ارسالها: 973
#392
Posted: 18 Sep 2013 00:35
the_last_of_us: دهنتو سیروس
نگو که یه ذره نخندیدی؟
Not a internet bully
tried not to be fake'o
I'm just Simon
ارسالها: 973
#393
Posted: 18 Sep 2013 00:41
the_last_of_us: داداش استعدادتو از طنز بکش بیرون حیفه
حالا خواستیم یه ذره فعالیت کنیما ، ضایع کن
Not a internet bully
tried not to be fake'o
I'm just Simon
ارسالها: 2642
#394
Posted: 19 Sep 2013 13:12
اینایی که با عنایت به پیشرفت بشریت کالیبر ماتحتشون زیاد شده و همهی چی رو از سر گشادی میخوان:
آموزش کامل زبان آلمانی؛ یک هفته در خواب.
لاغری با ویبراتور و لیپوساکشن.
چاقی با قرص.
افزایش قد با فرو کردن خط کش.
یوگا روی کار.
بدنسازی با کراتین.
گوشتکوب کنترل دار.
برنزهی دائم تا آخر عمر در نیم ساعت.
موفقیت نامحدود در 69 ثانیه.
فقط منتظرن یه کون برقی تمام اتومات هم بیاد که خودش بره برینه تا دیگه نیازی به این حرکت هم نباشه.
این ما که پس از دیدن اینجور اقدامات باید از خجالت کلهمون رو فرو کنیم تو سوراخ توالت و خفه شیم. با ادعای فرهنگ 2500 ساله تنها کار مفیدمون شده نقل قول جعل کردن از کوروش! تا بعد از الکی باد کردن خودمون، دستای خالیمون رو با هر چی شد پر کنیم، ولو سامانهی باقر.
مثل این صفحههای تخیلی که حکایتهای عن در آوردی میذارن تا غرور کاذب درست کنن:
"کوروش کبیر در یکی از سفرهایش بود که ناگهان آیفون فایوش زنگ خورد...برداشت...وزیرش بود...دستور داد تا تمام بردگان جهان را قیالفور آزاد کنند...
این است ذکاوت و شرافتِ پدر ایران زمین که سالها پیشتر از شرکت مایکروسافت به تکنولوژی Wi-Fi دست پیدا کرد و آزادی را برای بشریت به ارمغان آورد..."
آخرای متناشونم اخیراً دیگه نمیگن "بکوب لایکووووووووو"، بلکه آدم رو میذارن تو منگنه تا از رودربایستی یه بیلاخ آبی حوالهشون کنه. برای همین مینویسن:
"نمیگم لایک کن...محاله ایرانی باشی و لایک نکنی..."
بعد همزمان که این خزعبلات صد من یه غاز رو به اشتراک میذاریم، هیچ قومی نیست که شامل نژاد پرستیِ ما نشه. از عرب تا افغان. اما عیب نداره...به جاش منشور حقوق بشر داریم خووووووووووووو!
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 2642
#395
Posted: 19 Sep 2013 13:19
این آهنگ "باز آمد بوی ماه مدرسه" که تلفیقش با تصاویر دلخراشِ بچه کلاس اولیهایی که گل دستشونه و تو صف صبحگاهی واستادن، این حس وحشتناک رو تداعی میکنه که انگار دوباره برگشتیم به اون روزا و ناظم مدرسه میخواد با ماتحت مبارکش رو صورتمون بنویسه: "قسطنطنیه"
این کوشیار که در حال خوردن شیر و جرقهی بینالود منتظر بود ساعت 6:30 شه و قبل از رفتن به مدرسه یه تام و جری هم ببینه از شبکه یک؛ اما ما بدبختا با فک و فامیل توی صف شیر شیشهای منتظر بودیم "دریانی" داد بزنه: "داره میاد!"
به عبارت دیگه این ما که واسه تغذیه ننهمون نون پنیر میذاشت تو کیسه فریز برامون. دیگه ته تهش گاهی هم کوکو-سنگک میبردیم و بعد از تناول اغذیهی مذکور از شدت تشنگی آویزون آبخوری بودیم.
در حالیکه کوشیار شوکوپارس و شیرکاکائو و کلوچه نادریش رو نمیخورد، و به جاش خیلی معتمد به نفس میرفت از بوفه آدامس شوک و پفک نمکی و نوشابه شیشهای میخرید.
این دهه شصتیا که اگه یکیشون کمی شیطونی میکرد میبردنش دفتر و مث زندان ابوغریب از معلم و ناظم تا راننده سرویس و بابای مدرسه همگی با شیلنگ میفتادن به جونش؛ اما حالا این دهه هشتادیا اگه جلو مدیر هم برینن و کاربری بنا رو از "مدرسه" به "مَدفَعه" تغییر بدن، بهشون میگن بیش فعال.
این دانش آموزا که با لوله خودکار بیک و کاغذ گلوله شده کونِ معلم رو به عنوان نماد استبداد نشونه میگرفتن. یه چیزی تو مایههای "رمی جَمَره".
این شنیدنِ جمله ی "برو از دفتر گچ بیار" که شیرین ترین آرزوی دوران دبستان بود.
حتی عمیقتر از لذت کامی پس از شنیدن این جمله سرنوشت ساز از دهان الی: "بیام پیشت با هم پروژهام رو کامل کنیم؟"
این "چاکِ" مانتو و ناخن لاک زده که جرمش از حمل 10 کیلوگرم کوکائین بیشتر بود.
این سیر تطور و دگردیسی تفریحات اون زمان تا امروز که میتونه اسم کتابی باشه با عنوان "از آتروپات تا آیفون". نوشتهی استیو بلوجابز.
این ورود به دوران راهنمایی(Guidance) که بچهها رو با قابلیتهای جدید دست و انگشت آشنا کرد.
این جامدادی ژینوس که به تصویر جودی اَبت مزین و به تکنولوژی روز دنیا مجهز بود، و با فشار یک دکمه از ذره بین و پاک کن تا خونه باربی و جویستیکِ سِگا از کنارش میومد بیرون.
اون هم زمانی که نهایتِ دارایی قاطبهی دانشآموزان دفتر مشقای ساخته شده از دستمال توالت بازیافت شده بود. پشتش هم نوشته بود: " تعلیم و تعلم عبادت است".
این مقداد کوچولوها که عشق انتظامات شدن داشتن. همیشه هم یه خودکار و کاغذ دستشون بود و زنگ تفریح اسم بچه ها رو مینوشتن و پرونده سازی میکردن.
وقت یادداشت هم طوری نگاه مینداختن به سایرین که انگار قراره هرکی تو "بدها" ازش یاد شده رو ببرن امور تربیتی و "تفاوت فرهنگی" کنن.
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 228
#396
Posted: 12 Nov 2013 20:45
alinumber7: این آهنگ "باز آمد بوی ماه مدرسه" که تلفیقش با تصاویر دلخراشِ بچه کلاس اولیهایی که گل دستشونه و تو صف صبحگاهی واستادن، این حس وحشتناک رو تداعی میکنه که انگار دوباره برگشتیم به اون روزا و ناظم مدرسه میخواد با ماتحت مبارکش رو صورتمون بنویسه: "قسطنطنیه"
این کوشیار که در حال خوردن شیر و جرقهی بینالود منتظر بود ساعت 6:30 شه و قبل از رفتن به مدرسه یه تام و جری هم ببینه از شبکه یک؛ اما ما بدبختا با فک و فامیل توی صف شیر شیشهای منتظر بودیم "دریانی" داد بزنه: "داره میاد!"
به عبارت دیگه این ما که واسه تغذیه ننهمون نون پنیر میذاشت تو کیسه فریز برامون. دیگه ته تهش گاهی هم کوکو-سنگک میبردیم و بعد از تناول اغذیهی مذکور از شدت تشنگی آویزون آبخوری بودیم.
در حالیکه کوشیار شوکوپارس و شیرکاکائو و کلوچه نادریش رو نمیخورد، و به جاش خیلی معتمد به نفس میرفت از بوفه آدامس شوک و پفک نمکی و نوشابه شیشهای میخرید.
این دهه شصتیا که اگه یکیشون کمی شیطونی میکرد میبردنش دفتر و مث زندان ابوغریب از معلم و ناظم تا راننده سرویس و بابای مدرسه همگی با شیلنگ میفتادن به جونش؛ اما حالا این دهه هشتادیا اگه جلو مدیر هم برینن و کاربری بنا رو از "مدرسه" به "مَدفَعه" تغییر بدن، بهشون میگن بیش فعال.
این دانش آموزا که با لوله خودکار بیک و کاغذ گلوله شده کونِ معلم رو به عنوان نماد استبداد نشونه میگرفتن. یه چیزی تو مایههای "رمی جَمَره".
این شنیدنِ جمله ی "برو از دفتر گچ بیار" که شیرین ترین آرزوی دوران دبستان بود.
حتی عمیقتر از لذت کامی پس از شنیدن این جمله سرنوشت ساز از دهان الی: "بیام پیشت با هم پروژهام رو کامل کنیم؟"
این "چاکِ" مانتو و ناخن لاک زده که جرمش از حمل 10 کیلوگرم کوکائین بیشتر بود.
این سیر تطور و دگردیسی تفریحات اون زمان تا امروز که میتونه اسم کتابی باشه با عنوان "از آتروپات تا آیفون". نوشتهی استیو بلوجابز.
این ورود به دوران راهنمایی(Guidance) که بچهها رو با قابلیتهای جدید دست و انگشت آشنا کرد.
این جامدادی ژینوس که به تصویر جودی اَبت مزین و به تکنولوژی روز دنیا مجهز بود، و با فشار یک دکمه از ذره بین و پاک کن تا خونه باربی و جویستیکِ سِگا از کنارش میومد بیرون.
اون هم زمانی که نهایتِ دارایی قاطبهی دانشآموزان دفتر مشقای ساخته شده از دستمال توالت بازیافت شده بود. پشتش هم نوشته بود: " تعلیم و تعلم عبادت است".
این مقداد کوچولوها که عشق انتظامات شدن داشتن. همیشه هم یه خودکار و کاغذ دستشون بود و زنگ تفریح اسم بچه ها رو مینوشتن و پرونده سازی میکردن.
وقت یادداشت هم طوری نگاه مینداختن به سایرین که انگار قراره هرکی تو "بدها" ازش یاد شده رو ببرن امور تربیتی و "تفاوت فرهنگی" کنن.
حالم بد شد بخدا
نفرین خدا به دوران مدرسه ،،،
بخدا خیلی خندیدم، ولی از این خندهها که وقتی یاد دردهای پشت سر گذشتت میفتی
چشـــماش ..
نگـــــــــاش ..
صـــــــداش ..
خــنده هاش
همه زیبایــــی ِ زندگــــــی ِ منـــه ,,,,
ارسالها: 973
#397
Posted: 17 Nov 2013 17:21
اینا که هر امکاناتی هست به خود و دیگران اماله میکنن:
*کوشیار که عینکش نشکن و ضدضربهست. هروقت در میاره، مچاله میکنه و فرو میکنه تو ماتحتش و لبخندی هم میزنه که "دیدی نشکست؟!"
*زانیار یه ساعت کوفتی واترپروف داره، حتماً باید تو استخر این سگ صاحاب رو مچش باشه و در حال شنای تخمی کرال مَمِه _که عین مرغ تو آب بالبال میزنه_ غیر از ناخونای قشنگ مانیکور شدهش؛ ساعتش هم اسباب جراحت مردم میشه.
*کامیار که تا میخوای جمع دو عدد دورقمی حساب کنی تبلت رو از تو خشتکش میکشه و میزنه: 26=11+15 و بعد شک میکنه و میگه: بذار 15+11 رو هم بزنم مطمئن بشم!
*آرشام که کاپشن اسکی "جک ولفسکین" براش کادو آوردن که فقط بدرد سرمای 30- میخوره، بعد تو پاییزِ تهران که خر تب میکنه، پوشیده و میگه: کاملاً بادگیره، الان توش بگوزم و زیپش رو بکشم تا 72 ساعت بوش میمونه!
*سامیار که فندک زیپو تقلبی از بازار سِد حسن خریده، دم به ساعت تو کافه در حال تیمار و مالش و بنزینریزیِ این ماسماسکه.
*صفورا که تا تو هواپیما میگن "میتوانید از رایانه قابل حمل استفاده کنید" فوری لپتاپ 19 اینچ رو میکشه بیرون و میکوبه تو تخم بغل دستی، جوری که فک میکنی وقتی پیاده بشه یه جلسه فوری با سران گروه 8 داره. وقتی مهماندار میره بالا سرش میبینه داره برای بار هفتاد و سوم "میم مثل مادرتو" میبینه و اشک میریزه.
*اینا که وقتی میخوان جوینت بزنن و برن فضا گوشیشون رو میذارن رو flight mode
*مقداد که دم هیئت تسبیح بدست واستاده، یهو داد میزنه: سه دور تسبیح به عبارتی 306 نفر، حاج آقا غذا کم نمیاد به برکت این شبا! و آقا جواد به داشتن چنین پسر مهندسی افتخار میکنه.
*اینا که یه ماشین دنده اتومات دارن، به هر شکلی تلاش میکنن این موضوع رو بکنن تو حلق ملت، دیده شده یارو پای چپ رو به همراه آلت تناسلی بریده و از آینه بغل آویزون کرده که بگه "این ماشینِ باکلاس، کلاچ ندارد!"
*این آق بیوک که پشت لندکروزش یه جعبه آچار داره که همش بهش مینازه که با ابزار توش میشه از "پیاده کردن موتور ناو هواپیمابر" تا "جراحی وازکتومی پشه تسهتسه" رو ضمانت کرد، اما برف پاککنش گیر میکنه زنگ میزنه همیارخودرو.
*اینا که اینقد زرق و برق و نئون و عروسک تو ماشینشون فرو میکنن که فقط خاطره اتوبوسهای 302 ایرانپیما خط مشهد-طرقبه رو زنده میکنه.
*الی که تو مهمونی انگار اسلحه دم کونشه همش دستاش بالاس، عاقبت وقتی میفهمه تو محاله این میزان حماقت رو درک کنی میگه: لیزر خانگی خریدم و زیر بغلم رو لیزر کردم، خیلی خوبه، معلوم نیس؟!
*امیرعلی که بعد عمل به الی میگه: این کاندوم امریکاییه و اعلی، بشور بنداز رو بند واسه دفعه بعد! الی هم با لبخند میگه: خدا کنه طعمش هم موندگاری داشته باشه
Not a internet bully
tried not to be fake'o
I'm just Simon
ارسالها: 973
#398
Posted: 20 Nov 2013 20:27
این امیر تتلو و این حسِ خود هذیان گوییَش.............
راستش من فکر میکنم که یک مسئولیت جدید دارم !!!! اونم بخاطر اینکه اینجا کشور منه !! خودم به این نتیجه رسیدم که سینمای ایران بدجوری داغون شده !!!!! نشستم فکر کردم کلی فیلم دیدم فیلمای قدیمیرو !!!! دیدم تمام موزیکهای قدیمی که خوانندههای قدیمیمون خوندن و ترکیده و همه باهاش خاطره دارن ، همه موزیک متن و تیتراژ این فیلماست !!! دیدم علی سنتوری تنها دلیل ترکیدنش موزیکش بود !!! دیدم که موزیک و سینما رابطه ی مستقیم دارن و سینمای ما موزیک رو کاملا از دست داده !!!!!!! دیدم که اگه مثلا "خونه خوبه" موزیک متن فیلم "میم مثله مادر" بود، اونوقت چه اتفاقی میفتاد ؟؟؟!!! من بهتون قول میدم که اگه اجازشو بگیرم میتونم سینمای ایران رو دوباره درست کنم !!! من ایدههای خیلی خفنی دارم واسه این مساله و اولیش هم کلیپ خوابم نمیبره با بازیه دوست خوبم " فرید صعودی" از بهترین مدلهای ایران و "پروانه عباسی" از بازیگران خوب سینما ، هستش در ضمن ما توی این ویدئو بدون هیچ بودجه و پشتوانهای تمام قوانین سینما و کشور عزیزمون رو رعایت کردیم !!! میشه لطفا یکم دعا کنید ؟!! اینکار به یه معجزه هم نیاز داره که فقط و فقط با دعای شما درست میشه
Not a internet bully
tried not to be fake'o
I'm just Simon
ارسالها: 973
#399
Posted: 26 Nov 2013 20:14
*این مردا که با دفاع از حقوق زنان این روزا پست میذارن تا نشون بدن ما هم بازی، ما هم مخالف تبعیض جنسیتی. بعد همینا اگه دوست دخترشون یه ربع جواب اساماسشون رو نده فحش رو میکشن بهش که "باز زیر کی بودی؟". این کون نشورا همونایین که فکر میکنن یه زن اگه 20 دقیقه در دسترس نباشه قطعن تو اون زمان اندک یه گنگ بنگ رفته و 3 نفر رو با دوبندهی آبی گوزپیچ و ضربه فنی کرده.
حالا اگه خود سگ سبیلشون 12 ساعت معلوم نباشه کجا گم و گور شدن و پارتنرشون ابراز نگرانی کنه، با یه ژست عن به جانبی میگن: سر کار بودم دیگه!
*این خشونت علیه زنان که شکلش عوض شده و رفته بالای خط فرهنگ. مثلاً امیر حسین باباش تا دیروز مادره رو با فانوسقه میزده، اما خودش با روالی آپ تو دِیت خیلی ملیح با یه نگاه پر جذبه به زنش میگه:
اینو بپوش به صلاحته عزیزم! قربونت برم یکم لاغر بشی بیشتر دوسِت دارم! ملوسم آرایش که میکنی عین زیرچراغیا میشی! نفسم با همکارت نخند من حس بدی دارم! عزیزم زن نباید اینقد کار کنه، جدا از شرایط محیط کارت من نگران سلامتیت هستم...
*این الیهایی که لباس نایک میپوشن و عینک بولگاری میزنن تا نشون بدن که از دنیای روز عقب نیستن. اما از لباس و ظاهرشون که بگذری همچنان مث ننه و ننه بزرگشون از اینکه دوس پسر یا شوهرشون غیرتی بازی براشون دربیاره و بهشون توهین کنه لذت میبرن. یه حس مازوخیستی که میگه: دوس ندارم چغندر باشه خووووووووو.
*این گوز مَمّدا که سطح مطالعشون در روز در ابعاد 10 دقیقه چلچراغ هستش، بعد گاهی برای نشون دادن چهرهی متفکر خودشون و البته کول بازی، رو عن مرحوم نیچه اسکی مارپیچ بزرگ میرن و استتوس میذارن: "سراغ زنان که میروی تازیانه را به خاطر داشته باش".
سراغ اینا که رفتید شلنگ عن رو به خاطر داشته باشید.
*این آقا مقدادا که به استناد کتاب و سنت اصولاً زن رو نصف تخم چپشون حساب میکنن.
*این دخترا که برای حقوق برابر میجنگن، بعد هر روز میرن اپیلاسیون تا مبادا آقاشون دلزده شه. ساعتی سه بار ابرو ور میدارن تا به چشم بیان. دقیقهای 4 مرتبه میکاپ میکنن.
خب آخه آس میخ! اینطوری خودت داری خودت رو تبدیل میکنی به چیزی که "مرد" از تو میخواد باشی. یه زن همیشه آماده برای کوبیدن رو تشک!
*این دخترایی که پسره جلوشون با راکون مادّه هم لاس میزنه و انگول بازی در میاره. بعد به قدری هم تابلوئه که حتی با روش دو ضلع و زاویه بین هم میشه خیانتش رو اثبات کرد، اما باز اگه از دختره بپرسی "واستادی برای چی؟"، میگن "دوسش دارم خب"؛ تا به این طریق بشاشن به زحمات میلیون ها مدافع حقوق زنان.
*این روشنفکر مذهبیا که معتقدن زن هم یه حقوقی داره، به شرطی که حجابش رو رعایت کنه و موقع حرف زدن صداش یه جوری نباشه و آشپزیش هم خوب باشه و آتیشش هم برای مرد تند باشه تا ناشزه نشه. فرق این گروه با آقا مقدادا اینه که این افراد گاهی اوقات در نهایت آزاد اندیشی میذارن که نامزدشون عکس یه مرد نامحرم رو بذاره کاور فتو. اون مرد هم کسی نیست جز سید سکسی و خندان: محمد خاتمی.
*اینا که اجازه میدن زنشون موبایل و فیسبوک و ایمیل هم داشته باشه. اما پسوورد همه رو دارن و شب به شب همه چیز رو چک میکنن؛ آخه دنیای بدی شده!
*اینا که برای "گلدیسی" تو جمع فک و فامیل از حقوق زنان دفاع میکنن،در حالی که فیاللحظه زنشون از ددستشون میخواد سر به بیابون بذاره. اینا همونایی هستن که معتقدن "حق زنان محترمه، متنها زنِ مردم"
*این زنان وطنی که اگه شوهر هم به هر دلیلی کارشون نداشته باش بنا به آموزههای سنتی خاک بر سر میمونن. دست به تلفن نمیزنن، کار نمیکنن، خرید نمیرن، ورزش نمیکنن، شوت و پرت و پلا به زندگی نباتی ادامه میدن، چون فکر میکنن راه رستگاری همینه، آخه "از زیر مرد است که زن به معراج میرسد!"
*این آقا بیوکا که حتی در معاشقه هم دو تا سور به اسبِ سگ حشر زدن در خشونت. ترتیب کارشون هم به این شکله که از تمام سوراخها دخول میکنن تا به ارگاسم برسن، بعد که تموم شد نفس نفس زنان و کون لخت تکیه میدن به پشتی یا "ضِیفه" چایی بیاره.
البته نسل جدیدتر این افراد اوناییان که سکس رو با فیلمای Brazzers اشتباه گرفتن و بر اساس آموزههای نوجوانی در فولدرِ
D:\Data\Project darsi\2\Joghrafia\Marde Loole kesh XX
ژانگولر مخوف روی زنشون میزنن و بعد که با عرعر طویل کارشون تموم شد، میکشن کنار تا زنه سیگار و ماساژ رو ردیف کنه. آخه تو فیلما هیچ وقت ندیدن زنه هم چیزی بشه.
Not a internet bully
tried not to be fake'o
I'm just Simon
ارسالها: 973
#400
Posted: 28 Nov 2013 20:36
*این پائولو مالدینی که مرد رویاهای دخترای دهه 60 و 70 بود و پوسترش تو عینک فروشیها رطوبت موضعی بر جای میگذاشت. الان هم با سفر به ایران رابطهی الی و امیرعلی رو "شکرآب" کرده.
*این بازی پیشکسوتان میلان با تیم آقا بیوکهای پرسپولیس، که با شکمای گنده و گردالی شده بودن یازده بازیکن با 12 توپ.
*این جنارو گتوزو که گنده لات مولوی و پامنارِ میلان محسوب میشه، ولی خبر نداره ما اینجا یکی رو داریم که بهش میگیم کریم!
*این تماشاگرا که یه جوری نور موبایلشونو تکون میدادن که عنقریب بود مالدینی شورتشو در بیاره بندازه بین هوادارا؛ خودشم کون لخت شیرجه بزنه اون وسط.
*این پخش مداحی بین دو نیمه که باعث شد تماشاچیهایی که کل نیمه اول "شیر سماور" سر میدادن، دقایقی رو با معنویت پشت سر بگذارن. تقبل الله.
*این رضا شاهرودی که خوشتیپ وطنی بود و از یه هفته پیش واسه خوشتیپ ایتالیا یعنی مالدینی کُری خوند. ولی هنوز دو دقیقه از بازی نگذشته بدلیل "کشیدگی ماهیچه ی دو لپ کون" مصدوم شد و با ذکر یک گوز زمین رو ترک کرد.
*این ذکر مصیبت که وسط بازی بود اما مهدوی کیا آخر بازی درکش کرد.
*این رویانیان که 1 میلیون دلار خرج کرد، اما 5 هزار تومن از منیریه 2 جفت ساق بند برای میلانیها نخرید.
*این پایان رأفت که داور سوت پایان بازی رو نزده، از 10 دقیقه قبل افتاده بود در کون مالدینی و هی می گفت Hellooo Malidani! Hellooo. آخرشم چشم پرویز برومند رو دور دید و پیرهنو گرفت. خوب میدونست دیر بجنبه بقیه بازیکنا مث گرگ اینکارو میکنن و بهش خایه باقرم نمیرسه.
الان هم پائولو بره خونه و بچهاش بهش بگه "لباست رو به کی دادی بابا؟"، جواب میده:
End of Compassion
*این رضا شاهرودی که شب "جبر جغرافیایی" نامجو رو میذاره و در حالی که مست کرده از افسردگی به پسرش میگه: مالی نبود این مالدینی...الان من باید جای پائولو میبودم!
*این پرسپولیسیا که احساس میکردن در جبهههای نبرد حق علیه باطلِ دهه 60 هستن، ازین رو توی زدن حریف رحم نمیکردن.
*این استقلالیا که این وسط نقش خایه باقر رو داشتن، لذا واسه دیدن بازی در لباس مبدل با پرچم میلان رفتن تو ورزشگاه.
*این علی پروین که بلد نیس به ایتالیائی فحش بده وگرنه ۲ تا تیم رو Coach میکرد.
Not a internet bully
tried not to be fake'o
I'm just Simon