ارسالها: 53
#21
Posted: 27 Jan 2012 16:11
یه بار سر کلاس مختلط داشتم نبرد رستم و اشکبوس رو با آب و تاب کنفرانس می دادم و تحلیل می کردم از هیجان به اینکه بگم رستم تیر و توی کمان گذاشت گفتم رستم کیر و گذاشت تو تمان و ........
واقعا معنی ترکیدن کلاس رو با چشام دیدم.......
love_with_iran: یه بار عموم اینا اومده بودند خونمون
من و پسر عموم توی اون مهمونی عین دوتا کسخول داشتیم سکس میکردیم ، من خوابید بودم گوشه اتاق و کیرم راست شده بود عین ابوالهل و پسر عموم داشت ساک میزد همون لحظه دختر عموم وارد شد و تا منو دید خودش همونور برگشت و منم از خجالت آب شدم ...
پسر عمه ام میگه : چند هفته اول که کامپیوتر گرفته بودند این احمق میره فیلم سوپهر میگیره و میذاره میبینه و عین خل و چل ها یادش میره بعدش سی دی رو از سی دی رام در بیاره ، غروب مامانش میاد مدیاپلیر رو باز میکنه پلی رو که میزنه فیلم پخش میشه اولین نفر هم یقه همین پسر عمه ام رو میگیره اونم میگه کار من نیست ( تو خونشون یه مستخدم و یه پدر و یه خواهر کوچیک داشتند ، ضایع بود کار همینه ) مامانش سی دی رو بر میداره شب پسر عمه ام میگه بلند شدم برم آب بخورم دیدم بابام داره فیلم رو نگاه میکنه و مامانش داره براش جلق میزنه
liverpooli: من دو سال پیش یه فلش هشت گیگ پر سوپر از رفیقم گرفتم ..تا فلشو وصل کردم به کامپیوتر گوشیم زنگ زد بعدشم رفتم سر ناهار و خلاصه یادم رفت فلش رو زدم! این فلشه که خود به خود لیست فیلم سوپرا رو اورده بود ..شانس تخمی ما ننم رفت زرتی یکی از فیلما رو واز کرد و دید همه چیو! بعدشم که دو ساعت نصیحت که برکت از خونه میره...درسات افت میکنه و ....!
یبارم تو پارک پشت گلستان(پارک پشت گزار ) دختره روم نشسته بود داشتیم لب و لب باززی میکردیم...یه لحظه نیگا کردم دیدم این بسیجی مسیجی ها دارن میان بالا ..یه جوری فرار کردم که پشمام فر میخوره فکر میکنم بهش تازه جو میدادم دختره رو میترسوندم اونم تند میدوید! البته چون مست شدید بودم ترسیده بودم
hamed_hot: یک بار از بیرون اومدم خونه .اعصابم هم خورد بود.اومدم خونه رفتم یک راست تو اون یکی اتاق یک دفعه دیدم خواهرم با نامزدش تو اتاق هستند و نامزدش فقط با یک شورت.یکه خورده بودم.زود در رو بستم و رفتم اون یکی اوتاق به کلی پیش خودم حرص خوردم از این اتفاق!
alex_200537: این سوتی که میگم ماله دوستمه رفته بودیم بیرون گفتیم چی کار کنیم؟ رفتیم کافی نت من گفتم یه سایت سکسی توپ دارم رفتیم و صاحب اونجا با دوستم دوست بود خلاصه داشتیم سوپر میدیم که یهو صاحبش اومد بعد امیر(دوستم) اومد صفحه رو مینی مایز کنه دید کامپیوتر هنگ کرد زد زد زد!!!!!! دید نمیشه یه دفعه گفت اااااااااااااااا (بلند) مانیتورو چرخوند همه برگشتند بعد مانیتورو نگاه کردم دیدم مینی مایز شده امیر گفت به صاحبش چیه؟! صاحبش گفت رم ریدرو بده!!!!!!! حالا رم ریدر دست ما نبود!!!!!!! از خجالت سرمو بلند نمیکردمو موقع حساب کردن سریع رفتم بیرون از اون موقع هر وقت یادش می افتم کلی میخندم
abbas007: این سوتی من نیست ماله خواهرمه یه بار داشتم با ژیلت ریشمو میزدم خواهرم اومد گفت نکن این ماله منه من باهاش پشم کسمو میزنم اقا منو میگی ترکیدم از خنده هنوز بعضی وقتا بهش تیکه میندازم
shiriin: من يه سري بيرون بودم تو ماشين داشتم داستان سكسي ميخوندم وقتي رسيدم جايي كه ميخواستم برم گشنم شد رفتم از يه دكه شير كاكائو با كيك بگيرم رفع گشنگي بشه رفتم يارو گفت بفرمائيد چيزي ميخاستيد؟ گفتم كير كاكائو ميخواستم حيثيتم بر باد رفت
lashboy: یه دوست دخترمو اورده بودم خونه حین سکس داشتم با دوربین دیجیتالی که دست همه بهش میرسید ازش عکس میگرفتم بعدش که کارمون تموم شد دوربیتنو گداشتم رو میز اصلانم حواسم نبود.بعد چند وقت دیدم دوربین گم شده که یه روز مامانم گفت عکسارو دیده و آبروم رفت
never free....
never me.....
because you are unforgiven 2
ارسالها: 808
#22
Posted: 27 Jan 2012 16:57
تا چند وقت پیش تو یک شرکت وابسته کار میکردم قسمتی که ما داخلش مشغول به کار بودیم ومن سرپرستش بودم، یک سوله بود که قطعات بزرگ رو برا آبکاری میاوردند اونجا. بخاطر محیط کارگری و شرایط سخت کاری اکثر بچه ها از نظر قدرت بدنی گردن کلفت و از یکطرفم فوق العاده بی چاک و دهن بودند. یکبار یکی از رفقای هم دانشگاهیم که مسئول یک بخش دیگه بود بهم زنگ زد و بین صحبتاش گفت که میخواد از کارخونه بره و علتشم این بود که بین پرسنلش یک کارگر نخاله بود که با همه درگیر بود و دو سه روز قبل رفیق مارو از اتاقش انداخته بود بیرون خواهر و مادرشو جلو چشماش آورده بود. جالب اینجاست که چون مجروح جنگی بود نمیتونستند اخراجش کنند. ازش خواستم انتقالیشو بنویسه واحد ما. بعد یکهفته دیدم بله یکنفر با قد و هیکل متوسط اما اندامی ورزیده اومد تو اطاقم. منم خیلی محترمانه با اون برخورد کردم و فرستادم داخل کارگاه برا کار کردن. دو سه روز اول کاری به کارش نداشتم تا پنج شنبه شد و کارگاه نیمه تعطیل. رفتم داخل کارگاه و سر یک مساله ساده بهش گیر دادم اونم نامردی نکرد چند تا فحش ناموسی بمن داد. دیگه چیزی نفهمیدم با یک لوله زدم تو کمرش و وقتی افتاد زمین وسط کارگاه داد میزدم که تا اینو نک... ول کن نیستم کارگرا اومدن به زور جدا کردن مارو. بالاخره هم با کمک یکی از بچه ها اونو لخت مادر زاد کردم و به جرثقیل بستم و از سقف کارگاه آویزونش کردم اونم همینطور فحش میداد که یکدفعه رئیس کارخونه و یکی از سردارهای سپاه وارد سوله شدند و صحنه را دیدند. دیگه چاره ای نبود صورتجلسه و بعدشم توبیخ ...
از اون موقع اون کارگر نخاله دیگه صداش در نمیاد میاد و بی سرو صدا کارشو میکنه و میره. البته منم از اون کار اومدم بیرون. اخلاقم داشت شبیه خودشون میشد.
bahramtun: منم دبیرستان که بودم واسه یکی از دوستام فیلم سوپر اورده بودم که ناظم تو حیاط دید و اومد پشت سرمون سریع سی دی رو گرفت رفت تو اتاق دبیرا دید فرداش به بابام زنگ زد بابام اومد مدرسه گفت این فیلم از پسرت گرفیم خلاصه یه جور خفن خالی بستم و پیچوندم ولی خیلی ضایع بود بعدش از مدرسه اخراج شدم آخه دهن مدرسه رو سرویس کرده بودم
ویرایش شده توسط: Looti_khoor
ارسالها: 57
#23
Posted: 25 May 2012 05:38
بچه که بودم فکر میکردم با لب گرفتن طرف حامله میشه
farshadasasan: 5سال قبل رفتيم شمال تويكي ازروستاهاى رامسر1خونه كرفتيم.همه فاميلامون جمع بودن.بادخترعمه م توحياط بشت خونه قدم ميزدم ودستم دوركردنش بود(ايناطبيعي بودتااينجاش)يهوتصميم كرفتم برم توكارسينه ش.دستموكه آوردم روش وشروع كردم به مالوندن تازه خرحشرشده بوديم ومن توكونم عروسي بودكه ميتونم ترتيبشوبدم بعداون كه...
ديدم بابام داره ازبالابااخم نكاهمون ميكنه!!5ساله دخترعمه مونديدم
stocklover: داشتم توی دانشگاه کنفرانس میدادم و لپ تاپم هم روشن بود و روی ویدئو پروژکتور انداخته بودم تصویر رو داشتم روی تصویر با پاورپوینت کنفرانس میدادم ... نگو چند شب پیش روی سیستم نرم افزار ویرچوال گرل نصب کردم ... اونایی که نمیدونن بدونن .. این یک نرم افزار هست که وقتی نصب میکنی دخترای لخت میان روی دسکتاپ میرقصن ... آقا چشمتون روز بد نبینه یکدفعه دیدم یه دختر لخت اومد روی صفحه .... آبروم رفت ... نفهمیدم چطوری در لپ تاپ رو بستم .... حالا استاد درس هم زن بود و نصف کلاس هم دختر ...
بعد کلاس حیثیتم رو از دست رفته میدیدم اما وقتی دیدم کلاس تموم شد همه اومدن میگن عجب چیز باحالی داری واسه ما هم بریزی .....
stocklover: یکی از استادامون یک نرم افزار میخواست و وقتی شنید حجمش زیاده و نمیشه ایمیل کرد گفت بیا بریز توی فلشم و هفته بعدی برام بیار ... همزمان که داشت دنبال فلش توی کیفش میگشت موبالش زنگ زد و در حال جواب به گوشی دستش هم داشت دنبال فلش می گشت و و بعد درشآورد و داد به من ... رفتم خونه شب و فلش رو باز کردم دیدم پر از فیلم سوپره .... صداش رو در نیاوردم و برنامه رو واسش ریختم ... فیلم سوپرها رو هم پاک کردم ...
هفته بعد که خواستم بهش بدم فلش رو دیدم فهمیده ضایع شده .. نگو دو تا فلش داشته و هم شکل بودن .... اشتباهی داده ... کلاس که تموم شد هی میخواست یکجوری بهم بقبولونه که فلش واسه خودش نبوده و اینجور حرفا ... منم سوتی ندادم .... ولی دمش گرم بهم بیست داد وووو اینجوری باعث شد تا تابلو نکنم /////
بعدا فهمیدم کس باز تیره و ده تا دختر رو از دانشجوهای دختر برده و کرده .... الان بعد چند سال با هم رفیق فابریک شدیم و من هم درسم تموم شده ... یک روز اعتراف کرد بالاخره ۷ گیگ سوپر مال خودش بوده و گفت دهنت رو گاییدم با چه بدبختی گیر آورده بوده اونها و منم پاکشون کرده بودم تا یک ماه بهم فحس میداده ...
parsnew: یه روز توی دفتر طبقه دوم کارخونه خوابیده بودم که یکی از زنهای شرکت که خیلی دورو برم میچرخید که هواشو داشته باشم که بهش سخت نگذره اومد تو اتاق رو خوابید شروع کرد برام ساک زدن که یهو چند تا دخترا اومدن داخل که مهر و جانماز بردارن وقت ناهار بود که آبرومون جلوشون رفت ولی از ترس اخراج جایی لو نرفتیم
shiton110: مامان بابام رفته بودن مسافرت و فقط خواهر که ۲سال از من کوچکتره بابرادرم خونه بودن که اونا هم شب زود میخوابیدن چون صبح میخواستن برن امتحان بدن منم که کلی دل تنگ دوست پسرم بودم زنگ زدم که بیاد خونمون حالا ساعت چند بود ساعت ۱۲ شب اونم دلش خوش اومد خونمون تا مشروب داره نشستیم با هم مشروب خوردن که منم رفتم اتاقی که داداشم با خواهرم خواب بودن و در رو روشون قفل کردم و اومدیم برا خودمون عشق و حالا کردن بعد از کلی خوردن و سکس کردن دو تامون تو بقل هم خوابمون برد وای حالا بگین صبح چه جوری ما بیدار شدیم
با لقتهایی که داداشم به در اتاقش میزد و خواهرم جیخ میزد روزیتا خر در رو باز کنیه دفعه من و اون بنده خدا از خواب پریدیم من فورا اونو کردم تو کمد دیواری و درش رو قفل کردم ولی کلیدش رو در نیاوردم و رفتم در اتاق خواهرم رو براش باز کردم و کلی فهش ازشون خوردم اونا هم چون دیرشون شده بود تند تند لباس پوشیدن که برن خدا رو شکر داداشم رفت ولی خواهرم رفت تو حیاط و با عصبانیت برگشت بله عزیزان من یادم رفته بود کفش دوست پسرم رو قایم کنم حالا خواهرم برا ضایع کردن ما تمام خونه ها وکمدها رو گشت تا رشید به اون کمدی که درش قفله و داد میزد بگو ببینم اون نره خر رو کجا قایم کردی و شروع کرد در کمد رو کشیدن که در با ضربه باز شد و دوست پسر عزیزم با کلی خجالت از تو کمد اومد بیرون ولی از خواهرم قول گرفتم که حرفی نزنه اونم گفت به شرطی که برام تعریف کنی شب چه کار کردین منم با کلی دروغ پیچوندمش این داستان مربوط میشه به همین یه هفته پیش
shiton110: چند روز پیش داشتم همین سایت لوتی رو میخوندم و چند صفحه عکس و داستان باز کرده بودم و یکی یکی چک میکردم و مسنجر هم بالا و هم زمان داشتم چت میکردم که نگاه ساعت کردم که داره برا امتحان دیرم میشه همین جوری لپ تاپ رو بستم گذاشتمش رو میز و رفتم تو راه بودم که خواهرم زنگ زد گفت بابایی لپ تاپت رو میخواد برا یه کاری منم گفتم بر داره و رمز هم بهش دادم وای وقتی اومدم خونه تا بابام اعصابش خورده تا مسنجرم اومده بود بالا و بچها کلی حرف سکسی زده بودن و بابام هم سایت رو خوند هم مسنجر رو خونده کلی باهام دعوا کرد واز اون روز ما تو خونه اینترنت نداریم الانم من خونه دوستم میرم اینترنت و روم نمیشه تو صورت بابام نگاه کنم
AmirSexandSex: خیلی بچه بودم و تازه کف دستی یاد گرفته بودم ... یه روز که مشغول بودم نگو خواهرم که از من کوچیک تره داره منو دید می زنه .. در همین موقع مامانم اومد تو اتاق .. منم دستم توی که خواهرم به مامانم گفت امیر داره زیر پتو به کارایی می کنه .. آقا مارو می بینی !!! خیلی ضابع شدم ....
اون پسرى كه گوشه ى اتاقش كف دستى ميره اما احساسات دختر مردم رو واسه يه سكس به بازى نميگيره ، ناموسأ يه دونه باشه .
ارسالها: 64
#24
Posted: 26 May 2012 12:11
موقع خودارضايى لو رفتم
walkingdd: دست تو شورت تو اطاق بودم که زنداییم با یه بشقاب میوه اومد تو !
گفت پاشو برو دستات رو بشور بهد بیا زردآلود بخور.
الان که یادم افتاد دیگه از خجالت نمیخوام ببینمش! خدا کنه یادش رفته باشه.
stocklover: رفته بودم خونه داییم ... رفتم توی بالکون سیگار بکشم دیدم شورت و سوتین توری مشکی آویزونه ... خیلی سکسی بود . احتمالا واسه زنداییم بود . برداشتم سوتین رو که نگاهی بهش بندازم و سینه های زندایی رو توش تصور کنم آقا یکدفعه درباز شد داییم در حال اومدن . اصلا نفهمیدم چطوری کردمش توی شلوارم ... حالا وقتی رفتم تو خونه ننم گیر داده برو شلوارت رو دربیار شلوار راحتی پات کن ...
rezae2013: یه روز زن عموم که تازه هم ازدواج کرده بودن اومده بودخونمون ظهر بود و زن عموم تو یکی از اتاقها خواب بود من هم کنارش خوابده بودم .(اون پشتش به من بود )که یهو حشرم زد بالا و شروع کردم به جلغ زدن و به کونش نگاه می کردم تا خواست آبم بیاد فهمید و سرش رو برگردوند و من رو دید . حالا من نمی دونم فرار کنم آبم که داره میاد جمش کنم خلاصه همونجور که داشت آبم میومد انداختمش تو شورتم و از اتاق رفتم بیرون . خیلی خجالت کشیدم ولی اون هیچوقت به روم نیاورد . الان شاید یه ۱۰ سال از اون موقع مگذره ولی هر وقت می بینمش خجالت می کشم
noonoosh: این سوتی مال دوست پسرمه که همین امروز تعریفش کرد
من همیشه میرم خونشون و مادرش فکر میکنه که ما فقط حرف میزنیم
سری قبل کاندومش رو وسط اتاق جاگذاشته بود و منو رسوند خونه و رفته بود سرکار و برگشته بوده خونه مامانش گفته بوده این دختره کی بود امروز اینجا بوده گفت ایکس بوده ( یعنی من ) مامانش گفته گوه خوردی که اون بود پس اون وسط اتاقت چیکار میکنه ننه ش باورش نشده من بودم هر هر هر
noonoosh: یه چیزی تعریف میکنم برام دست نگیریدا
به کسی هم نگید
چند سال پیش با دو تا پسر همزمان دوست بودم
با یکیشون خیلی صمیمی بودم و سکس میکردیم ولی اون یکی تازه یه ماه بود میشناختمش و اصلا آدم حسابش نمیکردم
یه بار که داشتم با دوست پسر اولیم که اسمش سعید بود سکس میکردم و اون شدیدا مشغول عملیات بود یهویی ناله زدم وااای وحید ( اون یکی ) آروم تر یهو خودم کپ کردم که این چی بود من گفتم .. اومدم درستش کنم که مثلا گفتم وای وای آروم تر دوباره تکرار کردم وااای وحید یوااااش شانس آوردم که نفهمید اگه نه جنازه مو مینداخت
منم توبه کردم دیگه از این گوه خوریا نکنم
mo44226: یه روز یه پسره رو تو خونه داشتم می کردم که مامانم از راه رسیدو تا دیدمون رفت بیرون. پسره رو بیرونش کردم و رفت ولی مامان کلی بهم چیز گفت.
چند روز دیگه پسره اومده بود خونمون که جک موتورشو جوش بدم یه دفه مامانم از راه رسیدو تا پسره رو دید پرسید اینجا چیکار می کنی؟؟؟
پسره گفت جک موتورمو جوش دادم میخوام اونو سمباده کنم . مامانم گفت میخوای جکتو سمباده کنی یا کونتو ؟؟؟
بعدم هم منو زد و هم پسره رو !!!
milan123456: این خاطره از یکی از دوستام :
اون موقع موبایل از این چیزها نبود که کلی توی رمش فیلم سوپر داشته باشی بنده خدا میگفت داشتم توی خونه فیلم سکس میدیم و حشری شده بودم داشتم جلق میزدم کیرم تو دستم بود چشمها مو بسته بودم چشم و باز کزدم دیدم پدرم توی چار چوب در وایستاده ( پدرشو الان هم با اینکه سنی ازش گذشته من میبین میترسم حالا شما مجسم کنید اون بد بخت توی اون موقعیت چی کشیده) گفت دیدم هر کار کنم کتک رو خوردم بلند شدم و شلوارم کشیدم بالا و شروع کردم به داد زدن که چیه چیرو داری نگاه میکنی زمون خودتون کییف و حال خودتون کردید حالا ما باید بدبختی بکشیم گفت یکدفعه پدرم شلوارشو کشید پایین و گفت کره خر بیا منو بکن و کمربند شو کشید تا میشد زدم
این واقعا خنده دار بود
هركس به طريقى دل ما ميشكند!
منم ديگه عادت كردم!
ارسالها: 80
#26
Posted: 6 Jun 2012 05:19
تو یه اس مس یه عالمه حرفای قشنگ قشنگ نوشتم که به دختر کلاسمون بفرستم که باهام دوست شه - بهش فرستادم بعد زنگ زد جواب دادم گفتم جانم
یه پسره گفت داداش ایشاا.. که بش برسی - سرخ شدم و گفتم مرسی
سوتی از این بزرگتر که مرورگر اینترنتت رو با ۱۰ تا تب از لوتی دات کام ببندی و پیغام ذخیره تب ها رو بزنی که وقتی مرورگر رو باز کنی ۱۰ تا تب بیان بالا
پنجره مرورگر رو بستم و ۱۰ تا تب باهاش ذخیره شد که اگه بعدا مرورگر باز شه این تب ها هم باز شن
بعدا که اومدن دیدم دادام پای کامی داره با اینترنت کار میکنه و از اون ده تا تب یکی اون گوشه بازه - ۹ تایه دیگه کوو پس
رفتم تو حال و خودمو زدم به اون راه
وای پیش دادام چه خیط شدمِ
اینجا کنار دریا
آب است و باد و ماهی
احساس می کنم من
جای تو را چه خالی
سروده ی دوستم
ارسالها: 1329
#27
Posted: 26 Jun 2012 09:19
رفتم سوپرمارکت سر کوچه که واسه بابام سیگار بخرم
چند نفرم جز من بودن بعد یه زنه هم اونجا بود نزدیک پیشخون جاییکه من بودم ، زنه رو به مغازه دار گفت که آقا محمد شنیدم قراره قیمت نمیدونم چه کوفتی کم بشه ؟
بعد من مثل همیشه فکر کردم اگه حرف نزنم میگن لالی پرسیدم میگه از کجا شنیدین ؟
زنه جواب داد دولت گفته
منم در جوابش گفتم دولت کس میگه بلننننننننننننند
دیدم چشای زنه و صاب مغازه 4 تا شد و من فرار رو بر قرار ترجیح دادم
kirederaz: یه بار همین چند روز پیش بود که یکی از دوست هام رو آوردم خونمون پسر من این بیچاره رو نیم ساعس کردم این هم هی کسشعر واسه ما می بافت خلاصه این نیم ساعت این جوری گذشت؛؛؛؛؛؛؛ بعد که اومدم بذارم تو دهنش یه نگاهی به دور وبر انداختم که ببینم کسی نیست دیدم مامانم همینجوری داره نگام میکنه حسابی خجالت کشیدم تادو روز روم نمیشد توچشای مامانم نگاه کنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دوماه پیش داشتم تو سایت های سکسی یه سرکی میکشیدم اون هم تو سایت هاسکسی بدجور که که وقتی یه نگاهی به عقب انداختم دیدم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! از اینجابه بعدش تسناکه !!!!!!!!!!!!!!!!!!ولی خوب براتون میگم،،،،، آقاوقتی که ما برگشتیم عقب انگار که دنیا رو سرمون خراب شده بود دیدم خدمتکارمون داره نگام میکنه همون موقع کامپیوتر رو از برق کشیدم در رفتم >>>>>>>>>>>>>>>> ولی دم خدمتکارمون گرم صداشو پیش مامان بابام در نیاورد......
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
ارسالها: 85
#28
Posted: 7 Jul 2012 18:22
واسه حقوق اسفند ماه بحمون کارت هدیده ملت دادن بعد از عید پول لازم بودم داشتم با ماشین دنبال عابر بانک میگشتم دیدم عابر بانک ملت خیلی شلوغه یکم بالاترش عابر بانک کشاورزی هست هیچکسی هم نیست گفتم برم بیبینم بهم نمیده موقعی رفتم جلو عابر بانک کارتم دربیارم یه دختر حدودا ۳ متری اونطرف بود عابر زدیم تو خوب معلومه دیگه پولی بهمون نداد منم با عصبانیت گفتم کس ننت اومدم برگردم دیدم دختره به فاصله ۳۰ سانتی پشت سرم وایساده از خجالت آب شدم
ZeroOne: من خدایش تا حالا توی سکس سوتی ندادم
ولی یه دوستی دارم مث خر سوتی میده
چند هفته پیش زیدش رو برده بود توی یه جاده خلوت باهاش سکس کرده بود یه بار آبش میاد این بنده خدا طمع میکنه میگه بده دوباره بکنم دست دوم که میکنم همون موقع ماشین گشت پلیس پشت سر ماشین اینا ترمز میزنه میاد میگیره کون این رفیقمون رو پاره میکنه خودش گفت اندازه خر کتک خوردم از مامورا!
ولی خدارو شکر خودم تا حالا سوتی ندادم
armanker: اقا منم سوتی دادم یه روز زمستونم بود من و دوست دخترم عادت داریم واسه سکس سر ظهر که همه خونه اونا خوابن میریم زیر زمین اونا سکس میکنیم واسه اطمینانشم خواهرش که از ما بزرگتره و میدونه بالا حواسش هست کسی نیاد یهد فه که بنده حقیر سرم وسط پاهای دوست دخترم بود داشتم کسش رو میخوردم اومد دیدمون چیزی نگفت ما از خجالت سرخ شدیم ولی گفت زود جمش کنین مامان بیدار شد.یهد فه هم رفتم گفت همه خوابن همین که رفتیم پایین دیدم سر و صدا از بالا میاد گفت بابام بیداره داداشم بیداره مامانم بیداره من رو دیدین تخمام شد لوزه به هر بد بختی بود تا کسی نیومد در رفتم بلا فاصله من اومدم بیرون باباش از در حیاط اومد بیرون . یه دفه هم که بهم وب سکس داده بود سینه هاش رو در آورده بود مامانم از در اتاق اومد تو منم دیدمش صفحه جلوم باز بود خشکم زد به مامانم اونم هی سینه هاش رو تکون میداد که اینقدر مامانم عصبانی شد و فحشم داد یک ماهم نه غذا بهم داد نه باهام حرف زد
kodak1367: یه روز که زن داییم بادخترش اومده بود خونمون شب داشتم با دختر داییم توی حال حال میکردم زن داییم مچمو گرفت بلندم کرد ولی به مامانم هیچی نگفت از اون به بعد هر وقت میاد خونمون شب نمیمونه!!!!!!!!!!!!!!!!
soltan_sex: من وقتی ۱۴ سالم بود با دختر داییم همدیگرو لهت بفل کرده بودیم که دختر خالم اومد دید و دعوامون کرد
و تا مدتها با من صحبت نمیکرد بعد یکسال باهم صمیمی شدیم و تونستم اونو بکنم
یه بار تو اتاق داشتم فیلم سوپر میدیدم و شلوارم تا نصفه پایین بود اومد یه دقعه تو اتاق ودید
کمی نصیحتم کرد بعد اون احساس میکنم باهام خیلی راحته پیش من شلوار استریج میپوشه با تاب سکسی
ما که رسوای جهانیم وانگهی دریا شود
ارسالها: 2554
#30
Posted: 8 Jul 2012 06:04
شب تو خونه خواهر زنم بودیم و که منو زنم رفیم تو یک اتاق من قبل خواب رفتم دستشویی و برگشتم و دیدم خانومم هم داره از اتاق میاد بیرون با چادر رنگی منم دستم رو بردم لای کونش که یکهو برپگشت دیدم خواهر زنمه هم اب شدم هم هروقت یادم میاد حال میام تقصیر خودش بود چادر زن منو پوشیده بود
من کلاس اول راهنمایی بودم و همسایه مون که شوهرش زندان بود میومد خونه ما تلفن میکرد چون اون موقع (سال ۷۰)تلفن کم بود خلاصه بی سوار بود و من براش شماره میگرفتم تا اینکه یکبار اومد خونه مون و هیچکی حونه مون نبود منم رفتم براش شماره گرفتم که دیدم برعکس هر دفعه اینقد از گشت بهم نزدیک شده که گشتوناش چسبیده بود به سرم من بروی خودم نیاوردم تلفن زندان مشغول بود و تلفن ما هم شماره گیر پالس داشت و منم ذاست کرده بودم برگشتم دیدم چادرش روی شونه وسظ یقه باز که کرست زردش دیده میشه و حال من بدتر شد یک کم با هم حرف زدیم و من بعد دوباره شماره گرفتم داشت میگفت شوهرش نیست چقدر سخته براش منم از بچه گی سابقه سکس با پشر و دختر بچه رو داشتم ولی با ادم بزرگ نه واسه همین حالم یک جور خاص بود قلبم تند میزد این خانوم هم روزای دیگه همچی روش رو میگرفت که میگفتی زنه اخونده باز رفتم سر تلفن اومد انچنان نشست وچادرش رو انداخت که پام روی پاش و چشام وسط پستوناش بود دهنم خشک شد پاشدم دویدم بالا یک کم اب خوردم و گفتم الان میرم گایین میکنمش خلاصه با روحیه برگشتم و با همون قیافه شماره اش رو گرفتم و مشغول صحبت شد درحالیکه کاملا بمن چسبیده بود منم دلمو به دریا زدنم ودستم رو بردم زیر پستونش اول اروم اروم و بعد تا محکم فشارش دارم یکهو دک داد کوپیک زد دستوم محکم گرفت و به من گفت خجالت بکش شوهرش گفت چی شد بهش گفت هیچی من فکر میکنم این پسر حاج خانم ....... بچه است نگو اقا خیالاتی شده و اون توضیح دادو این همه رو گفت و منم به گریه که ابروی خوذم و مامان بابام که از معتمدا بودن رفت و صحبتش تموم شد هنوز دستم تو دستش بود بهم گفت تو هنوز باید شیر بخوری و یکی محکم زد تو سرم بعد هم مثل توگوشی محکم زد به کیرم و گفت با همین قدش پدر سگ راست هم کرده و چند تا فحش داد و رفت منم ساکت که بیشتر نراحتش نکنم شاید نیاد به مامان بابام بگه و به خیر پذشت اما برای انقام ۲ سال بعد یک دختر خوشگل به اسم فریبا داشت من تا سال ۷۵ که تو اون محل بودیم اینقدر فریبا رو از کون کردم که جر خورد ه بود و کار ننه اش رو تلافی کردم و هنوز که هنوز با فریبا که صاحب ۳ تا بچه است و احتمال زیاد اخریش مال منه دوستیم و من بیشتر از شوهرش دوستش دارم
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"