ارسالها: 68
#91
Posted: 11 Jul 2013 14:20
مرسی از بیان خاطرات شخصیت.. 
به نکته ای اشاره کردی که بعضی جاها ازش بعنوان عامل همجنسگرایی یاد میکنن.. مشکلات خانوادگی.. حالا ببخشید منظور خاصی ندارم ولی میگن کسایی که پدرشون از لحاظ عاطفی قادر به ساپورت بچه اشون نبودن یا مثلا کسایی که پدری بالای سرشون بوده که بداخلاق بوده و هیج بند عاطفی خاصی بین پسر و پدر وجود نداشته هم یکی از عواملی بوده که باعث همجنسگرایی میشه.. البته من زیاد با این موافق نیستم ولی بیشتر با این موافقم که عدم ابراز محبت و علاقه والدین به پسر و درک نکردن بعضی نیازهای روانی افراد ممکنه باعث ایجاد اختلالاتی در فرد بشه و منجر به بروز بعضی درشت خویی ها و اختلالات جنسی مثله انحراف فرد از گرایش اصلیش و دوری جستن از برخی ملایمتها(مثه دختر) و تمایل به یک جنس درشت خوی مثه پسر بشه.. من خودم فکرنکنم هیچ وخ بتونم با یه جنس ظریف مثله دختر ارضا بشم یا به اون اندازه که با یه جنس مردگونه اغنا میشم..
gayman1122: ممنوع بودن روابط بین دختر و پسر در شهر های کوچک و جوامع مذهبی میتونه این گرایش رو ایجاد و تقویت کنه ... من خودم به شدت مذهبی هساتم . اوایل فک میکردم خب اگه با یه پسر دوست بشم . گناه نداره اما با دختر دوست بشم گناه داره ... الان میدونم هر دوگناه داره هر دو سکس اما باز هم تو ذهنم یه ترسی از رابطه با دختر دارم
منم قبلنا خیلی اینجوری بودم.. اصن همی الانشم فکر میکنم اونایی که با دختر سکس میکنن خیلی پست و ببخشید کسکشن.. آخه گناه داره !! 
خخخخ حتی گناه لمس دختر هم برام آزاردهنده بود و فکرمیکردم خیلی عوضی بازیه و ده برابر ازاین میترسیدم که یه موقع اینقد پست بشم که چنین کاری بکنم و یه رسوایی پیش بیاد که همه بفهمن.. دیگه دنیا رو سرم خراب میشد و همه ممکن بود به چشم یک آدم پست فطرت نیگا کنن.. ولی نسبت به پسر اصن چنین حسی نداشتم و برعکس شدیدا تمایل داشتم و هیچ حس گناهی هم نمیکردم. در حالی که به شدت مذهبی بودم یه دورانی..
آره مذهب و برخی قیود هم تاثیرگذاره.. مرسی.. 
:::::: >>>>> چترها را باید بست <<<<< ::::::
::::: <<<<<< زیر باران باید رفت >>>>>> :::::
ارسالها: 63
#92
Posted: 11 Jul 2013 15:29
IDin: کسایی که پدرشون از لحاظ عاطفی قادر به ساپورت بچه اشون نبودن یا مثلا کسایی که پدری بالای سرشون بوده که بداخلاق بوده و هیج بند عاطفی خاصی بین پسر و پدر وجود نداشته هم یکی از عواملی بوده که باعث همجنسگرایی میشه
IDin: که عدم ابراز محبت و علاقه والدین به پسر و درک نکردن بعضی نیازهای روانی افراد ممکنه باعث ایجاد اختلالاتی در فرد بشه
بله این رو یادم رفت بگم ، مثل اینکه فراگیره ... پدرم مرد زحمت کشیه اما از بچگی تا الآن یادم نمیاد رابطه عاطفی داشته باشیم و یا به من محبت کرده باشه
یادمه تو همون زمانی که من خیلی تنها بودم و بیرون از خونه نمیرفتم من و مادرم تنها بودیم و وقتی که پدرم میومد یه موتور گازی داشت ، بر میداشت میرفت بیرون خرید و... هرچی اصرار میکردم منو ببره نمیبرد ، یه جورایی از وجود من خجالت میکشید انگار... خجالت میکشید بگه این پسرمه .. تا الان .. اکثر خانواده ها پدر رو پسر بزرگش حساب بز میکنه و معاون خودش قرار میده اما پدرم الان که به این سن رسیدم حتی اشینشو در اختیار من قرار نمیده و مثل غریبه با من برخورد میکنه
IDin: دوری جستن از برخی ملایمتها(مثه دختر) و تمایل به یک جنس درشت خوی مثه پسر بشه.. من خودم فکرنکنم هیچ وخ بتونم با یه جنس ظریف مثله دختر ارضا بشم یا به اون اندازه که با یه جنس مردگونه اغنا میشم..
البته آیدین این رو من بگم که هیچ وقت از ظاهر مرد و خشن بودن و درشت خویی خوشم نیومده بلکه دنبال یه پسر میگردم که بیبی فیس باشه و منو دوست داشته باشه و مثل دخترا مهربون و احساسی باشه ... IDin: منم قبلنا خیلی اینجوری بودم.. اصن همی الانشم فکر میکنم اونایی که با دختر سکس میکنن خیلی پست و ببخشید کسکشن.. آخه گناه داره !! خخخخ حتی گناه لمس دختر هم برام آزاردهنده بود و فکرمیکردم خیلی عوضی بازیه و ده برابر ازاین میترسیدم که یه موقع اینقد پست بشم که چنین کاری بکنم و یه رسوایی پیش بیاد که همه بفهمن.. دیگه دنیا رو سرم خراب میشد و همه ممکن بود به چشم یک آدم پست فطرت نیگا کنن.. ولی نسبت به پسر اصن چنین حسی نداشتم و برعکس شدیدا تمایل داشتم و هیچ حس گناهی هم نمیکردم.
آره حست رو درک میکنم
من الانشم مذهبیم اما یه مذهبی ناخلف....
از همه این فکر ها احساس گناه میکنم
لمس دختر و رابطه با دختر هنوزم برام قابل هضم نیست
دوستان دیگه اگه اینجوری هستن بیان بگن
شاید داریم به نقاط مشترک میرسیم
روحشان به اندازه اندوهت شاد باد
از دردهای کوچک است که آدم می‌نالد، وقتی ضربه سهمگین باشد، لال می‌شود آدم.
خدا کند که نه...!!! نفرین نمی کنم که مباد
به او که عاشق او بودم زیان برسد
خدا کند که فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط
ارسالها: 87
#93
Posted: 11 Jul 2013 23:20
این چیزای که میگید بنظر من دوتاش هست.هم محیطی هم ژنتیکیه.یه پسری که توی سن خیلی کم پدرشو از دست داده با مادرش زندگی میکنه بچه اخر هست و خیلی هم خوشگل باشه و اونایی که توی اون محیط هستن با اون پسر رابطه درست میشه بینشون و لذت این سکس و میلش به اینکه با همجنسش باشه همیشه میشه دلیل محیطیش. ولی از کلاس چهارم ابتدایی وقتی یه پسر رو میبینه خیلی تمایل داره با اون پسر باشه.توی فیلما پسرای سن خودش یا بزرگتر ولی خوشگل براش خیلی هیجان داشت این دلیلش چیه؟ ژنتیکیشه این. با اینکه همیشه فکر میکنم دارم گناه میکنم ولی نمیشه از دست این حالت دور بشم.شاید بخاطر این اعتقادات نبود روابط خیلی بیشتر میشدن .
پسرای هم هستن که با مادر یا با خواهراشون زندگی میکنن یعنی دورشون دخترا بیشتره تا پسرا و مردا به همجنس خودشون بیشتر تمایل دارن .اینو در باره یکی دیگه گفتم.
gayman1122: از همه این فکر ها احساس گناه میکنم لمس دختر و رابطه با دختر هنوزم برام قابل هضم نیستدوستان دیگه اگه اینجوری هستن بیان بگن شاید داریم به نقاط مشترک میرسیم
خدایا گناهان منو تو ببخش
همه آدمها گناه کردند
خدایا گناه همه را ببخش
ارسالها: 68
#95
Posted: 13 Jul 2013 00:07
jupiter12
email
گرچه منکر حرفتون نیستم ولی بایستی جبر اجتماع بخصوص اجتماع های بسته مانند ایران که توشون همجنسگرایی ممنوعه رو هم باید درنظر گرفت..
من خودم به شخصه وقتی به آیندم نگاه میکنم میبینم که به هیچ وجه نمیتونم همچنان اینطوری مخفیانه و زیرپوستی زندگی کنم.. خیلیامون هم شاید به این مسیله فکر کرده باشیم که یه روزی صورت مسیله رو به کلی پاکش کنیم (با همه خوبیها و بدیهاش و فقط هم بخاطر جبر روزگار).
:::::: >>>>> چترها را باید بست <<<<< ::::::
::::: <<<<<< زیر باران باید رفت >>>>>> :::::
ارسالها: 68
#97
Posted: 13 Jul 2013 12:28
دقیقا همینطوریه که میگی ایمیل خان !! دخترا بیشتر حسودن و حسادتشون هم اکثرا به دخترهای دیگه اس.. مثلا به خوشگلیشون یا اینکه بقیه توی دید باشن و اونا نباشن.. و از اینکه شوهرشون با یه زن باشه به شدت حساستر و حسودترن تا یک مرد.. یه بار توی فیسبوک تو یه صفحه ای عکس دوتا مرد توی رختخواب گذاشته بود گفته بودن خانما نظرتون چیه..؟ اگه روزی شوهرتونو در این وعض ببینید؟ منم زیرپوستی هی چک میکردم اکثرا اصلا خندشون میومد و خیالشون راحت بود و میگفتن خدا رو شکر که با یه زن همبستر نشده.. میگفتن شوهر اینجوری خاین نیست.. مریضه !! و کلا زیاد انگار بهشون برنخورده بود !!! خخخخ
کاش ماهم یه دختر خوشگل اوپن مایند اینجوری گیرمون میومد.. حلوا حلواش میکردم میزاشتمش تو سرم !! 
من اصن آرامش ندارم اینطوری..! 
:::::: >>>>> چترها را باید بست <<<<< ::::::
::::: <<<<<< زیر باران باید رفت >>>>>> :::::
ارسالها: 63
#98
Posted: 24 Jul 2013 04:19
arnold_rr: یه چیزی رو تازه فهمیدم.حالا میگمش. میدونید شما چرا همجنسبازی برای اونای که انجامش دادن بعضی وقتا خیلی باحاله ولی بعضی وقتا نیست؟ به روحیه ادماس که خوشحال باشن اصلا همینطوری شهوتشون میزنه بالا هرچی سکس میکنن بزم کمشونه.ولی وقتایی که یکی مزاحممون میشه یا اذیتمون میکنن اصلا دوست نداریم این چیزا رو . بعضیا هستن میخوان بکنن دیگه. بهشون میگیم نه دیگه همش اذیت میکنن. اینطور وقتاس که هم دوست ندارم سکس بکنهم از کارا قبلیمم ناراحتم.ولی وقای که خوشحالم کسی مزاحمم نیست شانس کیه که بار اول تماس بگیره . شاید زود بگم باشه.امروز اینو فهمیدم. قبلش نمیدوستم چرا اینطور میشدم ولی فهمیدم دیگه. پس یه راه واسه سکس نکردن اینه که ناراحت باشیم.اگه دوست داریم سکس باشه پس یعنی خیلی خوشحالیم.
تا حدی حرفت درسته
شادی و غم رو میل جنسی تاثیر میذاره و حتی میل جنسی هم رو شادی و غم تاثیر داره .. اگه میل جنسی تخلیه نشه ممکنه افسرده یا بد اخلاق بشیم
اما اکه میخوایم بذاریم کنار راهش این نیست ناراحت باشیم ... چون من هم ناراحتم و هم میل جنسی دارم .. این حرف ایمیل رو هم قرول نداذم که هرجقدر میخوایم سکس کنیم و حرف کسی کار نداشته باشیم...
روحشان به اندازه اندوهت شاد باد
از دردهای کوچک است که آدم می‌نالد، وقتی ضربه سهمگین باشد، لال می‌شود آدم.
خدا کند که نه...!!! نفرین نمی کنم که مباد
به او که عاشق او بودم زیان برسد
خدا کند که فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط
ارسالها: 87
#99
Posted: 25 Jul 2013 00:49
gayman1122: تا حدی حرفت درسته شادی و غم رو میل جنسی تاثیر میذاره و حتی میل جنسی هم رو شادی و غم تاثیر داره .. اگه میل جنسی تخلیه نشه ممکنه افسرده یا بد اخلاق بشیم
خیلی درسته چون برا خودم پیش اومد دیگه.ولی یه چیزی هست اخه. اینو نپرسیدمش ولی خب برام تعریف میکنن دیگه. میگن توی سن بالاها خیلی پیش میاد کسی ناراحته عصبانیه همیشه هم شهوت نداره .درسته دیگه؟ ولی توی سن کمترا اینطوری نیست کسی همیشه خوشحاله ادم.وقتای خوشحاله خب سکس هم راحت میتونه بکنه.ولی یه سنی هست همین بیست سال و اینها که اگه کسی اذیت نکنه هم شاید بعضی وقتا ناراحت باشیم مثل بزرگترا.منکه مثلا بیست و هشت سالم نبوده بدونم چطوریه ولی یکی این سن باشه میدونه بیست ساله ها چطورن . همش خوشحالیم و سکسمونم زیاده دیگه.با ناراحتی کمش میشه کرد
حالا راهع دیگش چیه بشه کمش کرد ولی ناراحت نباشیم؟ کسی میدونه اینو؟
خدایا گناهان منو تو ببخش
همه آدمها گناه کردند
خدایا گناه همه را ببخش
صفحه 10 از 24