ارسالها: 125
#41
Posted: 20 Jun 2012 17:09
یه روز یه زنه داشته آشپزی میکرده , شوهرش از پشت میاد یه وشکون از کونش میگیره ,میگه : خانوم اگه اینو سفت میکردی به گن احتیاجی نبودا !
زنه حرصش میگیره ولی هیچ چی نمیگه ..
فردا صبحش مرده بیدار میشه, میزنه به سینهای زنش میگه خانوم اگه اینارو سفت میکردی احتیاجی به کرست نبودا !! ایندفه زنه خیلی خونسرد دست میبره ک*ر مرد رو میگیره تو دستش میگه : آقااگه توهم اینو سفت میکردی , هیچ احتیاجی به باغبون و پستچی و پیک پیتزانبودا !!
مـَـرد شدن حـاصل ِ یـک لقـاح ِ اتفـاقی ست !
امــا مـَـرد بار آمــدن و زیستــن
حاصل ِ تلاش و غلبــه بر سختــی هــاست،
و مـَـردی جـاودانه شدن ...
حـاصل ِ یک عـُـمر نیــک نـــامی ست...
ارسالها: 125
#43
Posted: 1 Jul 2012 15:00
از قزوينيه ميپرسن انار كيلو چنده؟
ميگه دم باغ دوهزار تومن ته باغ مفت!
**************************
تهرونیه خوابیده بوده كنار زنش، یهو هوس كار خیر میكنه و شروع میكنه آروم آروم با پر و پاچه حاج خانوم ور رفتن. زنش پشتش رو میكنه بهش، میگه: رامین بیخود فكرای الكی نكن... فردا باید برم دكتر زنان، اونجام باید تمیز باشه!
تهرونیه میخوره تو پرش، یكم واسه خودش چرت میزنه، بعد یهو خوشحال بلند میشه، به زنش میگه: شقایق جون، فردا وقت دندونپزشكی كه نداری؟؟؟؟
**************************
ترکه با زنش فیلم سکسی نگاه میکنند و میبینند که چطور زن و شوهرها با عضو شریف یکدیگر بازی میکند . ترکه به زنش میگه : سکینه تو هم بیا این کارو بکن . خلاصه سکینه مشغول میشه و چنان میکی از عضو شریف ترکه میزنه که ترکه داد میزنه : سکینه فوت کن فوت کن ملافه رفت تو کونم
**************************
اسپرمها جمع بودن . یه اسپرم پیر میگه ایندفعه بزارین من برم بیرون آدم بشم .
موقع خارج شدن دستاشو میگیره دو ظرف سوراخ میگه : کسکشا هول ندین ... جغه ...جغه ...!!!
**************************
تهرونیه تو حموم عمومی همش به کناریش میگفت اینو بده , اونو بده . یارو بر میگرده میگه ببخشید شما تهرانی هستین ؟ میگه اره از لحجه شیرینم فهمیدی ؟ یارو میگه نه بابا از کون گشادت فهمیدم
**************************
لره میره خونه میبینه باباش پاهاشو باز کرده داره قرص توی مقعدش فرو میکنه
به باباش میگه چرا اینطوری میکنی باباش میگه دکتر برام قرص نوشته گفته یکیشو قبل غذا بخور یکیشو بعد غذا.... من یادم رفت اینو قبل از غذا بخورم
مـَـرد شدن حـاصل ِ یـک لقـاح ِ اتفـاقی ست !
امــا مـَـرد بار آمــدن و زیستــن
حاصل ِ تلاش و غلبــه بر سختــی هــاست،
و مـَـردی جـاودانه شدن ...
حـاصل ِ یک عـُـمر نیــک نـــامی ست...
ارسالها: 593
#45
Posted: 3 Jul 2012 07:44
از یه ملا بهترین خاطره شو پرسیدند. گفت در خیابان بودم خانمی را دیدم اسسم را پرسید گفتم عبداله.
اسمش پرسیدم گفت: سیندرلا.
گفتم از جلو ما را ثمری هست؟ گفت استغفراله.
گفتم از عقب چطور؟ گفت: بسم اله.
نشانش ددم و گفت ماشاءاله.
چنان کردم که گفت اشهدان لا اله الا الله و مسلمان شد.......
You know what don't be killed? an Original VAMPIRE
" به وسعتت جهانمو ، «شکنجه زار» میکنم "
ارسالها: 125
#46
Posted: 10 Jul 2012 18:08
ای اهل اینان تا قوت در کمر دارید بکنید
زیرا که با این تورم بزودی حسرت راست شدنش بدلتان خواهد ماند!
پس راستی پیشه کنید چون راست شد پس و پیش را یکی کنید...،
باشد که از مقربان دو درگاه باشد...
مـَـرد شدن حـاصل ِ یـک لقـاح ِ اتفـاقی ست !
امــا مـَـرد بار آمــدن و زیستــن
حاصل ِ تلاش و غلبــه بر سختــی هــاست،
و مـَـردی جـاودانه شدن ...
حـاصل ِ یک عـُـمر نیــک نـــامی ست...
ارسالها: 2814
#48
Posted: 24 Jul 2012 21:01
يه پدري , یه روبات دروغ سنج میخره که با شنیدن دروغ سیلی میزده تو گوش دروغگو
تصمیم میگیره سر شام امتحانش کنه
پدر: پسرم، امروز صبح کجا بودی؟
پسر: مدرسه بودم
روبات یه سیلی میزنه تو گوش پسره
پسر: دروغ گفتم، رفته بودم سینما
پدر: کدوم فیلم ؟
پسر: داستان عروسکها
روبات یه سیلی دیگه میزنه تو گوش پسره
پسر: یه فیلم سکسی بود
پدر: چی ؟ من وقتی همسن تو بودم
نمی دونستم سکس چیه
روبات یه سیلی میزنه تو گوش پدره
مادر: ببخشش عزیزم،هرچي باشه اون پسرته
روبات یه سیلی میزنه تو گوش مادره
جایی که همه ادعای خاص بودن دارن، تو عادی باش،
.
.
اینجوری خاص ترین آدمی
ارسالها: 6216
#49
Posted: 24 Jul 2012 21:08
دختر تهرونیه به دوست پسر ترکش اس ام اس میده (خونه خالیه من تنهایی تنهام)
ترکه جواب میده (سعی کن قرآن بخونی از هیچی نترس)!!!
============
ترکها در اقدامی دلیرانه یک داروخانه که پشت آن نوشته بود
:"کرم ضد ترک موجود است" به آتـش کشیدند!!
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ویرایش شده توسط: mahsadvm
ارسالها: 2642
#50
Posted: 2 Aug 2012 14:02
زن و شوهري با ۹ تا بچه در ايستگاه اتوبوس منتظر ايستاده بودند كه پیرمرد نابينايي هم به آنها ملحق شد.
اتوبوس كه آمد پر بود و فقط زن و ۹ تا بچه تونستند سوار بشوند.، به همين خاطر شوهر و پیرمرد نابينا تصميم گرفتند پياده راه بيافتند.
بعد از مدتي شوهره از تق تق چوب مرد نابينا عصباني شد، گفت چرا يه تيكه لاستيك سر چوبت نميكني؟ تق تق اش منو ديوونه كرد !!
پيرمرد نابینا جواب داد : اگه تو هم لاستيك سر چوبت مي ذاشتي، الان ما سوار اتوبوس بوديم. پس خفه شو لطفا"
-------------------------------------------------------------------------
یک بار سر به سرش گذاشتم، نامرد سر به تهم گذاشت...
دوست دخترِ دکتر شریعتی
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ویرایش شده توسط: alinumber7