ارسالها: 88
#292
Posted: 3 Jan 2015 02:54
خوش به حالش
کاش یکی هم مارو میخوابوند
کجایی عشقم؟
سنایم؟
آه......از این روزگار
ارسالها: 2890
#293
Posted: 3 Jan 2015 03:52
آخی چه پشت ِ سر ِ SARA_2014 حرفیدید ...
سارا کلی مشغول ِ و فعلا" هم نمی تونه بخوابه !
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 88
#294
Posted: 3 Jan 2015 04:19
SARA_2014: آخی چه پشت ِ سر ِ SARA_2014 حرفیدید ...
سارا کلی مشغول ِ و فعلا" هم نمی تونه بخوابه !
انشاا... مشغولیات مفید و سازنده باشه
کجایی عشقم؟
سنایم؟
آه......از این روزگار
ارسالها: 2890
#295
Posted: 3 Jan 2015 04:36
amirkhan70: انشاا... مشغولیات مفید و سازنده باشه
مرسی ، همین طور هم هست
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 88
#296
Posted: 3 Jan 2015 04:42
SARA_2014: مرسی ، همین طور هم هست
خدارو شکر یکی پیدا شد راضی باشه
کجایی عشقم؟
سنایم؟
آه......از این روزگار
ارسالها: 2890
#298
Posted: 5 Jan 2015 00:17
realsex_mazyar: سارا داره شام میزاره
آره الان داره بره سرخ میکنم ...
realsex_mazyar
مازیار خسته است ... تموم ِ تن اش کوفته است و نیاز به ماساژ حسابی داره ...
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#300
Posted: 5 Jan 2015 00:32
realsex_mazyar: یا خدا دلت میاد؟ بره رو بیار باهاش بازی کنیم
آخی دل نازک ِ من ...
پس بیخیال ِ بره ... میدمش بهت بازی کنی باهاش ...
realsex_mazyar: اخ اخ ای گفتی...
realsex_mazyar
مازیار داره با انگشت هاش روی میز ضرب میگیره ... ( کنایه از همون بی قراری اش ِ )
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود