انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شوخی و سرگرمی سکسی
  
صفحه  صفحه 46 از 49:  « پیشین  1  ...  45  46  47  48  49  پسین »

ژانر


مرد

 
این ژینوس که بعدِ از مُد افتادنِ یوگا و مدیتیشن، یه مدت دنبال موج جدیدی میگشت تا روش سوار بشه و سری به سواحل کون ادمین بزنه. اما اخیراً واسه پوز زنیِ پروشات، و البته کاهش تعداد طبقات شکم از چهارطبقه به سه طبقه، شبا گوشت نمیخوره و فقط سالاد میزنه به بدن. اما چه سود که سودای سوسیس و نوستالژی طعم گوشت چنان فشاری بهش میاره که عاقبت در حین "گازگاز" عنان از کف میده و کوشیار رو برای باقی عمر ناکار میکنه.
*این گیاه خواران محترم که بخش عمده شون در طبقه مرفه دیده میشن و بعد سالها صبح و شب، کلپچ و ماهیچه زدن به بدن )در حالی که همزمان سرایدارشون آه نداشت، با ناله سویا میخورد(؛ ناگهان به این باور میرسن که حیواناتی که به "غا" میرن، فقط همونایی هستن که ملت می خورن و ایمان دارن که هر ناهاری که جای چلومرغ، اسفناج میزنن، یه مرغ رو نجات میدن. اما همزمان با این آرمان بزرگ گاهی به خودشون زحمت نمیدن ماشینشون رو بذارن تو پارکینگ و با خط 11 برن سر کار. اینا همونان که با هر نیش گاز به قارقارکشون، 400 گونه ی گیاهی-جانوری رو به ماتحت اگزوز فرو میکنن.
*این الی که نیوزفیدِ فیسبوک مشتمل بر اخبار زندانیای سیاسی، حقوق اقلیتها و جنگ در سوریه رو با سرعت رد میکنه و هیچکدوم رو هم از ترس کونش به اشتراک نمیذاره، تا اینکه میرسه به پستِ "پناهگاه حیوانات نازنین بانو" با این مضمون: "امروز یه کلاغ خسته و پریود تو پارک لاله پیدا کردیم. طفلک سردش هم بود!". بعد بر سر و سینه زنان کامنت میکنه "واااااای بمیرم! کاش این شهردار عوضی یه شب خودش تو سرما بالای درخت بود تا درد این طفلکی رو می فهمید! این تکنولوژی کوفتی فقط واسه انسانه، یه نفر یه تامپون واسه کلاغا طراحی نمیکنه تا مشکل پریودشون حل بشه.............. )))"
امیرعلی هم زیرش ریپلی میکنه "آخی" و مسیج میده: "گنجیشک قشنگم، اگه تو هم مث کلاغه مشکل نداری شب یه سر بیا اینجا... هم گرمه، هم نرمه... هروقتم خواستی میتونی بری بالای درخت!"
     
  
مرد

 
این بحث درباره فراماسونری که اینروزا حسابی پا گرفته و همه دانشگاه ها در راستای مماس شدن با آرمانهای ضد آمریکایی میرن سراغش، تا مغز دانشجوها رو با سنده ی شتر شستشو بدن.
بعد یکی مثل رائفی پور میاد بالا و پس از وصل کردنِ گوز به شقیقه و در آوردنِ خرگوش از تو کلاه، میره سراغ اصل مطلب که »اخیراً با مکاشفه در کُتُب قرون وسطی به این نتیجه رسیدم که آلت مرد با شکافی در ناحیه فوقانی همان نماد شیطان تک چشم ـه و مخفیگاه دجّال... اما مبادا که هوای نفس بهش غلبه کنه... در اون صورت تبدیل میشه به شیطان "بزرگ"... «
در ادامه هم با توجه به مباحث قبل و جامع الشمبول بودن اطلاعاتش میره سراغ اتفاقات اخیر آمریکا:
"حالا اگر به سخنرانی اخیر آقای اوباما در دیترویت دقت کنید، می بینید که ایشون پس از مصاحفه با همتای فرانسویش لحظه ای دستش چپش رو به تخم راستش میگیره و لبخند میزنه... اما این یعنی چی؟ با کمی مداقه میفهمیم در این جا دست راست که نمادِ عمل خیره، همکاریِ خودش رو با تخم چپ که سمبل فساده اعلام میکنه... جالبه که بدونید این حرکت که با اسم رمزِ Hands on Balls در کتابِ آخر فراماسون بزرگ "سِر آلکس فرگوسن" هم ازش یاد شده، یکی از نشانه های معروف ماسونها هنگام برخورد با همدیگه ست..."
همزمان با تفت داده شدنِ این گوزوژعرا توسط سخنران، دوربین برنامه هم هر از چندی یه کلوزآپ از آقا مقداد میگیره که داره با جدیت نُت برمیداره و بعضاً با تیکه عن آور رائفی پور لبخندی فتنه شکن میزنه. آخه آقا مقداد فکر میکنه بعد از افشاگری های امروزِ استاد تو آمفی تئاتر دانشگاه، شیطانِ بدبخت که همه تکنیک هاش لو رفته، دیگه میره میخزه تو زمهریر جهنم و خیلی دپرس با موزیکِ I, Who have nothing سیگار میکشه و گوه سق میزنه.
     
  
مرد

 
*این بخش موزیک در هارد، که ملت اولاش که لپ تاپ میخرن خیلی با دقت و ریزبینانه شروع میکنن به دسته بندی موارد جهت ایجاد نظم:
Abba
Bemyamin
Kamran & Hooman
Moein
اما پس از چند ماه که حوصله طرف سر میره، فولدرایی از این دست به آرشیو اضافه میشن:
asdasdad
selection1
selction2
Golchin
sssssssssssssssssssss
New Folder 1
New Folder 2
Dance
*اینایی که وقتی لپ تاپت رو میذاری جلوشون تا یه چیز مهم نشونشون بدی، با نیشخند بهت میگن: اینا رو بیخیال! سوپرات کودوم درایون؟
)اینا همونایی هستن که اگه دو دقیقه تنهاشون بذاری با دستگاه، اون بالا تو بخش سرچ ویندوز میزنن Sex تا هر چه سریعتر به منبع فیض نفوذ کنن و به شکل "سوا کن جدا کن" دو سه گیگی رو هم برای روز مبادا بریزن رو فلششون(
*این جوونای نسل سوم و چهارم انقلاب که هیچوقت نفهمیدن یه روزایی جوونایی بودن که بی دسترسی به Redtube یا Bangbros ، نیازشون رو با کلیپای ممد خردادیان و انریکو مرتفع میکردن. در شرایط بحرانی بعضاً عملیات کظم حشر با مجری شبکه خبر هم گزارش شده بود.
*این پسرای مثلاً خیلی کاربلد که برای رد گم کردن میرفتن تو آدرس بازیاشون، فایلای حیاتی رو میریختن. فرضاً
D:\Program files\Max Payne\Sounds\Demo\Chapter 1\Effects\A white teen won a thick black gift
غافل از اینکه سرآخر با همه ی این اسمارتیز بازیا یادشون میرفت Recent Documents رو پاک کنن و باباشون بعد از مدرسه با یه هدیه ی کلفت رو تشک انتظارشون رو میکشید.
*این دوره ی یاهو مسنجر و چند تا آی دی داشتن و مخ زنی در روم "tehranihaye balaye 20" ، که توش کوشیار هر شب مخ یکی مثل فرانَک رو میزد... اما فرداش مشخص میشد فرانَکِ داستان، صفدرقلی از تنکابن بوده که همزمان کُنده ی ماه بیگم از شوشتر رو در یه چت نفسگیر کشیده.
اونم با مطلع : asl plz
*این مدیرای مدرسه که اگه با دو کانتینر کراک میگرفتنت جرمش کمتر از یک سی دی یا فیلم ویدیو بود. حتی اگه فایلای صوتی حاج آقا قرائتی هم توشون میبود، علی القاعده اول میکشیدن بعد میشمردن.
*اینایی که همیشه یه دوست دارن که "سایت CIA رو هک کرده". بعد هم میگن "خواستی آیدیِ یاهوی زیدت رو بده، بدم برات یوزر پسش رو بزنه". اما هیهات که با این همه ادعا نه تنها هیچ گوهی برات نمیخورن، بلکه هکر نامبرده فی الواقع در تمام طول عمرش حتی یه بار هم نتونسته به یه سایت چُسکی مثل وبلاگ شرکت تعاونی انصار دوغ جادوغ آباد نفوذ کنه.
*این کافی نت ها که وقتی طرف کار علمی و پژوهشی ش تموم میشد باید چند دقیقه ای تو کابین می موند تا برجستگی شلوارش بخوابه، بعد بیاد بیرون.
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
اینایی که سر کلاسای معارف و دینی متحول میشدن و طی یک عملیات انتحاری به امید اینکه به مقربان درگاه الهی تبدیل بشن، میرفتن سی دی های آموزش لقاحشون رو میشکستن؛ اما بعد از چند روز که حال و هوای عرفانیشون رو از دست میدادن به گوه خوردن میفتادن و دوباره به اونی که تو کلاس مسئولیت پخش محصولات فرهنگی رو به عهده داشت التماس میکردن تا یه بار دیگه سی دی "تارزان" رو براشون رایت کنه.
*این شبهای لس آنجلس که نشون داد گیرم که سانسور میکنید، گیرم که مجوز نمیدهید، با رشد ناگزیر سینمای ایران در آنسوی مرزها چه میکنید؟
*اینایی که اون موقع تا میومدن تو یاهو شماره طرف رو بگیرن، کارت اینترنتشون تموم میشد و سهمشون از یک ساعت چت طاقت فرسا، خایه ی باقری میشد تحفه ی درویش.
*این تخصص "هارد به هارد" که در هنگام انتقال حجم انبوه فیلم و آهنگ بکار می اومد و فقط عده ی محدودی با علم لَدُنّی تواناییش رو داشتن. این افراد غالباً با نگاهی بیل گیتز وار به طرف می گفتن: می خوای خودت وصل کنی؟ اسلیو و مستر میدونی چطوریه؟ جامپر رو بلدی عوض کنی؟
و اینجا بود که روحیه مستر بودن خودشون رو از همون اول تو سر اسلیوِ ماجرا میکوبیدن.
*این عصر اینترنت زغالی که در اون، ملت به علت عدم دستیابی به سایتهای ارزشی مانند Brazzers، رو به داستان پورن و وبسایت های پرفیضی مثل "سه کاف" و "آویزون" آوردن. تو قصه های پر حکمت سایتهای مذکور هم، راوی همواره با تکنیک دوربین رو دست یا POV به تعریف ماجرا میپرداخت.
*این سی دی های اهدایی بسیج محل مثل "از کرخه تا راین" که جای لنت ترمز هم استفاده میکردی باز هم با هزاران خش عین آینه فیلم رو پخش میکردن، اما امان از فیلمای موج نو مثل "پرستار شب" که سی دیشون رو اگه داغ داغ از رایتر هم میکشیدی بیرون، باز تو لحظات حساس و سرنوشت ساز یهو گیر میکردن و اوج گرفتنِ مخاطب رو با کنترل، آلَت، دیلیت روبرو میکردن.
*این سی دیای خلاف عرف و مستهجن که یادمون میرفت روشون اسمی بنویسیم یا علامتی بذاریم؛ بعد که یهو میدیدم لای کتاب ادبیات یا عربی نیست جفت میکردیم و کل آرشیو سی دیای منزل رو چک میکردیم تا پیداش کنیم. آخه میدونستیم هر آینه یکی از سی دیایی که میره تو VCD palayer خونه، ممکنه فیلمِ گرانقدر و تحسین برانگیز "مرد شیر فروش" باشه.
این ملت بی گناه ما که بعضاً میخوان کلماتی مثل "کیرشهف", "راکون" یا "سکسکه" رو سرچ کنن، اما با بیلاخ Peyvandha.ir روبرو میشن.
     
  
مرد

 
اینا که وقتی یه ماشین چُسکی می خرن؛ از اوجب واجباتشون اینه که اون ابرهای کنارِ در رو کسی دست نزنه و نایلون روی صندلی ها هم کنده نشه. عاقبت هم به علت عرقسوز شدن و زخم بستر گرفتن یکی از اعضای خانواده شون در فصل گرما، میرن یه کاور میخرن می کشن رو همون پلاستیکا...آخه موقع فروش خیلی مهمه!
اینا همونان که وقتی ماشینشون داره زهوارش در میره و شیشکی آخر رو میزنه، هنوز برگه ترخیصش صاف و اتوکشیده به شیشه جلو چسبیده.
*اینا که که وقتی می شینی رو صندلی شاگرد تو ماشین شون، چُست و چابک مث سمور می پرن و در رو میگیرن تا خودشون ببندن، خدایِ نکرده اوف نشه. اگه هم حواسشون نباشه و طرف خودش در رو یک کم محکم ببنده قیافشون به طرفةالعینی طوری کون فیکون میشه که آدم احساس میکنه با کینگ کنگ در وضعیت عورت به دست روبرو شده.
*اینایی که خونه و ماشین که هیچ، یه شـُـرتِ مامان دوز و عرقگیر هم بخرن، روش می نویسن "هذا مِن فَضلِ رَبی"....
*اینا که تا ماشین پنچر میشه ضمن فرستادن درود به همه اهالی اون محل، لاستیک رو کول میکنن و بسان قورباغه تا آپاراتی جفتک میزنن، تا موقع آب کردن ماشین بگن "تا حالا زاپاس زیرش نرفته!"
*اینا که تو تموم سوراخ سمبه های پخشِ ماشین به انضمام کولر و برف پاک کن، دستمال و پنبه می تپونن که خاک نگیره. در عین حال معتقدن ماشین رو هم نباس دستمال کشید، خاک داره و خش میندازه. بنا بر تحقیقات مرکز پژوهشهای مجلش این افراد کونشون رو هم به توصیه روازاده نمی شورن که پوستش خراب نشه و آک مونه.
*اینایی که فکر میکنن کمک فنر و جلوبندی ماشین لاقل برای 20 سال باید دست نخورده بمونه. برای همین تا به یه دست انداز میرسن تمام اعضای خانواده ی کارمندای شهرداری رو به ترتیب سن حاضر غایب میکنن. تا یه هفته هم گوشاشون تیزه که کشف کنن این گوز گوز اضافه ی ماشین از جلو بندیه یا سگدست فرمون.
     
  
مرد

 
اینایی که وقتی ماشین میخرن از سپر و قالپاق و پلاک ماشین تا غده پانکراس باجناقشون رو خون مالی میکنن تا یه موقع رخششون چشم نخوره! غافل ازینکه همون شب اول که ماشین رو آوردن بیرون و دو نفر مالیدن در سپر و گلگیرش میفهمن:
بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین...)همینطوری بیربط(
*اینا که وقتی قارقارک رو میخرن تا سه ماه به دنده سه نمی رسن که "آب بندی شه". هر روز صبح هم یه ده کیلومتری انواع "فلانم در فلانت" رو با طیب خاطر از طرف سایر راننده های بزرگراه به جان میخرن، به عنوان توشه ی عظیم آخرت. آخه بر این باورن که "ماشین چند ساعت خاموش بوده، باس یه چن کیلومتری دنده دو بری تا موتورش گرم شه!"
*اینایی که به هزار تف و چکش و عن و گوه کاری رو بدنه ماشین تن میدن تا لکنته رو بی رنگ صافش کنن. در حالی که محل صاف شدگی فرق چنذانی با ماتحت پلاسیده ی آقابزرگ آریل شارون نداره. عوضش افتخار میکنن ماشینشون بی رنگه.
*این تابستون که گاهی آدم دلش میخواد به راننده تاکسیا بگه: ببین اصلاً کون لق من! اصلاً گوه به گور منِ سگ پدر! تخمای خودتم داره تو این ماکروفر بوگندوی متحرک آب پز میشه، این کولر لامصب برایِ تو هم هست!
*این عشق ماشینا که دائم از عدم فرهنگ و شعور رانندگی در بین ایرانیها صحبت میکنن. بعد کافیه یکی بی حواس یه تَقّه بزنه در کون ماشینشون، تا همونجا وسط بزرگراه پیاده شن و ضمن پرزنت کردنِ دایره لغات کاف محورشون؛ نصف اتوبان رو در جهت عکس با لوله پولیکا بیفتن دنبالش.
*این دارندگان اتومبیلهای خفن که تا دیروز با چلغوز ماشین، دو تا چرخ سمت راست رو مینداختن رو بلوکای کنار جوب و از چُس جا فرو میکردن و با زدن آینه و هزار قلم کون کلک بازی دوسه تا ماشین از بقیه جلو می افتادن، سپس با نیم نگاه و گوزخند به بانوان حالی می کردن که "دس فرمون اینه!" . اما الان که "های کِلَس" شدن به همه راه میدن، حواسشون به اطراف هست، آروم میرونن، راهنما میزنن، تابلو و چراغ نگاه می کنن...
البته این فرهنگ بالا ناشی از تحول درونی شون نیست، بلکه نگرانن که نکنه خودروی گرانمایشون زخمی شه. آخه اینا بهتر از همه میدونن این شهر پر از قاطراییه که همچنان مثل گذشته ی نه چندان دور خودشون تو خیابونا چهارنعل قیقاج می رن.
     
  
مرد

 
این بازیگرای مرد خز دهه هفتاد که با بازی در فیلمایی مث "سیاوش" و "بی تو تنها" و امثالهم بخش فوقانی تن در و داف رو سِر و سایر نواحیشون رو شرجی میکردن. خدا تومن هم میگرفتن برای یه سکانس.
اما اینروزا ممکنه یه جایی گوشه ی این شهر سوار تاکسی شی و راننده بگه:
"منی که میبینی ده سال پیش داف کُش اول تهران بودم...اما از بدِ روزگار الان اینجام..."
تو هم خیال کنی داره مث بقیه خالی میبنده.
اما یه لحظه هم به این فکر کن که این مرد ممکنه همون بازیگر اون دوران ما باشه، که از اوج با مخ یه راست رفت تو یه بشکه عن.
*این کف کرده ها که میرفتن لیزر مینداختن رو پرده سینما تا جوارح حرام بانوان رو نشون بدن. گاهی طوری در اجرای این عمل مداومت به خرج میدادن که آدم یه لحظه فکر میکرد رفته وُرکشاپِ تنظیم خانواده و طرف به عنوان ارائه کننده ی سمینار، داره به تصاویر ارائه شده در پاورپوینت اشاره میکنه.
*این بهرام رادان که با آواز قو شروع کرد و پله های ترقی رو یکی یکی طی کرد...تا اینکه ناگهان در اوج گوزید و آلبوم راک داد بیرون.
*این ابوالفضل پورعرب که در کنار رضا شاهرودی و مارک بوسنیچ مثلث طلاییِ نوک حمله ی تیم "کارخانه پوستر ایران" رو تشکیل داده بودن. رو نیمکت ذخیره ها هم میشه به حضور تراژیک استاد اسدی اشاره کرد.
*این فیلمای اواخر دهه هفتاد که توش همه پسرا گیتار داشتن. از همین طریق هم بود که امیرعلی های نسل دوم انقلاب اولین گام موفقیت رو با خرید یک عدد "جیتار" برداشتن. بدین طریق که تو اردوهای مختلط، دور آتیش "اگه یه روز بری سفر" رو میزدن تا مخ صفورا رو نرم کرده باشن.
بعد هم با تأسی از "در پناه تو" در صحن دانشگاه میرفتن جلو و میگفتن:
-سلام خانم جادوغ آبادی. میخواستم مطلبی رو خدمتون عرض کنم.
-در خدمتتونم آقای فشارکی.
-خواستم برای انجام پروژه کلاس تحقیق در عملیات از شما بخوام بیاید خونمون تا خیلی سِفت روی سرفصلها کار کنیم.
*این الهام پاوه نژاد که اون دوران با مانتو خفاشی و کلیپس اولین بارقه های داف شدن رو به منصه ی ظهور رسوند.
*اینایی که فرق بازیگری و واقعیت رو نمیدونستن و چون هدیه تهرانی همیشه نقش مجردا و خلافا رو بازی میکرد، میگفتن فلانه و بیسانه. گاه و بی گاه روزنامه های زرد هم برای فروش بیشتر به این شایعات دامن میزدن. مثلا تیتر میرفتن:
"هدیه تهرانی: در فیلم جدیدم با مانوئل فرارا جلوی دوربین خواهم رفت!"
*این ق بیوک که الگوش برای داف جا افتاده همیشه مهرانه مهین ترابی بود.
*این کمند امیرسلیمانی که پس از "پدرسالار" باعث پیشرفت در زبان فارسی و غنای هر چه بیشتر اون شد. از اون به بعد تا مدتها خانمها به جای گفتنِ "سلیطه پاچه ورمالیده حروم لقمه ی بی چشم و رو" فقط یه"آذر" حواله ی طرف میکردن.
     
  
مرد

 
این بالیوود که آن روزا با گلابیوود)سینمایکشورمون( در رقابت تنگاتنگ بود. بعضاً دیده شده بود که دخترا در بحث جذابتر بودنِ "سلمان خان" یا "ابوالفضل پورعرب" ساعتها به مناظره میپرداختن و سرانجام مثل کنفرانس ژنو، مذاکرات رو با ذکر یک گوز و پافشاری بر مواضع پیشین ترک میکردن.
*این آقا مقدادا که اون زمان نونشون تو روغن بود و کانتراکتِ کیلویی میبستن.
به این طریق که تا یه فیلم مثل آدم برفی اکران میشد میرفتن با گروه فشار هیهات من الذله سر میدادن و بعد شیشه ها رو میاوردن پایین. موقع برگشتن هم اشیا اسقاطی رو ضمیمه رزومه میکردن برای عقد قراردادای جدید با پیمانکارای با بصیرت بعدی؛ مثلاً سردار نقدی.
*این شادمهر که سینمای ایران رو به موزیک پیوند غریبی زد...به طوری که هنوز که هنوزه وقتی نادر)ورودی 76-کنکور نظام قدیم( پر پرواز رو میشنوه، یاد روزایی میفته که تو سکوت و تاریکی سینما انقلاب از دوست دخترش اولین بوسه رو گرفت و بعد هم کاستش رو خریدن تا تو اون P.K صفر کیلومتر با هم گوش بدن.
البته این اتفاق لطیف باعث نمیشه نگیم به علت "ضیق مکان" اون فیلم رو ده بار دیگه تو همون سینما رفتن و بوسه ی عاشقانه ی مذکور به هاردکوری فاکرانه مبدل گشت.
*این افسانه بایگان که یه مدت سرجهاز بنیاد فارابی بود و در هر ژانر سینما حضور داشت. اون زمان که امکان پروتز لب وجود نداشت بانوان برای تبدیل شدن به بدل این داف میانسال عاجزانه از شوهر می خواستن با مشت بکوبه تو پوزشون.
*این فریبرز عرب نیا که قصد تبدیل شدن به یه بهروز وثوق دیگه رو در سر می پَروروند، اما خیلی زود با ظهور محمدرضا فروتن به الک رید.
*این نیکی کریمی که از نقش دختر دبیرستانی معصوم وارد سینما شد و با نسل ما به مرحله مادر پولدار رسید. باشد که شاهد حضورش در نقشهای امروز "فخری خوروش" باشیم.
*این جوانان وطن که در اوج بی سریالی اون زمان دوتا چیز رو از دست نمی دادن، کمیسر ناوارو و سرنخ با حضور کاراگاه اوصیا، گرچه تفاوتش چیزی میان ادکلن جیورجیو آرمانی بود و چسِ بعد از سالاد الویه.
*این محمود بصیری که اون دوران در آرایشگاه زیبا و شهر قشنگ برو بیایی داشت و خلاصه یه نقش آبدارچی ای چیزی گیرش میومد. اما بعد از حضور احمدی نژاد تبدیل شد به نماد 8 سال به فاک رفتن همه ی ما... از همین رو به علت شباهت ظاهری به رئیس جمهور پوپولیست، جایزه باقر طلایی رو از آن خودش کرد و 8 سال در تنهایی، دندان خشم بر ماتحت سکوت گذاشت.
*این محمدرضا شریفی نیا که باید این روزا دست به کار شه و یه کتاب بنویسه به اسمِ "چگونه در کسری از ثانیه تبدیل به یک سطل سنده ی شتر شویم؟"
*این محمدرضا گلزار که با حضور در سام و نرگس نشون داد اگر تپه های نریده بر عطارد هم باشند، سرانجام بازیگری "چشم رنگی" از دیار آریایی بر آنها خواهد رید.
     
  
مرد

 
این سیستم سیر کردن هیئتی شکم ملت که با پوست و خون ما عجین شده. یکی کوپن میده، بعدی یارانه، اینم سبد کالا.
*این سبد کالا که خواستن با 500 تا تک تومن سر و تهش رو هم بیارن و در عین حال یه چیزی هم گیر مجریای طرحش بیاد. برنجش رو بریزی تو باغچه، خارخاسک و سنبل الطیب سبز میشه؛ روغنش هم دوتا سور زده به روغن 40 الوند. 10 سی سی از این لامصب رو تو موتور خاور بریزی در کسری از ثانیه یاتاقان میزنه.
*اینایی که نیاز دارن و تو صف وایسادن به کنار، اما ژانر
این آقا بیوک که با منطق "یه مو از خرس هم بکَّنی غنیمته" رفته تو سایت اسم نوشته تا غیر از حسابای کلفتش تو بانکای مختلف، این سبد رو هم به مایملکش اضافه کنه.
پیشنهاد میشه برای این مفت خورا دولت کدکس و LD پخش کنه شاید نسلشون وَر بیفته.
*این نمایندگان غیور مجلس که نگران عزت مردمی هستن که با سگ لرز تو صف وایستادن تا سهمشون رو بگیرن. اینا البته فقط نگران شرافت و حقِ مردم در این موارد هستن چون وقتی پسر دسته گلشون آقا یاسر میاد پیششون و میگه:
"بابا جان...برای نوشتن تحقیقم درباره فراماسونری در ایران به کمی پشتیبانیِ مالی نیاز دارم..."
پدر مهربونش میره با فرمانداری شهر متبوعش لابی میکنه و همایشی راه میندازن با نام "جادوغ آباد و تاریخ ماسون ها-مهلت ارسال آثار تا نُهم شهریور ماه"
و از این طریق 200 میلیون بودجه ی همایش میگیرن که 80 میلیونش با فاکتور جعلی جرینگی میره تو کون آقا یاسر و 80 میلیون دیگه هم میشه سهم الشراکت فرماندار. این وسطم از 40 میلیون باقی مونده یه کتاب در میارن با تیراژ 10000 جلد که سال دیگه به علت خریداری نشدن توسط مخاطبین خوراک بُز و احشام میشه.
*این ما که نصف عمرمون تو صف گذشت.
یه روز برای شیر شیشه ای در ایام شلافه ی کودکی.
یه روز جلو عابر بانک با قمه و آچار سَگ دست، جهت دفاع از حق مسلم خودمون در برابر کسایی که ترتیب دریافت سهام عَدالت رو رعایت نمیکردن.
یه روزم اینطوری برای گرفتن صدقه غذایی.
انصافاً این هم از الطاف زندگی در کشور عزیزمون ایرانه که اغلب خاطرات ما به جای رقص و شادی و لبخند، آکنده از صف و فشار و دخول و "وایسا نوبتت شه دیوث!" و لحظات فرح بخشی از این دسته.
     
  
مرد

 
این فرهنگ قیمه دوستی که باعث شده اگه سنده ی سگ هم بذاری سر طاقچه خونه ات و بگی مفته، ملت صف ببندن و شروع کنن با نانچیکو همدیگه رو زدن.
*اینایی که برای هات داگ 20 هزار تومن و برای قلیون 15 هزار تومن رو با طیب خاطر جرینگی میدن، بعد وقتی میرسن به سینما و کتاب، ماتحت مبارک رو هم میکشن و شروع میکنن به بررسی اقتصادی ماجرا.
طوری هم برخورد میکنن که انگار قضیه خریدِ کلم بروکلیه. دیده شده طرف برای ابتیاع یه کتاب خاص که خیلی بهش توصیه شده وارد "شهر کتاب" شده، بعد دیده گرونه، گفته: "یه چیزی تو همین مایه ها، اما ارزونترش رو بدید"
این شکلیه که برای خرید "گفتگو در کاتدرال" وارد، اما با یه "دالان بهشت" خارج میشه.
*این پروژه ی "سینما سلام" که میشه گفت در همراهی با برنامه ی "کُدکس ممنوع)با یه گل بهار نمیشه(" کلید خورد. بنا بر آمار شدت فشار جمعیت و دخول ناخواسته به قدری زیاد بود که رکورد "8 نطفه بر ثانیه" با کمال افتخار برای ایران و ایرانی ثبت شد. آریایی نیستی اگه شیر نکنی.
*اینایی که که جهت آشتی دادن ملت با سینما بلیط مجانی میدن و فک کردن خشتک گودزیلا رو پاپیون کردن با این کار.
از اونجایی که توالتهای عمومی هم مدت مدیدیه پولی شده و این اتفاقِ تلخ، دوریِ اقشار مختلف از این محیط فرهنگی-ورزشی رو به همراه داشته، از مسئولین خواهشمندیم یک روز رو هم با نام "آشتی با عندونی" اعلام کنن.
انصافاً سالهاست که کونمون رو خارج از خونه با خیال راحت نذاشتیم سر سنگ و یه دل سیر نریدیم.
     
  
صفحه  صفحه 46 از 49:  « پیشین  1  ...  45  46  47  48  49  پسین » 
شوخی و سرگرمی سکسی

ژانر

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA