انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شوخی و سرگرمی سکسی
  
صفحه  صفحه 8 از 58:  « پیشین  1  ...  7  8  9  ...  57  58  پسین »

همراه با خاطرات شیخ دغل باز (داستان و حکایت طنز)


مرد

 
پرسشی از شیخ
روزی ابو سوالی ابن پرسشی الفارسی خدمت شیخ 0 رسید گفت: یا شیخ با علم لدنی خود این مشکل مرا حل کن . مردم از من می پرسند که این حدیث متواتر از کیست:
» خدا یا ! کشور مرا از قحطی – جنگ ، مصیبت و زلزله و آخوند و شیخ مصون بدار.»
شیخ مثل همیشه با صدایی آرام و مهربانانه فرمودند: ای… ی یی ملعون….ن… دوباره آمده ای که سخنان دشمنان ما اهل جلق را به رخ نورانی ما بکشی ؟ و شیخ آرام اما بسرعت برق دست برد و شمشیر مبارک را برداشت تا ابو سوالی را به دو نصف کند ولی ابو سوالی که از قبل به حیله شیخ پی برده بود جستی زد و جا خالی داد و در رفت و شمشیر مبارک به چکمه رومی- سوسن خانم و قالیچه فارسی اصابت کرد و آنرا بدو نیم کرد. شیخ بسیار بسیار بیشتر عصبانی شدند و بدنبال ابو سوالی دوان دوان . ابو سوالی بدو … شیخ 0 بدو… در کوچه های جندت آباد …بدووو … اما سرانجام شیخ پای مبارکشان در سولاخ پل جندت آباد گیر کرد و از حرکت ایستادند . و ابو سوالی جان سالم بدر برد و سالها زیست و همچنان با طرح سوالات شیخ را و ذریه مطهره ایشان را عذاب می داد.
و گویند نام اصلی او کیومرث پسر لگام گیر مجوسی بوده است. و خود نوشته است که حدیث مذکور را قدمای علما منسوب به رجب نموده اند بعضی به ابن سالکی و دیگران ابو کثیفه هم ذکر کرده اند اما از علمای متاخر ابو ولام آزاد و ابو المکارم شیرازی با استفاده از نقل و عقل و سنگ نوشته های میخی کشف شده توسط علمای جهود ثابت کرده اند که حدیث از کورش کبیر است. وجنتی اعلمفی ما نحن.
نقل از جلد هفتم. فصل سی ام صفحه 124 هزار . کتاب احادیث جلقوی . طبع سامرانت. حق نشر محفوظ است.
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
معارفی از شیخ
اگرچه شیخ دارای علم لدنی بودند و نیازی به مطالعه نداشتند ولی برایترویج فرهنگ مطالعه عمومی گاهی به مطالعه زندگینامه اشخاص بی شرف و عوضی مثل راسپوتینمیپرداختند. روزی فرموند تاریخ معلم انسانهاست و راستپوتین معلم ولایت شقی
معارف شیخوی
صفحه 233
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
رقابت های بی پایان رجب و شیخ
نقل است از جابر بن حمال در کتاب لذائذ الاستمنا فی رقابت شیوخ که:
روزی در صحرائی ، پیرمردی در کنار برکه ای ، به یاد معشوقه دوران جوانی اش مشغول استمنا بود
که ناگاه رجب و شیخ بر او وارد شدند
پیرمرد که دستپاچه شده بود از آنها پرسید : چه میخواهید؟
شیخ گفت: ای بزرگمرد! اکنون تو بین ما قضاوت کن که کدامیک از ما بهتر استمنا می کنی؟
پیرمرد بر آنها نظر نمود
آنگاه شیخ و رجب خشتک های مبارک را پایین کشیدند
شیخ (0) آلت مبارک را تف مالی کرد
و رجب آلت خود را کف مالی کرد
سپس دیری نپایید که همه جا را سیل منی فرا گرفت و پیرمرد درحالی که در میان سیل منی در حال غرق شدن بود فریاد میزد:
بجنت قسم که استمناء درست را از شما آموختم و به جنتی جندت آباد که رستگار شدم
آنگاه در میان سیل منی غرق شد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
مثل من!
شیخ و قنبر وارد کافه قم شدند. در آنجا مردی را دیدند که بسیار سریع درحال جلق زدن بود.

شیخ به قنبر فرمود:مثل او مثل کلاغیست که از زمین دانه برمی چیند.

آن مرد جلق را قطع کرد و گفت:مثل تو مثل فضولی است که در جهنم هم میگوید هیزمش تر است

- مثل تو مثل آدمی است که احترام شیخ را نگه نمیدارد

- مثل من مثل کسی است که تو و اجدادت را به غائطم هم حساب نمیکنم

قنبر: شیخ جانم بیخیال. مثل او مثل کسی است که بدجور قاطی میباشد و کل کل باهاش خطرناک.

شیخ: باشه.الان کار دارم. بعدا که دیدمت مثل من مثل کسی خواهد بود که دهانت را سرویس کند ملعون.

- بخواب بابا. مثل تو مثل سیرابی است.

- مثل تو مثل مردی است که اگر بیضتین دارد میاید دم در کافه

- مثل من مثل کسی است که بچه خزانه است و الان با تیزی خط خطیت میکند

قنبر شیخ را کشان کشان بیرون میبرد: جون مادرت بیخیال. مثل یارو مثل کسی است که آش و لاشمان میکند ها ! دعوا بشه مثل من مثل کسی است که نمیاد وسط ها. از الان بگم.

روایت است مثل شیخ تا مدتها مثل کسی بود که در کل قم ضایع گشته بود.
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
شیخ نابغه امور مالی
درکتاب مناکب الصلاه و وسائل و الواط نوشته قرمز طوسی آمده است که
شیخ فرمود ای جابر بدان که چهل و یک فرشته ماه را حمل میکنند و زمان عید چرت را
از روی جیب شیخ زمانشان می سنجند . جابر عرض کرد ای پدر پسر پسر پسر پسر شجاع چطور میسنجند؟
شیخ پاسخ دادند از روی سرمایه و پول اگر شیخ پول لازم باشد عید چرت یک روز جلو میرود
و مریدان زودتر شراییه میدهند در غیر آن به طول میآیند
شیخ نابغه امور مالی
صفحه 17 جلد دوم
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
عدل شیخ
روزی ابوفاضلاب که همسایه دیوار به دیوار شیخ بود بر وی وارد شد و پرسید:
یابن سولولا! اتفاق بزرگی مرا رخ داده است که حیران و پریشان گشته ام
من خودم سیاهپوست هستم و زنم نیز سیاهپوست است
اما کودکی که به دنیا آورده سفیدپوست است
آیا شما صلاح میدانید که فرزندم را ببرم و آزمایش دی ان ای بگیرم تا بفهمم چه کسی بر زنم تجاوز کرده و او را رسوا و مجازات کنم؟
شیخ (0) بی درنگ ذوالشقار را کشید و ابوفاضلاب را به دو نیم تقسیم کرد
و در حالیکه عرق از پیشانی خود خشک میکرد زیرلب گفت:
بجندت از ما نیست کسی که بخواهد شیخ خویش را رسوا و مجازات کند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
باهوش بودن شیخ
شیخ در یکی از مناظرات تاریخی خود با کفار اروپایی و در مقابل دیدگان مردم ، تعدادی از معجزات شققی کتاب را بیان کردند
بله … مثلا اینکه در چند سال پیش که امکانات نبوده ، تمام نشانه ها شماره گذاری شده است ، طوریکه هر موقع غاری کتاب بخواهد بفهمد چه مقدار غارغار کرده ، به شماره آن نگاه می کند بطور شگفت انگیزی تعداد نشانه غار شده را در می یابد
از دیگر معجزات شققی کتاب اینست که شماره تمام نشانه با «اعداد طبیعی» مزین شده یعنی (1و2و3و…)
و شما در هیچ کجای کتاب شماره نشانه ای را با اعداد صحیح (0و-1و-2و…) یا اعداد اعشاری (1/25) نمی بینید مثلا نشانه -3 یا نشانه 14/25 نداریم
ضمن اینکه هر خری در بلاد کفر تعداد یه خیلی نشانه شقوی را حفظ کنه ، بدون کنکور میره دانشگاه یا از سربازی معاف میشه ، معجزه از این بالاتر؟
خاک بر سر خرتون اگه به این معجزات شک کنید و ایمان نیارید … و خشتک ندرید
(تشویق حضار + نعره هیئت اروپایی و سدلاخ آوردن آنها بلافاصله)
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
عدالت شیخ ۲
روزی سه نفر به جان هم افتاده بودند و همیدگر را تیکه پاره میکردند
اولی میگفت سولولا ابی جنتی حضرت است و مرتبه بالاتری دارد
دومی میگفت سولولو ابی سولولا حافظ سولاخ بوده است و مرتبه اولی تر دارد
سومی میگفت بخث زمان حال است و ولی فقیه بالاتر و بهتر است
شیخ وفتی احوال را مشاهده کردند به خاطر اصلاح امور سولاخین خواهر اولی و مادر دومی و همسر سومی را به حرمسرای مبارک خود داخل نمیودند و طبق عدات اهل جلغ با ایشان جماع فرمودند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
هوش شیخ
گویند که در شهر قم ، یک پیرزن مجوسی زندگی میکرد و هر روز وقتی که شیخنا با دوستانش میخواست از کوچه بگذرد و به مسجد برسد بر سر شیخ غائط می ریخت
روزی طبق معمول ، نزدیک مستی ظهر شده بود ، شیخ و چند تن از یاران آماده رفتن به کافه شدند و طبق عادت وارد کوچه زن مجوسی شدند
اندکی نگذشت که غائط داغی بر چهره شیخ نقش بست
شیخ رو به یاران کرد و گفت: فردا باید به عیادت زن مجوسی برویم زیرا که او مریض خواهد بود
یاران هم آلت به دهان تحیر گرفتند که : یابن سولولا!!! آیا تو با علم لدنی ات فهمیدی که زن مجوسی فردا مریض میشود؟
شیخ لبخندی زد و گفت: نه! از طعم غائطش فهمیدم
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
منطق شیخ
روزی ابن کاندوم بی مقدمه بر شیخ دخول کرد ، شیخ که به شدت دردشان آمده فرمودند:
یابــو!!! این چه طرز وارد شدن است؟
ابن کاندوم گفت: ببخشید یابن شوشول ، این روزها ناپرهیزی کرده ام و کمی چاق شده ام
شیخ(0): خب حالا بنال! سوالت را بپرس و زود برو که بدجور امروز ما را آزردی
ابن کاندوم: ای شیخ بن رجب بن شیخ !!!
چگونه است که سولاخ به والدین دستور میدهد که برای فرزندان خود نام فرزندان خود را بکنند
آیا می شود که همه مردم کره زمین رجب و شیخ باشند؟؟آنوقت مثلا اگر در بازار ما کسی را رجب خطاب کنیم ، چهل پنجاه نفر به سمت ما بر میگردند
شیخ(0): خب اون دیگر مشکل آی کیوی توست … تو باید نام هرکس را همراه نام خانوادگیش صدا بزنی!
ابن کاندوم: آهان ! فهمیدم … مثلا «رجب سولاخی»
خب اینجوری که باز هم «رجب سولاخی» زیاد داریم
شیخ(0): مادرت به عزایم با این سوال هایت!!! پس شماره شناسنامه رو برای چی گذاشتند؟
ابن کاندوم: آهان ! یعنی اگر در بازار بودیم و خواستیم دوستمان را صدا بزنیم می گوییم: رجب سولاخی به شماره شناسنامه 244؟ نمی شود که!
شیخ: با کد ملی چه؟
ابن کاندوم: نمیشود مولا!
شیخ: تاریخ تولد هم؟
ابن کاندوم: شدنی نیست!!!
شیخ: کد پستی؟
ابن کاندوم: نــــه!!!
شیخ: سوسن !!! اون ذوالشقار منو بیار این خر ، حرف حالیش نمیشه!
.
سوسن
ابو
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  ویرایش شده توسط: King05   
صفحه  صفحه 8 از 58:  « پیشین  1  ...  7  8  9  ...  57  58  پسین » 
شوخی و سرگرمی سکسی

همراه با خاطرات شیخ دغل باز (داستان و حکایت طنز)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA