ارسالها: 7673
#251
Posted: 20 Sep 2012 09:28
ماموریت
شیخ هر از چندی به دو وارد بیت میشدند و میگفتند سوسن، بچه ها جمع کنید بریم . الان جبرئیل برام حکم ماموریت آورد دو سال باید بریم مناطق بدآب و هوا . من رو فرستادن عسلویه که دو سال اونجا ایمامت کنیم .
وقتی که سوسن و شمقدر و عفیر و لشکری با غم و ناراحتی شروع به جمع کردن اسباب اثاثیه میکردند ایمام یکدفعه قارپی میزد زیر خنده و میفرمود شوخی کردم . سپس مانند کودکی بازیگوش روی زمین غلت میزد و میخندید و بول میکرد .
از سری شوخی ها ایمامنا شیخ بزرگوار
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#252
Posted: 20 Sep 2012 09:31
ابلیس
با ذهنی مشغوش و پریشان بر ایمام وارد شدم . ایمامتا با علم لدنی فرمودند : بنال
گفتم : مگر نه این است که ابلیس مردم را بر روی زمین گمراه می کند؟ ... ایمام که مواظب بودند در دام نیفتند با لحنی مشکوک و چند دقیقه ای تفکر فرمودند : بله .... و مگر غیر این است که الله دانا به همه چیز و مخصوصا آینده است؟ ... ایمام این بار با لحن قاطع تری فرمودند : بله ... کیتاب را باز کردم و نشانه 65 سوره اسرا خطاب به شیطان را برای حضرت خواندم : «تو بر بندگان من قدرتی نداری و الله کارسازی بسنده است !»... ایماما پس چگونه است کسی که به ما قدرتی ندارد ما را فریب می دهد؟ ... ایمام با لحنی آرام فرمودند : ببین ... و من پس از چند لحظه گفتم : چی رو ببینم؟ ... ایمام که از لحن بد من شاکی شده بودند، دشداشه من را برعکس بر سرم کشیدند و فرمودند : اومدی نسازی و هر نیمه ام را به مدت یک هفته در یک اتاق جداگانه حبس کردند .
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#253
Posted: 20 Sep 2012 09:32
کوه
گویند ایمامنا شیخ لعیم در خیابان های قزوین که راه می رفت مرتب تلوتلو می خورد و گاهی نمی توانست تعادلش را حفظ کند . اصحاب که گمان می کردند شیخ در خوردن آب انگور زیاده روی کرده ایمامنا را نصیحت می کردند که کم بخور همیشه بخور . اما شیخ فرمودند احمق ها دلیلش اینست که در اطراف قزوین کوه نیست برای همین زمین نمی تواند خودش را نگه دارد .
ایمام و دلایل علمی. اشاره به سوره نحل آیه 15 که می گوید در زمین کوه ها را قرار دادیم تا زمین را نگه دارند و یا نجنباند !!!!
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#254
Posted: 20 Sep 2012 09:36
معجزه گهواره
سخن گفتن شبخ در گهواره
نقل است که شیخ در گهواره سخن گفتن ( مرا تکان بده )
مریدان آینده ایمام که این حالت رسیدن بیضه ها در گردن فرو کرده خشت دریدن و سر به بیابان نهادن.
گویند همچنین چند زن خود به خود آبستن شدن
ولی در همین هنگام سوسن رید به همه چیز
سوسن همسر ایمام فرمود : خوب دیگه بیا بیرون مرده گنده گهواره رو میشکنی.
مریدان
شیخ
سوسن
گهواره اووووف چقدر بو میداد راحت شدم
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#255
Posted: 20 Sep 2012 09:38
ماشین زمان
شیخ بعد از اختراع ماشین زمان توانست زمان را به قبل از واقعه عاشورا بازگرداند و با یاری رساندن به جدش حسین توانست شکست سختی بر یزیدیان وارد کند و سر یزید ویارانش را بریده و حسین را به تخت خلافت بنشاند. ولی وقتی با ماشین زمان به دوران خودبازگشت متوجه شد که مردم به جای اینکه برای حسین عزاداری کنند، برای یزید و یارانش عزاداری میکنند. از همه بدتر اینکه دیگر از خمس و زکات و مال مفت اهدایی شیعیان هم خبری نبود. شیخ برای تصحیح این اشتباه دوباره سوار ماشین زمان شدند و به زمان حسین بازگشتند و با لباس مبدل شخصا سر حسین را جدا کرده و تقدیم یزید نمودند.
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#256
Posted: 20 Sep 2012 09:40
محاسبات
روزی شیخ در بالای منبر فرمودند : همانا کلاغ خوش آوازترین مخلوقات است .
صحابه لختی به هم نگریستند، سرانجام یکی برخاست و گفت : یا نقی ! به چه حساب چنین می گویی؟ کلاغ را بیشتر به آواز بدش می شناسند .
حضرت پاسخ داد : به همان حساب که ولی در یک روز 700 اسیر بی دفاع را گردن زد و شد " همای رحمت "!
سیره شیخوی، محاسبات شیخوی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#257
Posted: 20 Sep 2012 09:56
نصف کردن
- ولم کن بینم این چی میگه . تو غلط کردی بچه منو نصف کردی . واسه چی نصفش کردی؟
+ چیه بابا؟ چرا داد بیداد میکنی؟ ما تو این محل آبرو داریم . خوب نصف کردم که کردم پولشو میدم . چند قسمتش کردم دقیقا؟
- دو قسمت
+ دو قسمت مساوی؟
- آره
+ خوب ما واسه این تعرفه داریم . چون دو قسمت مساوی کردمش یعنی از صحابه خاص بوده . این میشه 110 درهم . بیا عزیزم این چک رو بگیر . این فرمها رو هم امضا کن . برو به سلامت .
سیره شیموی - باب نصف کردنها
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#258
Posted: 20 Sep 2012 09:58
قبله
ایمامنا شیخ در ابتدا به سوی بیت المقدس نماز میخواندند و به همین دلیل یهودیان ایشان را مچل میکردند . خداوند به جبرئیل دستور داد که هنگام نماز قبله شیخ را عوض کند . پس از تمام شدن رکعت اول، جبرئیل ایمام را به سوی کعبه rotate کرد . ولی چون کِرم داشت در رکعت بعد ایشان را به سوی کربلا چرخاند، سپس به سوی مشهد،مدینه،نیویورک، سیدنی، استکهلم و آدیس آبابا نیز چرخاند .
این شوخی عشایری جِبی اثرات جبران ناپذیری روی سیستم ناوبری و همچنین سیستم تشخیص هویت آن ایمام همام گذاشت . به طوری که ایشان تا چند روز سوسن را به جای لشکری کوچولو میگرفتند و با ذوالنقار دنبالش میکردند که او را ختنه کنند . همچنین شترشان شمقدر را با سوسن اشتباه میگرفتند و با وی مجامعت میکردند . نقل است که از این جماع فرزندی حاصل شد که یکی از نوادگان وی بعدها به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بلاد عجم رسید .
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#259
Posted: 20 Sep 2012 09:59
سوالات
روزی دیوید هیوم به همراه نیچه و برتراند راسل و مایکل مارتین و همچنین آنتونی فلو به خدمت ایمام رسیدند و گفتند اماما سوالاتی داشتیم . ایمامنا شیخ رو به صحابه کردند بدون آنکه لبخند احمقانه ای بر لبانشان بنشیند فرمودند : به خدا سوگند که بیچاره شدیم و خود سر به بیابان نهادند .
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#260
Posted: 20 Sep 2012 09:59
اعتراف
عباسیان ملعون برای اعتراف گرفتن از ایمامنا شیخ ، آن حضرت را روی تخت می خواباندند ، دست و پایشان را میبستند و تا سر حد مرگ ایشان را قلقلک می دادند ...
امام هم ، شیون کنان و لااله الا الله گویان ، تک تک یاران خود را لو می دادند .
بر گرفته از کتاب " سونای زقفرانیه قم " / جلد 2 / صفحه 24-
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن