ارسالها: 7673
#261
Posted: 20 Sep 2012 10:02
علم لدنی
هان ای خشتک دریده ها، تا بحال به این فکر کرده اید که مولایمان شیخ با آنهمه علم لدنی سرشاری که داشت چگونه تن به خوردن آن آب انگور مسموم داد؟ یکی از کارشناسان کمپین ما موسوم به کلب الشیخ اخیرا نظریه قابل تاملی در باب نقید شدن آن حضرت ارائه داده است . ایشان میگوید در حقیقت اماممان پس از دریافتن اینکه سوسن سوسن است دست به خوردن آن آب انگور زد . چرا که مولایمان همیشه در این توهم بسر میبرد که سوسن نیکول کیدمن است . چنین ایمام حکیمی داشتیم
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#262
Posted: 20 Sep 2012 10:04
بیابان
چند روزی صحابه در برابر سخنان مقاومت میکردند و سر به بیابان نمینهادند و معترض گشته بودند که ما حوصله نداریم تا بیابان برویم که سخت ما تحتمان گشاد گشته . ایمامنا شیخ که طاقت این فاجعه را نداشتند از این رو دستور ساخت قطار شهری و حومه قزوین را دادند که فقط در مسیر منزل الشیخ به بیابان کار میکرده . بعد از این عملیات رشد سر به بیابان گذاشتن بحدی افزایش یافت که ارزش سهام متروی قزوین در بورس نیویورک به بالاترین حد خود رسید .
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#263
Posted: 20 Sep 2012 10:07
شکافتن اتم
روزی شیخ مشغول شکافتن اتم در آزمایشگاه منزل شخصی خود بود و بسیار تمرکز کرده بود . یکی از صحابه سرآسیمه خود را به حضرتش رساند و بعد از دقایقی طولانی توانست حواس آن حضرت را که کاملاً مشغول عالم اتم بود را به خود جلب کند . صحابه به ایمام چنین گفت که ای یاور مؤمنین چه نشسته یی که مردانی کافر در حیاط پشت منزل خود بساط موسیقی همراه با رقص با همسران خود راه انداخته اند و خوک باربه کیو و کباب میکنند ... ایمام به سرعت به آنجا روان شدند ... و بعد از مطمن شدن از صحت قضیه مردان کافر را با ذولنقار خود به هفت و نیم قسمت مساوی تقسیم کردند، با پای مبارک آلات موسیقی را نابود کردند و چون دیدند زنان ایشان بدون شوهر ماده اند تمامی زنان ایشان را در جا عقد کردند .. سپس رو به سحابی خبر چین کردند و گفتند به جدم قسم که انجام فرامین اسلام بر شکافتن هر اتمی ارجحیت دارد !
علم در اسلام، تمام کتاب از اول تا اخر
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#264
Posted: 20 Sep 2012 11:46
جاخالی دهندگان
نقل است که ایمامنا شیخ در اواخر عمر پربرکت خود، به دلیل مشکلات مختلف ناشی از کهولت سن، در هدف گیری اصحاب برای دو نیم کردنشان با مشکل مواجه شده بود و برخی اصحاب نیز از این فرصت سوء استفاده کرده و با کمال وقاحت و گستاخی در مقابل شمشیر ایمام، جاخالی میدادند . نقل است که جاخالی دادن اصحاب در مقابل شمشیر ایمامنا شیخ - که از آن به عنوان " فتنه " یاد میشد - تا آنجا پیش رفت که ایمام به خدا شکایت برد و خدا در پاسخ، قسمتی از وحی خود را به این موضوع اختصاص داد . این سخنان خداوند در کیتاب نقید، سوره الفتنه آیات 35 تا 43 ذکر شده است :
ای کسانی که در مقابل شمشیر فرستاده ی من جاخالی میدهید، بروید در زمین بگردید ببینید سرنوشت جاخالیدهندگان چه بوده است . همانا که جاخالیدهندگان از زمره ی مغضوبان و گمراهان بوده و جایگاهشان در آتشی بس عظیم و هولناک خواهد بود . اما کسانی که جاخالی نمیدهند و ضربه شمشیر را بر خود روا میدارند، در بهشت برین از حوریانی نار پستان با سایز حداقل 38 برخوردار خواهند شد و تا ابد همنشین شیخ و خداوندگارشان خواهند بود .
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#265
Posted: 20 Sep 2012 11:50
کتاب
بعد از وحی کامل کیتاب نقید به ایمامنا شیخ، ایشان تصمیم گرفتند چند نسخه را پرینت گرفته و به صحابه بدهند . همینطور به اصحاب فرمود که این کتاب، سخن خداوند است و شما نمیتوانید کلمه ای مانند آن بیاورید .
چند روز بعد، یکی از صحابه به ایمام وارد شد و من باب کل کل، کلمه ای شبیه کیتاب آورد . شیخ فرمود : اگر میتوانی آیه ای مانند آن بیاور.
فردا دوباره صحابه آمد و ایه ای شبیهش آورد . این بار شیخ فرمود که اگر میتوانی سور ه ای شبیه کیتاب بیار، پس فردا صحابه سوره را آورد . شیخ گفت کتابی مانند آن بیار، یک هفته بعد صحابه کتاب آورد .
شیخنا فرمود : من که کم آوردم بذار ببینم خدا چی میگه . پس با خدا تماس گرفت و مشکل را مطرح کرد . خدا هم فالفور ضمیمه ای برای کیتاب به ایمام وحی کرد که در آن نوشته بود : ای کسانی که ایمان نیاورده اید، دیگه لازم نیست ایمان بیاورید.
ایمام ومصائب کتاب
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#266
Posted: 20 Sep 2012 11:55
بونو
روزی معتصم ایمامنا شیخ را به دربار خود فرا خواند و با تحقیر به او گفت : شما اهل بیت از هنر چیزی نمیفهمید واصلا نمی دانید موسیقی چیست . ایمام لبخندی محو زدند و به اطراف نگاه کردند . از قضا عکسی از " بونو " خواننده گروه u2 بر دیوار بود . ایمام با حرکتی کریس انجلی " بونو " را از قاب عکس بیرون کشیده و ظاهر کرده و سپس به همراه او ترانه "beautiful day" را اجرا کردند .
نقل است که معتصم از وسط جر خورد .
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#267
Posted: 20 Sep 2012 11:56
اصحاب کهف
روزی شیخ در جمعی نشسته بود، ناگهان بادی صدا دار از او خارج شد.
و جماعت به او خندیدند، ایمام بسیار خجالت کشید و از خدا خواست که او را همچون اصحاب کهف به خوابی هزار ساله ببرد و دعایش مستجاب شد.
پس از هزار سال از خواب بیدار شد و چون احساس گرسنگی می کرد،
به نانوائی رفت و سکه ای برای خرید نان به نانوا داد .
نانوا نگاهی به سکه انداخت و گفت سکه گران بهائیست،
باید مال دوران شیخ گوزو باشد !
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#268
Posted: 20 Sep 2012 11:58
فرشته
زمانی که شیخ به ایمامت رسید، متوجه دو نفر ) فرشته ( شد که روی شانه های راست و چپش نشسته بودند . ابتدا کمی جا خورد، ولی به روی خودش نیاورد . مقداری راه رفت سپس شروع به دویدن کرد و ناگهان دستی کشید بلکه این دو نفر از روی شانه اش بیفتند که نشد . وی که از این وضعیت خسته شده بود، یک دسته بیل برداشت و تا آنجا که جا داشت آن دو ملعون را کتک زد .
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#269
Posted: 20 Sep 2012 12:00
معراج الهی
روزی ایمام گوشهء حیاط خانه نشسته بودند و یک جوینت وید نقوی دود میفرمودند که جمعی از اصحاب سر رسیدند . از ایشان سوال شد : یا امیر المومنین چه میکنید؟ آیا این هم از احکام الهی است؟ ایمام پس از آن لحظاتی به دود خیره شدند و سپس کمی قهقهه زدند، فرمودند : این محکم ترین نردبان به سوی معراج الهی است . اما اگر بصیرت نداشته باشید تا بیش از سه چهار طبقه بالا نمیروید ! و از ان روز به بعد صحابه دائم علف بار میزدند و کل کلِ ریزی بین آنها بود مبنی بر اینکه تا به کدامین طبقه برسند ...
ایمام و راههای مختلف رسیدن به خدا
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#270
Posted: 20 Sep 2012 12:04
سرانجام رجبین و پیرمرد
در اواخر عمر رجبین که پیر شده بودند و قادر به رفتن به پافه برای آموزش جلق به پیرمردها نبودند، به کمک بسیج دانشجویی کافه رباتی ضد آب ساختند که علاوه بر آموزش جلق قادر به آموزش کلیه فریضه های دینی از قبیل کف دستی، استبراء و انواع غسل بود.
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن