انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شوخی و سرگرمی سکسی
  
صفحه  صفحه 1 از 2:  1  2  پسین »

طنز سکسی ساختمان پزشکان


مرد

 
داستان های سکس ساختمان پزشکان

فیلم ساختمان پزشکان که کانال سه میزاره هرچی نداشته باشه جنده بازی های خوبی داره
کاری نداریم که کارگردانش دیگه هیچی نداشته و فقط خواسته با جمع کردن چنتا زن و دختر بیاد مخاطب جمع کنه
شاید خیلی هاتون دوست داشته باشید جای کارگردانش باشید ;D
به هرحال داستان های که الان می نویسم تخیلات ذهنی خودم هست و خوشبختانه از جایی کپی نشده
هرچند که شاید بعضی ها قبل من نوشته باشن

این نوشته ها صرفا برای خوندن و خندیدن هست پس از GAME OVER شدن و زدن به جدول بپرهیزید

این نوشته هام به صورت قسمت و سریال هست و قسمت اولشو امروز واستون می نویسم.

خوشم نمیاد گرو کشی کنم که تا نظر نذارید بقیشو نمی ذارم متنفرم از این کار. اما دوست ندارم نوشته هایی بذارم که هیچ خواننده ای نداره. پس اگه خوشتون اومد بگید.

زیاد حرف زدم می دونم. بریم سر داستان.

نکته: اولش یه بیوگرافی از هنرپیشه های داستانم می نویسم تا باهاشون بیشتر آشنا بشید

نیما افشار: اون یه کس مغز به تمام معنی هست که توی بچگیش اغلب بچه های کوچه و مدرسه کردنش و به خاطر اینکه بتونه جامعه رو آروم کنه تا دیگه کسی به کسی تجاوز نکنه روانشناسی خونده تا مردم رو مشاوره بده. در ضمن گذشته خیلی سخت و نفس گیری داشته و بضعی وقتا این گذشته به یادش میاد

ناصر: یه بچه تقس کون کن که از بچگی خیلی لاشی بوده و علاقه شدید به گاییدن بچه های کم سن و سال تر از خودش داشته. یه بار به خاطر کردن یه بچه 10 سال افتاده زندان و الان آزاد شده. چون زن نداره حسابی حشریه و درصدد هست هرجور شده خودشو خالی کنه. اغلب به خاطر اینکه حشرش زده بالا اعصاب نداره. نیما ازش حساب می بره چون ناصر از جریان کونی بودن نیما خبر داره.

باباش: یه حروم زاده بالفطره که با اینکه پیر شده هنوز خانم باز و کس باز هست. با پدرشون بیشتر در حین داستان آشنا میشیم.

ننشون: تو جوونیش جنده بوده و یه بار که به پسر همسایشون داده ( پسر همیسایه همون پدرشون هست ( فرید )) و حامله شده و پسره رو مجبور کرده که باهاشون ازدواج کنه. در ضمن در زمینه کون از همون جوونیش بی رقیب بوده.

نازنین: شاه کس داستان ما هست. یه زن خوشگل و ردیف. اون تو خارج به دنیا اومده و بعد از اینکه پدرش ورشکست شد به ناچار مجبور شد توی فیلم های پورنو بازی کنه. اون تموم جوونیش رو زیر کیر های مختلف بوده. اما بعد از یه مدتی افسردگی می گیره و میاد ایران و با نیما افشار آشنا میشه و باهاش ازدواج می کنه. علاقه شدید اون به بحث قرینه بودن هم ریشه در گذشته اش داره. زمانی که فیلم های سکس بازی می کرد اغلب دوتا مرد اونو می کردن با دوتا کیر و به خاطر همین به شدت به بحث قرینه و دوتایی بودن هرچیز اعتقاد داره.

کتی: زن سابق نیما افشار بوده. اون علاقه شدیدی به کیر های کلفت داره و چون نیما افشار کیرش دودول هم نیست به همین خاطر ازش طلاق گرفته. لازم به ذکر هست که چند باری روابط جنسی با ناصر داشته و این موضوع هم در طلاق دادنش بی تاثیر نبوده.

خانم شیرزاد ( منشی): معروف به کس تلق تلوغ . در دوران بچگی به دلیل کسخول بودن ارثی که از مادرش به ارث برده اغلب ناخواسته به پسرا می داده و می خندیده. علاقه زیادی به شوهر داره اما متاسفانه هیچکس حاضر نیست بیشتر از یه دور باهاش بمونه. به رغم دختر بودن حسابی گشاد شده.

هومن: ( دکتر زیبایی): اونهم مثل نیما افشار کسخول هست اما با این تفاوت که اجازه نمی داده کسی بکنتش . اون قبل از اینکه دکترا در زمینه زیبایی بگیره دکتری در زمینه جق زدن گرفته و یکی از افتخاراتش 18 سال جق بدون وقفه بودن و خروج 7 لیتر اب از بدنش. البته این رکورد در کتاب گینس هم ثبت شده. علاقه زیادی به کون خانم شیرزاد داره و جق های زیادی رو با همین افکار زده.

خوب این یه بیوگرافی از بازیگرای داستان ما بود.

منتظر قسمت اول سریال باشید ...
     
  
مرد

 
قسمت اول

دکتر نیما و کتی



صبح زود هست و نیما داره حاضر میشه که بره مطب. مثل تمام روزای قبل صبحانه رو می خوره و مشغول به کارای عادی میشه. چیزی که این وسط توجهش رو جلب می کنه رفتار هیجان انگیز کتی هست.کتی خیلی هیجان زده هست و انگار اصرار داره که نیما زودتر بره. نیما از خونه میره بیرون و سوار ماشین قراضه اش میشه. توی راه تمام فکرش مشغول کتی بود و از اونجایی که خیلی هم کسخول هست فکر کرد که شاید کتی مشکلی داره.

کتی از پشت شیشه توی حیاط رو نگاه کرد و وقتی از رفتن نیما مطمئن شد به دوست پسرش که یه مرد هیکل گنده با سر تراشیده و قیافه خلاف بود زنگ می زنه و اونو از رفتن نیما با خبر می کنه.

کمتر از نیم ساعت بعد اون مرد هیکل گنده که دوست پسر کتی بود در خونشون رو میزنه و آروم وارد خونه میشه. کتی با دیدن اون اول از روی شلوار یه نگاهی به کیرش می کنه و بعد اونو دعوت می کنه که بیاد تو.

دو نفری میشینن روی کناپه و اون آقای هیکل گنده که از مریض های کتی بوده و کتی چند باری اونو ویزیت کرده بود میاد میشینه کنارش. چون کتی خیلی حشری بوده و دیگه تحمل نداشته سریع کیرش رو در میاره و شروع به خوردن می کنه. در این بین فقط از کیر کلفت و گندش تعریف می کنه و توی ذهنش این کیر کلفت 30 سانتی رو با کیر کوچولو 10 سانتی نیما مقایسه می کنه. بعد از اینکه حسابی کیرشو خورد بلند میشه و لباساشو در میاره. هنوز شرتشو در نیاورده بود که تلفن زنگ میزنه. می خواست بره جواب بده ولی اون مرده نذاشت. پرید و خوابوندش رو کاناپه و شروع کرد از کس کردش. کتی هم که طعم این کیر کلفت رو چشیده بود نسبت به زنگ های پی در پی تلفن بی تفاوت شده بود.

کسی زنگ می زد کسی نبود جز دکتر نیما که نگران کتی بود و زنگ زده بود که حالشو بپرسه. و همین جواب ندادن تلفن باعث شد حسابی نگران بشه که مبادا اتفاقی افتاده باشه. هرچند که یه اتفاق بزرگ واسه کتی افتاده. یه اتفاق بزرگ و کلفت و داغ.

نیما مسیرش رو عوض می کنه و بر می گرده خونه. توی راه هرچی زنگ میزد خونه مادرش هم کسی تلفن رو جواب نمی داد. چون پدر و مادرش مشغول سکس بودن و ناصر هم داشت جق می زد.

با سرعت خودشو می رسونه خونه و چون در خونه از پشت قفل بود در میزنه. کتی تا صدای در رو میشنوه هول می کنه. و اون مرده هم با سرعت کیرش رو از توی کون کتی در میاره و ازش می پرسه: مگه قرار بود کسی بیاد؟

کتی بهش میگه که لباستو بپوش و اون هم با سرعت لباسشو می پوشه و از پنجره فرار می کنه. کتی همون طوری لخت در حالی که سوراخ کونش به شدت درد می کرد می ره و در رو باز می کنه.
نیما که از دیدن کتی اونم با صورت لخت حسابی تعجب کرده بود پرسید: چیزی شده؟ کتی هم با یه قیافه خونسرد گفت: نه عزیزم. و به سرعت نیما رو کشید توی خونه و در رو بست. زیب شلوار نیما رو کشید پایین و شروع کرد کیر کوچیک نیما رو خورد. نیما هم که با این کارا حسابی تحریک شده بود کلی تمام چیزا رو فراموش کرد و با دستش سر کتی رو به کیرش فشار می داد.

در حالی که کتی داشت کیر نیما رو می خورد نیما با خودش می گفت: اساسا از لحاظ روانشناسی زنی که توی خونه لخت هست دلیلش این هست که نیاز به یه سکس خوب داره و من باید اونو ارضا کنم. کتی که از ترس اینکه جنده بودنش لو نره حسابی داشت کیر نیما رو می خورد و توی دلش هرچی فحش بود بار نیما می کرد که اونو از لذت کون دادن به یه کیر 30 سانتی محروم کرده بود.

نیما همون جا روی زمین شلوارشو در میاره و کتی هم که لخت بوده می خوابه و پاهاشو باز می کنه و می ده بالا و نیما کیر کوچیکش رو فرو می کنه توی کس باز کتی. البته یه خورده از باز بودن بیش از حد کس کتی و اینکه چرا سوراخ کونش ملتهب شده تعجب می کنه و شهوت اجازه نمی ده که خوب فکر کنه برای همین تمام تمرکزش رو می ذاره روی کردن کتی.

بعد از حدود سه دقیقه آب نیما میاد و کتی هم که ارضا نشده بود خود ارضایی می کنه و دوتایی می افتن کنار هم. نیما از اینکه یه سکس حسابی با زنش کرده خوشحال بود و البته از اینکه پیش خودش فکر می کرد صاحب چه کیر با ابهتی هست که زنش اینطوری اشتیاق سکس باهاش داره.

کتی هم خوشحال بود هم ناراحت. خوشحال از اینکه جریان کس دادنش به دوست پسرش لو نرفته بود و ناراحت از اینکه یه کیر 30 سانتی رو از دست داده و هم چنان به کیر کوچولو نیما بسنده کرده.

پایان قسمت اول ...

برای شروع یه سری اشکالاتی هست. امیدوارم اگه خوشتون نیومد ببخشید !
     
  
مرد

 
قسمت دوم ساختمان پزشکان

دکتر نیما و مریض خوب


نیما وارد مطبش می شه و طبق معمول یه لاس خشکه کوچیک با خانم شیرزاد میزنه و یه دستی به سینه های گرد خانم شیر زاد می زنه و بهش می گه هیچ تلفنی رو وصل نکن می خوام جق بزنم.

خانم شیرزاد: هیچ تلفنی آقای دکتر؟
نیما: بله خانم شیرزاد. هیچ تلفنی
شیرزاد: اگه باباتون زنگ زدن گفتن کس جور کردیم بیا بکن؟
نیما: نه خانم شیرزاد وصل نکن
شیرزاد:اگه آقا ناصر زنگ زد گفت جنده بلند کرده؟
نیما: نه خانم وصل نکننننننن
شیرزاد: اگه مامانتون زنگ زدن گفتن مامور اداره برق داره منو می کنه؟
نیما: خانم شیرزاد مامان من خودش شوهر داره. وصل نکننننن
شیرزاد: اگه خانمتون زنگ زدن گفتن کسم می خواره بگو نیما بیاد منو بکنه؟؟؟؟
نیما: نههههههههه. نننننننننننه . خانم شیرزاددددددددد نههههههههههه. هیچکس رو وصل نکنننننننننن. مفهومه؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شیرزاد هم یه عشوه خرکی میاد و زیر لب می گه : وا چه بد اخلاق. و نیما هم با عصبانیت می ره توی اطاقش و در رو محکم می بنده. میشینه پشت میزش و داشت یواش یواش شلوارشو می کشید پایین که با فیلم سوپری که از کامییوتر می دید جق بزنه که یه دفعه یکی در اطاق رو می زنه. نیما فکر می کنه خانم شیرزاد هست و با عصبانیت می گه : جنده مگه نگفتم مزاحم نشو می خوام جق بزنم.؟؟؟ ولی یه دفعه در باز میشه و یه خانم میان سال با سینه های بزرگ که از زیر مانتو کاملا ومعلومه وارد اطاق میشه. نیما که انگار برق گرفته بودش سریع خودشو جمع و جور میکنه و می گه بفرمایید بشینید خانم.
زنه با عشوه و ناز میاد میشینه رو مبل و نیما هم میره کنارش میشینه. زنه می گه : آقای دکتر من یه مشکل دارم و برای مشاوره اومدن پیشتون. نیما هم با اون لحن تخمیش می گه: بله خانم خواهش می کنم. اساسا وظیفه من مشاوره دادن به خانم های محترمی مثل شما هست. زنه می گه: آقای دکتر چند وقتی هست که نمی تونم توی ذهنم یه فانتزی خوب داشته باشم. هر موقع می خوام به فانتزی هام فکر کنم نمیشه.
نیما: خوب خانم شاید بهتر باشه فانتزی هاتون رو تغییر بدید. یعنی یه فانتزی جدید برای خودتون داشته باشید.
خانم: نه آقای دکتر آخه فانتزی که من دارم خیلی خوبه. همش توی خیالم با من ور میره و منو می ماله. دستش رو میکشه رو سینه هام ( و خانمه در حالی که با لحن سکسی این حرفا رو می زد دستش رو هم کشید روی سینه هاش) و باهاشون بازی می کنه و اونوقت می افته روم .....
نیما: خوب خانم کافیه متوجه شدم. شما بیشتر به جای مشاور به یه دوست پسر نیاز دارید. ( برق کس کنی از چشم های دکتر نیما زد بیرون)

زنه با سر و یه لبخند چراغ سبز رو به دکتر نیما می ده و دکتر نیما هم میره میشنه کنار خانم و دستشو می بره توی مانتو و کنار سینه هاش. آروم آروم داشت سینه های خانمه رو می مالید که یه دفعه خانم شیرزاد مثل ان کفتر به صورت غیر منتظره وارد اطاق شد.
شیرزاد: وا خاک به سرم آقای دکتر این دیگه چه جور مشاوره دادنی هست.
نیما: کس نگو برو گمشو بیرون می خوام حال کنم.
شیرزاد: آقای دکتر کتی خانم بفهمن ناراحت میشنا.
نیما: جنده میری بیرون یا بیام تو رو هم بکنم؟ اساسا من وقتی حشری میشم به عمم هم رحم نمی کنم . گمشو بیرون

خانم شیرزاد باز هم با همون عشوه های شتری و غرولند از اطاق رفت بیرون. در رو که بست از توی سوراخ قفل یواشکی داشت دید می زد که نیما چطوری زنه رو می کنه.
نیما مانتوی خانم رو کاملا در آورد افتاد روی سینه های بزرگش و شروع کرد به خوردن سینه هاش. صدای آه آه خانمه انقدر بلند بود که هومن( دکتر زیبایی ) از اطاقش اومد بیرون و با دیدن قنبل خانم شیرزاد که خم شده بود و از لای سوراخ قفل داشت توی اطاق رو دید میزد تحریک شد و از پشت خودشو چسبوند به خانم شیرزاد. خانم شیرزاد که اصلا حواسش نبود متوجه نشد که هومن کیرش رو در آورده داره از روی مانتو می ماله به کون خانم شیرزاد. ولی از اونجایی که هومن جقی بود و کلا جق رو بیشتر ترجیح می داد نشست روی صندلی و شروع کرد به جق زدن. صدای خانمی که نیما داشت باهاش حال می کرد کل مطب رو گرفته بود. شیرزاد شلوارشو در آورد و همون طوری که داشت از سوراخ قفل سکس نیما رو نگاه می کرد انگشتو با دهنش خیسش کرد و کشید به کسش. با یه دستش هم داشت سینه هاشو می مالید.
نیما که اصلا طاقت دیدن کون بزرگ و سفید اون خانم رو نداشت توی مدت 4 دقیقه ای که داشت سوراخ کونش رو لیس می زد 5 بار آبش اومد بدون اینکه حتی کیرشو بکنه تو کس خانمه. و شلوارش حسابی از آب منی پر شده بود. بالاخره خانمه بعد از چند دقیقه لیسیده شدن رضایت داد که نیما اونو بکنه. نیما هم کیرش رو که در بهترین شرایط 10 سانت بود رو در اورد و به زور و با رنج و زحمت فراوان از لای انبوه گوشت و عضله خانمه کرد توی کسش و بیشتر از 20 ثانیه دوام نیاورد و آبش برای ششمین بار اومد. و همون طور افتاد روی خانمه. شیرزاد هم که این صحنه رو دید با خودش گفت: وای خاک بر سرت چه بی جنبه. بذار بکنی توش بعدا ابت بیاد. و با گفتن یه خاک بر سرت جانانه دستشو از توی شرتش در اورد و شلوارشو کشید بالا. همین که برگشت یه دفعه از دیدن هومن که داشت جق می زد شکه شد و گفت: ا وا آقای دکتر اینجا چه جای جق زدنه.؟ هومن گفت: نیس که خودتون اصلا جق نمی زدید. تازه اون جوری که شما قنبل کردید من باید شاکی باشم که باعث شدید توی یه ربع 10 بار آبم بیاد. و هومن با گفتن این جمله ها لباسش رو پوشید و رفت توی اطاقش.
خانمه هم که مریض دکتر نیما بود و حالش الان حسابی خوب شده بود از آقای دکتر تشکر کرد و دکتر نیما هم بهش گفت که برای هفته بعد هم یه نوبت مشاوره بگیره و بیاد تا دوباره کس و کونش رو بلیسه و مشکلش رو حل کنه.
خانمه از توی اطاق دکتر نیما اومد بیرون و از خانم شیرزاد هم تشکر و خداحافظی کرد. خانم شیرزاد هم که حسابی خمار شده بود هیچ توجهی نکرد و داشت به کلیپ سکسی که توی گوشیش بود نگاه می کرد.

دکتر نیما تلفن رو برداشت و وصل شد به خانم شیرزاد و گفت: خانم لطفا تمام تلفن ها رو وصل کنید ...


بچه ها نظر یادتون نره. نظراتتون کمکم می کنه واسه اینکه این تاپیکو بهتر کنیم...
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
قسمت سوم ساختمان پزشکان

نیما کتی رو طلاق می ده؟؟؟ ( قسمت اول )


ساعت سه نصف شب هست و نیما حسابی شق درد گرفته. سعی می کنه خودشو کنترل کنه ولی فایده ای نداره. کیر کوچیک 10 سانتیش که اوج شق بودنش رو سپری می کرد رو توی دستش گرفت و باهاش ور می رفت. کتی هم کنارش خوابیده بود. نیما جوری که کتی بیدار نشه آروم از روی دامن دستشو کشید روی کون کتی. یکم که بیشتر این کارو کرد یواش یواش احساس کرد که دیگه حشرش بد جور زده بالا. آروم کتی رو بیدار کرد.

کتی ... کتی جان... کتی خانم. کتی بیدار شو جون مادرت.
کتی هم شب فیلم سوپر دیده بود و چون از کیر نیما نامید بود یه جق حسابی زده بود و بیحال خوابیده بود بی توجه به التماس های نیما جوابش رو نمی داد. نیما مونده بود سر یه دو راهی. به ندای وجدانش که می گفت کتی رو بیدار نکن گوش کنه یا به ندای کیرش که شدت وادارش می کرد که همین الان بذارتش لای کون بزرگ کتی.
بالاخره نیما تصمیمش رو گرفت و بدون اینکه کتی رو بیدار کنه دامنشو زد بالا و کیرشو گذاشت دم سوراخ کون کتی که یه دفعه کتی بیدار شد و شروع کرد به فحش دادن به نیما.

کتی: کس کش حروم زاده دوباره کس کی رو دید زدی اینجور مثل خر حشری شدی ها؟ دوباره با اون شیرزاد جنده لاس زده؟ خوب تو که باهاش لاس می زنی برو همونو بکن دیگه چرا منو از خواب بیدار می کنه. اون بابای کس کشت اینطوری اون ننه جندتو می کنه که تو می کنی و ...

نیما کاملا بی توجه به فحش های کتی یه جمله رو با خودش تکرار می کرد : اساسا در مواقعی که انسان حشری میشه مهم ترین چیزی که وجود داره خوابوندن حشر هست و کاملا باید به حرفای کتی بی تفاوت باشم.

نیما اینو گفت و کیرشو فرو کرد توی کون کتی. از اونجایی که هم کون کتی گشاد بود و هم کیر نیما کوچیک به راحتی کیرش فرو رفت. و طبق معمول بعد از یکی دو دقیقه تکون دادن توی کون کتی آبش اومد و اینبار بر خلاف دفعه های قبل زیاد هم اومد و همشو ریخت روی دامن کتی که تا نصفه کشیده بودش بالا.
کتی با دیدن این منظره دیگه خونش به جوش اومد و گفت: حروم زاده دیگه نمی خوام باهات زندگی کنم .همین فردا می رم طلاقمو ازت می گیرم. عوضی

نیما که به مراد دلش رسیده بود نسبت به حرفای کتی بی توجه بود و شرتشو کشید بالاو خوابید.
صبح که بیدار شد دید کتی یه نوشته با مضمون زیر واسش گذاشته روی میز :
من می رم دادگاه ازت شکایت کنم و تا وضعیتم معلوم نشه دیگه خونه نمیام و میرم خونه بابام.

البته منظور کتی از خونه باباش خونه دوست پسر جدیدش بود که تازه پیدا کرده بود و دلیل اصلی جدایش از نیما هم همین دوست پسرش بود. چون دوست پسرش یه کیر کلفت داشت که کیر نیما پیش اون دودول هم به حساب نمی اومد.

نیما با خوندن این نامه حسابی شکه شد. زنگ زد به موبایل کتی که موبایلش خاموش بود. اون روی شب شد و نیما با خیال اینکه کتی خونه باباش اینا هست یکم خیالش راحت شد. شامش رو که خورد و خواست بخوابه یه دفعه یه فکری به سرش زد.
نیما: ای بابا. پدر و مادر کتی که خونه ندارن. نه! کتی که اصلا پدر مادرشو توی زلزله از دست داده. خواهر و برادرم نداره. پس خونه ی کی هست؟

این گفته های نیما در حالی بود که کتی خانم داشت توی حموم خونه آقا مهرداد اینا ( دوست پسرش) کیر آقا مهرداد رو لیس می زد و قربون صدقه تخماش می رفت.
نیما بعد از اینکه متوجه این موضوع مهم شد و بعد از کلی وقت یادش اومد که کتی اصلا بابا ننه نداره که بخواد بابا ننش خونه داشته باشه که کتی بخواد بره خونه بابا ننش که بابا ننش دوباره راضیش کنن که بیاد خونه نیما و اونم دوباره حرف بابا ننششو گوش بده ، یه دفعه بی خیال این افکار شد و یاد صحنه ای که امروز توی مطبش اتاق افتاد ، افتاد. صحنه ای که خانم شیرزاد داشت با موبایلش فیلم سوپر می دید و دستش توی سوتینش بود و تا آقای دکتر رو دید هول کرد. نیما توی همین افکار بود که کیرش بهش فرمان داد بهتره یه زنگ به شیرزاد بزنه و بگه امشب رو بیاد خونش با نیما باشه.
زنگ زد به شیرزاد و گفت که بیاد خونش و در عوض 50 تومن به حقوق این ماهش اضافه می کنه . شیرزاد کسخول هم با کله پاشد با سرعت نور خودشو رسوند خونه نیما.
اما حیف. که یه مشکل بزرگ این وسط بود.نیما ابله انقدر بلند حرف زد با موبایل که ناصر که رفته بود اشغالا رو بذاره دم در همه جریان رو شنیده بود.
ناصر رفت خونه و به پدر مادرش گفت که چون امشب نیما تنهاس میره خونه نیما بخوابه. این واسه همه بهتر بود. چون پدر و مادرش هم می تونستن یه سکس بدون مزاحم و سر خر داشته باشن. اونم سر خری مثل ناصر که توی دستشویی هم ولشون نمی کرد.
ناصر پشت در خونه نیما کمین کرد و تا شیرزاد خواست وارد خونه بشه از پشت چسبید بهش و آروم در گوشش گفت: ببین جنده خانم من همه چیز رو می دونم. می دونم امشب اومدی به نیما کس بدی. پس الان مثل یه دختر خوب با من میای میریم خونه نیما به دوتامون می دی. شیرزاد طبق معمول یه خنده کسخول وار زد و گفت: اوا آقا ناصر شما از کجا فهمیدید. تازه کیر دوتاتون که توی کس من جا نمیشه ( ههه هههه همون خنده های تخمی شیرزاد)

ناصر: جنده خانم کس مغز. دوتایی با هم نمی کنیم تو کست که. یکی یکی می کنیم
شیرزاد: اوا واقعاااااااا؟ هههه هههه نمی دونستم. باشه بریم تو

بچه ها این از قسمت اول داستان طلاق کتی از نیما. نظراتتون رو بگید تا ببینم چطور نوشتم . لطفا بخش هاییش رو که بیشتر خوشتون اومد واسم بگید تا بدونم سبکی که دوست دارید چطوریه . مرسی
     
  
مرد

 
اینم ادامه داستان

ادامه داستان طلاق کتی از نیما ( قسمت دوم )

ناصر همون طوری که از پشت دستش روی کون شیرزاد بازی می کرد و کونشو می مالید وارد خونه نیما اینا شدند. نیما با دیدن ناصر وشیرزاد با هم خیلی تعجب کرد.

نیما: ناصر تو اینجا چکار می کنی؟ دستت رو کون شیرزاد واسه چی گذاشتی؟؟؟؟
ناصر: ههه دکتر قلابی به خیالت تو فقط زرنگی. منم حشرم اومدم امشب یه کس حسابی از این خانم کسخوله بگاییم.
شیرزاد: اوا آقا ناصر مگه قرار نبود منو بکنید؟ پس خانم کسخوله کیه دیگه؟ نکنه یکی دیگه رو هم اوردید؟ من اهل لز نیستما بگید بیاد دوتایی هم دیگه رو بمالیدا گفته باشششششششششم

ناصر: نه کسخول منظورم از خانم کسخوله خودتی نه کس دیگه !
شیرزاد: ههه ههه اوا ببخشید حواسم نبود.

