انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
Homosexuals - همجنسگرایان
  
صفحه  صفحه 17 از 22:  « پیشین  1  ...  16  17  18  ...  22  پسین »

خاطرات همجنسبازی کاربران لوتی



 
سیزده سالگی من با کلی ماجرا تموم شد. با ورود به 14 سالگی احساس و تجربه من نسبت به سکس تغییر کرده بود. منی که از یازده سالگی با به به و تعریف از خوشگلی و سفیدی و نرمی کونم، ترتیبم رو دادن و بعدش ظرف دو هفته تبدیل شدم به یه پسر بچه یازده ساله کونی که همه فقط می خواستند با توهین بکننم و البته تقریبا همیشه بدون رضایت خودم و زوری انجام می شد. انگار داشت باورم می شد که زوری کون دادن جزئی از زندگیم شده. کون دادن تنها زمانی برام لذت بخش بود که طرف با ضربه های محکم کیرش، همه آبش رو تو کونم خالی می کرد و بعد رهام می کرد به حال خودم. انگار به این حالت اعتیاد پیدا کرده بودم و بعد از اون زود خودم رو به خونه می رسوندم و با آبی که توی کونم بود با بادمجون و یا چیزای مشابه که در دسترس بود حسابی از خجالت سوراخم در میومدم.
نجیب افغانی اولین مردی بود که منو توی سن یازده سالگی کرد و سوراخ کوچولوی کونم رو پر از آب منی کرد. پسرای محل که می کردند یا هنوز آب نداشتند و یا به اندازه یکی دو قطره بیشتر نبود. دومین نفری که حسابی آبیاریم کرده بود، آقا امرالله چوپان دهی بود که قبلا براتون تعریف کرده بودم که خودش، الاغش و گوسفندش آبم داده بودند. اعتیاد به آب کیر و لذت فرو کردن توی سوراخم باعث شده بود هر روز دنبال یه چیز تازه باشم که بتونم وارد سوراخم کنمش و از ورودش به کونم حالی به حالی بشم.
توی یکسال تنها کسایی که منو می کردن، ملا و دوستای افغانیش بودند که همگی کارگر ساختمونی بودند و عملیات گائیدنم رو با تموم وجود و بدون رحم انجام می دادند. انگار هممون به روزای جمعه عادت کرده بودیم. اولش با درد و فشار شروع می شد، اما یواش یواش لذت دادن برام بیشتر می شد و از کون دادن بیشتر حال می کردم. حتی جمعه هم که کونی ملا بود با اومدن من تبدیل به یکی از بکن های من شده بود و من عملا به یک کونی دیگه هم کون می دادم.
یه روز جمعه طبق عادت همیشگی رفتم تا به ملا کون بدم. آخه کیر ملا خیلی خوب بود. هم کلفت بود. هم وحشی بود. هم خیلی آب داشت به طوری که از لحظه شروع گائیدن کونم مدام از کیرش پیش آب و منی خارج می شد تا زمانی که کیرش به ته کونم می چسبید و با دل دل های خاص خودش شروع به تخلیه آب منی تو سوراخم می کرد. هم سر کیرش خیلی بزرگ بود. ملا عادت داشت همیشه کیرش رو کامل از توی سوراخم بیرون بکشه و دوباره واردش کنه. هیچ وقت پشت سر هم عقب جلو نمی کرد. حتما باید کامل در می آوردش و دوباره فروش می کرد. چون سر کیرش بزرگ بود موقع ورود دوبارش باعث می شد از درد ناله کنم و یا آخ و اوخ بگم و این ملا رو وحشی تر می کرد. اون روز هم به هوای دادن به ملا رفتم سر ساختون. یه افغانی جدید اونجا بود. سراغ ملا رو گرفتم گفت نیستش. پرسیدم کجاست؟ گفت بیرونه. بعدش پرسید تو همونی هستی که ملا سفارشش رو به من کرده؟ پرسیدم ملا چه سفارشی کرده؟ گفت هیچی. گفته مواظبت باشم. شک کردم. ازش پرسیدم از کجا میدونی من همونی هستم که ملا گفته؟ گفت آخر ملا از خوشگلی تو خیلی بر ما تعریف کرده است. می خواستم برگردم که اومد جلو و گفت برو داخل تا بیادش. این رو با یه خنده مرموز و معنی دار بهم گفت. نمی دونم چرا اصلا خوشم نیومد ازش. خودشم انگار متوجه شد. راه افتادم سمت در خروج کارگاه. دنبالم اومد و گفت کجا می خواهی بروی؟ ملا الان برمی گردد. گفتم باشه می رم و دوباره بر می گردم. اما تو همین فاصله اومد و مچم رو گرفت. جثه لاغری و ریز نقشی داشت. به نظر بین 35 تا 40 سالش بود. اما دستش خیلی قوی بود. مچم توی دستش بود و محکم فشار می داد. می خواست زورش رو به رخ یه پسر بچه خوشگل بکشونه. پسر بچه ای که از یازده سالگی گائیده شدن و زوری دادن رو خوب تجربه کرده بود. دیگه شک نداشتم که کیرش واسه گائیدنم راست شده. توی همین فاصله یک خاور اومد جلوی در. آجر آورده بود براشون. مرد افغان گفت جایی نرو تا این خاور بارش رو خالی کند و برود. من تلاش می کردم مچم رو از دستش بیرون بکشم. راننده پیاده شد. یه مرد جا افتاده بود که با لهجه لری حرف می زد. گفت: موسی مچگیری کردی؟ چیکار کرده؟ مرد افغان که اسمش موسی بود گفت: چیزی نیست. بر تو می گویم بعدا. انگار دوباره توی دردسر افتاده بودم. با اشاره موسی به سمت اتاقشون راه افتادم. دلم گواهی می داد امروز کونم به طرز فجیعی گائیده می شه. ترسیدم. واسه همین دور از چشمشون راهم رو به سمت ساختمون های نیمه کاره کج کردم و به سرعت وارد یکیشون شدم. خودم رو به زیر زمین رسوندم و زیر راه پله نشستم تا در فرصت مناسب فرار کنم. من برای کون دادن اومده بودم. اما در چنین شرایطی که حس خوبی نداشتم تموم حسم رفته بود و اصلا دوست نداشتم بدم. صداشون رو می شنیدم. راننده به موسی گفت باید آجرها رو با دست خالی کنین که نشکنه. موسی گفت الان کسی نیست کمک کنه. طول می کشه. راننده گفت: موسی این پسر خوشگله کی بود؟ بگو بیاد کمکت. کجا رفت؟ موسی گفت اون بچه برای کار دیگری اینجا آمده است و بعد خندید. راننده گفت: پس اینجا بچه بازی هم می کنید. به ما هم می ماسه؟ موسی گفت: شما که زن و بچه دارید. مشکلی بر شما نیست. اما کی از شما بهتر. ما باید به فکر خود باشیم که کسی را ایران نداریم. راننده گفت دو هفتست خونه نرفتم. دیگه لبریز شده. این بچه خوشگل از هیچی بهتره. دل توی دلم نبود. خیلی ترسیده بودم. موسی گفت رفته داخل اون ساختمون. نوش جانتون. من فکر می کردم که یواشکی در رفتم. موسی دیده بود کدوم طرفی رفتم. صدای پای راننده که نزدیک ساختمون می شد رو می شنیدم. صدای قلبم هم می شنیدم. اصلا هیجان دادن نداشتم. فقط دوس داشتم فرار کنم. راننده وارد شد صدای پاش رو روی وسایل طبقه بالایی می شنیدم. بعد شنیدم که داره می ره سمت طبقه بالاتر. تصمیم گرفتم وقتی رفت طبقه بالا منم فرار کنم از زیرزمین و به سمت در خروج کارگاه ساختمانی بدوم. دیگه صدای پاش نمیومد. واسه همین یواش از زیر راه پله ها بیرون اومدم و به سمت بالا حرکت کردم. توی پاگردی که به سمت در ساختمون بود یواش حرکت می کردم. نزدیک در بودم که یک دفعه یکی از پشت بغلم کرد و دهنم رو گرفت. مثه پر کاه از زمین بلندم کرد و محکم تو بغلش نگهم داشته بود. هیچ حرکتی نمی تونستم بکنم و فقط از ترس گریه می کردم. همونطوری رو هوا رو کیرش بالا و پایینم می کرد و می گفت نترس روله (به زبان لری معنی پسر و فرزند رو می ده). اگه تقلا نکنی زودی تموم می شه. من با سر می گفتم نه ولی اون محکم تر کیرش رو به کونم فشار می داد و از نرمی کونم می گفت. تقلا فایده ای نداشت. انگار باید یبار دیگه طعم کون دادن زوری رو می چشیدم. به سینه چسبونده بودم به دیوار و کونم رو با کیرش از رو شلوار می مالید. در حالیکه دهنم رو گرفته بود منو زمین گذاشت و با یه دست دیگش دستش رو وحشیانه کرد تو شلوارم. همه چیز داشت به سرعت اتفاق می افتاد. انگشتش رو به سوراخم رسوند و گفت دیگه تموم شد. دیگه سوراخت مال خودمه. بریم توی زیرزمین بکنمت یا توی اتاق کارگرها کونت بزارم؟ با نگاه اشکی بهش التماس می کردم بزاره برم. گفت می برمت زیرزمین. دوباره رو کیرش بلندم کرد و در حالیکه انگشتش رو به سوراخم فشار می داد به سمت زیر زمین راه افتاد. از ترس سوراخم جمع شده بود. محکم لپای کونم رو به هم فشار می دادم. همین باعث شد که راننده بگه با این کون تنگت چطوری کون می دی به این افغان ها؟ تو که اینقدر خوشگلی چرا به ایرانی ها کون نمی دی؟ اصلا بیا بشو شاگرد خودم. بهت حقوق هم می دم. من فقط با حسرت به بلاهایی که سر خودم آورده بودم و امیر که منو کونی کرده بود فکر می کردم و اشک می ریختم. توی زیر زمین یه پتو بود که کارگرها واسه ناهار و چایی ازش استفاده می کردن. گفت اینو بردار بریم اونطرف. دولا شدم برش دارم انگشتش رو خشک فشار داد به سوراخم. از جا پریدم. گفت جفتک ننداز. پتو رو بردیم گوشه تاریکتر زیرزمین. انگشتش هنوز تو کونم بود که رو زمین خوابوندم. دوباره خاطره زیرزمین هایی که کرده بودنم برام زنده شده بود. اما اینا باعث نمی شد کونم باز بشه. با تموم قدرت به هم فشارش می دادم و این بدجوری راننده خاور رو عصبی کرده بود. رو شکم خوابونده بودم و خودش روی رونهام نشست. با همون دستش که تو کونم بود، شلوار و شورتم رو پایین کشید و از سفیدی کونم مبهوت مونده بود. یه پسر 14 ساله خوشگل با یه کون گلابی زیرش خوابیده بود. مثه وحشی ها به کونم چنگ می زد و اوف اوف می کرد. می گفت اگه دو هفتست که حال نکرده اما حالا یه هلو زیر کیرش خوابیده. توی همون حالت زیپش رو پایین کشیده و کیرش رو از شورت دراورد و گذاشت لای لپای به هم چسبیده کونم. اون فشار می داد که از هم بازشون کنه و من فشار می دادم که نتونه. نمی تونستم بفهمم کیرش چقدره. ولی اونقدر داغ بود که فقط فشار می داد تا به سوراخم برسونتش. وقتی دید موفق نمیشه روی کونم نشست و یه دونه زد تو سرم و گفت فکر کنم باید اول بزنمت تا کونت وا بشه. بعد یکی دیگه محکم زد تو سرم و گفت شل کن کس کش. بعد با دستای مردونش انداخت چاک کونم و لپاش رو از هر طرف می کشید. سوراخم که نمایان شد وسط کونم رو تف انداخت و لپای کونم رو محکم به هم می مالوند تا تفش لای پام و سوراخم رو لیز کنه.
من در زیرش هیچ شانسی نداشتم. چون اصلا حس کون دادن از سرم رفته بود. ولی اون فقط فکر کردن من بود. شلوارش رو یه کم کشید پائین و کیرش رو فرستاد لای کونم. کیرش به سوراخم رسیده بود اما من محکم سفت کرده بودم و نمی ذاشتم بفرستش داخل. دوباره دهنم رو گرفت و درحالی که زور می زد گفت مادر جنده شلش می کنی یا جرت بدم؟ نمی خواستم تسلیمش بشم. اما نفسم بند رفته بود. تو یه لحظه که می خواستم جابجا بشم تا کمی نفس بگیرم زیپ شلوارش توی لپ کونم فرو رفت و همزمان با پریدن من، یک دفعه کیرش با یه صدای قااااااارت تو کونم فرو رفت. اونم از فرصت استفاده کرد و تا تهش رو به سوراخم فرو کرد. تخماش رو کونم بود. از درد داد می زدم اما دهنم بسته بود و صدام در نمیومد. زیرش دست و پا می زدم. گفت می دونم دردت اومده و داری جررررررر می خوری اما درش نمیارم تا دفعه بعد مثه بچه آدم کونتو بدی. واقعا از درد به خودم می پیچیدم. اونایی که کون می دن می دونم چی می گم. مهم نیست کونت چقدر باز یا گشاد باشه. اولش که می خوای بدی وقتی سر کیر وارد سوراخت می شه یه دردی تو ناحیه سوراخ و وسط کونت می پیچه. این حالت هم خیلی درد آور و هم خیلی لذت بخشه. به شرط اینکه وقتی یبار کیر رفت توووووش، درش بیاری و بمالییییییش تا دردش آروم بشه و آماده بشه واسه ادامه گائیده شدن. اما راننده اصلا به این موضوع توجه نداشت و دهنمم ول نمی کرد. از دست و پایی که زیر کیرش می زدم لذت می برد و کیرش رو تو کونم نگه داشته بود و فشار می داد. حدود چهار یا پنج دقیقه توی همین حالت فشار می داد و من از درد زیادش دست و پا می زدم که یک دفعه انگار مواد مذاب تو کونم فوران کرد. کیرش به شدت ته کونم دل دل می کرد و هر بار موجی از آب منی رو ته سوراخم خالی می کرد. با تخلیه آبش از روم بلند شد و گفت کس کش هم کون خوبی داری هم تنگی و هم خوشگل. اولین باره یه پسر مثه تو رو می کنم. انگار دختر زیر کیرم بود. من نای بلند شدن نداشتم. از بس دست و پا زده بودم سر زانو و آرنجم از پوست رفته بود. از بس داد زده بودم و دهنم بسته بود گلوم درد گرفته بود. با صدای موسی که بالا سرم ایستاده بود و داشت با راننده صحبت می کرد به خودم اومدم.
موسی بدون هیچ مقدمه ای و با همون دستای خاکیش اومد و روم خوابید. با التماس بهش می گفتم الان نه. الان نمی تونم بهت بدم. اما انگار هیچی نمی شنید. راننده هم داشت تماشا می کرد. موسی کیرش رو فرستاد لای کونم. انگار آتیش لای لپای کونم فرو کرد. دوبار از ترس کونم رو جمع کردم. حس کردم سر کیرش خیلی بزرگه. حتی شاید از کیر ملا هم بزرگ تر. به اون جثه کوچیک نمی خورد همچین کیری داشته باشه. وقتی مقاومت منو دید از روم بلند شد و شروع کرد به کونم کشیده زدن. لپای کونم در اثر فشارای پنجه های راننده و سیلی های موسی سرخ سرخ شده بود. دوباره روم خوابید. اما قرار نبود کونم از هم وابشه. موسی فحش می داد که چرا کونت رو سفت کردی. راننده گفت دهنشو بگیر بکنش مادر جنده کونی رو. موسی دهنم رو که گرفت دوباره نفسم بند اومد. سرم رو محکم به عقب می کشید و در حالیکه روی رونهام نشسته بود سعی می کرد کیرش رو تو کونم فرو کنه. راننده با دیدن کیر موسی گفت: چیکار می کنی؟ اگه کیرت بره بهش جر می خوره بچه. این سر کیر آدمه یا سر کیر خر؟ چرا اینقدر پهن و بزرگه؟ اینارو که می گفت بیشتر دل من خالی می شد و می ترسیدم. موسی گفت نترس من جایش می دهم. این کونی ماست. باید بتواند کیر ماها را برخود فرو کند. راننده گفت آخه این فقط چهارده سالشه. کیرت چقدره اندازش؟ گفت 20 سانت. راننده گفت بیست سانت فرو بره به این بچه روده هاش می ترکه. بیست سانت طولشه. یه 5 شش سانتی کلفتیشه. سرش هم که اندازه مشت دست خوشه. جر می خوره موسی. لاپایی بکنش. موسی که از نرفتن کیرش تو کون من و حرفای راننده عصبانی شده بود با داد به راننده گفت چه می گویی تو. می میرد که می میرد. می خواست کون ندهد و در یک لحظه که سرم رو با شدت به عقب می کشید سر کیرش رو به سوراخم وارد کرد. از سر و کلش عرق می ریخت. منم خیس عرق شده بودم. تموم زیر زمین رو بوی کیر و آب منی و هوس و کون دادن زوری پر کرده بود. گردنم داشت می شکست دهنمم بسته بود که بتونم حرف بزنم. واسه همین شل کردم که تموم بشه. با شل کردن من یک دفعه کیر موسی با قدرتی که داشت وارد می کرد و مقاومت من شکسته شد تا ته بهم فرو رفت و مثه دفعه قبل قااااارت صدا داد. وقتی موسی این صحنه رو دید بر شدت ضرباتش اضافه کرد و از روی حرص تو کونم تلمبه می زد. صدای قارت و قورت کونم که با هر ضربه موسی به هوا می رفت تبدیل شده بود به صدای شالاپ شولوپ که نتیجه آب راننده بود که تو کونم ریخته شده بود. با دیدن و شنیدن این صحنه ها راننده کیرش رو بیرون کشید و داشت بالا سرم می مالییییدش. انگار قرار نبود اون روز تموم بشه. موسی روم خوابید و با هر ضربه که می زد چند سانت به جلو پرت می شدم. دیگه کامل رو خاک ها رفته بودم که موسی لای کونم رو با دستاش باز کرد و کیرش رو به ته کونم رسوند و شروع به تخلیه آبش تو کونم شد. یک بار دیگه بوی آب منی توی فضای زیرزمین پیچید. موسی کیرش رو بیرون کشید. سر کیرش با صدا از کونم خارج شد. راننده گفت پاشو من یبار دیگه بکنمش. سریع نشست رو کونم و با شورتم کونم و خشک کرد و کیرش رو فرستاد تو کونم. اونقدر حشری شده بود که با چند تا ضربه پشت سر هم، دوباره آبش تو کونم جاری شد و روم ولو شد. با هزار زحمت از زیرش خودم رو بیرون کشیدم. شلوار و شورتم رو بالا کشیدم و با چشمی اشکی و کونی پاره راهی خونه شدم. جلوب در خروج موسی دوباره مچم رو گرفت منتظرتم بر گردی و بعد رهام کرد.
خونه که رسیدم یه راست رفتم توی حموم. آینه رو گذاشتم زیر کونم و داشتم سوراخم رو نگاه می کردم. احساس کردم از همه دفعه های قبل کونم داغون تر شده. سوراخم کاملا باز بود. با خروج اولین قطره های آب از سوراخم بوی کون دادن و آب منی فضای حموم رو پر کرد. تازه داشتم مزه دو تا کیری که اون روز کونم و پاره کرده بودن رو حس می کردم. دستم رو زیر سوراخم گرفته بودم و آب ها رو خالی می کردم توی مشتم. منی ها رو روی باسنم و تخم هام و کیرم می مالوندم. پشمای نرم و کمی که بالای کیرم درومده بود از آب منی دو تا مرد غریبه پر شده بود و کیرم هم لیز لیز شده بود و با مالیدن آب به همه جاش، داشت کف می کرد. همون طور که خودم رو انگشت می کردم و ازم آب بیرون میومد، یک دفعه احساس کردم کیرم یه طوری داره میشه. رو زمین نشستم. دست و پاهام سفت و کشیده شدن و حالم یه طوری بود. خیلی حس خوبی بود که بعد از دادن زوری تجربه می کردم. یه کم بعد بی حال کف حموم دراز کشیدم. دوس داشتم همونجا بخوابم. دیگه نا نداشتم. سوراخمم جمع شده بود. به شدت احساس ادرار داشتم. توی همون حالت که خوابیده بودم و هنوز کیرم راست بود شروع به شاشیدن کردم. شاشم اوج می گرفت و روی بدنم بر می گشت و پاشیده شدنش، یه حس خیلی خوب در پایان سکس هام بهم می داد.
اون روز برای اولین بار من ارضا شدم. تجربه ای که هیچ وقت قبلا به دست نیاورده بودم. بعدها فهمیدم که این کار من جق بوده و در حین جق زدن ارضا شدم و فهمیدم وقتی آبشون رو می ریزن تو کونم و از روم بلند می شن و می گن تمومه، یعنی ارضا شدن که آبشون اومده.
اتفاقایی که تعریف می کنم تماما واقعی هستن و من تجربشون کردم. اگه کسی دوست داشت می تونم توی خصوصی هم براش توضیح بدم. اما دوست دارم توی جمع هم نظرتون رو بهم بگین. منتظر نقطه نظراتتون هستم و خوشحال می شم برام بفرستین.
     
  

 
بعد از گائیده شدن کونم توسط موسی و راننده خاور، تجربه جدید من ارضا شدن بود. در حالیکه آب منی اون دو نفر رو از کونم خالی می کردم و روی کونم و کیرم و تخمام می مالیدم، برای اولین بار ارضا شدم. این اتفاق بعد از سه سال از شروع کون دادنم می افتاد. تا قبل از اون فقط می دیدم که هر کی منو می کنه آبشو تو کونم خالی می کنه و می گه تموم شد. اما اونروز که راننده خاور دوبار بهم تجاوز کرد و موسی هم یبار و با آب منی های اون دو نفر برای اولین بار جق زدم، سکس های من یه رنگ دیگه به خودش گرفت.
واسه همین تصمیم گرفتم بازم برم پیش موسی و یبار دیگه کیرش رو امتحان کنم. شاید ملا هم باشه و دو تا کیر کلفت افغان با هم جرم بدن. پنجشنبه عصر بود که راه افتادم به طرف کارگاه ساختمونی که بارها توش کونم به گا رفته بود. ساختمون خلوت به نظر می رسید. وارد کارگاه شدم. دو تا کارگر افغان که تقریبا هم سن خودم بودن توی محوطه داشتن ماسه جابجا می کردن. یکیشون گفت دنبال کیستی؟ گفتم موسی. اشاره کرد به اتاقک کارگرا و گفت اونجاست. در اتاق باز بود. موسی دراز کشیده بود و داشت استراحت می کرد. تا چشمش به من خورد برقی تو چشاش زد و گفت بیا تو ببینمت. وقتی می خواستم بشینم یه انگشت بهم کرد و گفت ملا درست گفته بود. گفتم چیرو؟ گفت ملا می گفت این بچه کونی کفتر همین ساختمونه. یبار که بکنیش دیگه زیر خواب خودت میشه. گفتم ملا کجاست. گفت رفت افغانستان. از حالا به بعد تو کونی خودمی. اینارو که می گفت مدام کیرش رو از رو شلوار خاکیش می مالوند. همه هواسم پیش کیر موسی بود. آخه دفعه قبل نتونسته بودم کیرش رو ببینم. فقط وقتی راننده خاور داشت اندازش رو می گفت فهمیدم که موسی هم کیر کلفته. البته از ملا لاغرتر و نحیف تر بود. موسی گفت اونروز خوب حال کردی؟ گفتم نه دو نفری بهم تجاوز کردین. موسی دستش رو از رو شلوار رسوند به چاک کونم و با قدرت به سوراخم فشار می داد. از چنگ زدنش به لپای کونم و انگشت کردنش معلوم بود خیلی حشریه. واسه همین صداش کمی میلرزید و با حالتی خاص گفت: مادر کونی کس کش، توقع داشتی نازت کنیم و در همون حال دستش رو کرد تو شلوارم و سعی کرد بکشتش پایین. گفتم در بازه کسی می بینه. گفت فقط اون دو تا بچه هستن. بزار ببینن که موسی چطور کون یه پسر بچه ایرانی میزاره و پارش می کنه. بلند شدم که خودم در رو ببندم که یه انگشت محکمم کرد و شلوار و شورتم رو با هم کشید پایین. انگار خون جلوی چشمش رو گرفته بود. بعدشم مثه پر کاه از زمین بلندم کرد و گذاشتم رو کیرش. حجم چیزی که لای کونم قرار گرفته بود خیلی زیاد بود. برعکس دفعه قبل که سعی می کردم فرار کنم، اینبار شهوت همه وجودم رو گرفته بود. دوست داشتم هرچه زودتر کیر موسی رو ببینم. اما موسی انگار خیال نداشت کیرش رو در بیاره. توی همون حالت ایستاده، منو سمت خودش چرخوند و با یه حرکت دستاش رو انداخت زیر رونم و از زمین بلندم کرد. از پشت چسبوندم به دیوار و کیرش رو از رو شلوار محکم به سوراخم فشار می داد. بعد از این همه کون دادن این اولین باری بود که یه نفر اینطوری رو کیرش بلندم کرده بود. انگار دیگه طاقت نداشتم. دستم رو بردم زیر کونم و کیر موسی رو گرفتم تو دستم. موسی لبخند زشتی زد و به نشانه پیروزی گفت کیر می خواهی کس کش؟ با سر بهش فهموندم آره کیر می خوام. واسه اینکه منو دیوونه کنه گفت امروز فقط از رو شلوار گایشت می کنم. گفتم چرا؟ گفت چون از کونت خوشم نمیاد. داشتم می مردم واسه کیرش و آبش. دستم رو بردم توی شلوارش و کیرش رو از رو شورت گرفتم. عجب کیری بود. به جرات می تونم بگم سرش از کیر ملا بزرگتر بود. موسی که دید دارم از حال می رم گفت باید بر من خواهش کنی تا کونت را باز کنم. کیر من حیف سوراخ گشاد تو بچه کونی است. گفتم موسی اگه نمی خوای برم. منو زمین گذاشت و گفت گمشو. نمی کنمت. جا خوردم. دستم رو از تو شورتش درآوردم و نگاهش می کردم. موسی گفت چرا نمیری؟ به سمت در راه افتادم و شلوار و شورتم رو می کشیدم بالا. جلوی در اتاق یک دفعه دیدم پرید روم. کمرم رو محکم گرفت. دستام رو زد به دیوار. توی یه چشم به هم زدن شلوارم رو کشید پایین. خودش رو که چسبوند بهم داغی و کلفتی کیرش رو لای کونم حس کردم. یه کم با کیر خشکش به سوراخم فشار آورد. بعد دولا شد و دو سه بار وسط لاچ کونم تف انداخت و قبل از این که بفهمم چی شده و یا خودم رو آماده کنم، کیرش رو تا دسته تو سوراخم فرو کرد و نگه داشت. همه این ها مثل برق اتفاق می افتاد. آنچنان بهم فرو کرد که با تمام وجودم آخ گفتم و صدام از اتاق رفت بیرون. موسی کمرم رو محکم گرفته بود و با تمام قدرتش کیرش رو تو کونم فشار می داد. فکر می کردم تا کمر تو کونم فرو رفته. از شدت درد چشمام رو بسته بودم و فقط داد می زدم آخ بکش بیرون. دیگه توان نداشتم خودمو نگه دارم. با فشار موسی خوردم به دیوار روبرو و موسی هم که میدید دیگه راه فراری ندارم فشارش رو بیشتر کرد. با همین فشار بود که توی سوراخم آتیش گرفت. انگار مواد مذاب توش فوران می کرد. در همین حال هم اون دوتا پسری که توی محوطه بودن، خودشون رو به اتاق رسوندن و با صحنه گائیده شدن من مواجه شدن. موسی هم انگار خیال نداشت کیرش رو بکشه بیرون. من فقط داد می زدم تورو خدا بکش بیرون دارم میمیرم. موسی کمرم رو محکم گرفته بود و حدود یک دقیقه کیرش تو کونم منقبض می شد و احساس می کردم همه روده ام رو آب گرفته. از شدت درد و ضعف رونم و زانوهام داشت می لرزید. موسی که کیرش رو کشید بیرون بی اختیار رو زمین ولو شدم. از یه طرف کونم جر خورده بود و ناگهانی گائیده شده بود و از یه طرف دلم درد گرفته بود. موسی کنارم ایستاده بود و داشت کیرش رو روی کونم تکون می داد تا آخرین قطره های آبشم روم بریزه. اون دوتا پسر هم در حالیکه داشتن به سوراخ باز منو اندازه کیر موسی نگاه می کردن، دستشون رو کیراشون بود و داشتن می مالوند. موسی از اتاق رفت بیرون. یکیشون که کوچیکتر به نظر می رسید اومد کنارم نشست. یه کم به سوراخم نگاه کرد بعد آهسته انگشتم کرد. توان نداشتم بهش بگم نکنه. سوراخم می سوخت و اون پسر که جسورتر هم شده بود تند تند انگشتم می کرد و کیرش رو می مالید. یواش یواش درد کونم کمتر شد و دوباره حس شهوت داشت میومد سراغم. بعد از مدتها دوباره یه هم سن و سال خودم گیر داده بود بهم. واسه همین دستم رو بردم و کیرش رو گرفتم تو دستم. اصلا قابل مقایسه با کیر موسی نبود. پسره کیرش رو درآورد که راحت تر باهاش بازی کنم. اون یکی هم اومد و کنار اولی نشست. کیرش اندازه کیر امیر بود. دوباره منو برد تو دورانی که امیر روزی دو سه بار میبرد و تقم رو میزد. واسه همین با اشتیاق کیرش رو براش می مالوندم. دیدم اون یکی هم کیرش رو درآورد. به هم یه چیزایی می گفتن که من متوجه نمی شدم. بعد هم هر دو می خندیدن. کیر دومی هم مثل اولی کوچیک بود. اولی بلند شد و اومد روم. بدون این که حرفی بزنه کیرش رو کرد تو و شروع کرد عقب جلو کردن. فقط صدای نفس نفس زدانش رو دم گوشم می شنیدم. بعدشم سرعت تقه زدنش رو زیاد کرد و کیر کوچولوش تو کونم به دل دل افتاد. وقتی از روم بلند شد دیدم یه قطره آب از سر کیرش آویزونه. داشتم آب اون رو میدیدم که دیدم دومی هم کیرش رو از دستم جدا کرد و افتاد روم و کیرش رو فرو کرد تو سوراخم. یه دقیقه بعد اونم حشری شد و یکی دو قطره آب تو کونم خالی کرد و از روم بلند شد و از اتاق رفتن بیرون. من تازه داشتم حشری می شدم. واسه همین بدون اینکه شلوار و شورتم رو بالا بکشم پاهام رو از هم باز کردم تا هم سواخم خنک بشه و هم موسی که برگشت دوباره حشریش کنم. آخه بار اول هر سه نفرشون کلا پنج دقیقه هم نشد که کردنم. تو همین افکار بودم که موسی وارد اتاق شد. منو که تو اون حالت دید گفت کس کش هنوز سیر نشدی؟ گفتم نه. گفت کیر می خوای؟ با سر گفتم آره. کیرش رو کشید بیرون و اومد جلوم نشست. سرم رو بلند کرد و گذاشت رو پاش. با کیرش می زد تو صورتم. گفت باید بلندش کنی. دستم رو بردم زیر تخمای آویزونش. هنوز داغ بود. اولین باری بود که یه نفر کیرش رو میداد دستم تا خودم بلندش کنم واسه کونم. کیرش اصلا بوی خوبی نمی داد. واسه همین نشستم تا کمتر بوش رو حس کنم. یواش یواش کیرش تو دستای سفید و کوچولوم قد می کشی. اصلا قابل مقایسه با حالت خوابش نبود. فک کنم چهار پنج برابر شد. مثل کنترل تلویزیون کلفت و دراز بود. اگه دستم رو مشت می کردم، اندازه سر کیر موسی می شد. چطوری این کیرو یه ضرب زد تو سوراخم نمی دونم. کیرش که کامل راست شد منو خوابوند و نشست روی رونم. به کیرش تف زد و یه تفم انداخت وسط سوراخ من. یه کم به لپای کونم چنگ زد و گفت: مادر کونی لاچ کونت رو با دستات باز کن می خوام وقتی میره توش ببینم. با دستام لای کونم رو از هم باز کردم و موسی کیرش رو گذاشت دم سوراخم. داشتم بهش می گفتم یواش بکن تو که یکدفعه همه کیرش رو تا ته زد تو سوراخم. ناخودآگاه کونم رو ول کردم و به جلو پریدم. اما موسی فوری روم دراز کشید و نذاشت در برم. و بی وقفه شروع کرد به تلنبه زدن. حالا دیگه کمرش هم سفت بود و با تموم قدرت تو کونم تقه می زد. دوباره نشست و گفت لاچ کونت رو باز کن. کیرش دیگه به راحتی تا ته میرفت و تو و در میومد. فقط وقتی سرش رو می کشید بیرون صدای نالم بلند می شد. بعد بلند شد و دوباره مثل دفعه قبل از جلو بغلم کرد و از پشت چسبوندم به دیوار. کیرش رو می خواست برسونه به سوراخم. خودم کیرش رو گرفتم و روی سوراخم تنظیم کردم. پاهام رو یه طوری بالا گرفته بود که انگار انداخته روی شونه هاش. وقتی دید کیرش رو خودم واسه گائیدن کونم تنظیم کردم، حشریتش زد بالا. واسه همین با قدرت کیرش رو تو سوراخم کوبید و تا ته فرو کرد. من که از درد و لذت رو ابرا بودم با ناله ها و آخ و اوخهای خودم هم به اون حال می دادم و هم خودم بیشتر کیف می کردم. همزمان اون دوتا پسر هم وارد اتاق شدن و مشغول تماشای پسر بچه ای شدن که هم سن خودشون بود و داشت رو کیر هموطنشون آخ و اوخ می کرد و کون می داد. موسی همونطوری که کیرش توم بود، منو به پشت رو زمین خوابوند و پاهامو انداخت رو شونه هاش و به شدت ضربه ها و تقه هاش اضافه کرد. طوری که صداش تو اتاق می پیچید. سرعت و شدت ضربه ها که بیشتر شد فهمیدم که قراره واسه بار دوم کونم آبیاری بشه. به شدت منتظر این لحظه بودم که دیدم موسی روم خم شد. کتفام رو محکم گرفت و کمرش رو با همه توانش تو کونم فشار داد. احساس می کردم کیرش داره از گلوم می زنه بیرون. وقتی آبش اومد تا تو دهنم بوی آب منی پیچید. من زیر کیرش بالا و پایین می کردم تا همه آبشو توم خالی کنه و از این لحظاتی که کیر کلفتش تو کونمه بهترین لذت رو ببرم. یه دقیقه بعد همه چیز تموم شد. موسی بلند شد و کیرش رو تمیز کرد. منم شلوارم و کشیدم بالا و با عجله به طرف خونه راه افتادم. نمی خواستم حتی یه قطره آب هم از دست بدم. بنابراین تا رسیدم خونه پریدم تو حموم و شروع کردم به تخلیه آب منی اون سه نفر. توی مشتم خالی می کردم و به سوراخم و کونم و کیرم می مالیدم. دلم واسه کیر خودم می سوخت. تا چند دقیقه قبل کیر سه تا آدم که دو تاشون هم سن خودم بودن و اندازه کیرشونم با کیر خودم برابر بود، تو کونم تقه زده بودن و آب به کونم داده بودن، اما کیر من به جای تجربه چنین حسی، باید با همون آب مالیده می شد و از لیزی آب منی غربیه ها به وجد میومد. این حالت واسه تخمام هم بود. چرا که اونا هم با آب کیر دیگران مالش داده می شدن. با یاد کیر موسی و لحظه های گائیدنم و آبی که به بدنم مالیده بودم و بوش تو حموم پیچیده بود شروع کردم به جق زدن و با لذت هرچه تمام تر ارضا شدم و بعدش چند دقیقه ای کف حموم دراز کشیدم و از اینکه هم کون خوبی دادم و هم با آب منی صفر زنام برای دومین بار جق زده بودم احساس رضایت می کردم.
     
  
مرد

 
اسمم مازیاره ( مستعار ) و گی سن بالا هستم . اینم داستان خیالی نیست بلکه یکی از خاطراتم هست
از روی بیکاری و جهت سرگرمی داشتم توی گروههای تلگرام چرخ میزدم تا هم وقت برام زود بگذره هم با پیامها و افرادش بیشتر اشنابشم
در یکی از گروهها یه پست کوتاهی نظرمو جلب کرد که نوشته بود "ماساژور جوانم . ماساژ به دلخواه شما " رفتم پیویش و یه سلام گذاشتم . خوشبختانه آنلاین بود و زود هم جواب داد
* سلام خوب هستید
: ممنونم شما چطوری ؟ منظورت از ماساژ دلخواه شما چیه
*خب منظورم انواع ماساژها و حتی ماساژ ترکیبی
:اها / خب هزینه اش ؟
* زیاد نیست ... با هم کنار میاییم / شما چند سالته ؟
: من سن بالام عزیز 56 سالمه
* واااااااای چه خوب . اصلا مهمون من ... در خدمتتون هستم
خلاصه یکم با هم چت کردیم و بیشتر اشناشدیم تا اینکه گفت من عاشق سن بالاهام گفتم چطور گفت حتی لمس کردن بدنشون برام لذت بخشه منتها چون من جایی ندارم فقط میتونم منزل خودتون در خدمت باشم گفتم مشکلی ازین لحاظ ندارم
همه چی به وفق مراد بود و خب پیش میرفت تا اینکه پرسیدم خب شما کجا هستی ؟ گفت من شهر ....... هستم . همه رشته های ذهنم به یکباره پنبه شد چون اصلا دوست نداشتم با کسیکه توی شهر خودم هست رابطه داشته باشم ولی از طرفی هم همه خصوصیات یه کیس خیلی خوب و مناسبی که میخواستم رو داشت خصوصا وقتی قرار شد عکس بدیم و همو ببینیم نتونستم خط قرمز خودمو که همون همشهری بودن بود رعایت کنم و نهایتا خودمو متقاعد کردم و قرار شد فردا که اخر هفته هست همو ببینیم
طبق قراری که داشتیم ساعت 5 سر چهار راه ملت مقابل فروشگاه رفاه حاضر شدم و یه تک زنگ زدم و بلادرنگ اومد و سوار ماشین شد
* سلام رامین هستم ( مستعار )
: سلام عزیز خوش اومدی
همونطور که حدس میزدم با یه جوون مودب و خوش چهره با تیپ معمولی روبرو شدم
راه افتادم و تا برسیم خونه سر صحبت باز شد و کم کم یخمون هم همزمان باز میشد از حرفاش فهمیدم خیلی به سن بالا علاقه داره ماساژ بیشتر دریچه ای برای پیدا کردن یه دوست دلخواه براش هست . وقتی رسیدیم خونه با یه شیرقهوه و چند بیسکوییت یه پذیرایی مختصری ازش کردم و گفت خب اماده بشید ماساژتون بدم
لباسامو دراوردم و با یه شورت به پشت خوابیدم و اونم کنارم نشست و یکم روغن بچه رو سینه و بدنم ریخت و مشغول ماساژ دادن شد بعد چند دقیقه که رسید به قسمت پایین تنه دستشو برذ تو شورتم و کشاله های رانمو ماساژ میداد و همزمان کیرشو که توی شورتش حسابی سفت شده بود و خودنمایی میکرد به بغل رانم فشار میداد و منو بیشتر حشری میکرد خیلی دوست داشتم منم دستمو ببرم تو شورتش و کیرشو بگیرم تو مشتم و باهاش ور برم ولی خوداری کردم بعد چند دقیقه دیگه گفت خب لطفا برگردید منم برگشتم و دمر خوابیدم و اینبار رامین اومد روی باسنم نشست طوریکه کیرش درست وسط قاچ کونم بود و باریختن روغن رو پشتم و شروع ماساژ کیر سیخ شده اش لای کونم بالا پایین میشد چقدر دلم میخواست هیچکدوم شورت نداشتیم و گرمای کیرشو لای کونم حس میکردم و بیشتر با هم راحت بودیم . توی همین افکار بودم که بعد چند لحظه گفت میشه شورتتون رو دربیارم ؟ سریع گفتم ارررررررره راحت باش عزیز ولی انگار اره من اینقدر محکم بود که مجوز دراوردن شورت خودش رو هم صادر کرده بودم 😂 😂 😂 چون همزمان شورت خودش رو هم دراورد و نشست رو باسنم ولی اینبار دیگه کیر 12-13 سانتیش که نسبتا کلفت هم بود لای کونم بود و با هر بار بالا پایین بردن دستش برا ماساژ کیرش هم لای کونم بالا پایین میشد و مالیده میشد به سوراخم
وقتیکه خواست از بالای بازو تا انگشتای دستمو ماساژ بده دیگه کاملا خوابیده بود روم و کیرشو لای کونم فشار میداد و هی میگفت جوووون جوووووووووون منم یکم کونمو دادم بالا که کیرش با سوراخم بیشتر تماس داشته باشه
سرشو اورد زیر گوشم و گفت اجازه میدید بکنم توش ؟ منم که خیلی منتظر این لجظه بودم با سر علامت دادم اره چون اگه دهنمو باز میکردم از شدت خنده نمیتونستم جلو خودمو نیگر دارم . واقعا راست میگما . اخه رامین دیگه خیلی رعایت ادب رو میکرد
یکم ژل و تف بک کیرش زد و یکمی هم ژل به سوراخم و کیرشو گذاشت جلو سوراخم فشار داد . سر کیرش نسبتا کلفت و قارچی بود یکم فشار داد و با اخ گفتن من بلاخره سر کیرش تو کونم جا شد یکم همونطور ماند و بعد چند لحظه با یه فشار دیگه همه کیرشو تا ته کرد تو کونم . اخ که وقتی که شروع کرد به تلمبه زدن چه حس خوبی داشتم زیر کیرش . یه بالش گذاشت زیر کونم خودمم سعی کردم کونمو بیشتر بدم بالا تا بیشتر بتونم کیرشو تو کونم حس کنم تند و محکم تلمبه میزد و هر دو لذت میبردیم تا اینکه گفت میشه برگردی ؟ برگشتم و پاهامو گذاشتم رو شونه اش و اونم سریع دوباره کیرشو تا دسته کرد تو کونم و شروع کرد به تلمبه زدن و همزمان هر چند لحظه صورتشو میرسوند به صورتم و لب همو میخوریم دلم میخواست این لحظات هیچوقت تموم نشه ولی بعد چند دقیقه گفت بریزم ؟ منم با چشم اوکی دادم و با فشار زیاد همه ابشو ته کونم خالی کرد و خوابید روم و لب همو میخوردیم یکی دو دقیقه همینطور روم خوابیده بو تا کیرش شل شد و از سوراخم اومد بیرون
بعدش با هم رفتیم حموم خودمونو تمیز کردیم و شروع کردیم به کفمالی و لیز بازی یهو رامین گفت راستی شما دوست ندارید بخورید ؟ گفتم چرا ولی تو مجال ندادی که بعد هر دو خندیدیم و منم کیرشو شستم و نشستم رو صندلی حموم کیر خوابیده اش دقیقا جلو صورتم بود همشو کردم تو دهنم و شروع کردم به ساک زدن و خوردن کیرش اونم خوشش میومد و اه و اوه میکرد تا اینکه دیدم کم کم کیرش داره تو دهنم سفت میشه طوریکه مثل قبل از سکس کاملا شق و سفت شده بود همینطور که داشتم براش ساک میزدم گفت شما نمیخوای ارضا بشی گفتم چرا ولی عجله ای هم ندارم گفت اخه راستش منم سیر نشدم و دوست دارم دوباره بکنمت گفتم خب بکن منکه بدم نمیاد دوباره بهت بدم
بلند شدم و دستامو گذاشتم رو صندلی حموم و پاهامو باز کردم رامینم با یه تف کیرشو کرد تو کونم و با فشار زیادی که میداد میخواست همه کیرشو تا ته تو کونم جا کنه منم از اینکه داشتم به کیس دلخواهم کون میدادم حسابی حال میکردم
رامین با هر تلمبه ای که میزد کیرشو درمیاورد و دوباره میکرد تو کونم این حرکت اینقدر لذت بخش و حشری کننده بود که بعد چند بار تکرار بدون دست زدن ابم پاشید بیرون و رامینم بعدش کیرمو گرفت تو دستش و تند تند شرع کرد تلمبه زدن تا اینکه نفسهاش تند شد و پرتاب ابشو توی کونم حس کردم و دوباره ابشو تا اخر ته کونم خالی کرد
خودمونو شستیم و از حموم اومدیم بیرون لباس پوشیدیم زدیم بیرون . بعد یکی دو هفته رامین پیام داد دوست دارید بازم ماساژتون بدم گفتم اره و رفتیم و الان هم هراز گاهی رامین میاد و ماساژم میده
binam
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn

 
برای یه کونی، داشتن یه نفر که خوب بکنه، کیر کلفتی داشته باشه و سر کیرش حسابی بزرگ و آبدار باشه خیلی مهمه. حد اقل برای من اینطوری بود. از اون مهمتر اینه که آبروش حفظ بشه و واسه کون دادن، نگران برملا شدن رازش نباشه. وقتی می گم سر کیر بزرگ فرقی نمی کنه که بزرگیش به شکل یه توپ باشه و یا شبیه نعلبکی. هر دوتاش وقتی می خواد بره تو سوراخ، به اندازه کافی ناله ی یک کونی رو در میاره. هر بار هم که بخواد بکشتش بیرون، انگار روده ش رو با خودش می کشه بیرون.
موسی برای من همین حالت رو داشت. خیلی خوب می کرد. از همه توانش برای گائیدن کونم استفاده می کرد و کم نمیذاشت. کیر کلفتی داشت که سرش مثه توپ تنیس بزرگ و وحشی بود. از همه مهم تر کیرش آبدار بود. حسن دیگه موسی این بود که آبروت رو جایی نمی برد. کلا همه افغانی هایی که منو کردن همین حالت رو داشتن.
دفعه قبل که رفتم به موسی کون بدم، دو تا پسر افغان هم سن خودم و یا کوچیک تر هم اونجا بودن که شاهد گاییده شدن یه پسر نوجوان خوشگل به دست یکی از هم وطن های خودشون بودند. اونها دیدند که سوراخ کونم چطوری توسط کیر گنده موسی به گا رفت و چقدر تو کونم آب منی ریخته شد. در تموم این مدت هر دوتاشون کیرای کوچولوشون رو می مالیدن. خیلی راحت کیرشون رو مالیدم و گذاشتم هر دو نفر تقم رو بزنن. کیرشون اندازه کیر خودم بود، با این تفاوت که کیر اونا از زیر کیر من رد می شد و تو سوراخ کونم فرو می رفت و کیر من تمام قد ایستاده بود و شاهد وا شدن سوراخ کونم توسط کیر دیگران بود.
کیر اون دو تا پسر بچه خاطرات گائیده شدنم توسط هم سن های خودم رو برام زنده کرده بود. وقتی روم خوابیدن و کونم گذاشتن، پیش خودم می گفتم کاش منم یبار کون کردن رو تجربه کنم. این فکر مدام توی سرم صدا می کرد.
یه همسایه داشتیم که یه پسر 10 ساله داشتن و هر وقت می خواستن جایی برن یا میذاشتنش خونه ما و یا من یا خواهرم می رفتیم خونشون که تنها نباشه. اسمش حمید بود و خیلی تخس بود. عاشق کشتی گرفتن بود. مثل مامانش سفید و کمی تپل بود. احساس کردم حمید می تونه گزینه خوبی باشه. هربار که با هم کشتی می گرفتیم و می رفت پشتم که خاکم کنه، همش خودشو بهم می مالوند و همین، کار منو واسه کردنش راحت تر می کرد.
یه روز که مامانش ازم خواست پیشش برم که تنها نباشه، تصمیم گرفتم تصمیم رو عملی کنم و بعد این همه کون دادن، یه حالی به کیرم بدم. بازی ما طبق معمول با کشتی شروع شد. چندبار گذاشتم خاکم کنه و هربار خودشو به پشتم می مالید. یبار من خاکش کردم و رو کونش سوار شدم. کیرم راست شده بود و هیجان داشتم. اما حسم غریب بود. نمی دونستم دوس دارم بکنمش یا نه. اما تصمیم گرفتم کار رو تموم کنم. واسه همین شروع کردم از روی شلوار بهش تلنبه زدن. وقتی دیدم هیچ حرکتی نمی کنه و تخت خوابیده، جرات کردم و دستم رو از زیرش رسوندم به دولش. یه کم باهاش بازی کردم دیدم دودولش راست شد. یه وریش کردم که هم کونشو بمالم هم با دولش راحت بازی کنم. کاملا در اختیارم بود. دستمو بردم توی شرتش و شروع کردم به بازی. وقتی دیدم چیزی نمیگه، شلوارشو کشیدم پایین و کون سفیدشو جلوی کیرم گذاشتم. یه کم که لای پاش کردم، سر کیرمو تف زدم و گذاشتم رو سوراخش. همچین که فشار دادم و سرش رفت تو، پرید جلو و بغض کرد. نگهش داشتم که در نره. اما گفت اینجوری دوس ندارم. واسه اینکه اعتمادش رو جلب کنم به پشت خوابوندمش و دولشو کردم تو دهنم. هنوز بوی بچگی می داد. بعد از سالها اولین بار بود کیر ساک می زدم. اصلا دوست نداشتم کیر کسی رو توی دهنم فرو کنم. اما این یه حال دیگه ای داشت. واسه اینکه ببینم عکس العملش چیه، دولش رو از دهنم درآوردم و دیگه ادامه ندادم. وقتی دید خبری نیست به سمت صورتم چرخید و دولشو نزدیک دهنم گرفت. اما باز هم کاری نکردم. در کمال تعجب دیدم دولشو به لبم می ماله. دهنمو باز کردم و اجازه دادم بکنه تو دهنم. یه کم براش مکیدم. یه چیزی گفت که شاخم زد بیرون. گفت اینطوری نخور، مثه مامانم بخور. گفتم چیرو بخورم؟!! گفت دودولمو. گفتم مگه مامانت دودولتو می خوره؟ گفت آره. همیشه وقتی میریم حموم آخرش که می خوام بیام بیرون دودولمو برام می خوره. من که حسابی حشری شده بودم گفتم چطوری می خوره؟ گفت کلشو جلو عقب می کنه دوس دارم. دولشو کردم تو دهنمو سرم و عقب جلو کردم. گفت همینطوری می خوره. دولشو از دهنم درآوردم و گفتم دول باباتم می خوره؟ گفت آره. پرسیدم تو کجا دیدی؟ گفت هر وقت خوابیدم. اما بعضی وقتا بیدارم و می بینم. دوباره برش گردوندم و کیرمو گذاشتم لای کونش و سوراخشو با کیرم می مالوندم. تا فشار می دادم اعتراض می کرد. دقیقا بچه گی خودم و یادم اومد. با این تفاوت که اون موقع امیر که 15 سالش بود به راحتی سوراخ کونم رو فتح کرد، اما من که الان 15 سالم بود، داشتم دول یه پسر 10 ساله رو می خوردم تا راضیش کنم. وقتی دیدم نمی زاره بکنمش، شلوارمو کشیدم پایین و پشتم رو کردم بهش. دولش رو گرفتم و گذاشتم تو سوراخم و خودمو عقب جلو می کردم. اصلا احساسش نمی کردم اما حسش رو دوس داشتم. دوباره بعد از 4 سال یه کیر بچه گونه تو کونم رفته بود. به پشت خوابیدم و پاهامو دادم بالا. نشوندمش بین پاهام و دولشو گذاشتم رو سوراخم و گفتم فشار بده جلو. حمید گفت مثه مامانم می گی فشار بده. گفتم یعنی چی؟ گفت همیشه وقتی اینطوری می خوابه به بابام میگه فشار بده. پرسیدم بابت چیو فشار می ده؟ گفت نمی دونم اما مامانم میگه خوبه. داشتم از شدت حشریت پاره می شدم. زیر کیر یه بچه 10 ساله داشتم خاطرات بچگی خودم رو مرور می کردم.
تو همین حین صدای مامان حمید رو پشت در خونه شنیدم که داشت صداش می کرد. سریع شلوارمون رو کشیدیم بالا و بهش گفتم به کسی چیزی نگه تا بازم براش دودولشو بخورم. مامانش که اومد تو، سریع خداحافظی کردم رو رفتم خونمون. یه کم با کونم ور رفتم و جق زدم تا حرارتم بخوابه.
برای یه مدت کارم شده بود برم زیر کیر حمید. به محض اینکه می رفتم خونشون با کشتی شروع می کردیم اما خیلی زود دولش راست می شد و اول تو دهنم و بعدش تو سوراخم. اون برام از کارایی که بابا و مامانش می کردن تعریف می کرد و منم به یاد بچه گی های خودم کون می دادم و جق می زدم.
چی فکر می کردم و چی شد. به کلکسیون کسایی که کرده بودنم، یه پسر 10 ساله هم اضافه شده بود.
خوشبختانه سه ماه بعد باباش منتقل شد به یه شهر دیگه و از اونجا رفتن. تنها چیزی که از کون سفیدش نصیبم شده بود لاپایی بود و موفق نشدم کیرمو توش فرو کنم و باز هم کیرم شاهد فرو رفتن یه کیر دیگه توی سوراخ کونم بود.
     
  

 
بعد از دادن به اون پیرمرد، حس کون دادن دوباره در من زنده شده بود. شبها به سکس هایی که داشتم و آدم هایی که کونم گذاشته بودن فکر می کردم. از خفت شدنم توی ساختمون های نیمه کاره تا کون هایی که خودم با میل و رغبت داده بودم. تقریبا همه جور کون دادنی رو تجربه کرده بودم. انواع کیرها رو دیده بودم. از پسر 10 ساله تا پیرمرد 60 یا 70 ساله. از کیر مرد افغان تا کیر چوپون ده و گوسفند و الاغش. از دستی که پسرخالم تا مچ توی کونم کرد تا انواع وسایل و ابزار و سیفیجات و میوه هایی که خودم توی کونم کرده بودم (بادمجون، خیار، هویج، ترب، موز، سیب و ...).
کون دادن به پیرمرد آخرین تجربه ایی بود که کسب کردم. اما همین تجربه دوباره باعث شده بود سوراخ کونم هوس کیرهای آبدار و وحشی رو بکنه. غروب که می شد می رفتم توی اتوبوس های شلوغ و می رفتم وسط شلوغی ها، اونجا کونم رو به کیر کسایی که پشتم بودن می مالیدم. بعضی هاشون استقبال می کردن و در مسیری که همراه بودیم کونم رو با انگشت و کیرشون می مالوندن. بعضی ها هم استقبال نمی کردن. بعضی وقت ها هم چیزی گیرم نمی اومد و تو کف می موندم.
یبار میدون آزادی کنار کیوسک تلفن عمومی یه پسره رو دیدم که صورت خوشگلی داشت و زیرابروهاش رو برداشته بود و سعی داشت مثه ترنس ها رفتار کنه. یه کم رفتم تو نخش. دیدم اونم پا داد. بهش اشاره کردم دنبالم بیاد. با کمی تردید دنبالم اومد توی پارک دور میدون. یه کم با هم حرف زدیم و برای دادن اعلام آمادگی کرد. فکر کردم که می تونم باهاش یه سکس دو طرفه داشته باشم. اما جا نداشتیم. واسه همین پیشنهاد داد بریم سمت میدون فتح. اونجا یه میدون خیلی بزرگ بود که وسطش فک کنم دو یا سه تا زمین فوتبال خاکی بود. دور و برش حالت بیابون داشت و داشتند اونجا رو عریض می کردند. واسه همین پر از تپه های خاکی بود که شهرداری خالی کرده بود. جای خلوت و دنجی واسه انجام عملیات بود. رفتیم بین دو تا از کوپه خاک ها. گفتم چکار کنیم. گفت من کون نمی دم. اما برات ساک می زنم. گفتم بکش پایین کونتو ببینم. گفت کون نمی دم. اگه می خوای فقط ساک می زنم. دلم می خواست کیرش رو ببینم و توی دستم بگیرمش. یه کم از رو شلوار با کونش ور رفتم و کیرش رو مالیدم. به نظر کیر کوچیکی میومد. اونم دستش رو گذاشت رو کیرم و یه کم مالیدش. دست کرد تو شلوارم و از تو شورتم باهاش بازی کرد. منم دستم رو کردم تو شورتش و کیرش رو دستم گرفتم. نیمه بیدار بود. نرم و کوچولو. زیپم رو باز کرد و کیرم رو بیرون کشید. اما نذاشت منم کیرش رو بیرون بیارم. گفتم اگه دوس داری می تونی منو بکنی. گفت به کردن علاقه ندارم. فقط ساک. بعد جلوم نشست و مشغول ساک زدن شد. خیلی حرفه ای کیرمو می خورد. منم هوس کرده بودم مزه کیرش رو بچشم. اما نمی ذاشت. اعصابم خورد شده بود. سرشو تو دستم گرفتم و شروع کردم توی دهنش تلنبه زدن. اعتراض می کرد که یواش بکنم تو دهنش اما من دوس داشتم دهنشو بگام. به خاطر همین با چند تا ضربه محکم آبم اومد و ریختم توی دهنش. خیلی عصبی شد. دهنش رو خالی کرد و با چندتا فحش راهشو گرفت و رفت.
من یه کم توی تاریکی نشستم. بعد بلند شدم و به سمت میدون راه افتادم. توی تاریکی گاهی کسی میومد و می رفت. فکر دادن رهام نمی کرد. کونم به خارش افتاده بود. اما نمی دونستم چطوری می تونم کسی رو برای کردنم ترغیب کنم. از طرفی چون محیط غریبی برام بود که هیچ شناختی ازش نداشتم یه کم می ترسیدم. دور میدون یه باشگاه بود که فکر می کنم واسه باشگاه فتح بود. بیشتر سربازها اونجا تردد داشتند. همونطور که جلو می رفتم. دیدم یه پسر تقریبا 15 یا 16 ساله کنار جدول نشسته. دلو به دریا زدم. ازش ساعت پرسیدم. حدود 7 و نیم شب بود. سعی کردم با چندتا سوال سر حرف رو باهاش باز کنم. همینطور هم شد. دل تو دلم نبود. نمی دونستم بهش پیشنهاد بدم یا نه. آخه سن من از اون بیشتر بود و امکان داشت بترسه و قبول نکنه. اما باید یه کاری می کردم. بی مقدمه بهش گفتم دوس داری منو بکنی؟ یه کم با تعجب بهم نگاه کرد و بعد زد زیر خنده. گفت: بکنمت؟ گفتم: آره. اگه دوس داری می تونی منو بکنی. دوس دارم بهت کون بدم. باورش نمی شد. یه کم ازم فاصله گرفت. گفت نمی کنم. اما یه دوست دارم که الان میادش. شاید اون بکنتت. گفتم باشه. من می خوام بدم. فرقی نمی کنه تو بکنی یا دوستت. اما اگه دوس داشتین می تونین هردوتاتون بکنین. با این حرفم یه کم اعتماد کرد. گفت بمون الان بر می گردم. رفت و چند دقیقه بعد با یه نفر دیگه که هم سن خودش بود برگشت. دومی گفت: تو می خوای به دوستم کون بدی؟ گفتم آره. گفت کونی هستی؟ گفتم: نه. اما دوس دارم تجربش کنم. گفت باشه. اول براش ساک بزن من ببینم. اولی کیرش رو درآورد. یه کیر تقریبا 10 تا 12 سانتی پسرونه با تخمای کوچیک. شایدم به خاطر سردی هوا اینطور به نظر میومد. اما از هیچی بهتر بود. نباید فرصت رو از دست می دادم. خم شدمو کیرشو کردم تو دهنم. تا ته می کردمش تو دهنم و می مکیدمش. دومی گفت اینجا آدم زیاد رد میشه. بیا بریم تو تاریکی پشت اون کوپه خاک ها. بردنم اونجا و من دوباره کیر پسره رو کشیدم بیرون. خوابیده بود. به دومی گفتم کیرتو بده بخورم تا کیر این راست بشه. کیرش و درآورد و کرد تو دهنم. کیرش از اولیه تپل تر بود. سرش هم بزرگتر و گردتر بود. یه کم که تو دهنم تلنبه کرد، کشیدش بیرون و گفت نمی خوام. برگشتم کیر اولی رو دوباره ساک زدم و راستش کردم. دومی گفت تا کسی نیومده بکنش. کیرشو از دهنم کشیدم بیرون و برگشتم جلو کیرش خم شدم. با دستام کونمو باز کردم تا بیشتر حشریشون کنم. به دومی گفتم بیا تو هم بکن. گفت سنت از من بیشتره. حال نمی کنم. اما اگه این رفیقم بده اینو می کنم. در همین حال اولی کیرشو به راحتی فرو کرد تو کونم و مشغول تقه زدن شد. در مقایسه با کیرهایی که ترتیبم رو داده بودن، بی تجربه و کمی ناشی بود. در همین حین یه نفر توی تاریکی بهمون نزدیک شد. جلو که اومد یه پسر حدودا 13 ساله بود که رفیق این دوتا بود. یه کم با تعجب منو نگاه کرد که دولا شدم و دوستش داره تو کونم تقه می زنه. دومی گفت واسه چی اومدی؟ گفته بچه ها گفتن سه نفری اومدین اینطرف منم اومدم. دومی بهش گفت: تو هم باید اینطوری کون بدی. می خوای الان منم تو رو بکنم؟ سومی بدون این که چیزی بگه اومد سمت ما. یه کم نگاه کرد و از اولی پرسید توش کردی؟ اولی گفت تا ته توشه. سومی گفت دست بزنم؟ اولی گفت بیا ببین. سومی دستشو برد سمت سوراخ کونم و ورود و خروج کیر رفیقش تو کونم رو با دست لمس کرد. دوستش که می خواست جابجا بشه انگشتشو تو کونم می کرد و در میاورد. معلوم بود علیرغم سن کمش بچه پرو هست. دومی گفت چقدر طولش میدی؟ زودباش بکنش تمومش کن. چند دقیقه بعد دو تا سایه دیگه بهمون نزدیک شدن. اول رد شدن و انگار ما رو ندیدن. اما وقتی دیدن یه نفر روی کوپه نشسته شک کردن. اومدن سمتمون و دیدن بله مراسم بکن بکنه. یه نفر دولا شده و دو نفرم مشغولن. یکیشون گفت کونیه؟ نفر دوم اون سه تا اولی گفت آره. بعد همون پسره گفت ما هم هستیم. دومی گفت: از خودش بپرسین بهتون می ده یا نه. پسره به من گفت منم کون می کنم. لهجه داشت. پرسیدم بچه کجایی؟ گفت مشهد. گفتم صبر کن تا اولی کارش تموم شه. این دو نفر هم نشستن بغل اون دومی. اولی همچنان تو کونم تلنبه می زد. صداشون درومد که زود باش دیگه. اولی می گفت هر چی می زنم آبم نمیاد. فک کنم گشاده کونش. بعد از 20 دقیقه بالاخره آبش اومد و کشید بیرون. بعد سومی اومد جلو شروع کرد تند تند انگشت کردن تو کونم. بعد اون مشهدیه اومد جلو و به سومی گفت برو کنار جوجه خروس. تو رو چه به کون کردن. ببین چطوری کون این مادر جنده میزارم تو هم یاد بگیر و کیرشو مستقیم هول داد تو کونم. کمرمو گرفته بود توی دستشو با قدرت تو کونم تقه می زد. بقیه نشسته بودن و تماشا می کردن. اولی هم داشت از حسش موقع کردن کونم واسشون تعریف می کرد.
مشهدیه همچنان با قدرت می کرد و مدام بهم فحش می داد. می گفت چندتا خواهر داری؟ اونا هم مثه تو کون می دن؟ مامانت چطور؟ می گفت و می کرد. احساس کردم دو نفر دیگه هم دارن بهمون نزدیک میشن. واسه همین سعی کردم از دست مشهدیه خودمو بیرون بکشم تا اونا رد بشن و برن. اما مشهدیه کمرمو گرفته بود و ولم نمی کرد. اون دوتا هم متوجه موضوع شدن. لباس سربازی تنشون بود. یکیشون گفت اینجا چه خبره؟ چیکار می کنین؟ پسر دومیه گفت: زر نزن آش خور اگه می خوای بکنی بیا اینجا بشین. پرسیدن زوریه یا خودش می خواد؟ مشهیده گفت: کس کش کونیه. خودش می خواد و تو همون حالت کیرش و به ته کونم چسبوند و با تمام قدرت آبش رو ته کونم خالی کرد. قبل از اینکه خودمو جمع کنم نفر سوم که سرباز بود کیرشو بیرون کشید و اومد روم سوار شد. هفت نفر اونجا بودن که دو نفرشون منو کرده بودن و سومی هم داشت تلنبه می زد برام. واسه یکیشون یه کم ساک زده بودم و اونی که از همه کوچیک تر بود چند بار انگشتم کرده بود. شش نفر داشتن گاییده شدن کون یه غریبه رو تو محلوشن می دیدن. یکیشون اومد جلو و پرسید واسه کدوم محلی؟ یه محل پرت گفتم. بعد دیدم کیرش رو کشید بیرون و کرد دهنم. سرم رو محکم گرفته بود و با یه حس پر از شهوت می گفت کیرم تو دهنت. دهنتو گائیدم و کیرشو تا ته فرو می کرد تو حلقم. اما آبشو نیاورد. یاد چند دقیقه قبل افتادم که داشتم با همین حس تو دهن اون پسره تلنبه می زدم. حالا یه نفر دیگه داشت تو دهن من تلنبه می زد.
کاملا تسلیمشون بودم و داشتم از موقعیتی که نصیبم شده نهایت استفاده رو می بردم. تقریبا یک ساعتی بود که داشتم کون می دادم. دیگه تو دلم درد گرفته بود و ادامش برام میسر نبود. یه کم کونمو رو کیرم سربازه بالا پایین کردم تا آبش اومد و کشید بیرون. شلوارمو کشیدم بالا و به سرعت از اونجا دور شدم و دیگه نذاشتم بقیه هم بکننم. به محض این که رسیدم خونه، رفتم توی حموم و زیر آب گرم مشغول تخلیه آب منی هایی که تو کونم ریخته شده بود شدم و به یاد گذشته با آب اون سه نفر یه جق حسابی زدم و اون شب با آرامش و لذت خوابیدم.
     
  

 
بعد از دادن به سه نفر توی بیابون های مهرآباد، جای جدیدی برای تکرار دادن هام به غریبه ها پیدا کرده بودم. تقریبا حدود ساعت 7 شب هر هفته و یا دو هفته یبار می رفتم تو اون بیابونی ها و توی تاریکی بین کوپه خاک ها پرسه می زدم تا یکی رد بشه و بهش پیشنهاد دادن بکنم. بار دوم که رفتم بعد از تقریبا نیم ساعت، یه پسر تنها توی تاریکی پیداش شد. با پرسیدن ساعت سر صحبت رو باهاش باز کردم. بچه خوزستان بود و توی همون باشگاه فتح خدمت می کرد. گفت توی این تاریکی اینجا چه می کنی؟ گفتم همینطوری اومدم یه دوری بزنم. گفت اینجا تو بیابون دور بزنی؟ گفتم اینجا بهتره. خلوت تره. گفت: مگه می خوای چکار کنی که خلوت تره؟ صحبت هامون داشت به همون مسیری می رفت که من دوست داشتم. با یه کم پا دادن بهش جواب دادم: خوب دیگه. یه کم بهش نزدیک شدم و ادامه دادم: توی تاریکی و خلوت بهتره. با کمی تعجب و پرسید چی می خوای؟ حاشیه رو گذاشتم کنار و یه راست رفتم سر اصل مطلب. بهش گفتم: راسته که می گن کیر عرب ها بزرگه؟ پسره که دیگه کامل متوجه موضوع شده بود گفت: می تونی امتحانش کنی. منم از خدا خواسته دستم رو بردم و گذاشتم رو کیرش. با یه کم مالش، کیرش توی شلوارش جون گرفت و راست شد. بهش گفتم درش بیار. بدون هیچ مکثی کیرش رو از لای زیپ شلوارش کشید بیرون. من که دیگه طاقت نداشتم جلوش نشستم و یه راست کیرش رو کردم تو دهنم. دو بار که کیرش رو تو دهنم عقب جلو کردم یه آخی گفت و سرم رو با دستاش گرفت و کیرش رو تو دهنم فشار داد. ناخودآگاه دندونم گرفت به سر کیرش. کیرش رو از دهنم کشید بیرون و با یه کم حالت عصبانی گفت: کس کش دندون نکش به کیرم. تو دهنت رو باز نگه دار تا خودم دهنت رو بگام. همینطور که تو دهنم می چپوند پرسید کونی هستی؟ گفتم نه. گفت فقط ساک می زنی؟ گفتم آره. ضربه هاش رو محکم تر کرد و گفت من می خوام کونت بزارم. می خوام مزه کیر عربی رو بهت بچشونم. دیگه خبر نداشت که خودم یه کلکسیون کیر رو امتحان کردم و اجازه دادم تا قطره آخر آبشون رو تو کونم خالی کنن. واسه اینکه حشری ترش کنم گفت نه کون نمی دم. گفت اگه ندی به زور می کنمت. دست و پام شل شد. یعنی می شد به زور بکنتم و دوباره مزه زوری گائیده شدن رو بچشم؟ واسه همین یه کم مقاومت کردم که یعنی دیگه ساک هم برات نمی زنم. کیرشو کشید بیرون. دستشو برد سمت کمرم و شروع کرد به باز کردن کمر شلوارم. گفتم چیکار می کنی؟ گفت بکش پایین زررر نزن. بهش گفتم من فقط ساک می زنم. اما اون کار خودش رو می کرد. دستشو انداخت تو شورتمو با شلوارم جفتشو تا زیر کونم کشید پایین. با کیرش یه کم به کونم مالید و گفت قنبل کن. مثه دیوونه ها به کونم چنگ می زد و می گفت قنبل کن تا کسی نیومده. اینجا بیان ببینن یکی تو محلشون کون می ده بقیه رو هم خبر می کنن و تا صبح می کننت. بعد کمرمو گرفت و با آرنج می زد روش که کونم قنبل بشه. داشتم می مردم. دوس داشتم هرچه زودتر تقمو بزنه و کیرشو تو کونم فرو کنه.

همونطور که کیرش رو خورده بودم فهمیدم که کیر حشری وتپلی داره. تو دلم می گفتم کاش کیرش آبدار هم باشه.

جلوش قنبل کردم و آماده ورود یه کیر داغ دیگه تو کونم شدم. گفت با دستت لای کونتو باز کن. به کیرش تف مالید. یه تفم انداخت لای کون من و کیرش رو گذاشت رو سوراخم. از دل دل کردن سوراخ کونم فهمید که چقدر منتظر ورود کیرشم. واسه همین یه ضرب کیرشو تو کونم فرو کرد. یهو آتیش گرفتم و به جلو پریدم. پسره که پیش بینی این حالتو کرده بود محکم کمرم رو نگه داشت و با تموم قدرت کیرشو رسوند به ته کونم. داشتم جر می خوردم. با این که هفته قبل کون داده بودم، اما شدت ضربه و ورود کیرش اونقدر بود که داشتم خفه می شدم. تقلا می کردم که درش بیارم. اما کمرم محکم توی دستای پسره بود و رهام نمی کرد. بهش گفتم آتیش گرفتم بکش بیرون یه کم دردش کم بشه. اما اون روم خم شد و در حالی که با شدت کیرش رو تو کونم فشار می داد بازوهاش رو دور کمرم حلقه کرد و با یه آخ محکم شروع کرد تو کونم آب منی ریختن. آرزوم برآورده شد. کیرش پر از آب بود. تموم آبشو ته کونم خالی کرد. با هر جهش کیرش احساس می کردم آب منیش وارد روده هام میشه. فشار دستاش و کیرش و سنگینی وزنش توان پاهام رو گرفته بود. بهش گفتم خیلی نامردی. جر خوردم. پاشو دارم می افتم. با زانوهاش به پشت زانوهام ضربه زد تا پاهام خم بشه. بعد هم فشار داد تا روی زمین زانو زدم. حالا دیگه کاملا بهم مسلط شده بود و روی کونم سوار شد.

بدون این که کیرشو در بیاره، دوباره شروع کرد تو کونم تلنبه زدن. بهش گفتم چکار می خوای بکنی؟ گفت بعد از مدتها یه کونی زیر کیرمه. می خوام تلافی همه روزهایی که کیرم انتظار می کشید رو در بیارم. اینارو می گفت و محکم تو کونم تقه می زد. کیرش رو حس می کردم که تا کونم فرو رفته. وقتی دید کیرش تو کونم جا باز کرده گفت: بچه کونی، تو گفتی کونی نیستی. پس این کونت واسه چی اینقدر گشاده. گفتم کیر تو جرم داد و گشادم کرد. همونطور که می کرد پرسید: بازم می آی بکنمت؟ گفتم الان داری می کنی دیگه. گفت: نه می خوام تا وقتی تهرانم زیر خواب کیر خودم بشی. الحق هم خیلی خوب می کرد. با این که یبار کونم رو آب داده بود، اما بدون این که کیرش بخوابه و درش بیاره، با همه توانش تو کونم تلنبه می زد.

نفس نفس هاش تندتر شد. گفت آبم داره میاد. چکارش کنم؟ گفتم قبلی رو چکار کردی؟ گفت تا قطره آخرش و ریختم تو کونت کس کش. در حالیکه منم حشری شده بودم با حالت کشدار گفتم: بازم بررررررررز توووو کووووووونننننننننم. و برای بار دوم تموم آبش رو ته روده هام خالی کرد. وقتی مطمئن شد دیگه آبی تو کیر و خایه هاش نمونده، کیرشو کشید بیرون و یه سیلی به کونم زد و گفت: کون خیلی خوبی داری. از این به بعد بیا خودم درت بزارم. بعدشم زود برو از این جا تا کس دیگه ای نیومده و کونت نذاشته. اینو گفت و تو تاریکی گم شد.

شلوارم رو کشیدم بالا. یه دستمال گذاشتم لای کونم و راهی خونه شدم. وقتی راه می رفتم حرکت آبش رو توی روده هام حس می کردم. کون خوبی داده بودم. حالا باید خودمو به خونه می رسوندم و با آب پسره یه جق حسابی می زدم.

اگه خوشتون اومده از خاطره م برام پیغام بزارین.
     
  
مرد

 
خوب بود ادامه بده
من بی می ناب، زیستن نتوانم
     
  

 
حدودا دو هفته از دادنم توی بیابون های مهرآباد جنوبی به اون پسر خوزستانی می گذشت. از این که یه جای جدید پیدا کردم که هر وقت هوس کردم برم و خارش کونم رو درمون کنم، خیالم راحت بود.
یکی دو شبی بود که هوای دادن و دیدن یه کیر جدید تو سرم افتاده بود. واسه همین خودم رو برای یه ماجرای جدید آماده کردم. هوا تاریک شده بود که رسیدم به همون جایگاهی که قبلا هم کونم رو به گا داده بودم. یکی دوبار مسیر همیشگی رو بالا و پایین کردم. اما از هیچ رهگذر و یا سربازی خبری نبود. نگران بودم نکنه امشب کونم بدون کیر بمونه.
برای بار سوم که بیابون ها رو به سمت میدون طی می کردم دیدم کنار دیوار پادگان یه نفر نشسته. نزدیکش رفتم. دیدم نشسته و مشغول کاریه. نباید این فرصت رو از دست می دادم. سلام دادم و با پرسیدن ساعت سر صحبت رو باهاش باز کردم. دعوتم کرد برم پیشش. دیدم یه بطری عرق کنارشه و داره می خوره. به منم تعارف کرد. ازش تشکر کردم و پیشنهادش رو رد کردم.
پرسید: بچه کجایی و اینجا دنبال چی هستی؟ گفتم: دنبال چیز خاصی نیستم. اگه مزاحمت هستم برم. گفت چیزی که نمی خوری، دنبال چیزی هم که نیستی، بچه این محل هم که نیستی. پس خودت بگو چی می خوای؟ مطمئنی عرق نمی خوری؟ گفتم آره اهلش نیستم. تو بخور نوش جونت. گفت: پس تو بیا اینو بخور. و با دستش به کیرش اشاره کرد. خوشحال شدم که خودش رفت سر اصل مطلب. اما چیزی نگفتم. گفت نکنه اینم نمی خوای. گفتم واقعا گفتی؟ گفت آره. ناراحت شدی؟ گفتم نه اگه دوس داری واست می خورمش. گفت کونی هستی؟ گفتم نه اما دوس دارم مزه کیرتو بچشم. یه پیک زد و پاهاشو دراز کرد و گفت بیا مشغول شو ببینم چه کاره ایی. خودم کمرش رو باز کردم و زیپ شلوارش رو کشیدم پایین. دستم رو بردم توی شرتش و کیرش رو تو دستم گرفتم. کیرش خواب بود وبه نظر معمولی و قلمی میومد. اما تا راست نمی شد نمی تونستم راجع بهش نظری بدم. یه کم باهاش بازی کردم که دیدم سرم رو با دستش گرفت و به سمت کیرش هدایت کرد. با ولع شروع کردم به خوردن کیرش. اما خبری از شق کردن نبود. گفت من اسمم بهزاده. تا عرقم رو نخورم کیرم بلند نمیشه. بعد دستشو آورد و از رو شلوار با کیرم ور رفت. مال منم خواب بود. دوباره رو کیرش خم شدم. من کیر بهزاد رو می خوردم و اون مشغول عرقش بود. عجیب بود کیرش مثه کوره آتیش داغ بود اما شق نمی شد. تقریبا ده دقیقه ای براش ساک زدم. گفت بلند شو کونتو ببینم. جلوش ایستادم و شلوار و شورتم رو تا زیر کونم کشیدم پایین. باد سردی میومد. دستشو روی کونم کشید و فشارشون داد. از نرمی و سفیدی کونم به وجد اومده بود. گفت پیش خوب کسی اومدی. آقا بهزاد قدر کون تو رو می دونه. کونی که با پای خودش میاد دنبال کیر رو باید با جون و دل گائیدش. از طرز صحبت کردنش معلوم بود کون کن خوبیه و به سنش هم می خورد تجربه زیادی داره.
رو کرد به منو گفت برو پشت اون کوپه خاکه بکش پایین و قنبل کن تا بیامو کونت بزارم. دل تو دلم نبود. بعد از دو هفته قرار بود یه غریبه دیگه کونم بزاره و آب منیش رو توم خالی کنه. از شدت هیجان کیرم بلند نمی شد. با علاقه به سمت کوپه خاک رفتم و شلوار و شورتم رو تا پایین رونم پایین کشیدم. با سوراخ کونم بازی می ردم تا آقا بهزاد بیاد و با کیرش به کونم صفا بده. تو دلم می گفتم الان قراره یه کیر داغ بیاد و از خجالتت در بیاد و تشنگیت رو برطرف کنه.
آقا بهزاد اومد و این صحنه رو که دید گفت معلومه کونت خیلی میخاره. گفتم خیلی. اومد جلو و با انگشتش افتاد به جون کونم و گفت به کیر آقا بهزاد اعتماد کن. یه طوری خارش کونت رو می ندازه که تا عمر داری یادت نره. در همون حال دستش رو برد سمت کیرم. کیرم کاملا تو خودش فرو رفته بود. بهزاد گفت اگه اینم نداشتی راحت تر بودی. حداقل راستش کن ببینه یه کیر چطوری داره خواهر سوراخش رو می گاد. سرم رو به طرف کیرش برگردوند و گفت بخور. شروع کردم واسش خوردن. در حالیکه انگشتش سوراخم رو میمالید. یواش یواش کیرش تو دهنم قد می کشید و بزرگ تر میشد. کامل که راست شد تو دستم گرفتم و نگاهش می کردم. تنه کیرش معمولی و باریک بود. حدود 18 سانتی می شد. اما یه سر داشت که وقتی کامل راست شد دقیقا مثل سر مار کبرا پهن و بزرگ شد. گفتم آقا بهزاد این چیه؟ گفت سر کیرمه. ترسیدی؟ گفتم خیلی بزرگ و پهنه. گفت در عوض سوراختو جر میده. مگه همینو نمی خوای؟ یه کم ترسیدم. گفتم الان مست کرده و توی حالت عادی نیست و تا تموم این مار رو تو کونم نچپونه دست از سرم بر نمی داره. و از قرار معلوم تصمیم نداره با آرامش این کار وبکنه. کیرش رو به سمت دهنم هل داد و گفت همه جاشو بخور و خیس کن تا بکنمت. یه طوری گفت بکنمت که دست و پام شل شد. تصمیم گرفتم دل به دلش بدم تا هردوتامون حال کنیم. گفتم آقا بهزاد می شه منو یواش بکنی؟ گفت تو رو که نمی خوام بکنمت می خوام با کله کیرم بگامت. کیرشو کشید بیرون و گفت جلو کیرم دولا شو کس کش کونی. کونت مثه کون دخترا می مونه. دستام رو زدم رو زانوهام و آماده کون دادن به آقا بهزاد شدم. حرارت از تموم بدنش می زد بیرون. تو کونم تف کرد و با سر کسرش می مالید رو سوراخم. تنم از تماس کیر داغش با سوراخم لرزید. آقا بهزاد گفت کس کش چند وقته کون ندادی؟ واسه این که حشری ترش کنم گفتم دو هفته. گفت دو هفته ندادی و اینطوری سوراخت بی تاب کیر شده؟ دستم رو از لای پاهام بردم و تخماشو تو دستم گرفتم و نوازششون کردم. بهزاد کیرش رو رو سوراخم ثابت نگه داشته بود و تکون نمی خورد. روم خم شد. دستش رو آورد جلو کیرم رو توی دستش گرفت. همچنان خواب خواب بود. چند لجظه بعد با یه فشار ناگهانی، دنیا رو جلوی چشمم به آتیش کشید. انگار توی کمرم تیر زدن. فلج شدم. با همون فشار، کیرش رو تا ته چپوند تو کونم و کله گندش رو رسوند به ته روده هام. از شدت درد ناله می کردم. اما بهزاد اصلا متوجه کارش نبود. کمرم رو محکم چسبیده بود و نمی زاشت خودمو از این مهلکه نجات بدم. شکمش که به کونم خورد از دردش کم تر شد. اما سوراخ کونم آتیش گرفته بود و می سوخت. تلاشم بی فایده بود. دوست داشتم درش بیاره و دوباره بزنه تا کیرش تو کونم جا باز کنه. اما بهزاد فقط فشار می داد. با ناله گفتم آقا بهزاد دیگه رسیده به ته کونم بیشتر فرو نمیره. بزار نفس بکشم. دوباره دستش رو به کیرم رسوند و گرفتش تو دستش. گفت قراره امشب یه طوری از خجالت کونت در بیام که تا عمر داری کیر آقا بهزاد رو فراموش نکنی. این کیر لامصب تو هم که اصلا انگار وجود نداره. با حالت درد و خفگی گفتم حالا چه گیری به کیر من دادی؟ گفت میخوام پاشه ببینه که کیر آقا بهزاد سوراخ کون زیرش رو چطوری فتح کرده و می خواد تووووووش تلنبه بزنه. اینو که گفت خود به خود کیرم شروع کرد به راست شدن تو دست آقا بهزاد. بهزاد با خنده گفت این کس کش نقش یه جاکش رو داره. این همه انگشتت کردم و مالوندمت و با دودولت بازی کردم عین خیالش نبود. اما تا کیرم تا دسته کونت جا شد بلند شد از دیدن گاییده شدن سوراخش حالشو ببره. این کیر تو مثه مردای بیغیرته که راس نمی کنن مگه این که یکی جلوشون ناموسشونه بگاد. اینو گفتو دوباره کیرشو فشار داد تو کونم. یدفعه کامل کشیدش بیرون و قبل از اینکه سوراخم جمع بشه و من نفسی بگیرم دوباره تا دسته زدش تو. اونقدر فشار داد که مجبور شدم رو زمین زانو بزنم. زانو زدن من همانا و تلنبه های وحشتناک بهزاد همان. هر بار که کیرش رو می کشید بیرون لبه های سوراخم باهاش بیرون کشیده می شد و دوباره با فرو کردن سر کیرش، بر می گشت داخل کونم. صدای شلپ شلپ ضربه های بهزاد به کونم تو تاریکی و سکوت شب بلندتر به گوش می رسید. در حالیکه کونم جا باز کرده بود و دیگه داشتم از دادن لذت می بردم، بهزاد پرسید تا حالا چقدر کون دادی؟ گفتم خیلی. گفت مثلا؟ گفتم از وقتی یازده سالم بود منو کردن. گفت کیا؟ گفتم اول بچه محل هام، بعد پسرای محله های دیگه، بعد کارگرای افغانی ساختمون، بعد هم کلاسی هام. من می گفتم و اون با شنیدن هر اسم یه ضربه محکم تو کونم می زد و با حشریت تموم بهم فحش می داد. ازم پرسید کیر کدوم از همه کلفت تر بوده. براش از کیر نجیب و موسی و پسر عموم گفتم. داستان کون دادنم توی گرکان و کیر کج و کیر کلفت علی و خسرو که تاصبح می کردنم رو تعریف کردم. اما انگار قرار نبود آب آقا بهزاد بیاد. از کیر چوپون ده که گفتم یک دفعه بهزاد با فشار رو زمین خوابوندم و با شدت و سرعت ضربه هاش شروع کرد آب منیش رو تو کونم تخلیه کردن. انگار از کیر داغش مواد مذاب فوران می کرد. یه کم تو همون حالت موند. سنگ ریزه ها و خاک ها کیرم رو اذیت می کرد. بهش گفتم از رو بلند شه. کیرش رو بیرون کشید و گفت سر کیرمو ببوس که اینطوری کونتو گائید. دولا شدم و سر کیرشو که ازش یه قطره آب منی آویزون بود رو بوسیدم. گفت هر وقت دوس داشتی کون بدی بیا همین محل و بگو آقا بهزاد رو می خوام. مستقیم میارنت پیش خودم. ازش تشکر کردم و به سمت ایستگاه اتوبوس رفتم. با کون پر از آبم و راضی از این که یه مار کبرا سوراخم رو گائیده توی ایستگاه منتظر اتوبوس شدم. در همین حین یه پسر نوجوان اومد توی ایستگاه. اولش متوجه نگاه هاش نشدم. بعد دیدم چشم از من بر نمی داره. به نظرم آشنا میومد. اما یادم نمیومد کجا دیدمش. یه کم بعد اومد جلو و با اون جثه کوچولوش مچم رو گرفت و با جسارت تمام گفت بیا بریم می خوام بکنمت. با تعجب گفتم چیکار می خوای بکنی؟ محکم تر از قبل گفت می خوام بکنمت. کونت بزارم و در حالیکه مچم تو دستش بود منو دنبال خودش به سمت تاریکی بیابون هایی که چند دقیقه قبل بهزاد کونم گذاشته بود می برد. از جسارتش خوشم اومد و بدم نمیومد برای بار دوم کون بدم. بهش گفتم نمی ترسی برعکس بشه و من تو رو بکنم؟ گفت تو کونی هستی. پرسیدم از کجا می دونی؟ گفت یادت نیست اون شب چقدر انگشتت کردم؟ گفتم کدوم شب؟ گفت اون شبی که دوستم و دو تا سربازا کونت گذاشتن. یه دفعه یادم افتاد این همون پسرست که از همه کوچیک تر بود. برام جالب بود که یه پسر که تقریبا 8 نه سال ازم کوچیک تر بود دستمو گرفته داره می بره که بکنتم.
نزدیک جایی که بهزاد کرده بودم رسیدیم. گفت اینجا خوبه بکش پایین. شلوارم و براش کشیدم پایین. شورتمو خودش کشید پایین. کیرش رو درآورد. گفتم می خوای برات بخورمش؟ گفت یه کم. بعد از دهنم کشیدش بیرون و گفت زانو بزن تا کونتو جر بدم. کیرش تقریبا 10 سانت بیشتر نمی شد. خندم گرفته بود. به کیرش تف زد و یه ضرب فرستادش تو کونم. تو کون من پر از آب بهزاد بود. پسره گفت چرا اینقدر کونت خیسه؟ گفتم به خاطر کیر تو اینقدر خیسه. اصلا کیرشو حس نمی کردم. اون تند تند تقه می زد و می گفت اگه دردت اومد بگو بکشم بیرون. یک دفعه از پشت سرمون یه صدایی گفت کس کشا اینجا چه غلطی می کنین؟ داشتیم سکته می کردیم. زود شلوارم و کشیدم بالا و برگشتم دیدم آقا بهزاده. وقتی دید منم و دارم به یه پسر بچه کون می دم هاج و واج مونده بود. گفت کس کش با کیر من سیر نشدی، چطور می خوای با هسته خرمای این بچه سیر بشی؟ ادامه داد این بچه خودش کونه، نصف آدمای اینجا دنبال اینن که بکننش، اونوقت تو داری بهش کون می دی؟ بکش پایین قنبل کن ببینم. بعد به پسره که اسمش محمد بود گفت هر کاری گفتم می کنی. صداتم در بیاد همینجا چالت می کنم. محمد و فرستاد پشت منو گفت این مادر جنده رو بکن تا مرد بشی. محمد دوباره کیرش رو فرستاد تو سوراخ کونم و مشغول شد. بهزاد ازم پرسید آبمو چکار کردی؟ گفتم هنوز تو کونمه. اومد کیرشو کرد تو دهنمو گفت همه جاش و خیس کن. محمد گفت بزار من کارم تموم بشه بعد شما بکنش. بهزاد گفت این جاکش و من کردمش. کونش مال تو. قراره کون تو رو صاحب بشم. بهزاد کاملا از حال طبیعی خارج بود. می خندید و می گفت عجب عرق با برکتی. اول یه کونی اومد با پای خودش رفت زیر کیرم، حالا هم با خودش یه کسی رو آورده که مدت هاست می خوام بکنمش.
اینو گفت و رفت پشت محمد. یواش یواش صدای ناله محمد بلند شد. بعد دیدم زد زیر گریه و دیگه به من تلنبه نمی زنه. بلند شدم دیدم بهزاد نشسته بهش و داره کیرشو تو کون کوچیک محمد فرو می کنه. محمد از ترسش فقط گریه می کرد و ناله. تا اینکه بهزاد تونست سر کیرشو تو سوراخ محمد وارد کنه. پسره با التماس و اشک از بهزاد می خواست کیرش و بکشه بیرون. اما بهزاد حشری تر از این بود که حتی صدای محمد رو بشنوه. واسه همین با فشاری که به کون محمد وارد می کرد، همه کیرشو تو کون کوچیک پسره جا کرد و گفت دیگه کونت مال خودمه. فهمیدی؟ محمد با گریه کفت آره. بهزاد گفت یبار تکرار کن ببینم. محمد گفت دیگه کونم مال آقا بهزاده. بهزاد گفت هر وقت گفتم کون می خوام چی کار می کنی؟ گفت زود میام بهت کون می دم. همزمان دو چهره متفاوت رو می دیدم. بهزاد خوشحال از این که کون یه پسر بچه رو فتح کرده و واسه خودش کرده و صورت محمد که پر از درد بود. هم به خاطر کیر بهزاد و هم از این که کونی شده. اتفاقات به سرعت شکل می گرفت و کمتر از دو ساعت، تاریکی شب با خودش کلی ماجرا درست کرده بود. بهزاد آبشو تو کون محمد خالی کرد و بلند شد و از پیش ما رفت. محمد که هنوز باور نکرده بود که به همین راحتی کونی شده، همچنان به حالت قنبل رو زمین مونده بود و کونش رو می مالید. دادن یه پسر بچه تو تاریکی به یه آدم بزرگ بدجوری حشریم کرده بود و یاد گذشته خودم افتاده بودم. فکر کردن محمد رهام نمی کرد. باید زود تصمیم می گرفتم. بهترین فرصت برای کردن اولین کون تو عمرم بود. واسه همین کیرمو با آب دهنم یود لیز کردم و پشت محمد نشستم و قبل از این که محمد بخواد از دستم در بره کمرشو گرفتم و یه ضرب کیرمو تو کونش فرو کردم. این اولین باری بود که داشتم کون می کردم. بیشتر از این که از کون کردن حال کنم، خاطرات کون دادن خودم در زمان بچگی و زمانی که هم سن محمد بود حشریم می کرد. به هر حال کیرم تو کون محمد بود و تلاش او برای بلند شدن از زیر کیرم بی فایده. وقتی دید نمی تونه از دستم خلاص بشه با التماس گفت قول بده وقتی کارت تموم شد بزار منم بکنمت.
کیر من به اندازه کیر بهزاد نبود، اما با آبی که از بهزاد تو کون محمد بود صدای شلپ شلوپ کونش رو درآورده بود. تموم سعیم این بود که محمد رو یه طوری بکنم که خودم به عنوان یه کونی دوس داشتم صفر زنام ترتیبمو بدن و من بیشتر حال کنم. یواش یواش صدای بکن بکن های محمد بلند شد و داشت از دادن لذت می برد. ازش پرسیدم سر کیر بهزاد خیلی بزرگ و پهن بود. تو چطوری تحمل کردی تا بره تو کونت و در حالیکه داشت آبم میومد بهش گفتم به جمع کونی ها خوش اومدی. سعی کن از این به بعد از دادن لذت ببری. محمد با صدای حشری گفت قبلا دوستاش صفرش رو باز کردن. وگرنه حتما جر می خورد. ولی کیر دوستاش هم اندازه کیر خودش بوده. و اولین بار بوده که یه مرد با کیر بزرگ ترتیبش رو می داده.
آبم رو که ریختم محمد بلند شد و نشست پشتم. کیرشو تفی کرد و مشغول گائیدن کونم شد. کمتر از دو دقیقه حشری شد و از پشتم بلند شد و به سرعت توی تاریکی ناپدید شد.
وقتی داشتم میومدم برای کون دادن فکرش رو هم نمی کردم قراره در این بیابون چه اتفاق هایی رقم بخوره و سرنوشت یه پسر بچه پر رو به دست خودش تغییر کنه.
لطفا برام نظراتتون رو بنویسین.
     
  

 
ساعت طبیعی بدنم انگار خودشو با تایم خارش کونم نتظیم کرده بود. وقتی نیاز به دادن و تجربه کیر جدید در درونم روشن می شد، تموم افکارم روی دادن متمرکز می شد و در همون مسیر حرکت می کرد. به خصوص که حالا یک منطقه امن پیدا کرده بودم که می تونستم سوژه های جدید سکسیم رو از بینشون انتخاب کنم. دیگه مثل شبای اول ترس و دلهره نداشتم. کمتر حاشیه می رفتم و خیلی زود می رفتم سر اصل مطلب. عموما طیفی از پسرهای شهرستانی در صف کردنم بودن که پیشنهاد کردن کون رو رد نمی کردن و با هیجان و شور زیادی تق یه کونی رو می زدن. یعنی احساسشون این بود که باید کون طرف رو یه طوری گائید که یادش نره کی چطوری کردتش. فلسفشون فلسفه جر دادن بود و خالی کردن همه اون احساس درونیشون به عنوان یک فاعل تموم عیار. بیشترشون سرباز بودن و مطمئن بودم وقتی شب توی خوابگاه با دوستشون دارن حرف می زنن، حتما به این اشاره می کنن که امشب وقتی داشتم بر میگشتم خوابگاه، یه بچه خوشگل جلوم و گرفت گفت بیا منو بکن. منم یه طوری کردمش که تا یه هفته نمی تونه بشینه.
دوباره حس دادن در من بیدار شده بود و باید این عطش رو با فرو کردن کیر در سوراخم می خوابوندم. وقتی به لحظه ی اولی که کیر توم فرو می رفت و لحظه ای که آبشو ته سوراخم خالی میکرد فکر می کردم، دلم می لرزید و سوراخ کونم دل دل می کرد. راهی میعادگاه گایش هام شدم. هوا تاریک شده بود. یه کم بین کوپه های خاکی پرسه زدم و بالا پایین رفتم. نیم ساعتی گذشته بود و هنوز کسی رو برای گائیدن کونم پیدا نکرده بودم. کم کم به این فکر می کردم که شاید امشب از کیر خبری نباشه. این بود که به سمت ایستگاه میدون آزادی به راه افتادم. توی تاریکی پیش روم احساس کردم دو نفر دارن با هم حرف می زنن و اونا هم به سمت میدون آزادی می رن. سرعتم رو زیاد کردمو خودمو بهشون رسوندم. سلام کردم و پرسیدم آزادی از کدوم طرف می رن. یکیشون جواب داد بچه اینجا نیستی گفتم نه غریبم. گفت تو این بیابون پس چکار می کنی؟ یه کم من من کردم و دلمو زدم به دریا بهشون گفتم راستش اومدم اینجا کون بدم. دو تایی زدن زیر خنده و گفتن کون بدی؟ گفتم آره. گفتن کونی هستی؟ گفتم نه اما می خوام کونی بشم. یکیشون گفت نمی ترسی کونت با کیر جر بخوره؟ گفتم می ترسم. اما می خوام امتحان کنم. اون یکی گفت ما وقت نداریم. من بلیط اتوبوس دارم و رفیقم هم داره باهام میاد تا ترمینال غرب. گفتم خوب باشه زود بکنین و برین. گفت برو یکی دیگه رو پیدا کن کونت بزاره. ما اهلش نیستیم. اینو گفت و دوتایی از من دور شدن. من ایستاده بودم و به این فکر می کردم که چه وقیحانه از غریبه ها می خوام که کونم بزارن. از این که بگم کون می دم هیچ ابایی نداشتم و با گفتنش بیشتر حشری می شدم. در همین حال دستمو توی شورتم کردم و کیرمو می مالیدم. پیش خودم فکر می کردم اگر دختر هم بودم احتمالا یه جنده تموم عیار می شدم. این که بگم کون می دم و واسه یه لحظه فرو رفتن کیر تو کونم ازشون خواستم که دیرتر برن ترمینال کونم به له له افتاده بود. از فکر برگشتن به خونه پشیمون شدم و تصمیم گرفتم هرطور شده امشب کونم رو به باد بدم. تقریبا یه نیم ساعتی همونجا نشستم و با کیرم ور رفتم.
وقتی دیدم خبری نیست کیرمو از شورتم کشیدم بیرون و گفتم جق می زنم و بعدش می رم خونه. با شناختی که از خودم داشتم به خودم گفتم اگه جق نزنم تا صبحم که شده اینجا می مونم تا یکی پیدا بشه و تقمو تو این بیابون تاریک بزنه. در حال جق زدن بودم که احساس کردم یه نفر داره به سمتم می دوه. البته اون منو نمیدید. شورتمو کشیدم بالا و ایستادم ببینم چی می شه. شاید صفر زنم از دل تاریکی داره میاد. وقتی رسید بهم ایستاد یه کم نفس نفس زد و پرسید نیم ساعت پیش تو اینجا بودی؟ گفتم چطور مگه؟ گفت داشتم با رفیقم می رفتیم ترمینال یه پسره بهمون گفت بیاین منو بکنین. گل از گلم شکفت. گفتم چه شکلی بود؟ از صدام شناخت و گفت خودتی؟ نرفتی هنوز؟ گفتم نه نرفتم. پرسید کسی نکردتت؟ گفتم نه کسی نبود. تو چرا برگشتی؟ گفت من قرار بود باهاش برم تا ترمینال اما همش تو جلو چشمم بودی. واسه همین آزادی ازش خداحافظی کردم و خودم به اینجا رسوندم تا یه حالی به کیرم بدم. از بس تو پادگان بودیم کیرمون کپک زده دیگه. اومد جلوترو کونم و تو مشتش گرفت و از رو شلوار مالوندش. دل تو دلم نبود. از این که امشبم هم یه کیر حشری قراره کونمو واسه خودش بکنه حسابی سر کیف اومدم. واسه همین کمرمو قوس دادم تا کونم حسابی جلوش دلبری کنه و ترقیبش کنم واسه کردنش سنگ تموم بزاره. وقتی قلنبه بودن کونمو دید و نرمیش رو با دستاش لمس کرد گفت بیا بریم تو پادگان بکنمت. گفتم چرا اونجا؟ گفت اونجا امنه. چون اینجا اول وارد باشگاه هست و زمین زمین چمن داره می شیم بعد به پادگان می رسیم. بنابراین کسی واسه رفت و آمد گیر نمی ده و می تونیم بریم تو زمین چمن همونجا بکنمت. وقتی خیالم از بابت گیر نیفتادن راحت شد، دنبالش راه افتادمو با هم رفتیم سمت زمین چمن. جلوی درب ورود یکی یا دو تا نگهبان بود که با هم سلام و علیک کردن و وارد شدیم. اصلا سوال نکردن که این که باهاته کیه. همه جای زمین چمن فواره های آب روشن بود و داشت چمن ها رو آب میداد. منو با خودش برد سمت سکوها نزدیک رختکن تیم ها. گفت اینجا امنه. بشین تا من بیام. گفتم کجا؟ گفت می رم یکی از رفیقامو بیارم با هم بکنیمت. ترسیدم. گفتم نکنه می خواد گیرم بندازه. بهش گفتم خودت تنها. گفت زود بر می گردم. گفتم باشه پس تو که رفتی منم می رم. اینو که گفتم از رفتن منصرف شد و برگشت پیشم. من رو سکو نشسته بودم. اومد جلوم ایستاد. بدون اینکه چیزی ازم بخواد زیپش رو کشیدم پایین و کیر راست شدش جلوی چشمام قرار گرفت. شورتشو کشیدم پایین. یه کیر سفت و استخونی و دراز با کله قلنبه پرید بیرون. سر کیرشو تو دستم گرفتمو گفتم جووووون چه کیر استخونی داری. گفت خوشت اومد ازش؟ گفتم آره. چون استخونیه وقتی بخواد بره تو کونم حتما دردم میاد و پارم می کنه. پسره که به وجد اومده بود گفت پس بخورش. بعد گفت می تونم بهت بگم کونی؟ ناراحت نمی شی؟ گفتم نه راحت باش. دور دارم حال کنی. گفت پس بخورش تا مزه کیر استخونی رو بهن بچشونم کونی. بچه کجایی؟ گفتم تهرون. تو چی؟ گفت من بچه همدانم. اینو گفت و کیرشو تو دهنم چپوند. یه کم که براش ساک زدم سرمو تو دستش گرفت و شروع کرد تو دهنم تلنبه زدن. همینطور که کمر می زد احساس کردم یه مایعی تو دهنم ریخت. اما مزه بدی نداشت و بویی هم نمی داد. گفتم آبت اومد؟ گفت نه این پیش آبمه. همیشه همینطوره. وقتی می کنم از همون اول پیش آبم راه می گیره. کیرشو در آوردم و از ته کیرش با دست کشیدم تا سرش. یه قطره آب زد بیرون. با انگشتم برش داشتم و بوش کردم. هیچ بوی بدی نمیداد. فقط یه حالت چسبندگی داشت که وقتی انگشتام رو باز می کردم، بینشون کش میومد. نوک زبونمو زدم بهش و مطمئن شده که مزه بدی نمی ده. واسه همین سوراخ کیرشو با زبونم پاک کردمو دوباره با ولع کیرشو کردم تو دهنمو شروع کردم به ساک زدن. اون که حسابی خوشش اومده بود واسه کردنم هیچ عجله ای نشون نمی داد. نزدیک پنج دقیقه همه مدل براش ساک زدمو کیرشو تو دهنم چپوند.
دوباره پیشنهاد داد که بره و رفیقشم بیاره. بهش گفتم اگه نمی خواد بکنه من میرم. گفت پس قول بده یبار دیگه بیای که اونم باشه و هر دو باهم کونت بزاریم. گفتم باشه. از رو سکو بلند شد و گفت شلوار و شورتتو بکش پایین و به پشت بخواب رو سکو. گفتم می خوای چطوری بکنی؟ گفت می خوام مثه جنده ها بکنمت. گفتم یعنی چطوری؟ گفت لنگاتو می دم بالا و کیرمو تا دسته تو کونت جا می زنم. من که حسابی حشری شده بودم هر کاری گفت رو انجام دادمو لنگامو دادم بالا و گفتم جرم بده. تفش رو روی کیرش انداخت و گفت رو سوراخ کونت تف بمال. با تفم سوراخ کونمو واسه ورود کیرش لیز کردم. کیرشو رو سوراخم گذاشت و گفت حاضری کس کش؟ گفتم بکن قربون اون کیرت برم. با دستام لپای کونمو از هم باز کردم و سوراخمو نشون کیرش دادم. می خواستم وقتی کیرشو تو سوراخم می کنه ببینه لحظه فتح سوراخمو. دیوونه شده بود. کیرشو با دست گرفت و یه ضرب زد تو سوراخم. صدای آخم درومد. کیرش تا ته رفت تو و شکمش به کونم چسبید. یه کم نگه داشت و به چپ و راست کونم تکونش داد. سوراخم تیر می کشید اما برام لذت بخش بود. گفتم کیرتو در بیار و دوباره بزن. کل کیرشو کشید بیرون گفت دوباره لاچ کونتو باز کن. براش باز کردم. تفش رو انداخت رو سوراخم و کیرشو گذاشت درم. دوباره با یه تقه همشو تو کونم فرو کرد. ناخداگاه گفتم جوووووووون.
اون با کیر استخونیش تو کونم تقه می زد و من آه و اوهم رفته بود بالا داشتم حال می کردم. اما برای این که توی سکوت شب صدام پخش نشه مجبور بودم حرفام رو یواش بهش بزنم. خوبیش به این بود که صدای فواره های آب توی زمین چمن نمیذاشت خیلی صدایی از اینطرف و اونطرف پخش بشه. بهش می گفتم بکن منو. تا ته بکنش تو کونم. تخماتم جا بده. محکم تقه بزن. ازش پرسیدم چند وقته کسی رو نکردی؟ گفت اینجا کسی رو ندارم اما تو شهر خودمون یه کونیه هست هر وقت میرم مرخصی اونو می کنم. تقریبا سه ماهی هست مرخصی نرفتم. اما کمرم سفته. بهش گفتم کون من بهتره یا همشهریتون؟ گفت قابل مقایسه نیست. همین که دارم کون یه بچه خوشگل تهرانی رو می گام برام کلی حشری کنندست. سعی می کردم با حرفام بیشتر حشریش کنم تا بهتر کونمو بگاد. تقریبا یک ربع تو کونم تقه می زد و توی پوزیشن های مختلف گذاشت درم. دوباره گفت به پشت بخواب و لنگات و بده بالا می خوام آبمو بیارم. می خوام وقتی میاد تو چشات نگاه کنم و تصویر اون لحظه ای که آبمو تو کونت حس می کنی رو تو خاطرم حفظ کنم. برگشتم و پاهامو دادم بالا. دوباره کیرشو تفی کرد و یه تفم انداخت رو سوراخ کونم. با ورود کیرش داخل کونم شدت و سرعت کمر زدنش بیشتر شد و من با لحظه اومدن آبش تو کونم فاصله ای نداشتم. نجوا کنان بهش گفتم آب می خوام. آب کیرتو می خوام. می خوام آبتو تو کونم خالی کنی. اونم با فحش حسابی هم خودشو حشری می کرد هم منو. تو یه لحظه شکمشو به کونم چسبوند و دل دل کیرش تو کونم شروع شد. آبش راه گرفته بود و با هر جهش کیرش راهشو توی کونم باز می کرد و آبیاریم می کرد. واسه این که زود بیرون نکشه کیرشو، دستم و دور کونش گرفتم و محکم به خودم فشار می دادم تا همه آبش توم خالی بشه و کیرشو بیرون نکشه. وقتی آبش تو کونم میریخت احساس کردم آبش خیلی سفته و آبکی نیست. خوبیش به این بود که راحت تو کونم می موند تا برگردم خونه و یبار دیگه با آب کیرش حال کنم. تقریبا یک دقیقه کیرشو نگهش داشت. هنوز شق شق بود. وقتی کیرشو از کونم بیرون کشید بوی آب منی توی فضا پیچید. یه کم کنارم نشست و بعد گفت بمون تا برگردم. گفتم کجا گفت می رم دستشویی. می خوام یبار دیگه بکنمت. احساس کردم نباید دیگه بمونم. بهش گفتم باشه می مونم تا بیایی.
شلوارم رو پوشیدم و وقتی مطمئن شدم رفتش، راه افتادم. پایین سکو که رسیدم یه صدای مردونه و جا افتاده گفت: رو سکو داشتین چه گهی می خوردین؟ از ترس پریدم بالا. هم ربونم بند رفته بود و هم قدرت در رفتن نداشتم. برگشتم دیدم یه آقای جا افتاده با لباس باغبانی پشت سرم جلوی رختکن ایستاده. سکوتم رو که دید گفت سربازه تقتو زد؟ حرف نمی تونستم بزنم. دوباره گفت لال شدی کس کش. موقع دادن خوب زبون می ریختی. یه کم یخم وا رفت. گفتم شما دیدی؟ گفت بله دیدم، خاک تو سر کونیت. یه ربعه داره می کنت خوار کسه. چند وقته میدی؟ سرمو انداختم پایین و گفتم به زور آوردم اینجا. اومد سمتمو دستمو گرفت و گفت: کس ننه آدم خالی بند. می خوای ببرم تحویلت بدم. همه حس خوبم پرید. به التماس افتادم. گفتم هر چی بگی انجام می دم فقط بزار برم. گفت بزارم بری؟ مادرتو میگام. کجا بری؟ می دونی اینجا کجاست؟ بگیرنت یه راست می برنت ناکجا آباد. گفتم چی می خوای برات انجام بدم؟ دستم تو دستش بود و منو به سمت رختکن تاریک کشوند و گفت یه راه بیشتر نداری. الان می ریم این تو و میزاری خواهر جندتو بگام. گفتم باشه هر چی شما بگی. اما موقع رفتن همش مقاومت می کردم. کونم جمع شده بود و از ترس هیچ حسی نداشتم. کشون کشون بردم تو تاریکی رختکن و گفت بکش پایین تا آبجی هرزت و بگام. وقتی دید حرکتی نمی کنم با تشر گفت کس کش می کشی پایین یا ببرم تحویلت بدم. چاره دیگه ای نداشتم. باید بهش می دادم. می خواستم یه کم وقت بخرم تا حسمو نسبت بهش عوض کنم و دوباره حال خوب پیدا کنم. اما می ترسیدم اون سربازه برسه و کارم از قبل سخت تر بشه.
مرد کیرشو کشیده بیرون و داشت می مالیدش تا راست بشه. گفت چرا منتظری؟ گفتم می شه کیرتو ببینم. گفت واسه چی؟ گفتم می خوام ببینم با چی می خوای منو بکنی. گفت با کیر مردونم. میخوام کردنو بهت نشون بدم. این کس کش سربازا که کردن بلد نیستن. گفتم زن داری؟ گفت زر نزن به تو چه؟ توی تاریکی کیرش معلوم نبود. اما راست هم نشده بود. دستمو بردم جلو گذاشتم رو کیرش. عجب کیری داشت. با اینکه شق نشده بود اما حسابی کلفت بود. کلفتی کیرش داشت کار می داد دستم. آروم دستمو رو کیرش تکون می دادم و رسوندمش به تخمای آویزونش. جفت تخماش تو دستم بود و باهاش بازی می کردم. اما کیرش هنوز راست نشده بود. بهش گفتم کیرت خیلی کلفته. فکر نکنم بره تو کونم. گفت دعا کن که بره چون اگه نره پارت می کنم و تو سوراخت فروش می کنم. شلوارمو کشیدم پایین جلوش خم شدم. کیرش رو لای کونم می کشیدمو به سوراخم می مالیدم تا راست بشه زودتر. بهش گفتم خوش به حال زنت. گفت چرا؟ گفتم عجب کیری گیرش اومده. گفت دهنت و ببند جاکش. اسم زن منو نیار. کیر من با کردن کون امثال تو تو همین زمین چمن بزرگ شده. گفتم یعنی چی؟ گفت می دونی همینجا که تو الان قنبل کردی، چند نفر رو گائیدم؟ از سرباز گرفته تا بچه خوشگلایی که خودم برای اولین بار تقشون رو زدم. من که حسابی حشری شده بودم جلوش نشستم و توی تاریکی کیرشو کردم تو دهنم. خیلی کلفت و گوشتی بود. اما خیلی بوی عرق میداد. واسه همین نتونستم ادامه بدم و بلند شدم. گفت کیرم تو کس آبجیت چرا بلند شدی؟ تو همین لحظه صدای پایی که روی سکوها بالا می رفت به گوشم رسید. دو نفر باهم حرف می زدن. یکیشون صدای همون همدانیه بود که کرده بودم. حتما رفته بود دوستشو آورده بود که با هم تقمو بزنن.
رفیقش می گفت پس کوشش؟ گفت نمی دونم همینجا بود. کس کش کونی گفت می مونم تا برگردی. رفیقش گفت کس نگو. حتما چیزی زدی فکر کردی کسیو کردی. یه کم اون بالا این طرف و اونطرف کردن و بعدم صدای پاشون که دور می شدن اومد. در تموم این مدت کیر مرد توی دستم بود و راست شدنش رو حس می کردم.
وقتی مطمئن شدیم که رفتن، مرد یواش گفت قنبل کن. گفتم زانو بزنم یا خم شم؟ گفت دولا شو. کیرش کاملا شق شده بود. گفت تف بزن به سوراخت. توی کونم پر از آب منی بود. می دونستم بره تو کار تمومه. اما دوس داشتم لذت ورود کیرشو خودم حس کنم. واسه همین کیرشو تو دستم گرفتم و رو سوراخم گذاشتم. بهش گفتم آمادست. نامردی نکرد و با یه فشار کونمو به آتیش کشید. از درد پریدم جلو و کیرش از کونم درومد. دستمو رو سوراخم گذاشته بودم و از درد به خودم می پیچیدم. فکر نمی کردم اینقدر درد داشته باشه. گفت زود باش کونی. دوباره دولا شدم و کیرش رو رو کونم تنظیم کردم. کارشو خوب بلد بود. به قول خودش کلی کون تو این مکان کرده بود. کیرشو تو کونم فرو کرد و مشغول تقه زدن به سوراخم شد. از شدت هیجان به نفس نفس افتاده بودم. خیلی کیرش خوب بود. همینطور که توی کونم می زد، گفت کون تو از همه کونایی که کردم نرم تر و خوش فرم تره. منم گفتم کیر تو هم از همه کیرایی که کونم رو فتح کردن باحال تر و واردتره. اینو که گفتم حشرش زد بالا و کمرمو گرفت و شروع کرد با قدرت کیرشو تو کونم فرو کردن. تقریبا بعد پنج دقیقه آبشو تو سوراخم خالی کرد و کیرشو کشید بیرون. دوس داشتم بیشتر منو می کرد. اما دیگه کیرش شل شد و امکان راست کردنش نبود. شلوارمو کشیدم بالا و ازش تشکر کردم. گفت تشکر واسه چی؟ بابت گائیدن کون گشادت؟ گفتم حال نکردی باهاش؟ گغت چرا اما من عادت دارم به کردن کون امثال تو. هر وقت دوس داشتی بیا همینا یه فشاری به کونت بدم. جلو در هم بگو فامیل متصدی چمنی. خداحافظی کردم و رفتم. خونه که رسیدم رفتم حموم. آینه رو گذاشتم زیر کونم و تغییرات سوراخمو نگاه کردم. بعد شروع کردم به تخلیه آب اون دو نفر. با این که ازش زمان گذشته بود اما هنوز آب منی به صورت سفت از کونم بیرون میومد و آبکی نشده بود. توی حموم بوی منی دوتا آدم غریبه که کیرشونو تا دسته توم جا داده بودن، پر شد. سوراخمو تخمامو کیرمو با آب منی می مالیدم و با فکر دوتا کیری که اسباب صفای کونم شده بودن یه جق حسابی زدم و خودمو خالی کردم.
اگه از خاطراتم خوشتون اومد برام پیغام بزارین و از حسی که گرفتین برام بگین.
     
  
مرد

 
داستانت عالیه. وقتی میخونم خیس میشم. فقط خیلی دیر به دیر مینویسی. لطفا بیشتر بنویس. ممنون
     
  
صفحه  صفحه 17 از 22:  « پیشین  1  ...  16  17  18  ...  22  پسین » 
Homosexuals - همجنسگرایان

خاطرات همجنسبازی کاربران لوتی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA