ارسالها: 7673
#131
Posted: 15 Sep 2012 18:51
خروج از دین با تحقیق آزاد است...
حاج دباغ ماله کش بالاخره پس از سی سال قبض و بسط خویش، به نزد استاد راهنمای خود، امام رجب، آمد و برای دفاع از رساله دکتری خود اعلام آمادگی کرد.
امام اگر چه به آماده نبودن شاگردش اطمینان داشت، اما با این همه از روی بزرگواری حاضر شد او را بیازماید.
امام: بگو ببینم حاج دماغ، آیا مسلمان زاده حق خروج از اسلام را دارد یا خیر؟
حاج دباغ: اگر با تحقیق باشد بدون اشکال است؛ لا اکراه فی الدین!
امام بلافاصله ابولاشی صدیق را صدا زد و به او دستور داد تا حاج دباغ را صد تازیانه بزند. سپس رو به شاگرد بی استعداد، و حالا آش و لاش شده، خود کرد و فرمود: ملعون، مگر مسلمان زاده با تحقیق مسلمان می شود که با تحقیق بتواند از آن خارج شود؟ در ثانی، اگر با تحقیق خارج شود، یعنی اینکه به افتضاحات این دین شریف، که ماشاالله یکی دو تا نیستند، آگاه است و لذا آبرویی برای ما نخواهد گذاشت!
سپس بار دیگر مهر استادی وجود پربرکت امام را فرا گرفت و فرمود: حالا برو خودت را تمیز کن؛ قرار بعدی ما سی سال دیگر در همین ساعت!
از Yaghoub Sharifi
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#132
Posted: 15 Sep 2012 18:51
شیخ و غافلگیر نمودن اصحاب
جمعى از اصحاب خدمت شیخ رسيدند و نگرانى خود را از احتمال ضايع شدن شیخ در لحظه ورود به اجلاس سران بى تعهد ابراز داشتند،حضرت لبخند مليحى زد و راهى جلسه شد.به محض ورود شیخ حضار با سرعت بلند شدند حتى چند فلج مادرزاد هم توانايى ايستادن پيدا كردند،ابولاشى مسرور پرسيد يا شیخ چقدر محبوب هستى، شیخ سرى به نشانه تاييد تكان داده و با سر ذوالنعوذ مباركش به مانيتور اجلاس اشاره كردند،ابولاشى متحير ديد كه حضرت با استفاده از علم لدنى عبارت "نشسته! ميخ در ماتحت اش شكسته" را به ٥٤ زبان زنده دنيا در مانيتور انداخته است. ابالاشى جيغ خفيفى زد و از حال برفت!
از آشپز الشیخ
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#133
Posted: 15 Sep 2012 18:52
سوره روز الهی
ای رسول خدا (همون سولولولا)! روز خود را چه کار کردی؟ (1) من پیروز هستم امروزم را مشغول انجام اعمال و رفتار الهی بودم (2) صبح که از خواب بلند شدم دیدم تمام شب دمر خوابیده بودم(3) بعد دیدم که طراوت هنوز خواب است (4) او را بلند نکردم بلکه به تنهایی به خیابان رفتم (5) در رستورانی یک نیمروی الهی خورم با آب پرتقال الهی و یک قهوه الهی (6) بعد دست کردم جیبم دیدم پول نداشتم (7) گویا طراوت آن را برداشته بود چون مدت معین و مبلغ معین بود و حق الهی داشت که پول را بردارد(8) بعد از اینکه صبحانه خوردم به خانمی که آنجا کار می کرد گفتم 9) من رسول خدا هستم و باید به جای پول تو را بوس کنم (10) زنیکه یک کشیده شیطانی به گوشم زد (11) و گفت پول می خواهم(12) من هم گفتم باید ثابت کنی که نان و تخم مرغ و قهوه حلال بوده است وگرنه شکایت الهی می کنم(13) صاحب رستوران آمد (14) او در باران آمد (15) به من گفت خبر مرگت چیمی خواهی ای پیامبر دو عالم؟ (16) گفتم من پیروز پیامبر خدا هستم و صاحب کتاب (17) آیا شرم نمی کنید که تحقیق نمی کنید که آیا آن گندم به دست کفارکشت شده است یا مومنان؟ (18) من از کجا بدانم ؟ (19) شما اگر به خدا ایمان دارید نشان دهید که نان شما از گندمی درست شده است که کشاورز آن مومن به الله بوده است؟ (20) صاحب رستوران معذرت خواست و گفت براستی که رسول خدا هستی و تازه کمی هم پول برای این کار اشتباه به من داد که خمس درآمدشبود (21) من هم دیگر به آنها گیر الهی ندادم چون خداوند رحیم است (22) براستی که خداوند عادل و دانا است(23) بعد از کنار یک مغازه رد شدم که مجسمه های زیادی در آن بود که تبلیغ کفر وبت پرستی بود (24) ابراهیم وار در آن مغازه را شکستم و تمام مجسمه ها را به زمین انداختم الا یکی از آنها را (25) کارت صاحبرستوران را روی دوش آن مجسمه قرار دادم (26) بعد پلیس آمد و آن مجسمه را بهاداره پلیس برد تا از او تحقیق کند(27) من مطمئن هستم که خدایان آنها نمی توانند حرف بزنند (28) پس حق با من بود و آنها کافر بودند (29) بت می پرستیدند(30) همانا به درستی که این است و جز این نیست که خداوند راست می گوید (31) در ضمن مقداری جواهر و عتیقه الهی و انگشتر الهی نیز با خود برداشتم (32) تا سر نماز به یک گدایی که نیازمند است بدهم (33) ما همه نیکوکار هستیم (34) خدا با ماست (35) او بر همه چیز استوار است (36) اوست که به ثروتمندان رحم نمی کند (37) خب بقیه را بعدا بگو ای رسول خدا ! (38) من باید بروم و خلق کنم چند جانور تازه را (39) همه از ما هستند و به سوی ما برگشت ناپذیرند (40) دست ما روی همه است (41) قوقولی قوقولوی خداوند در همه قدقدهای شما باد (42) اگر ایمان شما کم شود (43)
از پیروز فرستاده خدا
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#134
Posted: 15 Sep 2012 18:53
علت مرگ 10 تن از ائمه معصوم
از زبان شیخ
روزی ابولاشی بر امام نقی وارد شد و گفت: چگونه است که از میان شما ۱۴ معصوم ۱۰ تایتان با زهر به شهادت میرسید! آخه مگه میشه یه خاندان انقدر اسکل باشه؟ امام فرمود: لعنت خدا بر این کفار را که خودشان با زبان خوش نمی آیند ما را شهید کنند، مجبوریم به مرگ طبیعی بمیریم بعدا بگوییم به ما زهر خوراندند تا شهید قلمداد شویم...
از ابو قشنگ
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#135
Posted: 15 Sep 2012 18:54
شیخ و صیفی جات
شیخ همیشه خیار را نصیحت می کردند که از بلال یاد بگیرد و اقلا اذان بگوید! نقل است از شدت نافذبودن سخنان شیخ،بادمجان از گوشه ای از آشپزخانه این کلام را شنید و مسلمان شد.
شیخ،امام صیفی جات
از شیخ معلم
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#136
Posted: 15 Sep 2012 18:54
امام و تشریح علل عقب ماندگی کشورهای اسلامی
به خدا سوگند اسلام به هر سرزمینی که قدم گذاشت، جز شکوفایی، امنیت و رحمت نیاورد. اما متاسفانه به علت حرکت مداوم پوسته زمین و جا به جایی قاره ها، امروزه آن سرزمین ها در دست کفار و مشرکین قرار گرفته است.
امام و تشریح علل عقب ماندگی کشورهای اسلامی
از صیغه مضارع امام
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#137
Posted: 15 Sep 2012 18:55
امام و نماز صبح
سحرگاه نوزدهم رمضان بود. مولا رجب از رختخواب بیرون پرید، لی لی کنان نعلین به پا کرد، به حیاط رفت و پای حوض وضو ساخت . کنار موال دستی به سر و گوش عفیر کشید و چشمکی به شمقدر زد. مرغابی ها بال بال می زدند. گربه ای از سر دیوار معو کشید. امام فرمود :« پیشته، پدرسوخته!!! » مرغابی ها بیشتر بال بال زدند. امام رو به آنان نیشخندی زد:« امروز وقتش رو ندارم. »
امام دشداشه محکم کرد و در حیاط را باز کرد و خواست قدم بیرون بگذارد که دستگیره در به آستین ردایش گرفت. امام خندید، آستینش را آزاد کرد و به سمت مسجد به راه افتاد. آسمان شهر تاریک بود و صدای عوعوی سگ می آمد.
امام وارد مسجد شد. سامریان گوشه و کنار صحن به خواب رفته بودند. امام سری تکان داد، نیم لبخندی از سر مهر زد و رو به آسمان زمزمه کرد:« فزت برب الکافه!! »
بعد پاورچین پاورچین جلو رفت و تر و فرز جیب تک تک سامریان را خالی کرد. شمشیر و قرآن جیبی و مهر ابن جلدم را نیز از بغلش بیصدا بیرون کشید، بعد شمع های مسجد را یکی یکی پف کرد و در جیب گذاشت. دست آخر هم نعلین های دم در را درون گونی ریخت و راهی مسجد بعدی شد.
اپیزود سوم - مظلومیت رجب و راهکارها
**
از شلغم الرجب
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#138
Posted: 15 Sep 2012 18:57
کلید مغزم کو؟
روزي ابولاشي مشغول بحث و مجادله با يكي از كفار سامرا بود كه شیخ بر ابولاشي دخول كرد و با يك پس گردني به او فرمودند: ابله مگر نميداني كه خداوند عمدا بر قلوب آنان قفل زده تا نور ايمان بدان وارد نشود تا آنها را در قيامت عذاب كند!؟
ابالاش از كرده خود نادم شده بود كه ناگهان يكي ديگر از كفار سامرا وارد شدو به كافر اولي گفت: دوست من مگر نميداني كه اسلام بر مغز آنها قفل زده كه مبادا با فكر كردن به اعتقاداتشان، ايمانشان متزلزل شود!؟
نقل است كه شیخ و ابولاشي مدتها بدنبال كليد قفل مغزشان ميگشتند اما آن را نيافتند.
از شیخ شقوی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#139
Posted: 15 Sep 2012 18:57
نظریه جدید امام راجع به شکل هندسی زمین
رجب پس از مطالعه داستان نوح، به منبر(ع) رفته و فرمودند: زمین نه صاف است و نه گرد، بلکه قاشقی شکل است! به طوری که اگر باران به اندازه کافی ببارد، سرتاسر زمین پر از آب می شود!
از صیغه مضارع رجب
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#140
Posted: 15 Sep 2012 18:58
سوره راه کج
ای رسول ما ! هیچکس الکی کفش نپوشید (1) هیچکس الکی غذا نخورد (2) هیچکس الکی به جنس مخالف نزدیک نشد (3) در هر کاری که می کردند ما هم با آنها بودیم (4) ما حتی زودتر از آنها با آنها بودیم (5) و همه چیزها را اول ما می دیدیم (6) تا از خطر آنها را آگاهی دهیم (7) ولی آنها سپاسگزار نبودند (8) برگهای تاریخ را ما با خط سیاه نوشتیم ولی آنها سواد خواندن نداشتند (9) هر کسی بیهوده به دنیا آمد و بیهوده در این جهان زندگی کرد (10) جهان باید بیهوده ادامه یابد (11) تا یک نفر از مردان خدا , پیروز جهان شود (12) و مردم را به راه کج هدایت کند (13) نه آن راهی که مستقیم است و اصلا بی کیفیت و حال و حوصله آدم را سر می برد (14) راهای کج کوهستانی است و زیباست (15) راههای مستقیم صحرایی است (16) ما زندگی را در کوه ها پیشنهاد می کنیم (17) نه در کویر ها و صحراها و جایی که شتر است (18) باشد که یاد بگیرید (19) ای رسول خدا ! قطب نما فقط برای این است که تو نماز بخوانی (20) بترس از کسی که با قطب نما مسیر را به تو نشان می دهد (21) او فردا می تواند ادعای خدایی هم بکند که راه را بهتر از تو بلد است (22) ای رسول ما ! به هیچکس توهین نکن و هیچکس را مسخره نکن به جز آنهایی که شایسته توهین و مسخره شدن هستند (23) مثل .... که اگر حرف راست بزنند آدم تعجب می کند و اگر کاری شایسته از آنها سربزند آدم شاخ در می آورد(24) ای رسول ما ! بهترین بنده خدا کسی است که با کله حسن عباسی ( ید الله قزوینی ) فوتبال بازی کند (25) ما همه راه ها را به تو نشان دادیم فقط تو کج ترین راه را انتخاب کن (26) فراموش نکن که ریشهای خدا هر کدامش مثل یک ریسمان است (27) از آنها به جای نخ دندان استفاده کنید (28) لنس آرمسترانق به ما توهین کرد و تمام عنواین قهرمانی او را از او گرفتم (29) باشد که عبرت بگیرد (30) ما با کسی شوخی نداریم (31) ای رسول خدا ! آدم بد یعنی آدمی که تو را تنها می گذارد (32)برای همین روی کسی حساب نکن (33) مگر اینکه او حتی برای تو از جان خود بگذرد(34)
از پیروز فرستاده خدا
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن