خاله رو كه 11 سالش بود بردم اطاقم و تو كامپیوتر عكس سكسی نشونش میدادم كه روش باز بشه و بكنمش كه خواهرم اومد تو اطاق رید تو برنامه هام
abdolhamidkhan: یه روز داشتم با هم كلاسم تو پارك شهری كه توش دانشجو بودم ور میرفتم كه دوس دخترم به اتفاق دوستاش منو دید
azartagi: یه بار 7-8 سالم بود دختر پسر خالمو كه 4 سالش بود بردم تو اتاق داشتم چوچولش دستمالی میكردم كه یهو پسر خالم اومد تو گفت چی كار میكردید. منم سریع پیچوندم.
وقتی من رفتم از دخترش پرسیده بود اونم گفته بود داشتیم اونجامونو بهم نشون میدادیم. ولی پسر خالم چیزی رو به روم نزد . از اون به بعدم تا چند وقت بچه رو كه مییدم یهو جلوی جمع میگفت بیا بازم اونجامونو بهم نشون بدیم. خلاصه تا چند وقتی هی میرید به عصمت ما تو فامیل. تا مثل اینكه یه روز خالم كه میشد مادر بزرگش حسابی دعواش كرده بود دیگه بعد اون نگفت
«هیچ دینى بالاتر از حقیقت وجود ندارد»
     
  
مرد

 
من 19 سالمه و دختر خواهرم 18 سالشه ما عاشق همیم یه بار که تو خونه رو پام سرشو گذاشته بود و من نازش میکردم و ازش لب میگرفتم مامانم اومد داخل (مامانم مذهبیه و خیلی حساسه) خلاصه ما در عرض 1 ثانیه پریدیم تو هوا و مامانم حسابی شک مرد منم سریع کتاب زیست برداشتم یعنی دارم بهش درس توضیح میدم ولی مامانم که شک نداشت که تو بغل خواهرزاده ام بوده ام بهمون گفت دور هم بشینیم و از اون به بعد هر دفعه که میخواست به خاطر این موضوع دعوام کنه من پرخشاگری میکنم و موضوع رو رد میکنم آخه واقعا خجالت میکشم)مامانم میدونه ما همو دوست داریم

wcwcwc: منم چند وقت پیشا تو موبایلم فیلم داشتم برای اینكه كسی نبینه مموری شو قایم كرده بودم بعد صبح كه از خواب پا شدم دیدم مموری سر جاشه گذاشتم تو موبایل دیدم نه فیلم هست نه عكس فكر كردم مشكل از مموری كه حافظه پاك شده بعد دیدم مامانم نیم ساعت بعد اومد بالا اول هیچی نگفت اما بعد از 5 دقیقه شروع كرد آقا ما در می رفتیم مامانم دنبالم نگو كه در حین تمیز كردن اتاقم اونو پیدا كرده.
kohestan: خیلی وقت پیش هنوز سی دی نیومده بود و همه ویدیو داشتن.نوار سكسی یا به قول اون موقع ها فیلم سوپر بابدبختی گیر میومد و مثل الان نبود كل فیلمای دنیارو همیشه تو مموری گوشیت تو جیبت داشته باشی. یه روز یكی از دوستام یه فیلم سكسی ژاپنی آورد واسم منم بار اولم بود فیلم سكس ژاپنی میدیدم .روزبعدش صبح كه مامان بابام بیرون رفتن نوارو گذاشتمو نشستم پای فیلم و حسابی داشتم با خودم ورمیرفتم كه ناگهانی ارضاشدم و دیگه واسه دستمال و این حرفا دیر شده بود و آبم ریخت رو فرش.با خودم گفتم تازه ریخته بعداز تماشای فیلم تمیزش میكنم.فیلمو تا آخر نگاه كردم خیلی عالی بود دوباره فیلمو آوردم اول از نو نگاه كنم.دیگه حسابی رفته بودم تو نخ فیلم و ساعتها همینجوری میگذشت تا اینكه صدای در امد.از پنجره نگاه كردم دیدم مامان بابام دارن میان فورا نوارو بیرون آوردم و قایمش كردم و خودمو زدم به خواب.امدن خونه مامانم به بابام گفت ببین بچه سر ظهری چه جوری خوابیده.بابامم گفت ولش كن بذار بخوابه.یكم بعدش مامانم امد تلویزیونو روشن كنه یهو گفت وای این چیه ریخته جلو تلویزیون ... یكم كه فكر كردم ... واااای آبمو كه ریخته بود رو فرش پاك نكردم.مامان بابام چیزی نگفتن ولی من از ترس توام با خجالت دیگه از جام پانشدم تا شب.البته حدود یه ماه باهام حرف نمیزدن منم سعی میكردم خودمو جلو چشمشون نندازم
alish60: اقا ما یه بار رفتیم تو الاق داشتیم کف دست میزدیم با عکس سکسیای تو کامپیوتر که یهو در وا شد دیدم مامانمه اتفاقا تو همون لحظه داشتم ارضا میشدم خلاصه سریع عکس. بستمو شلوارو کشیدم بالا ولی داشتم ارضا میشدم مامانم که اومده بود داشت باهام حرف میزد ولی اصلا نمیفهمیدم چی میگه چشام میپرید و عضلات پام صفت شدکه دیدم شلوارم خیسه به هزار زحمت خودمو جمع کردم مامانمم کمی شک کرد
armita_171: سوتی من مربوط میشه به دیروزتو كلاس شبكه. دو شب پیش چندتا از این فیلمای سكسی كه از لوتی دانلود كردم رو تو فلش ریختم كه با دی وی دی نگاه كنم. بعدش دیگه پاكش نكردم بردمش سر كلاس.
استاد پی دی اف كتاب رو روی سیستم خودش ریخت و رفت گفت شما وردارین. منم فلش رو دادم به دوستم گفتم واسه من بریز ولی سند تو كن. فلشم رو باز نكن.
اون احمق نفهمید فلش رو باز كرد. قسمت جالب این قضیه اینجاست كه سیستم به ویدئو پروژكتور وصل بود و..............
پریدم فلش رو كندم. به هیشكی نگاه نكردم زدم بیرون.
turbo2147: یه روز من و دوس دخترم رفته بودیم کافی نت .وقتی داشتیم میومدیم بیرون گفتیم یه لب از هم بگیریم...خلاصه مشغول لب و بغل بودیم که یهو صاحب کافی نت اومد گفت یا تشریف بیارین بالا یا برین ... بعد فهمیدیم تو راهروش دوربین مدار بسته داره
این کاربر به دلیل تخلف در انجمن بن شد.
( مدیریت انجمن لوتی )
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
یه شب خونه عمم بدوم 12 13 سالم بود من و پسر عمم توی اتاق خوابیده بودیم مامان باباش هم توی حیاط خلاصه ما زیر پتو شلوار رو تا زانو پایین كشیده بودیم و پسر عمم هم شلوارش رو یكم كشیده بود پایین یهو عمم اومد تو ما هم خودمون زدیم به خواب عمم اومد پتو رو بر داره منم مثلا بیدار شدم و گفتم عمه سرده خلاصه از اون اصرار و از ما انكار ولی خداروشكر راضیش كردم كه توی وسط تابستون من سرمام میكنه

یه روز حوض رو آب كرده بودیم و داشتیم با پسر عمم تو حوض شنا میكردیم شلوارو شرتامونو در آورده بودیم كه یه دفعه خواهرش كه یكسال از من بزرگتره و خواهرم كه یكسال از من كوچیكتره از در حیاط وارد شدند ما هم رفتیم زیر و بهشون گفتیم نیاین شرت پامونه شلوار نداریم اونا هم بیخیال دن چند وقت بعدش توی اتاق داشتم شلوارم رو عوض میكردم یهو دختر عمم اومد منم گفتم میخوام شلوارمو عوض كنم اونم گفت خوب تو استخر لخت شده بودی حالا از من خجالت میكشی منم گفتم برو بیرون اونم رفت


یه روز رفته بودیم خونه مادربزرگ پدریم همه رفته بودن بیرون فقط منو پسر عموم بودیم من پسر عموم رو بردم تو اتاق و ... داشتیم فیض میبردیم كه یهو عموم صدای پای عموم رو شنیدم كه اومده تو هال ماهم زود خودمونو جمع و جور كردیم و به پسر عموم گفتم بره رو گونی ها عموم اومد توی اتاق گفت دارین چیكار میكنین گفتم پسرت رفته روی گونی ها و میترسه جیغ میزنه هر چی میگم بیا پایین نمیاد


دیشب اومده بودم تو لوتی و داشتم عكس جیز نگاه میكردم یهو یه فیلمه شروع شد كامپیوتر رو قفل كردم و اومدم بیرون یكدفعه خواهرم گفت من میخوام اون آهنگ هایی كه دیروز گرفتی ببینم اقا ماهم كه این پنجره هارو نبسته بودیم فقط مینی مایز كرده بودیم خلاصه اومد تو اتاق من منم یكدفعه دستم رفت روی این پنجره ها (ویندوزم سونه) خواهرم دید خلاصه با هر بد بختی شد بیرونش كردم

یه روز رفته بودیم خونه عموم پدر مادر من و پسر عموم رفته بودن بیرون داشتیم بازی میكردیم كه من به پسر عموم گفتم كه تو با خواهر من بازی كنین من میرم برات كانال چیز از تو ماهوارتون پیدا كنم خلاصه یه قلم كاغذو خودكار برداشتم و داشتم شماره كانالا رو یادداشت می كردم بعد رفتم تو اتاق كه ببینم اوضاع چطوره دیدم هنوز دارن شركت بازی میكنن و این حرفا خواهرم گفت تو توی هال چیكار میكنی گفتم هیچی اونم شك كرد و خواست توی هال منم خواستم مثلا مثل بورسلی رو هوا بپرم و ماهورا رو خاموش كنم از شانس كیری ما كنترل رو برعكس گرفته بودم و خواهرم همه چیزو دید ولی مردونگی كرد و به هبچكس نگفت

وقتی 6-7 سالم بود با دختر خالم كه سه سالی از من بزرگتره همش خونه ی بی بی مادریم می موندیم و هر وقت وقت گیر میاوردیم یه سر به سانفرانسیسكو میزدیم خلاصه یه روز همه بچه های فامیل جمع شده بودن داشتیم دكتر بازی میكردیم یه پرده هم زده بودیم ك شده بود محل جراحی دكتر آخه من اون موقع ها اینقدر خر بودم كه حواسم نبود پشت بردن یه پنجره بزرگ به هال هست خلاصه من و دختر خاله رفتیم داخل اتاق عمل و باهم رفتیم سانفرانسیكو یهو نگاه كردیم بالای سرمون دیدیم خاله مون داره مارو دید میزنه بعدش خالم ما رو صدا زد و مامانم و خالم كلی مارو نصیحت كرد كه این كارا خوب نیست و این حرفا


وقتی 5 -6 سالم بود با دختر همسایه مون همش میرفتیم توی خونه مادر بزرگشون كه رفته بودن شهر دیگه و .... اما یه روز رفتیم توی دستشویی شون داشتیم ... یهو مادرش اومد اما بعدش یادم نمیاد چی شد
من یه انسانم
     
  
زن

 
سلام یک سوتی خفن رو هم من تعریف کنم.
یک همسایه داشتیم که کارمند سپاه بود البته از این کارمندای پیزوری! زیاد ازش خوشم نمیومد، ولی بابام خیلی بهش اطمینان داشت. یکبار قرار بود بریم قم زیارت، نگو پدرم کلیدو داده به آقا که شب بیاد و هوای خونه رو داشته باشه. تا سر خیابون اصلی نرفته بودیم که لاستیک جلو ماشینمون ترکید. مجبور شدیم برگردیم تا یک لاستیک دیگه برداریم. بابام رفت تو خونه و ما تو ماشین نشسته بودیم که دیدم سروصدای بابام بلند شد و پشت سرش یک خانم چادری و همون همسایمون، از در زدن بیرون. نگو تو همین نیم ساعت طرف یکیرو اورده خونه و بابام بد موقعی بیهوا رفته بود تو. اینم بگم اون خانمو هممون شناختیم. ولی هیچ کدوم به روی خودمون نیاوردیم. طرف زن مستاجرمون بود که شوهرش مجروح جنگی بود



mehrshad_p2003: یه روز تو ماشین زیدم داشت برام ساك میزد و اتفاقا برف هم میومد و یكم بخار كرده بود شیشه ها ولی خیلی هواسم به اطراف بود و ماشین ها نزدیك شدنی بر میگشتیم به حالت عادی ولی تو یه لحظه حواسم نبود و سرم رو كه آوردم بالا دیدم یه ماشین كلانتری چند متر مونده به ما به آرومی داره حركت میكنه و دیوس چراغ گردون و چراغ جلو رو خاموش كرده بود سر زیدم رو محكم به كیرم فشار دادم و گفتم تكون نخوره، كیرم تو كمتر از 1 ثانیه خوابید و حسابی ریده بودم به خودم فقط نمیدونم مامورا متوجه شدن یا نه اگه متوجه شده باشن خیلی مردی كردن ولی من انقدر سرتق بودم كه نذاشتم زیدم بیخیال بشه و گفتم ادامه بده تا آبم تو دهنش اومد و سریع جمع و جور كردیم البته یه بار هم گیر افتادیم كه حسابی حالگیری شد فقط شانس اوردیم كه پرونده سازی نشد، كلا كارای این شكلی زیاد كردم مثلا یواشكی خونه زیدیه رفتن و تا صبح اونجا بودن یه بار هم وقتی خانواده زیدم خونه بودن چون واحد بالایشون خالی بود و دست دخترشون تا خیر سرشون اونجا درس بخونه من شب تا صبح دخترشون رو ... حالا حسابشو بكنین اگه باب یا مامان یا برادراش میومدن و مارو میدیدن چی میشد، الان كه فكرشو میكنم میبینم چند سال پیش خیلی كسخول بودم و عجب خایه ای داشتم
mehrshad_p2003: یه خاطره دیگه بگم بخندید، یه بار رفتیم گردش با زیدیه كه تو یه فضای باز كه نقش پاركینگ رو داشت لابلای ماشینها بودیم و از آینه ها حواسمون به همه جا بود حتی توی ماشنهای پارك شده و لب میگرفتیم و سینه هاشو میخوردم و كسشو میمالیم و .... بعد كه رضایت دادیم كه بریم میخواستیم از پارك در بیایم دور زدنی چیزی دیدیم كه خایه فنگ شدم دقیقا 100 متر دورتر از مكانی كه ما بودیم یه كیوسك نیرو انتظامی بود، مارو باش كه نزدیك لونه زنبر داشتیم ... ولی خدایش خاطرات توپی بود و همیشه یادش اون موقع ها میافتم حال میكنم
mehrak68: يه بار داشتم تو اتاق فيلم ميديدم تو گوشى_صدا اومد بابام بود كه اومده بود خونه_سريع رم عوض كردم_يهو اومد گوشىمنو گرفت_منو ميگى_گفتم چىشده!بعد به داداشم اشاره كردم گوشى بيار كه آورد_وقتى گالرى باز كردم ديدم يه فيلم لز مونده__شانس آوردم آقام گوشيو باز نكرد ببينه!اما بعدأ بگا رفتم!!
mehrak68: تنها بودم_فيلم صحنه دار ميديدم_هواسم بود كسىنياد اما يكى اومد!من سريع دكمه پاور زدم_زدم tv درو باز كردم_خاهرم بود_گفت چىميديدى؟؟يه نگاه ب tv كردم ديدم آخونده!!فكر كنين من تو خونه تنها آخوند ببينم!!!خاهرم دستگا رو روشن كرد_مرد داشت پاىدختر رو ميخورد!سىدى برداشت_گفت نميگم ب كسى اما 2روز بعد ب مامان گفت!!تا يه مدت باهام حرف نميزدن__
haha: چند وقت پیش بود كه به قول دوستان از چت روم یه زیدیه پیدا كردیم بعد از كلی مخ زنی و شماره دادن عكسمو فرستادم ،اونم عكسشو فرستاد
دوستان عزیزم آیا گودزیلا دیدین؟
اره خودش بود
من خایه گپ شدم
ولی چون دلم نمی اومد ناراحتش كنم چند بار باهاش صحبت كردم و اس دادیم روز دوم كه شد یاد یكی از زیدام افتادم ،زنگ زدم بهش ازش معذرت خواهی كردم بهش گفتم من قدر آفیتو نمی دونستم ،خلاصه با كمك زیدان و یه سناریوی توپ زنگ زدیم به دختره زیدیه حرف زد باش .و دعوا تا این منو ول كنه
طرف به گه خوری افتاده بود
ariaceram: منم یکبار داشتم تو شرکت سر شیفت که دختر بود میکردم داشت آبم میومد که یکدفعه یکنفر در باز کرد
نگو خواهرش بود دیر کرده بود توسالن خیلی ضایع شدیم
ولی بهدها هم خودش را کردم هم خواهرش را اینم بگم که من تو اون شرکت همه کاره بدم
drstomach: دوره راهنمایی داشتیم با بچه ها توو حیاط مدرسه توو گوشی من فیلم سوپر می دیدیم یهو ناظمه گوشی رو کشید از دستم دید ما داریم چی میبینیم 2 زنگ جلو دفتر وایسادم بعد زنگ زد بابام اومد ولی دمش گرم نگفت داشتیم چیکار میکردیم فقط گوشی رو داد به بابام،گفتم الان باباهه توو گوشی رو میبینه میفهمه ولی رم گوشی رو پاک کرده بود، از اون روز به بعد روم نمیشد توو رو ناظم نگاه کنم شده بود آروم ترین پسر مدرسه
     
  
مرد

 
حدود ده پونزده سال پیش با دوتا از دوستام سه تایی گی میکردیم. یه روز تابستون خونه یکی شون بعد از یه حال توپ یکی از اقوامشون اومد حدود شش هفت سالی ازمون بزرگتر بود. خلاصه من بد جور ترسیده بودم ولی اون دو تا خیلی ریلکس بودن. من سفید شده بودم و بدجوری گاف میدادم. هر چند بعدها فهمیدم خود طرفم کون میده و حسابی از خجالت کونش در اومدم.

چند وقت پیش بود... هوا گرم بود صبح از حموم اومدم بیرون چون کسی خونه نبود همونجور لخت اومدم تو حیاط که لباسام رو بندازم رو بند و کیرمم تو هوای آزاد یه کم نیم خیز شد و منم تو حال خودم بودم که یهو در حیاط باز شد و خواهرم با دوستش اومدن تو... نفهمیدم چجوری پریدم تو خونه... تا چند روز وقتی خواهرمو میدیدم بهم میخندید...

یه سوتی هم مال پارسال یادم اومد، یه روز عروسی خونه یکی از فامیلا دعوت بودیم ما صبح رفتیم اونجا هم کمک هم اینکه زودتر اونجا باشیم. بعد نهار چون اتاق کم داشتند خیلیا تو هال رو زمین خوابیدند از جمله عشق من دختر دائیم. همه گرم خواب بودن که من سرمو برگردوندم که دیدم ملحفه از رو دختر دائیم رفته کنار و پاهای گوشتیش پیداست و دامنشم رفته لای شکاف کونش و خلاصه خیلی صحنه هوسناکی بود، من آروم سرمو بالا بردم که درست دید بزنم و بعد از چند لحظه که سرمو چرخوندم دیدم خالم داره بر و بر منو نگاه میکنه... خیس عرق شدم...
من آبی ام تاجی ام اسم تیمم استقلاله
جلو تاج ایستادی واست باخت اجباره....
     
  
مرد

 
این خاطره از یکی از دوستام :

اون موقع موبایل از این چیزها نبود که کلی توی رمش فیلم سوپر داشته باشی بنده خدا میگفت داشتم توی خونه فیلم سکس میدیم و حشری شده بودم داشتم جلق میزدم کیرم تو دستم بود چشمها مو بسته بودم چشم و باز کزدم دیدم پدرم توی چار چوب در وایستاده ( پدرشو الان هم با اینکه سنی ازش گذشته من میبین میترسم حالا شما مجسم کنید اون بد بخت توی اون موقعیت چی کشیده) گفت دیدم هر کار کنم کتک رو خوردم بلند شدم و شلوارم کشیدم بالا و شروع کردم به داد زدن که چیه چیرو داری نگاه میکنی زمون خودتون کییف و حال خودتون کردید حالا ما باید بدبختی بکشیم گفت یکدفعه پدرم شلوارشو کشید پایین و گفت کره خر بیا منو بکن و کمربند شو کشید تا میشد زدم
     
  
مرد

 
داشتم از دختر عمم لب میگرفتم که عمم اومد تو اتاق شانس اوردیم چراغ خاموش بود وقتی پرسید گفتم داریم یوگا تمرین میکنیم
navid49: وای...
یبار یکی از دوستای آبجیم زنگ میزنه به گوششیش ولی چون خاموش بود به گوشی من زنگ میزنه...
چند روزی میگذره و من تو چت تل یه دختره رو میگیرم و یه سکس تل توپ میکنیم.فرداش دوباره به دختره میزنگم.
یک دختره ناز جواب میده! تعجب کردم و گفتم منو یادت اومد؟ اونم میگه مگه میشه پسره گلی مثل تو رو فراموش کنم؟!!!!
بهش گفتم سکس تل اون روز بهت حال داد؟ دختره گفت چی؟ گفتم سکس تل؟
خلاصه...
طرف دوست خواهرم بود و مای کسخولم دستی دستی داشتیم خودمونو بگا میدیدیم که سریع گوشیو قطع کردم.
بعد یه ربع آبجیم با ناراحتی زنگ زد که به فلانی چی گفتی؟
منم اینقدر کسشر گفتم که بد بخت فک کرد که دوستش کرم ریخته.
ولی از اون روز آبجیه بد چوری حواسش پیش ماست.
milad1412: امسال تابستون تو پارک شرط بستین با یکی دوستام که اون بخوابه منم بخوابم روش خلاصه این کارو کردیم اونم وسط پارک شلوغ همه نگامون میکردن تا یه 2 دیقه ای که دیگه واقعا دوتاییمون کم آورده بودیم دیدم که یکی میگه ا ا زشته بلند شین دیدن عموم مردم از خجالت دیگه هرگز هم با کسی شرط نبستم
mary137714: بابام هروقت از سفر برمیگرده دوش میگیره


یه روز که بابام مسافرت بود وبقیه هم رفته بودن بیرون،رفتم حموم.اندامم خیس شده بود وهر پسری رو هشری
می کرد. تازه رفته بودم تو حس، که یهو بابام لخت و با کیر آویزون اومد تو من رو که دید کیرش سیخ شد .
از خجالت آب شدم..... تایه ماه به بابام نگاه نکردم.....
♥ ♥ ♥ حالم را پرسيدند گفتم : رو به راهم ! نميدادند رو به راهي هستم، که تـــو رفته اي ! ♥ ♥ ♥
     
  
مرد

 
majid2213: یه روز دوست دخترمو برده بودم پارک چیتگر، داشتم باهاش ور میرفتم.
یه دفعه دیدم یکی گفت سلام!!!!
دیدم دوتا پلیس پارک دارن تو فاصله یک متری نگامون میکنن.
تابحال جلوی یه دختر انقدر التماس نکرده بودم.
بالاخره ولمون کردن.
هنوزم از پارک چیتگر می ترسم.
majid2213: یه روز ۱۳ به در خونه یکی از فامیلامون بودیم.
بقیه بیرون بودن منو پسرخالم تو اتاق داشتیم با کیر هم ور میرفتیم پسرشون از در اومد تو.
هنوزم وقتی منو میبینه یه تیکه بهم میندازه!!
nina333: یه روز با دوست پسرم تو پردیسان بودم
سرشو رو پام گذاشته بود و داشت میمالوند منو که یهو پلیس پارک پشتمون بود
ماهم دیت بالا گرفتیم
یکم گیر دادشو بعدش بیخیالمون شد
منم یه بار برج میلادو داشتم میکردم توکون دوست دخترم که یهو میراث فرهنگی اومد گیرداد.
بابا بسه.چه قدچاخانی تو.
ﻋﻴﺐ ﻧﺪﺍره ﻛﻪ " ﺗﻨﻬﺎیی "
ﺧﺪاﻡ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ. . .
     
  
مرد

 
همين الان داشتم فيلم سكسي كه از لوتي دانلود كردم رو ميديدم دستم رو كيرم بود مادرم رفته بود بيرون تو حس بودم كه ديدم مادرم داره منو كيرمو نگاه ميكنه يكي زد زير گوشم الان گفته بيا توي آشپز خونه كارت دارم جرات ندارم برم.


samandadash: یه بار روی کاناپه خوابیده بودم داشتم جق میزدم یهو مامیم درو باز کرد ولی بروی خودش نیاورد..
marun118: یه بار داشتم یه جنده ای رو میکردم روکار بودم یهو احساس کردم یکی خایه هامو داره تکون میده دیدم بچه اش از خواب بیدار شده
berchi: من و جی افم خونه سکس میکردیم من کاندم داشم و از عقب میکردم دیدم
با کندوم حال نمیده درش آوردم خلاصه بعد از سکس دسمالرو دادم جی افم
بذاره تو کیفش بندازیم بیرون عجله هم داشتیم ، داشتیم میرفتیم که من یه بار دیگه هم
چک کردم چیزی نمونده باشه که دیدم کاندم رو تخت مونده برش داشتم با عجله گذاشتم توجیب پشت شلوار لیم و رفتیم 500 600 متر پیاده رفتیم ساعتم 11 11:30
صب بود حسابی شلوغ بود بعضیا میرفتن مدرسه بعضیام میومدن از مدرسه
خلاصه رسیدیم ایسگاه منتظر شدیم واسه تاکسی در بستی ایسگام پر
از ادم بعد از چند مین انتظار من 4 5 قدم جلو رفتم که ته خیابونو سرک بکشم که
یهو جی افم در حالی که دندوناشو رو هم فشار میداد با حرص صدام زد گفت
از جیبت آویزونه آقل کاندوم فقط کشش تو جیبم بود باقیشم با سر آویزون یعنی کله آدما داشتن به
ما نگاه میکردن کلی ضایع شدیم
mmi721: يه روزنزديكاي عيدبودتويكي ازخيابوناي شلوغ شيرازداشتيم ميرفتيم_چون پياده روهم شلوغ بودمجبوربوديم يواش يواش راه بريم_يهو دوتا ازاين زناكه با توله هاشون گله اي ميان خريدهمديگه روديدن آشنادراومدن_ماكنارشون ردشديم كه شنيدم يكيشون بالهجه شيرازي به اون گفت:وااااي خسته شدم ازبس تو اين مغازه ها بالاپايين كردم!
mmi721: همون روزهم دقيقاربع ساعت بعدرسيديم به1پمپ بنزين يه تانكرميخاست گازوئيل بزنه چون طولش زيادبودتهش اومده بودتوخيابون_خيابون هم ترافيك شده بود_من داشتم كنارخيابون راه ميرفتم ديدم شاگردراننده تانكراومده بودبه يكي ازراننده هاگفت يه كم جا بازكن 1لحظه سرشوبيارم عقب دوباره ببرم تو!
     
  
صفحه  صفحه 2 از 15:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  12  13  14  15  پسین » 
شوخی و سرگرمی سکسی

سوتی های سکسی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA