ارسالها: 3080
#551
Posted: 10 Apr 2014 18:58
ای شیخ دیوس من چندی میشود به شما پی ام دادندی جواب ده که وگرنه هر چه دیدندی از چشم کور خود دیدندی
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#552
Posted: 10 Apr 2014 19:08
ای شیخ الاغ!خشتک بر سر نهادیو فرار بکردی..
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ویرایش شده توسط: shah2000
ارسالها: 3080
#553
Posted: 10 Apr 2014 21:55
روایت میکنند که مسکین الدوله مُنصرف الیارانه ، نزد شیخ آمد و گفت :شیخ مدتی است غذا را بلع نتوانم کردن و هر آنچه میبلعم ، چونان سنگ گردد که هنگام خروج ماتحت مرا در ۴ جهت اصلی جر همی خواهد داد ، مرا راهی بنما که روان کام گردم ...
شیخ اندکی گرد و خاک خشتک خویش را که حاصل غیبت طولانیش در لوتی بود تکاند و گفت :
از دریافت یارانه انصراف ده تا روان کام این دنیا و کامروای آن دنیای گردی .البته بدان و آگاه باش با این عمل کام تو روان میگردد لیک ماتحتت بر اثر گرانی اینبار در هشت جهت اصلی و فرعی جر همی خواهد خورد .....
گویند مسکین الدوله منصرف الیارانه از شادی آنچنان خشتک خویش درید که از دریافت سبد کالا نیز محروم گشت ...
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#554
Posted: 10 Apr 2014 21:57
روزی شیخ با مریدی به غایت ماتحت گشاد ، در بیابان گیر افتاده بودندی و چون کرم ضد آفتاب بَ بَ ک همراهشان نبودی ، برای جلوگیری از سوختگی پوستشان به خرابه ای پناه برده بودندی ....
شیخ در حالیکه به دیوار مخروبه تکیه داده و بیضتین خویش را از به حالات مختلف هندسی در میاورد ، چشمش به موری افتاد که دانه ای بر دندان گرفته و از دیوار بالا میبرد ، صدا زد و گفت : ای مرید مقعد فراخ ، بدو بیا و همت و تلاش را ز این مورچه بیاموز . ببین هرچقدر که شکست میخورد باز هم پای عقیده اش می ماند و توشه ی آخرت خویش بر میچیند .
مرید به مور خیره شد ، مور بار اول دانه بر دندان گرفته و بالا برفتی ، و به نیمه راه نرسیده سقوط کرد ، دوبار این کار را بکرد و حاصلی جز سقوط نداشت ، بار سوم دانه به دندان بگرفت و مجدد سقوط کرد ، بار سوم که سقوط کرد بی خیال دانه گشت و راه راست خود را پی گرفته و برفت ،
مرید گفت یا شیخ چه شد ؟؟
شیخ اندکی خشتک خویش را بخاراند و فرمود : : قاعدتا" نباید اینگونه میشد ، اینان نیز راه و رسم گشادی را پیشه ساخته اند ، دیوث رید به نتیجه ی اخلاقی داستان و رفت ....
مرید چون سخن شیخ بشنید خشتک خویش را جر داده تا باد به ماتحت فراخش بوزد و وی را اندکی خنک بگرداند ....
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#555
Posted: 10 Apr 2014 22:04
گویند مرید به نزد شیخ آمد و گفت : یا شیخ دیشب خویشتن را در خواب بدیدمی که در قعر جهنم همی فتاده و اژدهائی ۴۵ سر قصد جر وا جر کردن من را داشت و چون ۴۵ چوب بلند در ما تحتم فرو رفته بود توان فرار از آن را نداشتم و دستانم بسوی آسمان بلند بود گو اینکه طلب کمک همی کردمی .... مرا از این راز آگاهی ده که دیشب تا کنون از خوف ۴ بار خشتک خویش به خروجی کُلیه ها مزین نموده ام ...
شیخ یک کف گرگی مانند ناصر ملک مطیعی به مرید زد و گفت : بشین بینم شاشو ......
آن ۴۵ چوبی که ماتحتت فرو رفته بود ، یارانه هائی بود که ماقبل از این دریافت کرده بودی و فکر میکردی بتو کمکی شده غافل از اینکه چوب در ماتحتت نموده بودند ، آن دستانی که بسوی آسمان بلند کرده بودی همان دستانی بود که برای سبد کالا کشیده بودی ، آن اژدهای ۴۵ سر هم فاز دوم یارانه ها میباشد که چنانچه از دریافت آن انصراف ندهی بصورت کاملا هدفمند دهنت را مورد عنایت قرار خواهد داد .....
مرید از این تفسیر جامع شیخ به وجد آمده و معکوسی به خشتک خویش بداد و چنان با سرعت از محضر شیخ خروج کرد که مرید برفت و خشتک بر جای بماند .
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#556
Posted: 10 Apr 2014 22:08
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﭼﻮﻥ ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﺧﺮﯾﺪ ﻣﺮﮐﺒﯽ ﮔﺸﺘﯽ ﺑﺎ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺷﻮﺭ ﮐﻦ ﻭ گر ﻗﺼﺪ ﺯﻥ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﭘﯿﺮﺍﻥ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﮐﻦ ﻭ ﭼﻮﻥ ﻣﺎ ﻧﯿﺰ ﭼﻨﺪﯾﺴﺖ ﺳﻮﺩﺍﯼ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﯿﺰ ﺭﺍﻩ ﺯ ﭼﺎﻩ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﺷﯿﺦ رفتیم ﮐﻪ ﮔﺸﺘﯿﻢ ﻭ ﮔﺸﺘﯿﻢ ﻭﻟﮑﻦ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪ ﺗﺮ ﺯ ﻭﯼ ﻧﯿﺎﻓﺘﯿﻢ
ﭘﺲ ﺷﯿﺦ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻢ: ﯾﺎ ﺣﻀﺮﺗﺎ ﺳﯿﻤﺎﯾﺶ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎﺷﺪ؟
ﺷﯿﺦ ﺑﺎ ﺗﺒﺴﻤﯽ ﮊﺭﻑ ﻣﺮﺍ ﮔﻔﺖ: ﺳﯿﺮﺕ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻪ ﺍﺯ ﺻﻮﺭﺕ ﺯﯾﺒﺎ
ﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﯿﺦ ﮔﻔﺘﻢ: ﺣﺠﺎﺑﺶ ﺭﺍ ﭼﻪ؟
ﺷﯿﺨﻨﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺷﺎﯾﺪ ﺣﺠﺎﺏ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﻘﺎﺏ ﺑﺎﺷﺪ ﭘﺲ ﺫﺍﺗﺶ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎﺏ
ﮔﻔﺘﻤﺶ ﺗﺤﺼﯿﻠﺶ تا ﭼﻪ ﺣﺪ ﺑﺎﺷﺪ؟
ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﮔﺮﭼﻪ ﺗﺤﺼﯿﻼﺕ ﻧﯿﮏ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﮑﻦ ﺑﺎ ﺷﻌﻮﺭ,,,,,,,,, ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﺭﻧﮓ ﭼﺸﻤﺶ ﭼﻪ ﺑﺎﺷﺪ؟
ﺷﯿﺦ: ﻫﯿﭻ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻣﺎ ﻗﻄﻌﺎ ﺭﻧﮓ ﻗﻠﺒﺶ ﺳﭙﯿﺪ ﺑﺎﺷﺪ
ﯾﺎ ﺷﯿﺦ ﺍﻫﻞ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﺷﺪ؟
ﺷﯿﺦ: ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺍﻫﻞ ﺩﻝ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ
ﮔﻔﺘﻢ ﯾﺎ ﺣﻀﺮﺗﺎ: ﮐﻮﺗﺎﻩ ﯾﺎ ﺩﺭﺍﺯ ﺑﺎﺷﺪ؟
ﺷﯿﺦ ﺍﻟﺸﯿﻮﺥ ﻓﺘﻮﺍ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻓﻘﻂ ﺑﺴﺎﺯ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻢ: ﻗﻄﻌﺎ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻣﻮﺍﻓﻘﯿﺪ ﮐﺰ ﻃﺒﻘﻪ ﺍﻋﯿﺎﻥ ﻭ ﻣﺘﻤﻮﻟﯿﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ نانم ﺩﺭ ﺭﻭﻏﻦ است
ﺷﯿﺦ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺷﮑﯿﻞ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﺮﺍ ﺭﻫﻨﻤﻮﺩ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺑﻪ ﻧﺎﮔﺎﻩ ﻧﺎﺟﻮﺍﻧﻤﺮﺩﺍﻧﻪ ﻣﻘﻌﺪﯼ ﺧﺸﮏ ﺯ ﻣﻦ ﺑﮕﺎﯾﯿﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﮐﺰ ﺿﺠﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻏﻢ ﺑﺎﺭﯾﺪ ﺳﭙﺲ ﻣﺮﺍ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻣﻌﻠﻮﻝ ﻫﺴﺘﻢ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﻗﺮﻣﺴﺎﻕ ﺭﻭﺯﯾﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﯿﺪ ﺣﺎﻝ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺑﺎ ﺗﻮﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﯿﺮ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﺎ ﭼﻮ ﻻﺷﺨﻮﺭﯼ ﺑﯿﺶ ﻧﺒﺎﺷﯽ
ﺁﺭﯼ ﺟﺪﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﻨﺸﻮﺭﯼ ﺷﯿﺦ, ﺑﺮﺍﺳﺘﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﮔﻔﺖ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﮔﺎﻧﯽ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﺑﺎﯾﺪ
ﻋﺸﻖ ﺩﺭﺩﺍﻧﻪ ﺍﺳﺖ و ﻣﻦ ﻏﻮﺍﺹ ﻭ ﺩﺭﯾﺎ ﻣﯿﮑﺪﻩ
ﺳﺮﻓﺮﻭ ﺑﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺗﺎ ﮐﺠﺎ ﺳﺮ بر ﮐﻨﻢ...
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#557
Posted: 10 Apr 2014 22:09
مریدان شیخ را گفتند یا شیخ اندر باب برابری حقوق نسوان با مردان و رفتار با انان مطلبی خارج کن تا پندها بگیریم .شیخ با قاطعیت تمام فرمود:آنکس هم که گفته لیدیز فِرست خیلی غلط بکرده!!باید بگوید شیخ فِرست،مریدان سِکِند،لیدیز دِ اِند!!مریدان زین پند حکیمانه شیخ چنان خشتک دریدند که بخشی از دیوار چین فرو ریخت
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#558
Posted: 10 Apr 2014 22:09
روزی مریده ای وفات نمود و شیخ و مریدان به تشیع وی برفتندی ، شیخ در هنگام دفن مرحومه چنان زار زار میگریست و بی تابی از خود نشان همی دادندی که مریدان علت را جویا شدن که: یا شیخ آیا با وی نسبتی بود تورا ؟؟؟ شیخ در حالیکه اشک و مُف و تُف چهره به گوشه عبا میزدود گفت : به سر جدم قسم اگر در قبرستان نبودیم به هر کدام از شما یک قفا میزدم ، چلومنگ ها این مرید تا قیام قیامت هم به آغوش طبیعت باز نمیگردد از بس که سلیکون در ممه و لب و لوچه و باسن تزریق کرده بود ، گریه من برای آلودگی محیط زیست است نه این متوفی ....
گویند مریدان جمیعا خشتک خویش دریده و آن را از خاک مزار پر کرده و بصورت پا مرغی از گورستان خروج کردند .
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#559
Posted: 10 Apr 2014 22:14
مریدی نزد شیخ آمد و گفت :یا شیخ آیا شما نیز نیت به ثبت نام در لیست دریافت کنندگان یارانه رادارید ؟؟ آیا این اُفت کلاس نمیباشد که خویشتن را در صفوف به هم فشرده قشر آسیب پذیر ساکن زیر خط فقر نشان دهیم ؟؟ آیا بهتر نیست در مقابل دوربین صدا وسیما قُپی بیائیم و درآمدمان را مکُفی اعلام نموده و گوش جان به زیر نویس های مکرر ضرغام تی وی بسپاریم ؟؟؟؟ شیخ دست در خشتک نموده و توازن بین جناح چپ و راست بیضتین را برقرار نموده و گفت : بخدا قسم که اگر سبد کالا را در دست راستم و سهام عدالت را در دست چپم قرار دهند ، از دریافت یارانه انصراف نخوام داد .....
مرید با دیدن عزم جزم شیخ در ثبت نام ، خشتک خویش را بدرید و در افق سایت رفاهی دات کام محو گردید .
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 3080
#560
Posted: 10 Apr 2014 22:17
چون شیخ مشغول حمد و ثنا ببودی و در کشاکش وصل نمودن سیم اتصال خویش به مولایش،پس با حواسی غرق در نشعگی این وصلت لاجرم با بوق ممتد ۲۰۶ از چرت بیرون جهیده و خویش را در وسط اتوبان پشم ریخته بدیدی!
ناگه چونان حر زمانه کلت خویش از نیام کشیده و بنگ بنگ کنان به سمت یزید و هند جگر خوار زمانه که در لباس مبدل با 206 به جنگ شیخ در آمده بودند شلیک نمودی بلکه پس از ۱۴ قرن یزید را به سزای اعمال خویش رسانده و پرچم کفر را به دون کِشد!
که دیوث یزید گازش گرفت و چونان خواجه میکائیل ابن شوماخر از صحنه گریخت...
پس شیخ بنگ بنگ را به اتمام رسانید و دوباره بنگی بچاقید و در انتظار یزیدی دیگر کام ها بگرفت و بر ساقی خویش هزاران درود و سلام بفرستادی...
چیه؟
حتما باید خشتک دریده شه تا راضی شین؟!!!
یا شیخ اینا به امام فحش دادن هفت تیرو پر کن.....
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ویرایش شده توسط: shah2000