ارسالها: 52
#31
Posted: 5 Aug 2012 00:14
یه دلیل همجنسگرایی اینه که کسی بخواد یه دخترو بکنه خیلی باید کارا بکنه ولی بخواد کون پسریو بکنن سنشون کمه زود گول میخورن و کسی هم چیزیش نمیشه.شاید دخترا بترسن از جلو براشون چیزی پیش بیاد ولی یه پسری رو کونشو کسی بکنه چیزی نمیشه و فقط نباید کسی بفهمه.اقا پسرای خوشگل نذارید راحت بکننتون. کون خوشگل حیفه یه گنجه نباید گذاشت هرکسی بکنه توش.اصلا پسری که خوشگله نباید بذاره ازش سو استفاده کنن.
khoda negahdar baraye hamishe
ارسالها: 285
#33
Posted: 7 Aug 2012 20:13
همجنس گرایی(مقالات وگزارشات )
اصولا 96% مردان و 97% زنان عمدتا یا منحصرا تجارب و تمایل جنسی به جنس مخالف را دارند( که شامل افکار عاشقانه و احساساتشان به علت فردی از جنس مخالف است). ولی 10 در 1000 مردان و 2 در 1000 زنان عمدتا یا منحصرا تجارب یا تمایل به هم جنس دارند. که شامل افکر عاشقانه و احساسات به فردی ار همان جنس است.
اما 6% مردان و 3% زنان نیز تجارب به جنس خودشان را دارند. تجارب منحصرا همجنس باز, در افرادی که که فقط به یک جنس تمایل دارند( عمدتا مردان) یا در افرادی که در پانسیون زندگی میکنند یا کلاس پایین اجتمایی دارند شایعتر است. در جوامع غربی 66% افراد ممعتقدند که همجنس بازی اشتباه است.
اصولا این تمایلات در هنگام بلوغ بیشتر است. نکته جلب توجه به نقل ازروانپزشکان که وظیفه سلامت روان مردم به عهده آنان است اینکه این افراددچار مشکلات روانی نیستند بلکه عاملی که باعث مراجعه اینها به روانپزشک میشود مشکلات جنسی و احساسی هست.هم جنس بازي و دلايل آن
سلام
به نظر من همجنس بازي تو ايران بيشتر از جاههاي ديگه شايعه.و دو دليل مهم داره
1 اينكه ....اين يه مشكل فرهنگيه چونبايد به بچه ها آموزش صحيح داده بشه تا دنبال اين موضوع نرن.
2 اينكه....تو كشور ما ارتباط پسر و دختر خيلي محدوده و البته پسرها آزادترنو راحتتر ميتونن اين كارو انجام بدن.
به هر صورت من با اين موضوع شديدامخالفم چون در رابطه ي دو جنس تداخلايجاد ميكنه. و اصول خلقت رو نغض ميكنه آيا ايدز در افراد همجنس گرا شايع تر است؟
صرف همجنسگرا بودن و يا داشتن رابطه جنسی با فرد همجنس شانس ابتلا به ايدز را بالاتر نميبرد. اما نوع رابطه جنسی ميتواند در انتقال ويروس اچ آی وی (ويروس بيماری ايدز) موثر باشد.
رابطه جنسی از راه مقعد (چه بين دو مرد و يا بين يک زن و يک مرد) که بدون استفاده مناسب ازکاندوم انجام شود جزو رفتارهای پرخطر جنسی است که ميتواند باعث بيماريهای مقاربتی و ايدز بشود.
در اينگونه ارتباط خراش و پارگی در مخاط راست روده شايع است و ريختن ترشحات حاوی ويروس اچ آی وی در راستروده ميتواند باعث انتقال ويروس از فردمبتلا به فرد ديگر شود. چون اين ويروس ميتواند از ديواره های راست رودهجذب شده و وارد جريان خون فرد بشود. همجنس گرایی واقعیتی تلخ امّا حاضر در جامعه
همجنس گرایی مسئله ای است کهن که همواره در طول تاریخ مورد بررسی و کنکاش قرار گرفته و امروز ه هم در اکثر کشورهای غربی بیش از هر زمان دیگری بدلیل پذیرش جامعه در قبال این موضوع پیروان آن آزادانه به بحث و تبادل نظر می پردازند. اما براستی همجنس گرایی چیست؟
●جمعیت و آمار همجنس گرایان
در حال حاضر دو درصد از جمعیت مردان دنیا و و چهار درصد از جمعیت زنان دنیا راهمجنس گرایان تشکیل میدهند. اگر چه همجنس گرایان در بسیار از کشورهای غربی بعنوان یک نهادی اجتماعی در جامعه شناخته شده اند و افکار و عقاید خود را با دیگران در میان میگذارند، اما در برابر اینان هنوز ۸۳ کشور دنیا که در میان ایشان ۲۶ کشور مسلمان هستند این موضوع را غیر قابل قبول دانسته و آنرا محکوم میکنند. بگفته اسقف "مایکل دوو" همجنس گرایی موضوعی است که مردم در برابرآن بطور کلی به چهار شکل مختلف از خود عکس العمل نشان میدهند.
●همجنس گرایی و نحوه نگرش مردم نسبت به آن
▪دیدگاه اول، این گروه از مردم افرادی روسپی (فاحشه) میباشند.
بکلامی دیگر این گونه افراد با عمل خود در برابر خدا طغیان کرده و دست به گناهانی قبیح می زنند که شایسته مجازات اند
▪دیگاه دوم، در این رابطه میگوید که باید با این افراد همانند یک بیمار برخورد نمود. بعبارت دیگر این افراد در رده بیمارانی میباشند همانند معتادین به الکل.
▪دیگاه سوم، اعلام میکند این موضوع یک مسئله ژنتیکی می باشد که بصورت تصادفی در خلقت رخ داده است و میبایست برای درمان آن با شفقت میبایست برخورد نمود
▪دیگاه چهارم، در همین زمینه بر این باورند که این مسئله تنوعی است در خلقت همانند افراد چپ دست در برابر افراد راست دست و این موضوعی است که باید آنرا پذیرفت و برای آن خوشحال بود
خوشبختانه و یا متاسفانه همجنس گراییان جزیی از جامعه هستند که نمی توان وجود آنها را منکر شد. این موضوع نتنها مختص کشورهای غربی بلکه جوامع شرقی و حتی خاورمیانه را نیز در بر میگیرد اگر چه این موضوع دراین کشورها قابل مطرح کردن و گفتگو نمی باشد. هدف ما دراین بررسی روشن کردن بخشی از این مسئله است که عده بسیاری از مردم حتی مذهبیون با آن مشکل دارند. امید ما این است که این مقاله بتواند بصورتی بیطرف راهنما و رهگشا آن دسته از افرادی گردد که در خود جنگ و کشمش درونی دارند و نمیتوانند آنرا بافرد دیگری درمیان بگذارند
امّا براستی با این موضوع چگونه باید برخورد نمود. آیا بدلیل قدمت و وجود این افراد در تاریخ باید ایشان را پذیرفت و یا باید ایشان را محکوم و طرد نمود چون مخالف ایدئولوژی و مذاهب بسیار است .
کشور انگلستان یکی از کشورهای است که این دسته از افراد را بعنوان یکنهاد اجتماعی پذیرفته که نتنها دارای حقوق وامتیازاتی مساوی در برابر سائرشهروندان میباشند بلکه حتی در کابینه دولت هم میتوانند نماینده داشته باشند.
اگر چه این موضوع سالها قبل دارای مجازات و حبس زندان میبود ولی امروزه در بسیاری از کشورهای غربی یک شکل طبیعی زندگی محسوب میشود کهبر حسب آن افراد میتوانند روابط اجتماعی و جنسی خود را با هم جنس خود یا جنس مخالف انتخاب نمایند. همجنس گرایی موضوعی است که تا سال ۱۹۶۷ در انگلستان دارای مجازات زندان می بود ولی پس از آن در سال ۱۹۸۸ این قانون تغییر کرد و رفته رفته بخشی از زندگی اجتماعی گردید تا جائیکه سن مجاز برای این عمل به ۱۸ سال تقلیل یافت. اخیرا طرفداران این گروه فشارهایی را بر دولت و کارگزاران وارد ساخته اند تا بتوانند سن مجاز برای این عمل را تقلیل نموده و به ۱۶ سالبرسانند که سن بلوغ برای نوجوانان میباشد. اما چرا؟
بعض از مدافعین همجنس گرایی در دفاع از موقعیت خود این مسئله را اینگونه مطرح میکنند که همجنس گرایی امری طبیعی و حق مسلم هر فرد میباشد که چگونه در مورد زندگی شخصی خود تصمیم بگیرد. ایشان اعلام میدارند که این موضوع یک واقعیت در خلقت آنسان وعامل فیزیولوژیکی میباشد، بعبارت دیگر این موضوع هدیه ایاست از جانب خداکه در خلقت ایشان قرار داده شده است.
پس اگر خدا خالق کل کائنات، آنها را این چنین آفریده چرا آنها نباید در زندگی و عملکرد خودآزاد باشند. ناگفته نماندکه عده بسیاری از همجنس گرایان واقعا نمیدانند که مشکل در کجاست و چه کسی مسئول است، خدا بعنوان خالق یا انسان. محققین در این زمینه براین باورند که آزادی عمل، باور شخصی ما در رابطه با این موضوع و تاثیر اجتماع در این رابطه نقش اساسی را بر عهده دارد
بر اساس تحقیقی درهمین زمینه علل عمده همجنس گرایی بیشتر در مسئله تربیتی و روانشناختی یافت شده است تا یک مسئله فیزیولوژیکی. بعبارت دیگر یکی از عواملی که ایجاد کننده اختلال هویتی در فرد میباشد. موضوع تربیتی است. بطور نمونه درهمین زمینه پسرهایی که در محیطی پرورش می یابند که بیشتر اعضای آن مونث میباشد اینان در دوران بزرگسالی دچار اختلال هویت میگردند و بیشتر خود را با جنس مونث همانند سازی میکنند و خود را بجای یک جنس مذکر یک جنس مونث می بینند
●زمینه تربیتی و مسئله روانشناختی این موضوع
موضوعی دیگر در زمینه تربیتی و روانشناختی مسئله " مهر طلبی" می باشد. مسئله ای که افراد در آن نیاز دارند تا مورد محبت اطرافیان قرار بگیرند و توجه دیگران را بخود جلب نمایند. این موضوعی است که سبب میگردد تا برای بدست آوردن این مسئله یعنی " مهر طلبی " دست بهرکاری بزنند.
یعنی از تظاهرات جنسی در امکان عمومی گرفته تا ارتکاب به عمل در امکان خاص که برآورد کننده خواسته و امیال ایشان است. ناگفته نماند که بسیاری از این افراد صادقانه سعی و تلاش کرده اند تا این مسئله را برای خود حل کرده تا بتوانند همانند سائرین به زندگی معمولی خود ادامه دهند اما متاسفانه با تمامی تلاش و کوشش خود موفق به جوابی قابل قبول نرسیده اند
●سابقه تاریخی این موضوع
همجنس گرایی موضوعی کاملا جدید برای جوامع بشری نیست چرا که پولس نماینده و فرستاده عیسی مسیح ۲۰۰۰ سال پیش هم در این مورد صحبتمیکند و اعلام میدارد که مردم روم باستان از این موضوع بعنوان عاملی در پرستش خدایان خود استفاده میکردند و ظاهرا یکی از رسوم آنروزگار می بود که پولس در برابر آن ایستادگی میکندو اعلام میدارد که این هدف خدا در آفرینش نبوده است. چرا که خدا انسان رامرد و زن آفرید و سپس به ایشان فرمود یک شوید و زمین را پرکنید. خداانسان را به شباهت خود آفرید تا نماینده او بر روی زمین باشد و بر تمامی خلقت حکمت کند. اما مشخصا این اراده در مورد افراد همجنس گرا صادق نمیتواند باشد.
اگر چه بعض از همجنس گرایان در کشورهایی نظیر افریقای جنوبی، بلژیک، هلند و نروژ حتی اجازه فرزندخواندگی داده شده است اما این موضوع آنچنان که در کلام خدا، کتاب مقدس آشکار میگردد کاملا آن نقشه ای است که خدا به اجداد ما آدم و حوا فرمود تا بر اساس آن زمین پر گشته و برکت یابد
بر اساس آمار گرفته شده عده کثیری ازمردم از ۳۶ کشور دنیا بخاطر ساختار جنسی و مشکلات خود (یعنی تمایل بسوی جنس موافق) به کشورهای مختاف در اورپا مهاجرت نموده و تقاضای پناهندگی میکنند اما این تقاضاها اغلب با جواب منفی روبر است و در دادگاهها رد میگردد. مسئله همجنس گرایی موضوعی است که نه نتها در جوامع شرقی و خاور میانه بلکه حتی در بعض کشورهای پذیرفته شده غرب نیز هنوز با تناقشات و مسائل بسیاری روبرو می باشد که نشانه دهنده این است که هنوز اکثریت اجتماع بگونه ای دیگر به آن می نگرنند
●●نتیجه گیری
در خلاصه باید گفت اگر چه شاید نتوان این موضوع را بگونه ای سیاه و سفید بررسی نمود ولی میتوان گفت که باید با این افراد با شفقت و ملاطفت رفتار نمود تا بتوان بنوعی ایشان را دراین مشکل یاری داد. البته اینپذیرش بمعنی تصدیق عملکرد آنها نمیباشد بلکه کمکی است برای شناخت واقعیت و همراه شدن با حقیقت خدا در کلام زنده او یعنی کتاب مقدس.بعبارت دیگر بنزد شخصی برویم که ما را آفرید و برای تمامی مشکلات ما میتواند جوابگو باشد. اگر چه شاید ما امروز نتوانیم به این موضوع جواب قطعی بدهیم اما مسلمامیتوانیم از طبیب روح وجان که کلام خدا میگوید تمام عالم هستی بتوسط او حیات یافت دعوت کنیم تا به این سئوال ما پاسخ دهد چرا که او میفرماید
سئوال کنید که به شما داده خواهد شد ، بطلبید که خواهید یافت ، بکوبید که برای شما باز کرده خواهد شد . زیرا هر که سئوال کند یابد و کسی که بطلبد دریافت کند و هر که بکوبد برای او گشاده خواهد شد. عیسی مسیح انجیل متی فصل ۷
مجله الکترونیکی بهار ایران
یک دلیل جالب برای گرایش جوانان به همجنسگرایی
اخیراً یکی از موسسات جامعه شناسی و مشاوره خانواده در امریکا نتایج تحقیقات خود را در مورد علل گرایش جوانان به همجنسگرایی و عدم تمایل آنها به ازدواج منتشر کرده و به نتایج جالبی دست یافته که به طرح یکی از آنها میپردازیم.
این موسسه با طرح پرسش از 2000 دختر و پسر که تمایلات همجنس گرایانه داشتند و یا تمایلی به ازدواج در خود نمیدیدند دریافت که اینگونه ناملایمات رفتاری جوانان جامعه میتواند ریشه در گذشته و شرایط محیطی و نیزنحوه رفتار والدین با آنها داشته باشد.
30 درصد از پسران و 25 درصد از دختران ابراز میداشتند که در دوران کودکی و نوجوانی تحت تاثیر رفتار سوء والدین نسبت به خود بوده اند. از جمله از این رفتارهای نامناسب میتوان به عدم ابراز محبت کافی، کودک آزاری، تنبیه بدنی، تبعیض بین فرزندان، عدم توجه، مقایسه تحقیر آمیز با کودکان دیگر و ناهنجاریهای گفتاری مثل دشنام گویی اشاره کرد.
یکی از پسران از نحوه رفتار مادرش در دوران کودکی شکایت میکرد. وی میگفت مادرش بسیار به او دشنام میداد و هیچگاه محبت نمیکرد و همیشه با رفتار ناپسندش موجب تحقیر و سرخوردگی او می شد. ولی در عوض پدرش با محبت های بسیار باعث شده بود تا وی از لحاظ عاطفی به پدرش گرایش پیدا کند. به مرور زمان این پسر نسبت به زنان ذهنیتی کینه جو و بد پیدا کرد به نحوی که به سختی میتوانست با جنس مخالف خود ارتباط عاطفی برقرار کند و هیچ علاقه ای نیز برای این کار در خود نمی دید. همیشه کناره گیری میکرد و سعی مینمود بیشتر وقتش را با دوستان پسر خود بگذراند. همین امر موجب شد گرایشات جنسی نامتعارفی نسبت به همجنسانش پیدا کند.
یکی از دختران نیز که به دلیل رفتارهای ناپسند پدرش و محدودیت هایشدیدی که وی در دوران کودکی و نوجوانی برای او قائل شده بود، تمایلات همجنسگرایانه پیدا کرده بود، اینطور بیان میکرد که سوء رفتار و گفتار پدرش و برخوردهای زشت و غیر انسانی او، حس تنفر و انزجار را نسبت به مردان در وی ایجاد و تقویت کرد به نحوی که دیگر حاظر نبود با هیچ جنس مذکری در ارتباط باشد و از همگی آنها فراری بود و دوری میکرد. اعتمادش را به کل از دست داده بود و همه مردان را مانند پدرش فرض میکرد که توان ابراز هیچگونه محبتی به وی را ندارند. اونیز به مرور زمان به همجنس خود تمایل پیدا کرد.
در بین افرادی که ازدواج نکرده بودند نیز این گونه سوء رفتارهای والدین مشهود بود. نکته شایان توجه این است که به غیر از سوء رفتار نسبت به کودکان، سوء رفتار والدین نسبت به یکدیگر نیز یکی از موارد مشترک بین اینگونه جوانان بود.
یکی از این افراد اظهار مینمود که در دوران کودکی شاهد مشاجرات مداوم وپایان ناپذیر پدر و مادرش بوده که تاثیرات جبران ناپزیری در آینده وی برجای گذاشته است. او میگفت هیچ گاه ندیده که پدر و مادرش به هم ابراز علاقه کنند و یا کلام محبت آمیزی به هم بگویند. تنها چیزی که به خاطر داشت دشنام گویی آنها به یکدیگر، زدو خوردهای فیزیکی و دیگر ناملایمات بود. حتی پدر و مادرش از زمان کودکی وی تا بحال شبها جدای از هم میخوابند و هیچ رابطه عاطفی بین آنها مشاهده نمیکرد. همین امر باعث شده بود او نیز تمایلی به ازدواج نداشته باشد چون فکر میکرد ممکن است سرنوشت خودش نیز مانند والدینش شود.
کودکان در سنین پایین به شدت تحت تاثیر رفتارهای والدین خود هستند و این رفتارها میتواند در آینده فرزندان نقش بسزایی ایفا نماید. والدین باید با ابراز محبت به یکدیگر و به فرزندان خود به آنها عشق ورزیدن و محبت کردن را بیاموزند و از رفتارهایی نظیر کم محبتی، بی توجهی، تمسخر فرزندان، مقایسه با کودکان دیگر، ایجاد محدودیت غیر منطقی، تبعیض بین فرزندان و هرگونه ناهنجاریهای رفتاری جداً بپرهیزند چراکه اینگونه ممکن است آینده و مسیر زندگی فرزندان خود را به کلی تباه و نابود سازند تا جایی که در برخی از موارد راه برگشت و جبران نخواهند داشت.
کودکانی که در سنین پایین از کمبود محبت والدین رنج میبرند و یا والدین آنها به یکدیگر محبت نمیکنند و احترام نمیگذارند، قطعا در جوانی راه افراط و تفریط پیش خواهند گرفت و از سلامت روان مناسبی برخوردار نخواهند شد. لازمه یک جامعه سالم و شاداب، وجود سلامت رفتار و اندیشه است و این نیز جز در سایه خانواده های سالم و هوشیار تحقق نخواهد یافت. همجنس گرایی تلقی شیطانی از زندگی مشترک
در ایالتهای پرینستون و ماساچوست همجنسگرایان مراسم رسمی اجرا میکنند. در طول سال های گذشته نیز همجنسگرایان مرد و زن و سایر خانوادههای نامتعارف برای دستیابی به حقوق اجتماعی مانند ازدواج بین دو همجنس، دسترسی به خدمات بارداری، پذیرش والد دوم، حقوق همجنس گرایان مرد و زن و مزایای شریک جنسی مبارزات زیادی انجام داده اند...
در سدههای قبل از آغاز عصر صنعتی،خانواده برآیند یک ارگانیسم اجتماعی و اقتصادی خودکفا بود که از چند نسل تشکیل میشد. شیخ، پیر و یا بزرگقبیله، پدربزرگ ها و مادربزرگ ها و سپس پدر و مادران بودند که در کانون گرم کوچکشان صاحب فرزندانی می شدند. در این مجموعهها علاوه بر والدین، پدربزرگها و مادربزرگها در کنار نوههای خود برای بقای کل خانواده تلاش میکردند و فرزندان نیز زیر سایه بزرگترها مهارت های مورد نیاز زندگی را فراگرفته و نقش آفرینی می کردند.
اما رفته رفته سنت های جدیدی جایگزین شد تا اینکه نقش زنان و مردان در خانواده متحول شد. سنت ها و رسوم تغییر یافت. هر روز جامعه مدرن تر و سنت ها نیز با تغییرات شگرفی روبه رو شد و ضد فرهنگ هایی که شکل می گرفت نه تنها فرهنگ ها را متحول می کرد بلکه به افزوده شدن خواسته های غیر متعارف بشر نیز دامن می زد تا جایی که بی بندو باری و قانع نبودن به داشته ها، پای بسیاری از مفاسد اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی را پیش کشید.
جامعه غرب هم درپیچ و خم این مدرن زدگی و پشت سر نهادن عصر روشنگری و انقلاب صنعتی با تنگناهایی در عرصههای گوناگون دست به گریبان شد و امروز نیز دگرگونیهای چند دهه اخیر در حوزههای مختلف فرهنگ و جامعه، خانواده را نیز بینصیب نگذاشته است.
از ویژگیهای خانواده مطلوب در جامعه مدرن این است که آرمان فرهنگ خانواده همچنان پایدار باشد در حالی که بسیاری از این داشته ها به فراموشی سپرده شد و جای خود را به دگرخواهی هایی داد که محصولات جامعه مدرن نام گرفت. به طوری که افزایش میزان طلاق که در سال ۱۹۹۶ حدود ۵۰ درصد بود، نیز به ایجاد انواع جدید خانواده کمک کرد. تا جایی که در خلال تغییرات و تحولات، جنبش های ضدفرهنگی شکل داد و رهیافت های جدیدیدر روابط جنسی را خلق کرد که در نتیجه آن، زوجهای بسیاری بدون ازدواج با هم زندگی میکردند.
● خانواده نامتعارف، محصولی جدید
در ایـن زمـان، خانـوادههای نامتعارفی مثـل خانـوادههای تک والدینی و زنـدگی همجنسگراها به پدیدهای شایع تبدیل شد. خانواده هایی که از هویت واقعیشان تنها یک سقف بالایسر و چهار دیواری آن باقی ماند.
جنبش های اجتماعی در این برهه همچنانپیشتاز بودند تا اینکه دهه های ۱۹۷۰-۱۹۶۰ جنبش هایی مانند جنبش حقوق مدنی، آزادی زنان و جنبش آزادی همجنسگرایان که همه و همه بهانه ای شد برای به بار آمدن نسلی که بیشتر تمایل داشت زندگی پنهانی برای خود بسازد و در آن لاک خودساخته، فرو رود.
تحلیل ها در همین سال ها بیانگر آن بود که بین ۱۴-۶ میلیون کودک، دست کم یک والد همجنسگرا داشته باشند. در حال حاضر هم در ایالتهای پرینستون و ماساچوست همجنسگرایان مراسم رسمی اجرا میکنند. در طول سال های گذشته نیز همجنسگرایان مرد و زن و سایر خانوادههای نامتعارف برای دستیابی به حقوق اجتماعی مانند ازدواج بین دو همجنس، دسترسی به خدمات بارداری، پذیرش والد دوم، حقوق همجنس گرایان مرد و زن و مزایای شریک جنسی مبارزات زیادی انجام داده اند.
به طوری که محافظه کاران اجتماعی و کسانی که نسبت به سقوط ارزشهای خانواده نگران بودند، شیوع همجنسگرایی را مغایر با ارزشهای خانواده دانسته و خواستار محدود شدن آزادی عمل آنها شدهاند.
اما تلاش های آنها و آزادی های بی حد وحصر دولتمردان در برخی کشورها تا حدی بود که خواسته های این افراد را رفته رفته شکل و رنگ جدید بخشید.
● همجنس گرایان و قوانین دست پرورده
همجنس بازان خواستار تصویب قانونی ازدواج با یکدیگر شدند. خیابانیدر مرکز شهر رم پایتخت ایتالیا، برای نخستین بار به همجنس بازان اختصاص داده شد و تبدیل به محل دیدار میان همجنس بازان شد. تبلیغات تکان دهنده وزارت جهانگردی رژیم اسراییل مبنی برجذب گردشگران همجنس باز برای گذراندن تعطیلات بهاین کشور نیز از دیگر نمونه ها بود. تا جایی که تل آویو همانند بارسلون، برلین و سان فرانسیسکو تبدیل به یکی از شهرهای استقبال از همجنس بازان شد. قوانین اسراییل درخصوص حقوق همجنس بازان از جمله پیشرفتهترین هاست و حتی در سال ۲۰۰۵ به یک زن همجنس باز اجازهبزرگ کردن یک کودک داده شد. دختر"ایهود اولمرت" نخست وزیر این کشور نیز هرگز همجنس باز بودن خود را پنهان نکرده است.
همجنس گرایان علاوه بر تاکید بر خواسته ها و نیازها که روزانه بر تعدادآن افزوده می شود، ادعاهایی مبنی بر قانونی و طبیعی جلوه دادن پیوندشان دارند.
اما همجنس بازان چه می گویند؟ آنها معتقدند افراد همجنس گرا میتوانندبه یکدیگر عشق بورزند، یعنی به همان شکلی که افراد معمولی یکدیگر را دوست دارند آنها نیز به علتعشقی که به هم دارند می توانند با یکدیگر ازدواج کنند. بنابراین، افراد همجنسباز باید حق ازدواج داشته باشند.
آنها مدعی اند ازدواج یعنی تشکیل نهادی کوچک به منظور ترویج عشق میان دو نفر، حال حتما مطرح نشده کهمی بایست این دو از جنس های متفاوت باشند بلکه عشق و محبت میان دو شخص برای تشکیل این نهاد اکتفا می کند.
این افراد می گویند همه زوجهای معمولی صاحب فرزند نیستند، اما هیچ کس ازدواج آنها را غیرقابل قبول نمیشمارد. برخی زوجهای همجنسباز فرزند دارند و بنابراین باید حق ازدواج داشته باشند تا بتوانند موقعیت مناسب را برای آنها فراهم کنند.
در حالی که این ایراد بر گفته هایشان وارد است که پسرها نمیتوانند حتی از مهربانترین پدر به تنهایی بیاموزند که چگونه به مردانی سالم تبدیل شوند. دختران نیز نمیتوانند حتی از مهربانترین مادر به تنهایی و جدا از پدر بیاموزند که چگونه به زنانی سالم تبدیل شوند.
● بی الگویی توهمی دیگر
برخی دیگر چنین استدلال میکنند که مردانی که در تلویزیون یا فیلمها دیده میشوند، حتی ستارگان موسیقی پاپ میتوانند به عنوان «نمونه» عمل کنند؟ با وجودی که آنها مدعی اند سعادت کودکان برای والدین همجنسباز بسیار مهم است.
کودکانی که واقعیت های متفاوتی در خانواده! تشکیل شده را می بینند و به حتم از تعصبی که در این میان وجود دارد، آسیب خواهند دید.
و اما ادعای دیگر این دسته از افراد این است که کودکانی که با والدین همجنسباز خوشبخت زندگی میکنند، در وضعیت بهتری نسبت به کودکانی قرار دارند که با والدین معمولی متأهلی زندگی میکنند که خوشبخت نیستند.
مقایسه اساساً نادرستی که بیانگر دیگر ادعاهای کذب ایشان اس
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 52
#34
Posted: 27 Aug 2012 22:30
dooleziba: به نظر من دلیلش سخت بودن سکس با جنس مخالفه . حالا به هر دلیلی.بیشتر کسانی که با هم جنس سکس میکنن اگه در موقعیت برابر باشن قطعا جنس مخالف رو انتخاب میکنن
بله شاید همین باشه.ولی خیلیا هستن که با جنس مخالف نه بلدن نه میل دارن سکس کنن.شایدم مزه بیشتری بده ولی از اولش اینکارو نکردیم نمیتونیم دیگه چکار کنیم.
khoda negahdar baraye hamishe
ارسالها: 61
#35
Posted: 28 Aug 2012 18:30
faread08844: کسی که توی همه عمرش یکبار با جنس مخالف رابطه نداشته چجوری میتونه ازش خسته شده باشه یا خوشش بیاد یا بدش بیاد؟ میگی همجنس گرا.این کلمه گرا یعنی چی؟ یعنی گرایش داره به همجنساش.
faread08844: بله شاید همین باشه.ولی خیلیا هستن که با جنس مخالف نه بلدن نه میل دارن سکس کنن.شایدم مزه بیشتری بده ولی از اولش اینکارو نکردیم نمیتونیم دیگه چکار کنیم.
به نظر منم که بهتر از اینا نمیشد چیزی در جواب این حرفای دوستان گفت. من یه نظر دیگه هم دارم و اونم اینه که پسرایی که مخصوصا مادرشان به شدت جلوی ارتباطشون با دخترا رو گرفتن و اونا رو همیشه از این کار منع کردن و خیلی سخت گیر بودن بیشتر به سمت گی تمایل پیدا میکنن. البته به شرطی که به صورت ژنتیکی دست کم دوجنسگرا باشن...من هیچوقت عشق و علاقه ای به دخترا نداشتم ولی اوایل نوجوونی خیلی به سکس با اونا فکر میکردم ولی از بس خونوادم سخت گیر بودن در این باره هیچ وقت طرفشون نرفتم و دیگه اون فکرا هم از سرم در اومد در حالیکه پسرخالم که باهم کارای سکسی میکردیم دختر باز حرفه ای شد ولی من گذشت و گذشت تا که عاشق همون پسری شدم که دیگه میدونین.....
ویرایش شده توسط: farbod08844
ارسالها: 52
#36
Posted: 30 Aug 2012 20:55
خب من که محدودیت نداشتم برای رابطه با دخترا چی؟خودم فکر میکنم بعضیا بطرف گی کشونده میشن.یعنی باهاش سکس میکنن پسرای بزرگتر و کم کم تمایلشون رو به اینکار زیادتر میکنن.تا برسه یه جایی که خودش بگه بذارم بکنن دیگه.حالا در مورد خودم اینطوری بوده.شاید دلیلای دیگم داشته باشه.
khoda negahdar baraye hamishe
ارسالها: 52
#38
Posted: 31 Aug 2012 19:56
farbod08844: پس اگه ژنتیکی گرایش به همجنسمون بیشتر از گرایش به جنس مخالف باشه و محیط هم به عملی شدن این گرایش حالا چه به شکل مفعول یا فاعل کمک بکنه دیگه تبدیل به یک گی میشیم...این نظر منه ها. شایدم خیلی غلط باشه ولی تجربه ی خودمه از اون چیزایی که دیدم.
این دلیلی که میگید ژنتیکی خیلی مهمتره تا محیطی.وقتی بهش فکر میکنم میبینم خودم قبل از اون وقتیکه بخوام بفهمم شهوت یعنی چی و سکس به چی میگن بازیهایی که میکردم همشون بازیهای کسی بودن که همجنسگرا باشه.حالا محیط بعدا بیشترش کرد ولی یه پسری که هنوز مدرسه نرفته یا کلاس اول ابتدایی هست نباید رفتارش مثل همجنسگراها باشه.ولی من یادمه که اینطوری بودم.از چهارم ابتدایی هم چیزای که محیط باشه رو یاد گرفتم و فهمیدم چیه.هرکسی درباره خودش میدونه بهتر از دیگران که از چه وقتی این حالتا رو داشته.
حالا یک سوالی.کسی که همجنسگرا باشه گی هست؟یا گی کسای رو میگن که رفتارای جنسی فاعل یا مفعول دارن؟
اینو که گی و بچه بازی و همجنسگرای و همجنسبازی دلیلاشون فرق داره و باهمدیگه هم فرق داره هیچی .ولی یکی دیگه از دلیلاشون اینه که پسرها خیلیاشون توی یه سنی که کودک نیستن و جوون هم نیستن .بچه نیستن بزرگ هم نشدن.میخوان با لذتهای جنسی توی بدنشون اشنا بشن.باهمدیگه سکس میکنن یا مثلا اگه نترسونه یا اذیت نکنه کسی اونا رو میذارن یکی بزرگتر باهاشون سکس کنه.که یکی از دلیلاش اینه که تنوع طلبی رو دوست دارن. اصلا هرکاری میتونه خیلی دلیلا داشته باشه .یک دلیل نیست .قبول دارید اینو؟
اینو هم قبول دارید که بعضیا مفعول بدنیا اومدن؟ مثلا یکیشو میگم. یه پسری توی سنی که هنوز سکس نمیدوس چیه و شهوت نداشت و کسی هم اونو نکرده بود یه چیزای کوچکی رو میکرد توی باسن خودش.مثل یه خودکار یا انگشت خودشو یا مسواک و چیزای خیلی نازک .بعدا کون میداد و لذت هم میبرد.حالا هرکسی باشه ولی چرا توی اون سن اینکارا رو میکرد؟
khoda negahdar baraye hamishe
ارسالها: 52
#40
Posted: 15 Sep 2012 03:46
هرکسی همجنسبازی کرده و بیشتر کون داده باشه از بچگیش تا الان حتما خیلی چیزا رو دیده.من بعضی وقتا حالتایی داشتم که بعدا نداشتمشون.اولاش یادمه کسی دستشو به رونم میکشید مثل برق گرفته ها میشدم لذتش خیلی شدید بود و میلرزیدم.ولی یه سال بیشتر نبود.دیگه این حالتم از بین رفت.اگه سکس همونقدر میموند بیشتر نمیشد بازم داشتمش.بعدا حالتم طوری شد که شهوتم اینقدر زیاد شده بود که هرچیزی میکردم و میکردن بازم کمم بود.بعدا زود ارضا شدنو داشتم بعد از اون دیر ارضا میشدم.اینم یه سال طول کشید .شایدم بیشتر.کم کم حالتای دیگه داشتم که دست خودم نبودن .همینطوری عوض میشدم.یک سال میل به سکس کردنم کم شد.هجده سالم بود.و این کمتر شدن اینطوریه که توی یک هفته خیلی شهوت زیاده ولی کم میشه تا نزدیک یکماه.هیچکدوم اون حالتای قبلی رو هم ندارم.الان طوری شدم که شهوت خیلی کم دارم و سکس کنم هم ارضا نمیشم و بهمم مزه نمیده..شاید چند ماه دیگه حالت دیگه ای داشته باشم که هنوز نمیدونم چی هست.به سن ربط داره یا اعصاب یا حرفایی که دیگران میزنن. نمیدونم اینا چیه. چرا اینطوری میشم.ولی ازونای که کون میدن کمترشون اینطوری میشن. شما میدونید دلیلش چیه؟حالت بعدی چی میتونه باشه؟ پارسال همین وقتا بدن خودمو بدون لباس میدیدم تحریکم میکرد امسال و الان اونطوری نیستم.برای چی ؟ کسی میدونه ؟ میتونید کمکم کنید؟ شاید کسای دیگه هم اینطوری باشند.منکه نمیدونم ولی خدا میدونه.
این که مینویسن زن یه مردو بکنه یعنی چی؟ مگه زن میتونه مرد رو بکنه؟ میشه کسی اینو توضیحش بده؟ دوم اینکه این حالتی که متاهل نوشته برای همه پیش میاد ولی خب شما بهش توجه نکردید .یا نشده یا ترس بوده یا محیط بوده دلیلش .ولی پسرا براشون این حالتا خیلی پیش میاد که بذارن کسی بهشون توجه کنه. شاید یه نیاز هست توی سن نوجوونی که جلب توجه کردن خیلی اهمیت پیدا میکنه. اگه بخوام بگم چه کارای میکردم واقعا دیوونگی بودن.ولی جلب توجه با سکس فرق داره. توی سکس جایی میریم کسی ندونه و کاری میکنیم.ولی این جلت توجه کردنا برای اینه همه ببینن و به منم خیلی لذت میداد.
khoda negahdar baraye hamishe