ارسالها: 4129
#1,381
Posted: 29 Jul 2021 13:30
از پیرمرد دانا پرسیدند:
چرا بعداز جاری شدن خطبه ی عقد, عروس وداماد عسل دهن هم میذارن؟
گفت : بخاطر اینکه مزه ی دهنشون بعداز گهی که خوردن عوض بشه...
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,382
Posted: 29 Jul 2021 13:31
روزی یه شکارچی میره جنگل برای شکار
یه شیر میبینه میخواد بزنش تیرش خطا میره. خلاصه شیره یارو رو میگیره
میگه: بخورمت یا بکنمت؟
میگه بکن شیرم میکنه
چند روز بعد شکارچی دوباره میاد میبینه باز شیره اونجاس. میخواد بازم بزنش. دوباره تیرش خطا میره.
شیره میگیرش میگه بخورمت یا بکنمت؟
میگه بکن. اونم میکنه
چند روز بعد بازم میادو شیرو باز میبینه میخواد با تیر بزنش بازم نمیتونه
شیره میگه بخورمت یا بکنمت؟
شکارچی میگه بکن
شیر میگه : ناموسا تو برای شکار اومدی یا کونی هستی؟؟
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,383
Posted: 29 Jul 2021 13:32
شبی زن روستایی بچه شو میخوابونه، میزنه پشت بچه میگه:
لالا لالا گل اطلس...
بخواب مامان شب جمعه اس...
شوهرش میگه:
شب جمعه اس که میدونم...
زمین کندم، نمیتونم...
زنه میگه:
زمین کندی که میدونم...
تو توش کن، من میجنبونم ...!
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,384
Posted: 29 Jul 2021 13:35
به ابوسعید ابوالخیر گفتند:
فلانی قادر است پرواز کند،
گفت: این که مهم نیست ، الکسیسم پرده داره.
گفتند: فلانی را چه میگویی؟ روی آب راه میرود!
گفت: اهمیتی ندارد، عمو جانی ام اصلا جق میزنه.
گفتند: پس از نظر تو شاهکار چیست؟
گفت: اینکه در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنی، دروغ نگویی، کلک نزنی و سو استفاده نکنی و کسی را از خود نرنجانی و فقط فقط بُکنی.
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,385
Posted: 29 Jul 2021 13:37
یه روز خانومی داشت اتاق خواب شون رو تمیز میکرد که زیر تخت یه جعبه میبینه.
درشو باز میکنه 3 تا تخم مرغ و 10 میلیون پول پیدا میکنه.
مات و مبهوت وایستاده بود که یهو شوهرش وارد میشه و وقتی زنشو میبینه دستو پاشو گم میکنه.
زنش میگه چرا انقد مشکوک میزنی؟ اینا چین؟ فقط راستشو بگو دیوث.
شوهره میگه من هربار که بهت خیانت میکردم و کص بلند می کردم یه تخم مرغ میذاشتم تو اون جعبه!
زنه با خودش فک میکنه تو دوازده سال زندگی مشترک سه تا تخم مرغ مساله زیاد مهمی نیست و میگه پس این 10 میلیون چیه؟
میگه وقتی تخم مرغا یه شونه میشد میفروختمشون و پولشو میذاشتم تو این جعبه
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,386
Posted: 29 Jul 2021 13:38
یارو میره جنگ
بهش میگن حواست باشه ، همیشه باید رمزی صحبت کنی
خلاصه یه روز یه تانک میبینه
بیسیم میزنه به رئیسش میگه:
از یاسر به ممد
ممد جان یه پیکان سبز راست کرده
داره میاد که کونمون بذاره
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,387
Posted: 29 Jul 2021 13:39
آخونده سواره تاکسی میشه بغل دستش یه خانمه بوده که 30 تا النگو تو دستش انداخته بود
آخونده میگه: خانم این النگوها یه دونش هم برای زیبایی کفایت میکنه بقیه اش ر وبده به فقیر بیچاره ها...
خانمه هم که از خارکصده های روزگار بود میگه:
این عمامه که پیچیدی به سرت یه دورش هم برای اینکه بفهمند آخوندی کفایت میکنه
بقیه اش رو تکه تکه کن بده چند تا خانم مستضعف بذارن لای پاشون بجای نوار بهداشتی استفاده کنن خارکصده
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,388
Posted: 29 Jul 2021 13:41
خری ﭘﻮﺳﺖ ﺷﯿﺮﯼ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩ
ﻫﻤﻪ از ترس کونشان ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺑﺖ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ صدای تخمیاش بلند فریاد میزد
ﺭﻭﺑﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ،
ﻣﺪﺗﯽ ﻣﮑﺚ ﮐﺮﺩ، ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ، ﺩﯾﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻭ ﻓﺮﻕ میکند
ﺑﻪ خر ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ:
ﺍﮔﺮ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺷﺎﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺗﺮﺳﺎﻧﺪﯼ ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻟﻮ دادی کصمغز!
خر که از آگاهی روباه پشمهایش اپیلاسیون شده بود گفت: آری پوست شیر دروغ است ولی این کیر خر واقعیه واقعی است، این را گفت و در کسری از ثانیه آلتش را درون دهان روباه فرو برد و تا ساعتها مشغول اجرای آداب پوزیشن تی بَگی بودند، تا جایی که دهان روباه کاملا بیحس شد و قدرت تکلم خود را از دست داد و دیگر نمیتوانست راپورت بدهد و خایه مالی کند
نتیجه اخلاقی: خایه مال را علاوه بر سگ، حیوانات دیگر هم ميگايند.....
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,389
Posted: 29 Jul 2021 13:42
زنی که هشت تا بچه داشت و هفت تاش سفید و شبیه بهم بودن ولی هشتمی سبزه بود و با بقیه فرق داشت و از روز تولدش شوهرش بهش شک کرده بود ولی برای اینکه بنیان خونوادش بگای سگ نره چیزی نگفت ...
روزی خانومش در شُرف شیاف کردن ریق رحمت بود که به شوهرش گفت: میخوام یه اعترافی کنم
شوهرش گفت : میدونم، اون بچه سبزه ...
زنش گفت : نه کصخل، اون هفت تا سفیدا
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,390
Posted: 29 Jul 2021 13:45
خر گفت کون سوراخ ندارد ! روباه گفت دارد!
دعوا بالا گرفت تصمیم گرفتند به نزد شیر بروند تا قضاوت کند!
قضیه را که تعریف کردند شیر به خر دستور داد تو کون روباه بزاره خر هم مثل گاو افتاد به جون روباه تا میتونست کونشو بگا داد!
روباه گفت یا شیر مگر حق با من نبود؟
شیر گفت چرا حق با توبود به خر گفتم تورو بکنه که یاد بگیره کون سوراخ داره تو هم یاد بگیری با خر جماعت بحث نکنی مادرجنده....
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...