ارسالها: 4129
#1,431
Posted: 29 Jul 2021 22:54
پادشاهی را گفتند؛ شخصی هست که شباهتی کیری با شما دارد،
پادشاه دستور داد آن مرد را نزد او بیاورند و سپس با تمسخر از مرد پرسید؛
با این شباهت بسیار، آیا مادرت در کاخ پدرم کنیز بوده؟!
مرد جواب داد؛
خیر جناب پادشاه، پدرم باغبان کاخ مادرتان بوده و هر روز مادرتان را به ۱۰۰ روش غیره منطقی میگایید، حالا کیرشدی مادرسگ؟
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,432
Posted: 29 Jul 2021 22:56
فقيرى از شیخی پرسيد: یا شیخ مرا بگو خمس چیست؟
شیخ که بوی پول مفت به مشامش رسیده بود چشمانش برقی زد و گفت: خمس یعنی که باید يك پنجم از آنچه دارى به من دهى!
فقير شیخ را بر زمين بزد و سخت بگايید!!
شیخ که از درد کون به خود میپیچید بگفتا: اى نامرد اين چه بود که با من کردی؟
فقیر گفت: تمام دارايى من از دنیا همین کیر بود كه خمسش را به تو فرو كردم....یا شیخ حال بگو زكات چيست؟
شیخ گفت: برو مادرجنده تو معافى!!
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,433
Posted: 29 Jul 2021 22:58
افلاطون می گوید:
اﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﻣﺎ ﻫﻢ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻪ ﻣﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﻭ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺑﺎ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﻣﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ، کص ننشون!
ﺁﺩﻣﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ پوزیشن داگی استایل ...!
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,434
Posted: 29 Jul 2021 22:59
عکاسی کسکش از دخترکی دستفروش ک زیر باران جوراب میفروخت عکسی گرفت...
آن عکس کیری ترین و بهترین عکس سال شد...
عکاس کیری ترین و بهترین عکاس سال شد و جایزه گرفت...
کتابی درمورد آن عکس نوشته شد... نویسنده اش کیری ترین و بهترین نویسنده شد و جایزه ای گرفت...
از آن کتاب فیلمی ساخته شد...آن فیلم پر بیننده کیری ترین و بهترین فیلم شد...
تمام عوامل سازنده آن فیلم جوایزی گرفتند و تحسین شدند...
ولی آن کودک دستفروش هنوز دستفروشی میکند!!!
دنیای ما این چنین کیری است ...!
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,435
Posted: 29 Jul 2021 23:00
بوقلمونی، گاوی بديد و گفت: آرزوی پرواز به طرز فوق کیری ای در دلم افتاده، اما چگونه انجام دادنش، ندانم.
گاو پاسخ داد: گر ز خایه و پِهِن من خوری، قدرت بر
بال هايت چو کیری کلفت افتد و پرواز كنی.
بوقلمون خورد و بر شاخي نشست! تیراندازی ماهر، بوقلمون را بر درخت بديد، تيری بر آن نگون بخت بينداخت و خارش را گایید...
شايد با خوردن هر گوهی به بالا برسيد، اما مطمئن باشيد كه در بالا نخواهيد ماند!
پايبندی به اخلاق شرط جاودانگی است.
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,436
Posted: 29 Jul 2021 23:02
ثروتمند زاده اى را در كنار قبر پدرش نشسته بود و در كنار او فقيرزاده اى كه او هم در كنار قبر پدرش بود.
ثروتمندزاده با فقيرزاده مناظره مى كرد و مى گفت : صندوق گور پدرم سنگى است. مقبره اش از سنگ مرمر فرش شده و در ميان قبر، خشت فيروزه به كار رفته است، دور ریز سنگ نیز از پوست خایه کرگدن است
ولى قبر پدر کیریه تو از مقدارى خشت خام و مشتى خاكو داشاق درست شده، اين كجا و آن كجا؟
فقيرزاده در پاسخ گفت: به کیرم مادرجنده، تا پدره کیری‌ات از زير آن سنگهاى سنگين بجنبد، پدر من به بهشت رسيده است و انگشت فاکش را به تو نشان میدهد و میگوید بشین سرش قان قان کن کون صفت.
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,437
Posted: 29 Jul 2021 23:04
بعد از نماز شیخی توی بلندگو میگه:
میخوام کسی رو بهتون معرفی کنم که قبلا دزد بوده!
مشروب و مواد مخدر مصرف میکرده و هرکثافتکاری میکرده ...
ولی خدا الان اونو هدایت کرده و همه چی رو گذاشته کنار!!
بعد گفت :بیا فلانی میکروفن رو بگیرو خودت تعریف کن که چه جوری توبه کردی!!!
طرف اومد گفت:
من یه عمر دزدی میکردم، معصیت میکردم، خدا آبروم رو نبرد،
اما از وقتی توبه کردم این مرتیکه خر واسم آبرو نذاشته ...!!
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,438
Posted: 29 Jul 2021 23:06
گویند روزی مردی سگ حشر نزد شیخ رفت و به او گفت یا شیخ من میخاهم به گناهانم اعتراف کنم و الان هم میخاهم بدانم خدا من را میبخشد یا نه...
شیخ فرمود کیرم لا درزت بگو چه شده تا بهت بگویم خداوند تو را میبخشد یا نه!
مرد سگ حشر شروع به تعریف کردن کرد که روزی با دختر عمویم تنها نشسته بودم که ناگهان برقا رفت و اتفاقی که نباید میفتاد افتاد!
شیخ فرمود خداوند بزرگ است قطعا تو را میبخشد...
مرد سگ حشر گفت هنوز تمام نشده یا شیخ! روزی با زن عمویم نشسته بودیم که یهو برقا رفت و باز هم اتفاقی ک نباید میفتاد افتاد!
شیخ فرمود مشکلی نیست اگر توبه کنی خداوند تو را میبخشد!
مرد سگ حشر داشت ادامه میداد ک روزی با زنداییم...یهو برقا قطع شد
شیخ گفت: دست بزنی به من مادرتو میگام خارکصده مادر یه وری کیرم تو اونی که تخمتو انداخته کصکش...
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,439
Posted: 29 Jul 2021 23:08
آورده اند که شبی شیخ مریدان را گرد هم جمع ساخت و آنان را گفت:
ای مریدان عایا دوست دارید با هم به نظاره فیلم پورنو سه بعدی بنشینیم؟
مریدان خرکیف دست بر خشتک برده و نالیدند: آری آری....... پس شیخ به هریک عینکی 3D داد و چراغان خانقاه خموشید و همگی به پای جعبه جادو بنشستندی و آخرین فیلم بانو الکسیس را بدیدندی...... در پایان فیلم مریدان حیران و سرگردان شیخ را گفتند:
یا شیخ عجب فیلم خری بود گویی همه چیز طبیعی و واقعی بود،،،،، دیگری گفت: گویا آن مرد آلتش را بر حلق ما فرو میبرد،،،،، دیگر مریدی گفت: هرگاه آن مرد بر مقعد بانو تلمبه میزد تو گویی آلتش بر مقعد ما میرفت براستی که فراتر از تصور بود،،،، شیخ که در حال پاک نمودن زنگار از آلت خویش بود با نشان دادن بیلاخی فرمود:
گول خوردید و گول خوردید، آلت منو خوب خوردید، ای ابلحان فیلم پورنو کجا بود خواستیم با روش نوین 3D طبق آخرین تکنولوژی روز دنیا بر مقعدتان سیخی زنیم..... مریدان که قمبل خویش را برباد رفته میدند نعره زنان به بیابان رفته و خشتک خویش شرحه شرحه نمودند ...
نتیجه اخلاقی:مواظب باشید کیر نخورید....
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4129
#1,440
Posted: 29 Jul 2021 23:10
دختره ميره دكتر ميگه: آقاى دكتر مي خوام تنگش كنى!
دكتر دامنشو میزنه بالا میگه : اوه اوه اين كه غاره، غاره، غاره ...
دختره ميگه: حالا چرا سه بار میگی؟
دكتر ميگه: من يه بار گفتم جنده خانوم، صدا خودش ميپيچه!
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
صفحه 144 از 327