ارسالها: 2890
#382
Posted: 30 Jan 2015 22:11
realsex_mazyar: آره بعضیا داغشو دوس دارن
بلی ، خودمان هم از آن بعضی ها می باشیم
realsex_mazyar: خوش خوشانمان شدن کرداهه
این یعنی میخری ؟
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#384
Posted: 30 Jan 2015 22:19
realsex_mazyar: آره اما خونه نمیارم بیا بریم بیرون بوخوریم
تو این سرما کجا بریم !
جای خوب سراغ داری ؟
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#386
Posted: 30 Jan 2015 22:23
realsex_mazyar: آره تو ماشین
خسته نباشی
همت ات رو شُکـــــــــــر
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#388
Posted: 30 Jan 2015 22:31
realsex_mazyar: چیکار کنم مکان ندارم خب
اصلا" بریم برف بازی ...
دلم هوس ِ برف کرده ... برف ندیدم من تو این سال
realsex_mazyar: اصلا بستنی نداریم
نخیرم داریم ...
برو بخر ...
چه خسیس !
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#390
Posted: 30 Jan 2015 22:38
realsex_mazyar: با برف شادی؟
اوووووو ... نه ...
من برف واقعی میخوام ... سرد و یخی اش رو
realsex_mazyar: همش خواب بودی، اینهمه برف ...
من که ندیدم ...
realsex_mazyar: الان ینی باید تحریک بشم؟
بلی دیگه ...
پاستیل هم یادت نره !
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود