ارسالها: 12930
#19
Posted: 2 Jan 2014 16:10
اقلیتهای جنسی؛ از طردشدگی تا پذیرش
در قرون وسطى که دستگاه تفتیش عقاید کلیسا، زنان را نماینده شیطان میخواند و به جرم جادوگری به آتش میسپرد، خود شیطان همجنسگرا معرفى میشد. فاشیستها نیز همجنسگرایان را همانند کولیها و معلولان، سزاوار هستی نمیدانستند.
تاریخ زندگی دگرباشان جنسی، با پیگرد و آزار گره خورده است. در پرتغال همجنسگراها را زنده میسوزاندند. فاتحان اسپانیایى آمریکا، آنها را طعمه سگان وحشى میکردند. آزتکها و اینکاها، گرایش به جنس موافق را با مرگ کیفر میدادند.
با این همه آمار دقیقى از کشتار یا قلع و قمع دگرباشان جنسی در دوران کهن در دست نیست. در دوران معاصر نیز، تبعید، اخراج و طرد دگرباشان جنسی رفتار مشترک رژیمهای سیاسی متفاوت بوده است.
نویسنده انگلیسی و خالق "تصویر دوریان گری" در اوج شهرت و موفقیت، به خاطر عشق به آلفرد داگلاس و شکایت پدر اشرافزاده معشوقاش، به دو سال زندان محکوم شد و در چهل و شش سالگی در سال ۱۹۰۰ در انزوای مطلق ناشی از این "رسوایی" درگذشت.
جیمز بالدوین، شاعر و نمایشنامهنویس سیاهپوست آمریکایی (۱۹۲۴-۱۹۸۷) در طول زندگی با تبعیض اجتماعی مضاعفی روبرو بود. او هم نگاه تحقیرآمیز نژادپرستها را تحمل میکرد و هم همجنسگراستیزی را.
دگرباشان جنسی در آلمان نازی، افراد تباهشدهای قلمداد میشدند که جرمشان شکستن حرمت طبیعت و خیانت به هنجار سه ضلعی خانواده یعنی مرد، زن و فرزند بود.
فاشیستها، دگرباشان جنسی را همراه با کمونیستها، سوسیالیستها، سندیکالیستها، روشنفکران، یهودیان یا کولیها، آزار سیستماتیک دادند و از میان بردند. دگرباشان جنسی پس از دستگیری باید با یک مثلث صورتى در اردوگاه ظاهر مىشدند. چه تعداد از همجنسگراها به اردوگاه مرگ فرستاده شدند؟ ده هزار، بیست هزار؟ کسى نمیداند.
آنچه فاشیستها با همجنسگرایان کردند، نمونه سیاستى متمرکز و سرکوبگر است که محو عنصر به اصطلاح فاسد را در نظر دارد. فاشیستها دیگر وجود ندارند، اما هنوز در بسیارى جوامع طرز فکری هست که آهسته و پیوسته، کراهت گرایش به همجنس را بازتولید و دگرباشان جنسى را منزوى و مطرود مىکند.
سیطره هموفوبیا
در جهان معاصر سالهاست گرايشهاى همجنسخواهانه ديگر در شمار بيمارىها يا انحرافهاى جنسى تلقى نمىشوند. طبق آمار ۴ تا ۷ درصد جمعیت بشری را همجنسخواهان تشکیل میدهند.
سازمان بهداشت جهانى در دهه نود میلادی، همجنسگرايى را از فهرست بيمارىهاى روحى و روانى خود حذف كرد. این تصمیم در هفدهم ماه مه سال ۱۹۹۰ گرفته شد و به همین دلیل، این روز بهعنوان روز مبارزه با هموفوبیا تعیین شده است.
با این همه، دگرباشان جنسی در دوازده کشور دنیا چون ایران و عربستان سعودی، با تهدید مرگ روبرو هستند. آنها در هشتاد کشور از جمله در هند و مالزی و لبنان و الجزایر با موانع قانونی مواجهاند و در دیگر نقاط چون برزیل، زیر سایه ارعاب و آزار زندگی میکنند.
در فاصله سالهاى ۹۸ تا ۲۰۰۰ ميلادى ۱۹۶۰ قتل در مخالفت با همجنسگرايى در برزیل صورت گرفت. سازمان دیدهبان دگرباشان اروپا، در ارزیابی خود از ۴۹ کشور اروپایی اعلام کرده که شاقترین شرایط زندگی برای همجنسگرایان در روسیه وجود دارد.
در کشورهاى اسلامى که جدایى جنسى در آنها حاکم است و آشکارسازی مناسبات دوجنس نیز کماکان "تابو" به شمار میرود، همجنسگرایی امری فراتر از "تابو" است و "یک ننگ فرهنگی" محسوب میشود.
در ايران به دلايل شرعى و عرفى، همجنسگرايان در معرض تهديد، طرد، مجازات يا حتى اعدام قرار دارند. اکثریت جامعه به آنها به چشم مجرم و با دیده نفرت مینگرد.
تنبیه و تنگنا
همجنسگرایی در ایران به شدت مذموم است و به عنوان دشنامی پست به کار میرود. اقلیتهای جنسی "همجنسباز" نامیده میشوند تا بار منفی واژههایی چون "قمارباز"، "بچهباز" یا "کفترباز" را در مورد آنها تداعی کنند. همجنسگرا منحرف و بيمار تلقى میشود و افکار عمومی در همراهی با عرف و شرع، پیشداوریعلیه دگرباشی جنسی را بازتولید میکند.
در چنین فضایی، رسانه ها يا افراد قادر نيستند به دلايل ناشی از پیشفرضها، مذهب و عرف یا ناآگاهی، در مورد اين گرايش چیزی بنویسند و بگویند و آن را به مثابه حق فردی یا حق شهروندی و قانونی کسی به رسمیت بشناسند.
در حالى که اعضاى خانواده معمولاً آخر از همه در جريان همجنسخواهى فرد قرار میگيرند، مأموران امنيتى يا پليس براى گرفتار کردن آنها تور پهن میکنند و رفتارهاى بسيار خشن، رسوا و تحقيرآميزى با آنها دارند. به گفته برخی دگرباشان جنسی، پلیس ایران حتی برای آنها در چترومها دام میگذارد یا وبلاگ و سایت جعلی درست میکند. نیروهای امنیتی به تازگی در اعلام بازداشت دگرباشان جنسی، آنها را اعضای "باندهای شیطانپرستی" میخوانند.
نگاه تحقیرآمیز جامعه یا خانواده به دگرباشان جنسی و سرکوب آنها توسط دستگاه قدرت، بسیاری از همجنسگرایان، تراجنسیها و ترانسها را به انزوا، افسردگی، از هم پاشیدگی روانی یا خودکشی میکشاند.
بسیاری از همجنسگرایان ایرانی، به دلیل سیطره آموزههای فرهنگی و مذهبی، دچار تضادهای درونی و احساس گناه هستند و از بیم قضاوتهای محیط، هویت جنسی خود را پنهان یا انکار میکنند. افکار عمومی به دلیل پیشداوریهای دیرین، تمایزی میان "بچهبازی" و "همجنسگرایی" قائل نیست.
گستردگی نگاه تحقیرآمیز به اقلیتهای جنسی تا آنجا پیش میرود که وقتی همجنسگرايان ايرانى در صدد مشارکت در باره مسائل جارى کشورشان بر میآیند، گروههای دیگر خواستار حذف نام آنها میشوند تا مبادا از سوی مسئولان حکومتی، مورد تبلیغ و تخریب و استهزا قرار گیرند.
از انزوا تا آشکارسازی
همجنسگرایان در کشورهای غربی توانستهاند بخشی از حقوق انسانی و قانونی خود را به دست آورند. اما تا چند دهه قبل نیز در همین جوامع، با دگرباشان جنسی به شدت مقابله میشد.
همجنسگرایان آمریکایی تنها پس از حمله پلیس به بار "استون وال" در سال ۱۹۶۹ و مقاومت در برابر شبیخونهای امنیتی بود که به آشکارسازی یا "کامینگ اوت" هویت جنسی خود روی آوردند و علیه سرکوب تظاهرات کردند.
مقاومت دگرباشان جنسی در نیویورک سرمشقی برای همجنسگرایان آلمانی هم شد که در سالروز این حمله، به خیابانها بیایند و سنت رژه "کریستف استریت دی" را پایهگذاری کنند.
تا ۲۰ سال پیش، دگرباشی جنسی در روسیه جرم محسوب میشد. اما با وجود قانونی شدن همجنسگرایی در روسیه در سال ۱۹۹۴، همچنان بسیاری از خشونتها و قتلها در این کشور، با انگیزه تنفر از همجنسگرایی روی میدهند.
در آلمان، سالهاست که همجنسخواهى موردى پذيرفته شده است. آنها كافه ها و پاتوق هاى خاص خود را دارند. ميتوانند خانه مشتركى كرايه كرده و با هم زندگى كنند. از نظر شغلى مانعى برايشان تراشيده نمىشود. ازدواج آنها به رسمیت شناخته شده است.
شهردار برلين، كلاوس وورايت یا وزیر خارجه سابق آلمان گیدو وستروله، همجنسگرا هستند و با پارتنرهای مرد خود زندگی میکنند.
دانمارک نخستین کشوری بود که در سال ۱۹۸۹، اتحاد مدنی همجنسگرایان را به رسمیت شناخت. نروژ، سوئد و ایسلند هم به فاصله چند سال راه دانمارک را پیش گرفتند. لایحه ازدواج همجنسگرایان با تمام مزایا و زوایای حقوقی و قانونی آن، برای نخستین بار درسال ۲۰۰۱ در هلند به تصویب رسید.
ازدواج همجنسگرایان در ۱۶ ایالت آمریکا نیز قانونی شده است. واشنگتن، مریلند و مین نیز در پی رفراندومی که در نوامبر ۲۰۱۲ انجام شد، به ایالاتی پیوستند که ازدواج دگرباشان جنسی در آنها قانونی است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