ارسالها: 4109
#3,141
Posted: 30 Jan 2023 00:57
طرف چند تا زن خراب رو بُرد امامزاده توبه کنن!!
تو راه وسوسه شد
ترتیب همشونو داد
جلو ضريح که رسيد گفت:
یا امام زاده؛ این شیاطین
نمی اومدن، من بکُن بکُن آوردمشون
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4109
#3,142
Posted: 30 Jan 2023 00:57
شیطان به ما گفت چگونه منی که از آتشم در برابر آدمی که از خاک گندیده است سجده کنم؟
آدم گفت سجده میکنی یا بشاشم روت خاموش شی؟
از همین جا مشکل بین شیطان و آدم شروع شد...
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4109
#3,143
Posted: 30 Jan 2023 00:58
حاج آقا بالای منبر میگفت :
سعی کنید بچه دار بشید خیلی ثواب داره، هنگام زایمان دو تا فرشته میان دهانه رحم رو باز میکنند تا زایمان راحت تر انجام و درد کمتری به مادر تحمیل بشه وقتی تمام شد دو تا فرشته دیگه میان دهانه رحم رو جمع میکنند تا دوباره تنگ بشه!
پیرمرده پایین منبر داد میزنه : حاج آقا اون دوتای دومی خونه ما نیومدن!
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4109
#3,144
Posted: 30 Jan 2023 00:58
روزی حکیمی به شاگردانش گفت: «فردا هر کدام یک کیسه بیاورید و در آن به تعداد آدمهایی که دوستشان ندارید و از آنان بدتان میآید پیاز قرار دهید و بعد بکنید تو کونتون.»
روز بعد همه همین کار را انجام دادند و حکیم گفت: «هر جا که میروید این کیسه را با خود حمل کنید.»
شاگردان بعد از چند روز خسته شدند و به حکیم شکایت بردند که: «پیازها گندیده و بوی خایه های باقر را گرفته است و ما را اذیت میکند.»
حکیم پاسخ زیبایی داد: «این شبیه وضعیتی است که شما کینه دیگران را در دل نگه دارید. این کینه، قلب و دل شما را فاسد میکند و بیشتر از همه خودتان را میگاید تا دیگران را.»
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4109
#3,145
Posted: 30 Jan 2023 00:58
ﻣﺮد ﻣﺘﺎﻫﻠﯽ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺷﺐ ﺑﺎ ﻣﻨﺸﯽ اداره اش ﺑﺎﺷﻪ و بهش تلمبه بزنه ...
رﻓﺘﻨﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﻨﺸﯽ و ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮدن، ﻣﻮﻗﻊ ﺁﻣﺪن ﻣﺮد کفش هاﺷﻮ ﺑﺮد ﺗﻮ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﻭ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﮐﺜﯿﻒ و گِلی ﮐﺮد. ﻭﻗﺘﯽ رﺳﯿﺪ ﺧﻮﻧﻪ رﻧﺶ ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﮔﻔﺖ : دﯾﺸﺐ ﮐﺠﺎ ﺑﻮدی ؟
ﻣﺮد : ﻋﺰﯾﺰم ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﺑﻬﺖ دروغ ﺑﮕﻢ، ﻣﻦ ﺩﯾﺸﺐ ﺑﺎ ﻣﻨﺸﯽ اداره ﺧﻮﺍﺑﯿﺪم !
زن ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﮐﻔﺶ ﻫﺎی ﻣﺮد ﮐرد و ﮔﻔﺖ : دروغ نگو ﮐﺜﺎﻓﺖ، ﺑﺎز ﺑﺎ دوﺳﺘﺎت رﻓﺘﻪ ﺑﻮدی ﮐﻮه!
شیطان که با پسرش نظاره گر ماجرا بود درحالی که سیگارش را میتکاند به فرزندش گفت : کله کیری، یاد بگیر ...!
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4109
#3,146
Posted: 30 Jan 2023 00:58
مردی به پدر پیرش گفت: نتيجه ات به دنيا اومده پدرجان
گفت :"به کی رفت"،
گفت: به باباش،
پیرمرد دندون مصنوعيشو گذاشت تو دهنش گفت :
دارم ميگم به ك.یرم
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4109
#3,147
Posted: 30 Jan 2023 00:59
اون سرى داشتم عكس دوست دخترمو از رو گوشى بوس ميكردم بابام ديد، گفت دارى چيكار ميكنى قرمساق؟ گوشى رو چندبار ديگه بوسيدم، گذاشتمش رو پيشونيم و گفتم جز سى هم تموم شد بابام رگشو زد
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4109
#3,148
Posted: 30 Jan 2023 00:59
شیر و خر توی جنگل قدم میزدن که یه دفعه شیر یه نعره کشید و کل جنگل ساکت شد! گفت: اُبهت رو حال کردی؟
خر شیر رو به نزدیک شهر برد و گفت: حالا نعره بکش.
شیر نعره ای بلند کشید و کل شهر بلند گفتند: کیر خرررر!
خره یه نگاه کرد و گفت: اُبهت رو حال کردی ؟!
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4109
#3,149
Posted: 30 Jan 2023 00:59
مَردی مورچه ای را دید که در حال کندنِ خاکِ زمین بود ...
به مورچه گفت : چه میکُنی؟
مورچه پاسخ داد :
دارم خونه خالی میسازَم نَنتو بِبرم اونجا بگام
خب مورچه ها معمولأ بدلیل سرمای زمستون و نبود آذوقه اعصابشون کیریه یکم
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 4109
#3,150
Posted: 30 Jan 2023 00:59
به سلامتی "گرگی"
که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند...!
اما چوپان بيدار شد و با تفنگ زد مادر گرگ رو گایید!
بعدم سگشو از کون کرد که دیگه حواسش به گله باشه!
بعدشم رفت دختر همسایشون رو کرد اینو دیگه نمیدونم چرا کرد!
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...