انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شوخی و سرگرمی سکسی
  
صفحه  صفحه 40 از 58:  « پیشین  1  ...  39  40  41  ...  57  58  پسین »

همراه با خاطرات شیخ دغل باز (داستان و حکایت طنز)


مرد

 
شیخ به سوی منزل روان بودی که در راه چند جوان را مشغول نمایش حرکاتی موزون بدیدندی شیخ نیز مانند سایرین مشغول تماشای رقص جوانان شدی...
یکی از جوانان که شیخ بدیدی از بهر اُسکل کردن شیخ به جلو آمده و اظهار نمود یا شیخ به وسط بیا...
در این هنگام جمعیت یک صدا فریاد زده:شیخ باید برقصه...شیخ باید برقصه....
شیخ تسبیح خویش به زمین انداخت و به سرعت به سوی دیوار روان شدندی و با پای مبارک دو قدم دیوار طی کردندی و به ناگه پشتکی زده و بر روی زمین غلطیده وشروع به زدن
هلی کوپتری نمودندی تا آنجا که سوخت هلی کوپتر تمام شدندی و دود از مقعد شیخ به بیرون درز بکردندی
پس شیخ انگشت فاک خویش به سمت جوانان بگرفتی و کامان کامان به آنها بگفتی
اما آنان که به معنای واقعی عن گردیده بودند خشتک دریدن و نعره زدن را سرلوحه خویش قرار داده و عزم بیابان نمودندی
اجازه خدا
تو باید جای من باشی
ببینی در تو چی دیدم
     
  
مرد

 
شیخ را وحی آمد که همسرش را در راه رسالت خویش قربانی کند!
شیخ اطاعت نمود و خواست تا اون همسر اولی که پیر نیز گردیده بود را بردارد و به کوه ببرد
چون همسر از نیت شیخ آگاه گشت با تنها وردنه موجود درخانه محکم بر ملاج شیخ کوبید به طوری که شیخ عاجز از تشخیص تفاوت میان گوشت کوبیده از پهن گاو گردید!
پس اون یکی همسر را برداشت و به کوه اندر شد
(خواندن از این به بعد داستان را به افرادی که دارای ناراحتی قلبی هستند توصیه نمینماییم)
شیخ کشان کشان زن را به پای کوه رساند و شمیشیر را از نیام کشید
و آنرا بالا برد و چون فرود آورد ناگهان گوسفندی خود را بدانجا رسانید گفت:
بَعععع
شیخ فرمود:
نَععع
هی گوسفند میگفت : بعععع
و هی شیخ میگفت:نعععع
بععع
نعععع
بع نع....
ناگهان شیخ قاطی کرد و با شمشیر به طرف گوسفند یورش برد
گوسفند که متوجه عصبانیت شیخ شد فریاد برآورد که دیوث شعور داشته باش وقتی بهت میگم بع بفهم که رسالتت کامل شد و از این آزمون سربلند خارج شدی،حالا هی زر بزن بگو نع
شیخ که هنوز از ضربه وارده به مغزش دچار شوک بود رسالت را بیخیال گردید و همسر خویش را به سید خندان برد و در آنجا وی را به قتل رسانید
یه همچین شیخ بی مغزی داریم ما
اجازه خدا
تو باید جای من باشی
ببینی در تو چی دیدم
     
  
مرد

 
درووود شیخ بهت مسلم جون خیلی خندیدم عالی بودن
.
اینم حکایت شیخ نیست ولی قشنگ بود حیفم اومد که نزارمش
.
یک فرد ایتالیایی به امام گفت: مسیح مرده زنده می کرد، عصای موسی تبدیل به مار می شد، اما شما و اسلامتان هیچ معجزه‌ای ندارید. دین که بدون معجزه نمی‌شود!
امام فرمود: آیا زبان اسپانیایی بلدی؟ مرد ایتالیایی گفت خیر. امام کتابی به زبان اسپانیایی به وی داده و گفت: روزی سه بار صبح، ظهر و شب بیست صفحه از این کتاب را بخوان!
ایتالیایی گفت: مگر دیوانه‌ام کتابی را که نمی‌فهمم بخوانم؟
امام فرمود: معجزه‌ی ما این است که جهارده قرن تمام، مردم کتابی رابا ذوق و شوق تمام می‌خوانند که نمی‌فهمند و بدون وضو هم به آن دست نمی‌زنند.
ایتالیایی نعره‌ای خفیف زده و کتاب اسپانیایی را قورت داد!
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
«ابو کِلوین» بر حضرت وارد شد و پرسید: یا شیخ! تعریف مایع چه باشد؟
ایمامنا که ناخن‌های مبارک را با ذوالنقار سوهان می‌زد، فرمود: مایع آن است که در هر ظرفی بریزی به همان شکل در بیاید. درست مانند اهالی سامرا که هر سازی ما بزنیم، با آن می‌رقصند.
ایمامنا ناخنش را فوت کرد و ادامه داد: مایعات در اثر حرارت به نقطه جوشرسیده و تبخیر می‌شوند لاکن نقطه جوش برخی بالاتر است و برخی پایین‌تر. مثل مردم تونس که با یک خودسوزی به جوش آمدند یا پارسیان که پس از سوختن چند نسل، هنوز جوش نیاورده‌اند.
شیخ و ترمودینامیک
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
روزی میرحسین موسوی وارد خیمه شیخ شد و دید ایشان درمیان دو کنیز زیباروی خوابیده‌اند و مشغول ماچ‌ماچ‌بازی بوده و دو غلام تایلندی نیز لنگ‌های مبارکشان را ماساژ می‌دهند. میرحسین سلامی کرد و نشست. ایمامنا تا او را دید فرمود: «ای میر چیزی بخواه تا ترا فراهم کنم.» میرحسین گفت: «ایماما از تو می خواهم که طبق دستور آیات رحمانی کیتاب این بردگان را آزاد سازی.» ایمامنا از زیر قالی یک کیتاب درآورده و به سوی میرحسین گرفتند و فرمودند: «اون آیه‌ای که همچین حکمی داده رو من صد تومن می‌خرم» میرحسین گفت: «جانم به فدایت آزاد کردن بردگان از مکارم اخلاق است اما آیه‌اش را یادم نیست»امام لپ‌تاپشان را به سمت میر گرفتند و فرمودند: «این هم سایت پارس کیتاب با قابلیت سرچ آنلاین» میر که از خجالت به رنگ سبز درآمده بود عرض کرد: «فعلا عینکم همراهم نیست بعدا برمی‌گردم» همینطور که میر از خیمه بیرون می‌رفت شیخ آهی از حسرت کشید و فرمود: «در عجبم از مردمان شجاع سرزمین پارس که زیبایی‌های فرهنگ خود را در زشتی‌های مسلک ما جستجو می کنند.»
شیخ و حسرت‌ها
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
قاعدتا نباید اینطوری بشد ۲۶
روزی دو نفر از اهالی شهر سوخته برای حل اختلافشان نزد شیخ آمدند، یکی از آنها گفت: یا شیخ، ما بر سر این اتم با هم اختلاف داریم. او می‌گوید مال من است و من میگویم مال من است. چه کنیم؟
شیخ که از قوانین فیزیک ناآگاه بودند اندکی بیضتین شرفتین را خارانده فرمودند: کاری ندارد! بدهید اتم را برایتان نصف کنم. هر که نیمی بگیرد و برود…
نقل است چنان انفجار عظیم اتمی رخ داد که تمامی شهر سوخته سوخت و اهالیش به پودر مبدل شدند… در لحظه انفجار شیخ به صورت صحنه آهسته می‌فرمودند: قاعـــــدتا… نـــــباید… اینطوری… بـــــوووووووووم!
و چنین شد که شهر سوخته سوخت
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
شیخ با این اندیشه که دین باید از سیاست جدا باشد، مخالف بودند و می‌فرمودند: اگر چنین باشد پس دین کی فرصت پیدا می‌کند تا جامعه را به غائط بکشد؟
شیخ و رد سکولاریسم – برهان خلف
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
King05: : «در عجبم از مردمان شجاع سرزمین پارس که زیبایی‌های فرهنگ خود را در زشتی‌های مسلک ماجستجو می کنند.»
شیخ و حسرت‌ها
.
در لحظه انفجار شیخ به صورت صحنه آهسته می‌فرمودند: قاعـــــدتا… نـــــباید… اینطوری…بـــــوووووووووم!
و چنین شد که شهر سوخته سوخت

اينا اسطوره بودن .
.
.
روزی مریدی مثل اجل معلق بر شیخ وارد شد و بپرسید یا شیخ ما کی شیخ میشوم پس؟؟
شیخ از روی دانایی و برای اینکه پاسخ مریدک را ندهد، نعره براورد و خود را به کوچه علی خشتک بزد و سر به فلاتِ تبت گزارد و در انجا با شیخ"دالایی لاما" چای تبتی نوشیدند و سپس هردو باهم ویک صدا گفتند:گورِ بابایِ دنیا.....وهمی خندیدند
اجازه خدا
تو باید جای من باشی
ببینی در تو چی دیدم
     
  
مرد

 
روزي بانويي دکمه آسانسور را زد و در بازشد به داخل کابین آسانسور رفت و با شیخ همسفر شد:
شیخ: چگونه است که هوای داخل کابین اینچنین داغ است؟
زن: نمیدانم چه بگویم
شیخ: از مولایم شنیدم که در هوای داغ کابین آسانسور کندن لباس معادل با هفتاد سال عبادت است!
زن: پس چرا معطلید یا شیخ بکنید آن عبای زخیم را
شیخ که این را نشانه ای برایپا دادن دانست فرمود:ای به چشم و شروع به کندن لباسهایش کرد
چون شیخ لخت گردید رو به بانو فرمود: نمی خواهید در این ثواب شریک باشید؟
زن گفت:قربون شما مارا نیز دعا بفرمایید من این طبقه پیاده میگردم!
آنگاه زن پیاده گشت و هفت جوان سوار گردیدند با شیخِ لخت چنان کردند که تا هفتاد سالگی فراموش نکرد
" فصل هفتم ناگفته های شیخ
اجازه خدا
تو باید جای من باشی
ببینی در تو چی دیدم
     
  
مرد

 
بار دگر شیخ در آسانسور بودی که بانویی دیگر بر وی شد و شیخ چون همیشه مغلوب‎ ‎شیطان گشت و در حالی که به آلت خویش اشارت مینمود از‎ ‎زن پرسید :
هم اینک بانو هوس خوردن چیزی نکردندی؟
زن گفت : آری هوس خوردن"شیر" بکردمی!
شیخ ضایع و در هم به خویش‎ ‎فرو رفت تا اینکه زن در طبقه مورد نظر خویش قصد پیاده شدن داشت که دسته کلیدش ازکیفش بیافتاد و گفت:
ای وای "شیلیدم"بیافتاد ،آنگاه کلید را برداشت و از آسانسور پیاده گشت...
چون شیخ بفهمید که زن حرف "ک" را "ش" تلفذ نمود آنچنان نعره بزد
که برق آسانسور از سه فاز خارج گشت و شیخ را مدتی در خویش حبس بنمود ودر این حبس شیخ بارها موردتعرض قرار گرفت!
"اندر ناگفتهای شیخ"
اجازه خدا
تو باید جای من باشی
ببینی در تو چی دیدم
     
  
صفحه  صفحه 40 از 58:  « پیشین  1  ...  39  40  41  ...  57  58  پسین » 
شوخی و سرگرمی سکسی

همراه با خاطرات شیخ دغل باز (داستان و حکایت طنز)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA