ارسالها: 7673
#281
Posted: 20 Sep 2012 14:53
پوکر فیس
ایمام در حال پوکر بازی با اهل بیت بود که قالیله نامی از دیار فرنگ وارد شد و از ایمام سوال کرد : ای پسر رسول خدا . شما و اجدادتان مگر علم لدنی ندارید؟ ایمام در حالی که سعی میکرد برگهای دست شمقدر را دید بزند فرمود : بله که داریم . با آن اسم ضایعت . حالا که چی؟ قالیله پرسید : پس چرا در احادیثتان اشاره ای به گرد بودن زمین نکرده اید و همواره آنرا مسطح تا بینهایت دانسته اید؟ ایمام که برگهای شمقدر را دیده بود و از فول هاوس خود مطمئن بود فرمود : مگر نه اینکه هر چیز گردی قل میخورد؟ زمین را قل بده اگر راست میگویی ! قالیله مشغول خشتک دریدن و نعره زدن بود که ایمام آل - این کرد . ولی عفیر با یک رویال فلاش کل ژتونها را بالاکشید و بیلاخی حواله ایمام کرد ! ایمام هم از حرص تا نزدیکیای واتیکان دنبال قالیله دوید ....
مجالس الفضاحت فی النهایه الظرافت – علامه جقینی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#282
Posted: 20 Sep 2012 14:54
فینال وضو
رجبین در فینال جام وضو، با حریفی یهودی روبرو شدند و به دلیل این که حاضر نشدند با وی مسابقه دهند، به مقام دوم رسیدند !
از کتاب روایت های مختلف رجب به علاوه شیخ
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#283
Posted: 20 Sep 2012 14:55
معصوم
مردم برای سنگسار کردن زنی در میدان شهر جمع شده بودند. عیسی مسیح خطاب به مردم گفت: تنها کسانی میتوانند سنگ بزنند که در عمر خود گناه نکرده باشند. همه مردم سر به زیر افکنده و سنگها را به زمین انداختند چرا که همه گناهکار بودند. ناگاه ایمامنا شیخ از میان جمع بیرون پرید و آنقدر با سنگ و پاره آجر و بلوک سیمانی بر سر و صورت زن زد که زن گوشت کوبیده شد و مرد. سپس ایمام در حالیکه انگشت شصت خود را به عیسی مسیح حواله میکرد گفت: بیلاخ! من ایمامم و معصوم.
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#284
Posted: 20 Sep 2012 14:57
دموکراسی دینی
شیخ فرمودند : " اگر دین ندارید حداقل آزاده باشید ". صحابه ای پرسید منظور از آزادگی چیست؟ حضرت پاسخ فرمودند : منظور این است که : در مورد الله، اسلام، رسول، کیتاب، امیامان، علما و کلا مسلمین خفه خون بگیرد و حرف نزنید ... هر کاری که یک مسلمان می گوید، همان را بدون چون و چرا انجام دهید ) حتی اگر ریقو باشد )... خودتان را داوطلبانه تسلیم کنید تا کنیز و غلام تان کنیم ... جزیه را سر وقت و حتی زودتر بپردازید ... ماتحت خود را خودتان پاره کنید تا ما جگرمان حال بیاید وگرنه ما خود دست به کار می شویم ... هرگز از حقوق اجتماعی و حق تساوی با مسلمین سوال نپرسید و از این جور چیزها دیگه ...
ایمامنا در ادامه فرمودند : و الله قسم اگر غیر مسلمانان آزاده باشند، هیچ مشکلی نخواهد بود و خواهند دید، اسلام دین رحمانیت و مهربانی است و آزارش به موری هم نمی رسد ... لعنت خدا بر آنانی که نمی اندیشند ...
سخنان ایمامنا شیخ ( ع ( در خصوص، اسلام : دموکراسی، مدنیّت و رحمانیت
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#285
Posted: 20 Sep 2012 14:59
قوانین فیزیک
روزی شیخ از محلی می گذشت که ملاحظه کرد ارابه مردی در گل گیر کرده است و مرد هر چه فریاد یا ولی سر می دهد و زور می زند، نه تنها ارابه بالا نمی آید بلکه بیشتر هم در گل فرو می رود . ایمام لبخندی زده و نزد آن مرد رفته و فرمودند :" ای برادر ! ذکر یا ولی نیروی رو به پایین وارد می کند در حالی که شما به نیروی رو به بالا نیاز دارید . پس فاطی را یاد کرده و " یا فاطی " بگویید . "
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#286
Posted: 20 Sep 2012 19:52
اهانت
روزی ابولاشی خدمت ایمامنا شیخ رسیده و پرسید : یابن رسولولا، اگر کسی به پیامبر و خاندانش اهانت کند چه می شود؟
حضرت فرمود : به خدا سوگند که خدا او را سنگ یا سوسک خواهد کرد و آسمان و زمین غرّیده و در هم می پیچند و آتش به جان عالمیان بیافتد و افلاک از دوران بازخواهد ایستاد و ...
هنوز سخن ایشان به پایان نرسیده بود که ابولاشی هرچه فحش خوارمادر می دانست نثار تبار بنی هاشم از پایین تا بالا نمود .
حضرت ابتدا شوکه شده و لحظاتی به ابولاشی خیره شد، نگاهی به اطراف انداخت، سپس چشم به آسمان دوخت، باز لحظاتی به چهره خوشحال ابولاشی نگاه کرد، ولی آب از آب تکان نخورد . پس ایشان فورا خدعه نموده و سرشوخی ناموسی را با ابولاشی گشودند و قضیه کلا لوس شد و آنها سالها از رفاقت هم بهره بردند ...
سیره شیخوی، در باب " کاربرد خدعه در شرایط خاص "
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#287
Posted: 20 Sep 2012 19:54
شیخ متحول میشود
ابن قرمه سبزی روایت میکند که روزی خدمت حضزت علیه السلام رسیدم . ایمام داشت سبزیهای حیاط مبارکشان را آب میداد . عرض کردم : یابن کساخیل ! مگر خداوند برای هر قوم پیامبری از خودشان نفرستاد؟ ایمام با یک چرخش مارلون براندویی سرشان را بالا آورده و با نگاهی نافذ فرمودند :
" من دیگه اژمامت نمیکنم ! اینجور کارا رو گذاشتم کنار ! الانم پاک پاکم ! از این به بعد میخوام زندگی کنم، میخوام برم سفر، با مردم دوست باشم، به زنها و مردها احترام بذارم، کتابای علمی بخونم، رمان بخونم، شعر بخونم ... خلاصه اینکه میخوام آدم باشم . شما هم برو زندگی کن . این خرافات و جهل و نادانی رو هم بزار کنار !"
من
خدا
شخص اول خشتکش جرواجر شد بعد
بقیه مردم زمین
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#288
Posted: 20 Sep 2012 19:56
روزمرگی
روزی دو زن خدمت حضرت رسیدند و ادعای مادری یک فرزند را کردند . ایمام بعد از شنیدن ادعاهای آن دو زن به حیاط دارلخلافه رفتند و سیگار شمقدر نشان روشن کردند و کشیدند . یکی از اصحاب خدمت ایمام رفت پرسید : یا امامنا، تو را چه شد که بیرون رفتی؟
ایمام سه کام حبس کشید و به افق خیره شد و گفت : خسته شدم از این همه روایت و حدیث تکراری . دچار روزمرگی شدم . میخوام برم یه مدت تو غار واسه خودم آتیش روشن کنم، کتاب بنویسم . حدیث جدید بگم . حالا برو به اون دو تا زن بگو بچه رو بذارن وسط بکشن . من سیگارم رو کشیدم میام تو .
از کتاب " ائمه هم خسته میشوند " چاپ عبرستان،صفحه 69 ، خط کوفی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#289
Posted: 21 Sep 2012 02:01
فشار اقتصادی
خلیفه، شیخ را به قفس شیرها انداخت . یکی از شیرها با احترام خدمت اژمام آمد و گفت همانا گوشت فرزندان فاطی (ک) برای ما حرام است و بعد به نشانه احترام سر خود را به روی پای حضرت گذاشت .
سپس گفت : شش ماه است گوشت نخورده ام ، شکم گرسنه این حرفها حالییش نیست ، امیداورم شرایط منو درک کنید ،سپس آن حضرت رابلعید .
تاثیر تحریم ها و فشارهای اقتصادی بر روی رفتارهای اجتماعی شیرها در قم
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#290
Posted: 21 Sep 2012 02:04
حقوق پایمال
اژمام ثابت کرده بودند خلقت عالم به خاطر جد و آبادشان بوده و تمامی زمین ها و املاک را ارث خود می دانستند . به همین جهت بر این سیاست که زمین هر سفارت متعلق به آن سرزمین است یورش می بردند . نقل است ایمام زیر پیگرد قانونی سفارت انقلستان که توسط قالی باق در جریان بود، نوشته بودند :
" گه خوردی این ملک متعلق به من می باشد ."
) شیخ شیخست / ایمامنا شیخ و حقوق پایمال شده / همه جا فدک است (
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن