ارسالها: 2890
#281
Posted: 3 Jan 2015 01:49
realsex_mazyar
داره دست لای ِ موهاش میکشه به همراه ِ چند نفس ِ عمیق
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#284
Posted: 3 Jan 2015 01:54
MiladBagheri: هی انگشتو تو نافش میکنه و بو میکنه
MiladBagheri
الان داره زیرلب ِ به یه بنده خدایی ناسزا میده ...
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#285
Posted: 3 Jan 2015 01:55
realsex_mazyar: سارا داره خودشو واسه یه خواب کوتاه آماده میکنه
منو خواب ؟
اونم با این همه مشغله ؟
حالا نمی دونم شاید به توصیه های ایمنی ات عمل کردم
realsex_mazyar
فکر کنم میخواد به یکی از شام هاش برسه
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#287
Posted: 3 Jan 2015 02:02
MiladBagheri: آره اون بنده خدا خودمم
ئه ئه باز این بچه ی بدی شد ...
MiladBagheri: داره قربون صدقه خودش میره
این که دیگه عادتم ِ ...
MiladBagheri
الان یه خمیازه میکشه که دهنش عین ِ غار باز شده
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 88
#288
Posted: 3 Jan 2015 02:28
SARA_2014
خوابش نمیاد
نمیدونه چکار کنه
کجایی عشقم؟
سنایم؟
آه......از این روزگار
ارسالها: 1131
#289
Posted: 3 Jan 2015 02:42
shahrzadc
البته خود ایرانیش...
الآن تو اتاق نشسته هی دستمال خیس پرت می کنه تو سطل زباله...
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...