خلاصه نیما و ناصر و شیرزاد سه تایی میشینن روی کاناپه و شیرزاد وسطشون بود و نیما و ناصر دوطرفش روی کاناپه خوابیده بودن. نیما دستاش لای پای شیرزاد بود و ناصر هم داشت با پستوناش ور می رفت.
نیما: اساسا یه خانمی که مثل خانم شیرزاد حشر میشه رو باید به سرعت گایید تا از دهن نیوفتاده.
ناصر: برای اولین بار باهات موافقم کس مغز. اول تو می کنیش یا من بکنم؟
نیما: نه شهوت من خیلی زیاده. می کنمش آماده که شد تو هم بیا بکن.
ناصر: باشه. تو کلا جقی هستی روی هم رفته سه دقیقه هم طول نمیکشه آبت بیاد. زودتر برو بکنش بیا که می خوام امشب این جنده رو بگام.

نیما با سر حرفای ناصر رو تایید می کنه و دست شیرزاد رو می گیره و دوتایی میرن توی اطاق خواب. توی اطاق خواب میشینن روی تخت و شیرزاد همچنان مثل کوسخول ها در و دیوار رو نگاه می کنه.
نیما: خانم شیرزاد لطفا مال من رو در بیار
شیرزاد: اوا آقای دکتر چی رو در بیارم؟؟؟؟؟
نیما: کیرمو خانم شیرزاد . کیییییییرموووووو
شیرزاد: ههه ههههه اوا آقای دکتر شما به این دودول می گید کیر؟؟؟؟؟؟ عجب زمونه ای شده ها
نیما: خیلی خوب. دودولمو در بیار. زود باش
شیرزاد: آقای دکتر من عادت ندارم به دودول بدم. شما برو هر وقت کیر شدی بیا تا بهت بدم.... هههه ههههه هههههه

نیما که هم شدت شهوت و هم عصبانیت امونشو بریده بود افتاد روی شیرزاد و شروع کرد به خوردن لباش و هم زمان کیرشو از روی لباس می مالید به کس شیرزاد. یواش یواش مانتو و تاپ صورتی و و سوتین سفید شیرزاد رو باز کرد و شروع کرد به خوردن سینه هاش. شیرزاد که یواش یواش داشت حال به حال میشد سر نیما رو فشار می داد روی سینه هاش. نیما رفت پایین تر و شروع کرد به خوردن ناف شیرزاد. زبونشو می کرد توی نافشو می لیسید. دکمه شلوار لی آبی شیرزاد رو باز کرد و از چیزی که دید حسابی تعجب کرد. کس شیرزاد اصلا خیس نشده بود.

نیما: خانم شیرزاد شما مشکلی دارید که کستون خیس نشده؟؟؟؟ مگه تحریک نشدید؟

شیرزاد: اوا آقای دکتر حرفایی می زنیدا. آخه با دودول 10 سانتی شما و این قیافه تخمیتون کدوم زنی تحریک میشه که من دومیش باشم؟؟؟ واقعا که

نیما : خانم شیرزاااااااااااااااااااااااااااااااد

شیرزاد: اوا ببخشید نباید حقیقتو می گفتم؟؟؟؟

نیما که حسابی ریده شده بود به حالش خودشم لخت شد و یه تف زد روی کس شیرزاد و فرو کرد توی کسش. طبق معمول دو سه دقیقه تلنبه زد توی کسشو آبش اومد. آبشو که ریخت روی شکم شیرزاد دید شیرزاد داره بلند بلند می خنده

نیما: چیزی شده خانم شیرزاد به چی می خندین؟
شیرزاد: وا آقای دکتر بچه همسایه ما 14 سالشه یه بار به زور منو برد تو پارکینگ خونشون کرد ولی آبش از شما بیشتر بود. بیچاره کتی خانم حق داره جای شما بره به مردای غریبه کس بده.
نیما: چییییییییییییییییییی؟ یعنی چی به مردای غریبه بده؟؟؟؟
شیرزاد: اوا بازم خراب کردم. نباید می گفتم؟؟؟؟ ببخشید

نیما: خیلی خوب فعلا حال ندارم فردا میام تو مطب صحبت می کنیم. و در حالی که داشت از روی شیرزاد بلند میشد صدا زد : ناصر. ناصر بیا اینو بکن آمادس

ناصر که حسابی مشروب خورده بود توی این چند دقیقه و مست مست شده بود لخت مادر زاد پرید توی اطاق و کیر 25 سانتیش رو به رخ نیما و شیرزاد کشید. شیرزاد که قند داشت توی دلش آب می شد گفت: خوب آقا ناصر زودتر می اومدید خسته شدم بسکه این دودول دکتر قرقلکم داد
ناصر که هم مست بود و هم شهوتی نیما رو از اطاق پرت کرد بیرون و افتاد روی شیرزاد. مثل وحشیا شروع کرد به خوردن لب و صورت و سینه و گردن شیرزاد. شیرزاد که حسابی حشری شده بود فقط بالا رو نگاه می کرد و نمی تونست چیزی بگه. شیرزاد و ناصر حالت 69 شدن و شیرزاد کیر کلفت و بزرگ ناصر رو تا ته کرد توی دهنش و ناصر هم داشت کس شیرزاد رو می خورد. شیرزاد شروع کرد به خوردن تخمای ناصر و ناصر هم سوراخ کون شیرزاد رو می لیسید. بعد از یه ربع که حسابی همدیگه رو لیسیدن ناصر پاهای شیرزاد رو گذاشت روی شونش با فشار کیرشو کرد توی کس شیرزاد. شیرزاد یه اخ بلند گفت و حسابی داشت لذت می برد. نیما که از پشت در داشت این صحنه ها رو میدید و حسابی ریده شده بود به حالش که چرا نمی تونه مثل بقیه مردا یه سکس داغ داشته باش داشت اینطوری به خودش دلداری می داد که : اساسا انسان ها دارای یک سری خصوصیاتی هستند که بقیه ندارن. مثلا ناصر کیر کلفت و هیکل قوی داره ولی من عوضی چیزایی دارم که ناصر نداره . مثلا ... ام اومم . مثلا ... ( هرچی فکر می کنه چیزی پیدا نمی کنه که از ناصر و بقیه مردا سر تر باشه) مثلا یه چشم وزغی دارم که ناصر نداره . و هم چنان مشغول جق زدنش بود.

ناصر بعد از اینکه ده دقیقه خوب شیرزاد رو از کس کرد و شیرزاد هم توی این مدت دوبار ارضا شد هوس کون زد به سرشو و به شیرزاد گفت که قنبل کنه.
شیرزاد : اوا آقا ناصر قنبل دیگه چیه؟
ناصر: مادر جنده یعنی چار دست و پا شو. اون ننه جندت چی یادت داده پس؟
شیرزاد: آهان فهمیدم

شیرزاد قنبل کرد و پشت کرد به ناصر جوری که کونش لبه تخت بود. ناصر هم رحم نکرد و یه ضرب همه ی کیرشو فرو کرد. شیرزاد یکی از اون جیغ های معروفش رو زد که نیما که پشت در بود و داشت جق می زد یه دفعه شکه شد. ولی ناصر عین خیالشم نبود و داشت با سرعت تلنبه می زد توی کون شیرزاد.بعد از چند دقیقه که حسابی کون شیرزاد رو گشاد کرد حس کرد داره آبش میاد. شیرزاد سریع چرخید و کیر ناصر رو کرد توی دهنش و هم زمان تخمای ناصر رو هم می مالید و می خندید تا اینکه آب ناصر با شدت پاشید توی صورت و روی دهن شیرزاد.نیما هم با دیدن این صحنه آبش اومد. ناصر هم زمان که داشت بلند می شد با دستش تمام آب کیرشو جمع کرد روی لبای شیرزاد و شیرزاد هم همشو خورد ...

ادامه دارد...
     
  
مرد

 
طلاق کتی از نیما قسمت آخر

اون شب شیرزاد و ناصر و نیما تا صبح با هم دیگه ور می رفتن. صبح که شد ناصر بلند شد و دید که نیما داره با عجله خودشو آماده می کنه که بره بیرون. علت رو ازش پرسید که نیما گفت: کتی زنگ زد و گفت که امروز وقت دادگاه دارن و باید برن که از هم جدا بشن.
شیرزاد هم که دیشب توی دریای آب منی شنا کرده بود حسابی خسته شده بود و هنوز خواب بود و هر چند دقیقه یه بار دستشو که اثرات آب منی روش بود رو می برد نزدیک صورتشو یکی از اون خنده های تخمیش رو می کرد توی خواب.

نیما با عجله از در خارج شد و رفت سمت ماشین تخمیش و سوار شد ولی هرچی استارت زد دید روشن نمیشه. چاره ای نبود. باید یکی پیدا میشد که ماشین رو هل بده.
در همین لحظه یه نفر داشت از کوچه رد میشد که اتفاقا خیلی هم هیکلی بود و معلوم بود که ورزشکار هست. نیما که فکر می کرد این یارو میاد و الان ماشینش رو هل می ده حسابی قند تو دلش آب شد و خیلی با کلاس رفت جلو و گفت:
نیما: سلام آقا. من دکتر نیما افشار هستم .
یارو: خوب به کیرم ! چکار کنم؟
نیما: ا اا ببخشید انگار متوجه نشدید. بنده توی رادیو برنامه دارم و تقریبا همه منو میشناسن
یارو: من رادیو رو نمی دونم ولی ننتو زیاد توی فیلم سوپرا دیدم. انصافا با اینکه پیره کون خوبی داره
نیما: البته کون مادر بنده قابل شما رو نداره ولی بهتر نیست این حرفا رو بذاریم برای یه وقت بعد؟ من الان به کمک شما نیاز دارم
یارو: کمک ؟ واسه چی؟ زنت کیر لازمه نمی تونی از پسش بر بیای کمک می خوای؟
نیما: نه خیر آقا . ماشینم خراب شده باید یکم هل بدید تا روشن بشه.
یارو ( در حالی که با یه انگشت نیما رو هل می ده به عقب): برو بابا خوار کسده. من کیرمم تو کس ننت هل نمیدم حالا بیام ماشینت رو هل بدم؟

در این حال نیما که حسابی کیر شده بود با یه لبخند تخمی گفت: خوب حداقل لطف کن شما بشین پشت فرمون من هل می دم.
و یارو هم به شرطی که نیما بهش 50 هزار پول بده قبول کرد.

نیما در حالی که به شدت عرق کرده و نمی تونست ماشین رو هل بده داشت با خودش می گفت: اساسا اراده آدم بر هر چیزی غلبه می کنه. من باید چنتا نفس آروم بکشم و یک دفعه ماشین رو هل بدم و در اینصورت صدای اراده خودم رو میشنوم.

نیما اینا رو گفت و چنتا نفس عمیق کشید و 1 2 3 . بله. اون صدا شنید . اما نه صدای ارادشو بلکه صدای جر خوردن خشتک شلوارشو که بر اثر فشار زیاد پاره شده بود و شرت مامان دوز دکتر نیما از پس پرده عیان شد. اینجا بود که یاد شعر معروف افتاد:

کون نیما از پرده عیان شد دیگر چه بگویم که همان شد !

نیما با اینکه خشتکش از فرق کونش تا زیر تخمای کوچیکش جر خورده بود اما راهی نداشت باید با همون خشتک پاره می رفت دادگاه وگرنه رای دادگاه بر خلافش صادر میشد. خلاصه به هر بدبختی که بود یه ماشین کرایه کرد و تا دم در دادگاه رفت. به سرعت وارد دادگاه شد در حالی که کیفش رو گرفته بود پشتش تا کونش معلوم نشه. توی راه رو های دادگاه بود که کتی رو دید که داره با یه سرباز وظیفه کچل لاس می زنه و تمام حواسش جمع کیر خایه سرباز هست که از عشق کون و پستون بزرگ کتی حسابی از زیر لباس شق شده. نیما که با دیدن این صحنه حسابی به غیرتش بر خورده بود با خودش گفت: امروز هر جور شده باید این جنده رو طلاق بدم. بله راهش اینه

خلاصه وارد دادگاه شدن و آقای قاضی که اون هم از دیدن لباس تنگ و مانتو تنگ و کوتاه و شلوار لی استرچ کتی حسابی حشری شده بود با کوبیدن چکشش روی میز خواست اعلام کنه که دادگاه رسمی هست اما از اونجایی که حسابی حشری شده بود به جای اینکه چکش رو روی میز بکوبه کوبید روی دستش و تا مغز استخونش تیر کشید.
کتی: آقای قاضی ! من می خوام از این آقا جدا بشم. دلایل خاص خودم رو هم دارم که اجازه می خوام براتون بگم
قاضی که کلا اصلا تو باغ دادگاه و اینا نبود گفت: نه خیر خانم نیاز به گفتن دلایل نداره. من رسما همین الان طلاق شما رو از این آقا اعلام می کنم و شما می تونید با هرکسی که دوست دارید ازدواج موقت یا دائم کنید و در این مورد خاص قانون عده هم از روی شما برداشته شده شما همین الان می تونید با یک آقای مناسب ( در حالی که انگشت اشاره رو به طرف خودش گرفته) عقد کنید. .... ختم دادگاه.
نیما در حالی که یه چشمم به اطرافش بود تا کسی متوجه خشتک پارش نشه و یه چشمشم به کیر اطرافیان که هر لحظه شق تر میشد گفت: خوب آقای قاضی این انصاف نیست. من نمی خوام این رو طلاق بدم . یعنی چی آخه. آقای قاضی .
قاضی در حالی که داشت از درب دادگاه خارج میشد گفت: به تخمم. لیاقت این هورالعین رو نداری اخوی.

کتی که انگار یه کیر 70 سانتی فابریک اصل بهش کادو داده بودن توی کون بزرگش حسابی عروسی شده بود و با خوشحالی رفت جلو شماره تلفنش رو به قاضی داد و سوار اولین ماشین عبوری که یه سانتافه بود شد و رفت.

این طلاق شروع یه زندگی دوباره برای کتی بود. زندگی که سرشار از سکس آزاد واسه اون بود و از بند کیر 10 سانتی نیما هم خلاص شده بود...
     
  
مرد

 
آشنایی نیما با نازنین ( قسمت اول )

بعد از طلاق دادن کتی نیما حسابی تنها شده بود. یعنی تنها بود چون کتی اصلا اونو آدم حساب نمی کرد. نیما در کل آدم بدبختی بود که تنها همدمش دوتا تخماش بودن که اونها هم انقدر کوچیک بودن که اصلا به چشم نمی اومدن. نیما در حقیقت هیچ همدمی نداشت.
تنها سر گرمیش شده بود لاس زدن با شیرزاد دید زدن مریض هاش. روزها واسه نیما به کندی می گذشت و اون هرچی سعی می کرد یه زن واسه خودش پیدا کنه موفق نمیشد. حتی شیرزاد هم که هر روز زیر کیرش بود حاضر نبود به طور رسمی باهاش ازدواج کنه.
نیما واسه پیدا کردن زن به هر ترفند و شیوه ای متوسل شد اما موفق نشد. تا اینکه یک روز ...

نازنین همون طوری که قبلا براتون گفتم سالها توی خارج بازیگر فیلمها سکسی بود و بعد از یه مدتی به دلیل افسردگی شدید که گرفته بود تصمیم گرفت به ایران برگرده و ایران هم که اومد به توصیه یکی از دوستای خانوادگیش رفت پیش کتی که یه روانپزشک بود.
نازنین اصولا آدمی بود که چون خودش یکم کسخول می زنه از آدمای کسخول خیلی خوشش می اومد. وقتی برای اولین بار نیما رو توی آسانسور ساختمان پزشکان دید با خودش فکر کرد می تونه مرد خیلی جالبی باشه. آخه نازنین توی فیلمای سکسی که بازی می کرد اغلب مردای قد بلندی که می کردنش کیرشونم خیلی کلفت و بزرگ بود و اون با خودش فکر کرد که کیر نیما هم خیلی بزرگه. برای همین از همون روز اول داشت آمار نیما رو می گرفت. اون بدون اینکه اطلاعی داشته باشه از اینکه کتی زن سابق نیما بوده از کتی پرسید: کتی جون این آقا قد بلنده هست چشماش شبیه وزقه به نظر مرد خوبی میرسه نه؟
کتی که بدبخت شدن نیما آرزوش بود و می خواست هر طور شده دهن نیما رو بگا بده یه نقشه شیطانی ریخت و شروع کرد به تعریف کردن از نیما تا نازنین از نیما خوشش بیاد و باهاش ازدواج کنه و بدین ترتیب ما بقی عمر کیری نیما هم با یه زن خل و چل و جنده به گا بره.
کتی که می دونست حداکثر سایز کیر نیما 10 سانته با پرو رویی تمام پیش نازنین از کیر کلفت و 30 سانتی نیما حرف می زد که به طور اتفاقی توی دستشویی ساختمان و موقع جق زدن نیما دیده و تمام چیزهایی که حتی نیما توی خواب هم نمی تونست ببینه.
نازنین که از شنیدن این تعریف ها حسابی خودشو خیس کرده بود تصمیم گرفت هرچه زودتر مخ نیما رو بزنه و زنش بشه که هم یه شوهر کسخول داشته باشه و هم بعد چند وقت یه کس حسابی بده و دلی از عزا در بیاره.

خلاصه نازنین به توصیه کتی پیش نیما رفت و باب دوستی و صحبت رو باهاش باز کرد. نیما از همون روز اول توی کف نازنین بود. درسته ! همون روزی که توی اسانسور دیدش حتی نذاشت به خونه برسه و توی ماشین به صورت سر پایی جق زد. نیما خیلی تو کف نازنین بود. بارها توی خیالش کون سفید و نرم و شل نازنین رو تصور کرده بود وباهاش جق زده و حالا از اینکه همین نازنین شده بود مریضش حسابی توی کونش مراسم لهو و لعب بر پا بود.

توی یکی از جلسات مشاوره نیما خان کسخول آبادی خواست به قول خودش سر صحبت رو باز کنه:

ببینید نازنین خانم! اساسا انسان ها توی زندگی در یک برهه های خاص زمانی دچار افسردگی میشن. این افسردگی می تونه دلایل زیادی داشته باشه و ممکنه که ...( و همین طوری داشت به کس شعراتش ادامه می داد)
نازنین که اصلا توجهی به حرف های نیما نداشت و داشت هم زمان با تیکه تیکه کردن دستمال کاغذی به کیر و خایه بزرگ نیما و قدرت سکس اون فکر می کرد و هرزچندگاهی برای اینکه نیما شک نکنه سرشو به نشانه تایید تکون می داد.
نیما بعد از چند دقیقه کس شعر گفتن های بی مورد و اسمون رسیمون دوختن بالاخره به خودش جرات داد و صحبت و درخواست رو اینطوری بیان کرد:
خانم نازنین خانم با توجه به اینکه هم شما شوهر ندارید هم من تنها هستم بهتره که با هم بریم توی یه کافی شاپ تا بتونیم بیشتر صبحت کنیم. نازنین که از شنیدن این حرف یه دفعه تمام کونش شد تالار عروسی با خوشحالی قبول کرد و با هم به کافی شاپ کسرا رفتن.
کسرا که داشت پشت دخل و توی لپ تاپش فیلم سوپر می دید و کافی شاپش هم طبق معمول خالی بود با دیدن نازنین یه لحظه فکر کرد که این یک رویا هست آخه نازنین تنها اومده بود تو کافی شاپ و کسرا همین که خواست خودشو نزدیک سینه های لیمویی نازنین کنه یه دفعه سر و کله دراز نیما پیدا شد. نیما با خوشحالی به کسرا سلام کرد و گفت لطفا برامون دو تا گیلاس شامپاین بیار.

نیما داشت خودشو آماده می کرد و حرفایی که می خواست به نازنین بگه رو توی ذهنش مرور می کرد تا اینکه بعد از اینکه حسابی حرفاشو چند دفعه جوید تصمیم گرفت حقیقتو به نازنین بگه ...

ادامه دارد....
     
  
مرد

 
ازدواج نیما و نازنین

نیما پس از صد شصت جلسه مشاوره بالاخره از نازنین خواستگاری می کنه و نازنین جواب بله رو هم میگه تصمیم میگیرن ازدواج کنند
همه در مراسم عروسی بودند به جز ناصر که زندان بود
عاقد سر می رسد و بعد از چند دقیقه شروع می کند به خواندن خطبه عقد
النکاح السنتی
پدر نیما:عربی بلغور کنی کیره خرم پسرم بهت نمیده چه برسه به پول
عاقد:آخه فارسیش بد آموزی داره
پدر نیما:به تخم چپ ناصر که بد آموزی داره
عاقد:چشم؛دوشیزه نازنین سکسی ساکی آیا به بنده اجازه میدی تو رو به عقد نیما افشار در بیاورم،در بیاورم
دوستهای نازنین:عروس رفته لوتی
عاقد:برای بار دوم نازنین سکسی ساکی دوست دارید از کون بدین و مثل خر عر عر کنید یا از کس بدین و مثل فنچ چه چه کنید
دوست های نارنین:عروس رفته تاپیک ضربدری بزاره
عاقد:بار سوم میگم میدی یا نمیدی
نازنین:با اجازه مادرم که شرایطش سخت بود و مجبور بود فیلم پورن بازی کنه و خالم که به خاطر شغل مادرم اون منو زایید اه اهههه اهههه اههههه اره
عاقد:اگه میکردت دیگه چی میگفتی(خنده حضار)
مادر نیما:کتی آن چنان بله ایی گفت گفت که انگار خود آدم بله گفته
عاقد:نیما افشار دوست داری هرشب کس بکنی یا سی تومن بدی کون جنده بزاری کدوم
نیما:اساسا زن باید طابع مرد باشه و در زمان های حساس
عاقد:کس شعر تلاوت نکن بله یا خیر
نیما:بله
خانم شیرزاد:ایشالله ده تا زن دیگه هم بگیری
هومن:خانم شیرزاد این چه حرفیه می زنی
شیرزاد:مگه چشه دوتا گرفته حتما خوبه دیگه
هومن:خولمب نیما جان شبه خوبی داشته باشی من خانم شیرزاد و میرسونم و خودمم میرم خونه
شیرزاد:من می خوام پیش دکتر ملکی باشم
هومن:دکتر ملکی منم،اگه نمیای سی تومنو بده بدم به یکی دیگه بیاد
شیرزاد:ببخشید یادم رفته بود
همه راهی خانه میشوند و نیما و کتی میماند خانه سریع مشغول دراوردن لباس های همدیگه میشوند و تا نازنین شرت نیما را پایین میکشد با کیری ده سانتی مواجه میشود و میگو ید:اه خوابش انقده بلند شه چی میشه
نیما:از این بلند تر نمیشه
نازنین:این بیداره؛یعنی تو ده سانت کیر داشتی و اومدی منو گرفتی؛من اگه کیره ده سانتی می خواستم که بچه همسایمون و میاوردم
نیما:کتی ببخشید نازنین حالا امشب راه بیا تا فردا برم دارو بلند کردن کیر رو بگیرم
خلاصه نیما و کتی رو تخت مشغول حا کردن میشن که یهو در باز میشود و ننه نیما وارد میشود:وا وا واه این چه بدنیه کتی استیل شکیرا رو داشت تو کسمخ ردش کردی،وای کسش و ببین کتی کسش اینهو آنجلینا جولی بود این مثل ثریا قاسمی می مونه کونشو چقدر سفته کتی مثل جنیفر بود فرید فرید بیا،فرید وارد میشود و نیما و نازنین با چشمای گرد شده داشتند تماشا میکردم
پدر نیما:به به نیما عجب استیلی داره زنت کتی که از ننتم بدتر بود
مادر نیما:بابا این نازنین خیلی کسه یه ایراد ازش بگیر
فرید سریع لخت میشود و میگوید:بزار ببینم کسش چطورس و تا ته فرو میکنه تو کس کتی
نیما:پدر من چیکار می کنی شما نمی تونی کنترل کنی خودتو هم باسه ما داداش میاری هم بچه ها
پدرنیما:خیلی خوب ندید پدید،اصلا از کون می کنم
نازنین:نیما تو هم از کس بکن قرینه میشم
نیما هم تو کس نازنین می کنه
مادر نیما:فرید ولش کن بیا خونه خودم بهت حال میدم
پدر نیما:تو اون سری به مش رجب حال دادی من چیزی گفتم
مادر نیما عصابنی شده و به خونه میرود
پدر نیما هم مشغول میک زدن پستون های نازنین شدو نیما هنوز تو کس نازنین بود که سری کیرشو در اورد و آبشو ریخت رو باباش
باباشم یه چک تو گوش نیما زد
خلاصه صبح شد و نیما از رو زمین داشت بلند شد. و باباش گفت هیس نازنین خواب
نیما:پدر من شاما هنوز ول نکردی زن مارو،دیگه آیپد که نیس شب اول انقدر حرس میزنی
پدر نیما:اخه خیلی کسس هرچقدر می کنم خسته نمیشم،تو خیالت رحت قبل از اینکه بیای میرم
نیما:بابا یه وقت ابتو نریزیها
پدر نیما:خیالت رحت با کاندوم گذاشتم درش
خلاصه نیما وارد ساختمان می شود و همه به او خوش آمد میگویند و حسابی باهش مهربون بودند و به تعریف و تمجید می پرداختند
نیما وارد اتاقش شد دید که هومن با کیر سیخ شده نشسته
نیما:هومن چرا سیخ کردی
هومن:به خاطره زنت از دیشب تاحالا بیست و نو بار جلق زدم،راستی خوب کسی بود؟
نیما:اره صد برابر کتی بود اونقدر که بابام هنوز داره جرش میده
کونشو بگو مثل ژله می مونه
پستنواشم که اندازه هندونس
چه بدنی
هومن بلند میشود
نیما:چرا وایستادی
هومن:با این حرف هایی که تو زدی فکر کنم امروز باید مریضامو کنسل کنم و فقط جلق بزنم
خلاصه عصر میشود نیما در حال خارج شدن بود که دید ماشینش تمیزه تمیز بود
فیروز سر رسید و گفت:بفرما اینم ماشینت از صبح دارم میشورمش
نیما:دستت درد نکنه.جبران میکنم
فیروز:یعنی می خوای منو امشب خونت دعوت کنی باش میام
نیما:نه فقط تشکر کردم
فیروز:بی معرفت نمی خوای دعوت کنی مگه من تو رو یه بار خونه دعوتت نکردم رفتم شصت هزار تومن پول جنده دادم
نیما:خیلی خوب تو بیا خونه
فیروز:من نه ما،قراره کل ساختمون امشب خونه شما باشه به زنتم بگو تریپ رسمی بزنه عینهو دهاتیا پا نشه به دامن بلند و مانتو باشه ها هومن یه تاپ بایه شرت مایو بستشه
نیما:چشم
امیدوارم راضی بوده باشین
     
  
مرد

 
     
  
مرد

 
     
  
صفحه  صفحه 1 از 2:  1  2  پسین » 
شوخی و سرگرمی سکسی

طنز سکسی ساختمان پزشکان

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA