انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شوخی و سرگرمی سکسی
  
صفحه  صفحه 47 از 58:  « پیشین  1  ...  46  47  48  ...  57  58  پسین »

همراه با خاطرات شیخ دغل باز (داستان و حکایت طنز)


مرد

 
درود

روزی با شیخ به حمام عمومی رفته بودیم.
در آنجا شیخ از ما خواستند تا پشت مبارکشان را کیسه بکشیم.ما نیز شادمان این کار را انجام دادیم.
سپس شیخ خواستند که با ما جماع کنند تا حالی بیایند.ما نگذاشتیم.و شیخ ما را با دوالنعوذ خویش تنبیه کردند(البته من تا حالا پا نداده بودم همیشه ابولاشی پا می داد)ما نیز به اجبار این کار را نکردیم چرا که داشتیم فرار می کردیم ما در بیابان می دویدیم و شیخ به دنبال ما.
ناگهان به سوسن بانو،همسر حضرت شیخ برخوردیم.ایشان ماجرا را از من پرسیدند و من تعریف نمودم و حال ماجرا برعکس شده بود شیخ می دوید و سوسن بانو به دنبال ایشان و ما هم می دویدیم که پایان ماجرا را ببینیم.
در نهایت سوسن بانو شیخ را ادب کردند که ایشان دیگر با ما از این کار ها نکنند و اگر کاری هست با شمقدر یا ابولاشی کنند.شیخ هم قول داد که این کار را نکند.

خاطرات من و شیخ.کاملا بی ربط.تنها یه نکته ی اخلاقی:شیخ از سوسن بانو وحشت داشت(به خاطر اون جریان رفتن از خونه و این حرف ها چند صفحه قبل)

باسپاس
می خواستم امضا بذارم،
اما دیدم همه تو این زمونه امضات رو جعل می کنن.
     
  
مرد

 
پونصدمین پست
.
از ابن مقعد نقل است که در پی بالارفتن قیمت دلار، عده‌ای از اصحاب نزد شیخ شتافتند و پرسیدند: ای شیخنا اینک چه باید کرد؟
ایمامنا پس از خاراندن شجره‌ی طیبه‌ی خود فرمودند: بروید و تمرین دوو میدانی بکنید. اصحاب متعجب پرسیدند چرا؟ ایمام با چشمانی گریان فرمودند: به جدم قسم از ماه آینده باید به دنبال کامیونهای مواد غذایی یونیسف بدوید.
از کتاب شیخ و چاره‌جویی سریع
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
درود

روزی به نمیز دوشنبه رفته بودیم.و شیخ خطبه گوی آن بود.
داشتیم به سخنان شیخ گوش می دادیم که شیخ گفت:
این پسر هایی که زیر ابرو برمی دارند از این خانوم هایی که این جا نشسته اند کمترند.
تا این از دهان مبارک شیخ بیرون آمد خانوم ها تک تک بلند شده و هر کدام یک بار با کیف بر دهان و صورت مبارک شیخ کوبیدند و رفتند.
پس از اتمام این کار شیخ مدام زیر لب می فرمودند:قاعدتا نباید اینگونه می شد...

باسپاس
می خواستم امضا بذارم،
اما دیدم همه تو این زمونه امضات رو جعل می کنن.
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
یروز شاه و شیخ در جمعی بودن که مشغول تناول! خاطره بودند
نوبت به شاه رسید گفت که: یه روز یه آدامس شیک خردیم که بر رویش نوشته بود جویدنی؛ بعد اون اضافه کرد که اگر این نوشته رو نمی خوندم حتما این آدامسو شیافت میکردم.
شیخ هم فورا معطل نکرد و آدامس شیاف شده را در اورد و طوری که کسی نفهمد به شاه خوراند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
درود

شیخنا العظیم می قرمودند:هر کس که می خواهد سلوم بیاورد باید اول یک بار بی خدا شود و در دین ما تامل کند.
اما کسی که در دین ما هست در صورت خروج از دین مرتد است و حکم مرگ دارد.

البته ما می خواستیم از این سخن شیخ استنباط کنیم که همه باید چشم بسته دین را بپذیرند اما شیخ با یک چشم غره به ما و اشاره به ذوالنعوذ مبارک ما را از این کار بازداشتند.

(جمله ی اول رو یکی از معلم هام گفته بود هیچ ربطی به دین و مین نداشت)

باسپاس
می خواستم امضا بذارم،
اما دیدم همه تو این زمونه امضات رو جعل می کنن.
     
  
مرد

 
درود

از ابولاشی نقل است که:
روزی در محضر شیخ بودیم و تخمنه می شکاندیم ناگهان تخمه دندان شیخ را شکاند.
شیخ را گفتیم معجزه ای کن که خویش خوب شوی و هم ایمان ما مستحکم تر شود.
شیخ فرمود:ای ملاعین برید گم شید عمتونو مسخره کنین وقت گیر آوردین که می خواهید ما را مچل کنین؟
و ما از جواب دندان شکن شیخ دهان بستیم و تخمه نشکاندیم و خشتک ندریدیم.

باسپاس
می خواستم امضا بذارم،
اما دیدم همه تو این زمونه امضات رو جعل می کنن.
     
  
مرد

 
درود

از شیخ نقل است که:

کودک بودم تازه داشتم جماع با شمقدر را یاد می گرفتم(یادش به خیر شمقدر چه موجود کوچک و زیبایی بود)جدم نیز نشسته بود و بازی مرا تماشا می کرد.
پدرم بر جدم وارد شد و گفت:یا رسولولا آیا اشکالی نیست که این کودک ما جماع را این چنین می آموزد.
جدم که از نگاه کردن به من غرق در لذت شده بود فرمود:خیر بسیار هم جایز و عالی است.
پدرم نگاهی به من کرد و به یاد کودکی خویش افتاد که تازه داشت جماع را با شترش یاد می گرفت و جدش نشسته بود و او را تماشا می کرد..
در اینجا شیخ که دید داستان دارد تکراری می شود مارا فرمود برید گم شید پدر سگ ها مرا اسگل کرده اید؟

و ما از این تدبیر شیخ خشتک دریدیم و رفتیم گم شدیم.

باسپاس
می خواستم امضا بذارم،
اما دیدم همه تو این زمونه امضات رو جعل می کنن.
     
  
مرد

 
درود

چشمه ی ایده هام خشکیده هیچی ازش در نمی آد.
شاه محترم و شیخ عزیز شما هم یه چیزی بذاررید چشمه ی ایده هام دوباره فوران کنه.
بابا حوصلم سر رفت که اینجوری.

باسپاس
می خواستم امضا بذارم،
اما دیدم همه تو این زمونه امضات رو جعل می کنن.
     
  
مرد

 
ببخشید داش نبودم چند وقت کمی درگیر بودم نشد سر بزنم.
اولش دم خودتو و چشمت گرم یعدشم خیلی باحال گفتی کلی خندیدم. مخصوصا اون جماع و مخابرات. خیلی وقت بود اون خاطراتو یادم رفته بود
.
اینو از زبان خودم میگم
.
یک روز آریا، شاه و جمعی از اصحابو در کنار خود جمع کرده و ارض! کردم آیا می خواهید چیزی به شما یاد بدهم که عامل سعادت شما در دنیا و آخرت شوداصحاب گفتند عاری! می خواهیم پسر سولاسولا.
من نیز عرظ! کردم غلط می کنید قرار نیست هرچه شما بخواهید من انجام بدهم از جلوی چشام خفه شید!

شیخ و اختلالات روحی و اخلاقی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
محکوم: ایمــــام! جون مادرت دستمو قطع نکن!
ایمام: نمیشه! دزدی کردی و این حکمه اسلامه و دستت باید قطع بشه!
محکوم: بابا مگه تو رحم و شفقت نداری؟ مگه انسان نیستی؟
ایمام: من در اجرای عدالت هیچ رحمی سرم نمیشه!
محکوم: با اعتراض نهاد های حقوق بشری چیکار می کنی؟
ایمام: مگه روز قیامت نهاد حقوق بشری به داد من می رسه؟ من به فکر آخرتمم!
محکوم: ایمام! اگه اینکارو کنی دیگه نمی تونم کار کنم و در نتیجه نمی تونم خمس و زکات و سهم امام بدم!
ایمام: حالا این یه دفعه می بخشم! دیگه ازین غلطا نکنیا! برو گمشو!
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
صفحه  صفحه 47 از 58:  « پیشین  1  ...  46  47  48  ...  57  58  پسین » 
شوخی و سرگرمی سکسی

همراه با خاطرات شیخ دغل باز (داستان و حکایت طنز)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA