ارسالها: 7673
#321
Posted: 22 Sep 2012 08:57
منفورترین مردمان از نگاه شیخ
ایماممان شیخ فرمود همانا منفورترین مردم نزد من ده دسته اند و بر هر جقوی فرض است دوری گزیدن ازاینان :
۱ - آنها که پشت سر آخوندها فحش ها می دهند ولی برای توجیه آیات غیرانسانی آن به تفسیر آخوند مراجعه میکنند .
۲ - متعصب هایی که مرتبن فحش های رکیک به عربها میدهند در حالیکه شیخشان عرب هستند .
۳ - مردمانی که میدانند اعمه شیخشان با زهر کشته شدند و قادر به درمان خود نبودند ولی برای شفا گرفتن به قبرشان دخیل میبندند .
۴ - مردانی که با ده ها دختردوست بوده و سکس کرده اند اما هنگام ازدواج بدنبال باکره می گردند .
۵ - زنانی که در آیین دین بیشترین ظلم برآنان رفته اما بیشترین دفاع ها را از آن میکنند .
۶ - دانش جویانی که در فصل امتحانات به یکباره نماز خوان می شوند .
۷ - افرادی که در ایام عاشورا و رمضان شراب نمیخورند در حالیکه در روزهای عادی عرق سگی را مثل ویسکی بلک لیبل سرمیکشند .
۸ - مدعیان ارج نهادن به سنت های باستانی پارسی که در سفره هفت سین خود کیتاب می گذارند .
۹ - کسانی که می گویند به خرافات باور ندارند ولی برای تصمیمات مهم زندگی فال حافظ باز می کنند و برای دفع چشم زخم اسپند دود میکنند .
......
شیخ به اینجا که رسید از مشاهده اینهمه تناقض سر به دیوار کوفته و حدیث نویس را با ذوالنقار به دو نیم کردند .
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#322
Posted: 22 Sep 2012 08:59
بهترین مردمان از نگاه شیخ
شیخ در حال تناول غذا بود، که ابودیزل به ایشان وارد شد و پرسید : بهترین مریدان کدامند؟
امام فرمود : همانا بهترین مریدان دو دسته اند : اول آنهایی هستند که جواب مخالف خود را با فحش های خس و خاشاک میدهند، و دسته دوم مریدانی هستند که در هیئت های عزاداری و مچدها، صدای نوحه و روضه را زیاد میکنند تا در شعاع چند فرسخی مردم روضه را بشنوند .
ابودیزل وقتی از دفتر ایمام خارج شد، به چند نفر آتئیست فحش رکیک داد و صدای روضه را حسابی زیاد کرد طوریکه 63% از شنوایی اش را از دست داد .
شیخ هم طوریکه اصراف نشود، مشغول خوردن و آشامیدن شد.
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#323
Posted: 22 Sep 2012 09:00
آخوند کرواتی
شخصی نزد شیخ آمد و گفت » یا شیخ هرچه دعا میکنم ، گریه میکنم ، زاری میکنم انگار الله با من قهر است و دعای مرا مستجاب نمیکند .»
امام پرسید : جنب نیستی؟
- خیر
+ نماز اول وقت میخوانی؟
- بله
+ خمس و زکات پرداختی؟
- بله
+ قبلا شده بدون پرداخت خمس و زکات و صدقه دعا کرده ای؟
- آری فقط یک بار اینگونه شد
+ مشکلت از همین است . باید صبر کنی تا دفعه بعد که میروم معراج به الله بگویم تو را از لیست پیشگیری در بیاورد.
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#324
Posted: 22 Sep 2012 09:04
زره جورجیو آرمانی
شیخ در بازار قم میرفتند که به شخصی یهودی برخوردند که یک زره جورجیو آرمانی گرانقیمت در دست داشت . شیخ فرمود این زره مال من است . یهودی گفت این زره مال من است و همین الان آن را خریده ام، این هم فاکتور خریدش است . ولی اگر تو آن را اینقدر دوست داری که بخاطرش حاضری دروغ بگویی، زره را به تو هدیه میدهم و از اینکه تو را خوشحال ببینم شادمان خواهم شد . بیا این هم زره .
حضرت که این رفتار یهودی را دید به شدت متاثر شد و به آیین یهود گروید .
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#325
Posted: 22 Sep 2012 09:05
آی لاو یو پی ام سی
گویند روزی ایمام در حال موعظه با اصحاب خوبش بود، ناگاه یکی از اصحاب دست خود را بالا برده، امام فرمود : سوالی داشتی؟؟؟
.
.
.
.
... ... ... ... ...
صحابه گفت : پـَـَـ نــه پـَـَــ , آی لاو یو پی ام سی.
و اصحاب خنده ها بکردند و نعره ها بزدند.
شیخ هم با ذوالنعوذ خود آن شخص را به دو نیم کرده. اصحاب هم از حیبت الت مبارک خشتک هایشان پاره شد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#326
Posted: 22 Sep 2012 09:08
پاسخ های خاص به پرسش های خاص
پشم الدین کشکولی نزد امامنا شیه رفتند و از حضرتش پرسیدند : " شیطان دوست الله است یا شریک الله؟ ". حضرت با نگاهی عصبانی پاسخ دادند : " این چه حرفیست کشکولی؟ تو که از صحابه خاص ما هستی ، تو را چه میشود . معلوم است که هیچ کدام، همانا شیطان دشمن الله است ". کشکولی ادامه داد : " آخر چطور ممکن است، طبق نظر اسلام شیطان بندگان الله را وسوسه میکند تا دچار گناه شوند، پس اگر شیطان نباشد دیگر کسی گناه نمی کند . خوب چرا الله شیطان را حذف نمی کند تا همه بندگان به بهشت بروند ... یا الله زورش نمیرسد که در این صورت شیطان شریک اوست و یا دلش نمی آید که در این حالت رفیق اوست . حالت سوم هم اینست که الله مرض دارد که فعلا به این موضوع کاری ندارم ". ایمام که این استدلال را شنید ماتحتش سرخ گشت ولی کظم غیض اختیار نمود و به نرمی دست بر شانه پشم الدین کشید و به او گفت : " ازت خوشم آمد، امشب را اینجا بمان که شام مهمان من هستی "."''. سپس ایمام سر یخچالشان رفتند و چندین قرص ویاگرا را با هم خوردند ... نقل است پشم الدین کشکولی همان شب از حالت ماده به انرژی تبدیل گشت و به افسانه ها پیوست ...
ایمامنا شیخ و پاسخ های خاص به پرسش های خاص
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#327
Posted: 22 Sep 2012 09:11
شیخ و یتیمان
از دبر بن منصور نقل شده است شبی همراه با شیخ با یک گونی میوه به خانه یتیمان رفتیم . شیه به محض ورود شروع به تناول میوه های داخل گونی کردند . کودک یتیم به طلب غذا جلو آمد اما شیخ یک پس گردنی به او زد و مشغول خوردن میوه ها شدند . پس از تمام شدن میوه های داخل گونی شکم مبارک شیخ شروع به درد کرد . در این هنگام شیخ با حال نزار به من روی کرد و فرمود : ای دبر ! از آه یتیمان بترس که این درد همانا نتیجه آه یتیم است.
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#328
Posted: 22 Sep 2012 09:13
زندگی رزمی شیخ
روزی دیگر از روزگار گرم قم، ابو لاشی طبق معمول در حال گلچرخ زدن بود که خود را نزدیک منزل شیخ یافت و بر ایشان دخول کرد . شیخ که سر سفره جلوس کرده بود و تازه میخواست چیزی تناول کند، با دیدن ابو لاشی به قیافه رفت و از طعام دست کشید و گوشه ای کز کرد و زیر لب لیچار بار او میکرد . ابو لاشی نزدیک شیخ آمد و پرسید : یا شیخ ! چطور است که مریدان هیچ طنزی را نسبت به مقدساتشان برنمیتابند؟ شیخ که میخواست جوابی دیگر بدهد و ابو لاشی را با اردنگی از بیت مطهر خود بیرون نماید، کظم غیظ فرمودند و نفسی عمیق کشیدند و در جواب فرمودند : زیرا همه انسانها باید به مقدسات و عقاید ما احترام بگذارند همانطور که خود آنها نیز نیازمند احترام به عقایدشان هستند . ابو لاشی نه گذاشت و نه برداشت و در جواب گفت : پس چرا کیتاب، کافران و دگر اندیشان را تهدید به قتل میکند و به آنها توهین میکند؟ چرا برای آنها احترام قائل نیست؟ ایمام با تبسمی ملیح ایستاد و دست به ذوالنقار شد . در همین حین، ابولاشی که آماده بود، نونچاکو را از شرت خود درآورد و ضربتی به بیضوان مبارک ایمام زد ولی ایمام عکس العملی نشان نداد و با خنده های شیطانی عبای خود را بالا زد و بیضه بند خود را نشان او داد . ابو لاشی فریادی کشید و ایمام او را نصف نمود .
در روایات دیگر ذکر شده است که بعد از دونیم شدن ابولاشی، از آسمانها صدایی برآمد و این کلمه ادا شد : Fatality
نقل از کتاب " زندگی رزمی شیخ " – فصل " شکوفایی استعداد های شیخ و ورود او به تورنومنت های مورتال کومبت قم"
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#329
Posted: 22 Sep 2012 14:03
معجزات
- ببین الان ماه رو نصف کردم .
- راست میگیا . جانم به فدایت ای پسر خنتی
- حالا اون درختو ببین .... ای درخت ! نزد ایمامت بیا
- وااای ... درخته داره میاد اینجا ! جل الخالق .... میتونی با حیوونا هم حرف بزنی؟
- پس چی؟ صبر کن ... آهای عقاب . بیا ببینم ...
عقاب : بله ای ایمام مریدان
- بگو در آسمان چه خبر است؟
عقاب : از آنجا عظمت ولایت شما را رصد میکنم . الان هم مرخص میشوم
- بازم معجزه ای میخواهی ای فرزند؟
- شیخ جان . بیزحمت یه چند تا حوری .... واااااااااای باورم نمیشه . اینا که حورالعین بهشتن . یه عمری یادشون همدم تنهاییم بود ! ای خدا .....
) فردا صبح ):
- شیخ جان دمت گرم . دیشب خیلی فاز داد . بازم از اون جنسا داری؟
- آره ولی گرمی 500 دیناره ها !
- چه خبره؟ دیشب که گرمی 300 بود .
- جون تو چیزی تهش نمیمونه . الانم شمقدرو فرستادم با کلی ترس و لرز ببینم میتونه باز گیر بیاره یا نه . تازه جنسای من ترکیبش خاصه . با بول و غائط ائمه درصد توهمت میره بالا ! عمرا اگه از این ساقی درپیتا بهت این جنسو بدن ...
- باشه . الان 250 تا دارم . مارو بساز جون جدت . تا شب باقیشم میرسونم نوکرتم ....
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#330
Posted: 22 Sep 2012 14:04
گدای مسکین ورژن جدید
گدای مسکین نزد شیخ رفت و گفت این چه عدالتی ست که من در فقر و بدبختی باشم و تمام بیت المال در زیر بیضتین تو قرار دارد !
شیخ از روش ماسمالی استفاده کرد و گفت : همانا از جد ما نقل است که بهشت پر است از فقرا و در آنجا جایگاه بسیار والایی برای شما در نظر گرفته شده !
گدای مسکین گفت بول میکنم بر آن شیخی که بهشت را در آن دنیا به من میدهد اما اگر در این دنیا به خاطر شکم گرسنه ی فرزندم نانی بدزدم دستم را قطع میکند !!!
سپس قبل از اینکه شیخ فرصت پیدا کند و ذوالنقار را بکشد کیسه ای پول از بیت المال دزدید و در حالی که میدفینگر به ایشان نشان میداد از آنجا گریخت !
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن