انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
Homosexuals - همجنسگرایان
  
صفحه  صفحه 5 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  پسین »

About Homosexuality | درباره همجنسگرایی


مرد

 
آیا من گی هستم؟
آیا من گی هستم؟

داشتن درکی روشن از تمایلات جنسی کار ساده ای نیست

بسیاری از مردم به همجنس خود کشش جنسی دارند اما مطمئن نیستند که این کشش به معنای همجنسگرا بودن باشد. برای بسیاری از مردم کشش به همجنس، حسی پر تنش است و باعث انزوای فرد می شود. بعضی از کسانی که خود می پرسند "آیا من گی هستم؟" واقعن گی هستند، و زندگی خود را بر همین اساس بنا می کنند و رابطه های جنسی همجنسگرایانه با همجنس های خود ایجاد می کنند. بعضی ها نیز متوجه می شوند که کشش جنسی شان به همجنس به مرور زمان از میان می رود.
بعضی از مردم دوجنسگرا هستند، به این معنی که هم به مردان و هم به زنان کشش جنسی دارند، و هم با مردان رابطه جنسی ایجاد می کنند و هم با زنان.
بعضی از مردم به هیچ کس کشش جنسی ندارند و این سوال برایشان پیش می آید که شاید به این دلیل به کسی کشش جنسی ندارند که گی، یا لزبین هستند. بیشتر اوقات، این تردیدها فقط با گذشت زمان رفع می شود.


آدم کی مطمئن می شود که گی هست یا نیست؟

جواب این سوال ساده نیست. معمولن هر کس با دیگری، در این مورد، تفاوت دارد. کسب اطمینان یک فرد از این که گی هست یا نه، معمولن به تدریج اتفاق می افتد. ممکن است نتواند بلافاصله و پس از اولین نشانه های کشش به همجنس، نامی روی گرایش خود بگذارد. ممکن است تا مدت ها به شدت سر در گم باشد.
مردان جوان گاهی احساساتی را در خود کشف می کنند و به تدریج متقاعد می شوند که این گونه احساسات با احساسات دیگران "متفاوت" است، در حالی که پیش از آن، در دوره ی نوجوانی، خیال می کردند همه پسرهای جوان همین احساس را دارند.
گاه تصور می کنند که این احساسات گذرا هستند و دیر یا زود به دخترها کشش پیدا خواهند کرد. اما هر چه می گذرد بیشتر و بیشتر به مردها علاقمند می شوند و کششی به زن ها در خود پیدا نمی کنند. کم کم به این باور می رسند که واقعن گی هستند. گاه با اطمینن از گی بودن خود، دچار شوک می شوند.
با گذشت زمان، مردانی که گی هستند به تدریج به این باور می رسند که نه تنها به همجنس خود کشش جنسی دارند، بلکه این کشش دائمی است و از بین نخواهد رفت. این باور ممکن است در هر دوره ای از زندگی یک فرد بروز کند. بسیاری از مردان در دوران نوجوانی از گی بودن خود اطمینان حاصل می کنند، زیرا معمولن مردم در این دوران از عمر، در مورد جنس و هویت خود می آموزند. با این حال، دشواری هایی که همراه با کشف این احساسات هست، و نیز دشواری هایی که در صورت آشکارسازی برای فرد روی می دهد باعث می شود بسیاری از مردان گی تا سال ها بعد خود را به عنوان همجنسگرا تعریف نکنند. گاهی مردان گی سال ها تلاش می کنند تا گرایش جنسی خود را انکار کنند و دست آخر در سی سالگی یا چهل سالگی ناچار واقعیت را می پذیرند و قبول می کنند که گی هستند.


آیا همجنسگرایی یک تجربه ی موقت است که برای مردان جوان پیش می آید؟

برای بعضی ها بله، و برای بعضی ها نه.

بعضی از مردم تنها زمانی که کاملن به بزرگسالی رسیده اند برای اولین بار کشف می کنند که به همجنس خود کشش دارند و اولین ارتباط با همجنس را هم در همین دوره از زندگی تجربه می کنند.
شواهد نشان می دهد برای بعضی از مردم تجربه های همجنسگرایانه بخشی از دوران گذار و یا دوران تجربه آموزی سال های نوجوانی است. و عجیب هم نیست زیرا نوجوانی دوره ای است که معمولن آدم نسبت به خود شناخت پیدا می کند و در می یابد که از زندگی آینده ی خود چه می خواهد. اینگونه رفتارها، و نیز موقتی بودن این احساسات در بعضی، و دائمی بودن آن در بعضی دیگر کاملن طبیعی است.


ادامه در پست بعدی
?It never stops, does it


I'm not gay
     
  
مرد

 
ادامه پست قبلی

آیا آدم گی به دنیا می آید؟ چه چیزی باعث گی بودن آدم ها می شود؟

جواب ساده ای برای این سوال، پیدا نمی شود. "آیا بعضی از مردم لزبین و یا گی به دنیا می آیند؟". بنا بر چند نظریه، در میان افراد همجنسگرا و افراد دگرجنسگرای بزرگسال، تفاوت های بیولوژیک وجود دارد، و گرایش جنسی افراد پیش از تولد تعیین می شود.

آیا مردم گی به دنیا می آیند و یا انتخاب می کنند که گی باشند؟

توضیحات روانی‌اجتماعی PSYCHO-SOCIAL مجموعه ای از عوامل را به دست می دهد که ممکن است در تکامل همجنسگرایی فرد موثر باشد. هیج یک از این عوامل به تنهایی نمی تواند به سوال "چه چیزی باعث همجنسگرایی می شود" جواب بدهد، اما می تواند برای مثال مشخص کند که لزبین ها و گی های جوان، دگرجنسگراهای "سرخورده" نیستند. همچنین، وقتی می بینیم زوج های همجنسگرا به طور معمول همسن هم هستند، روشن می شود که این تصور که پسرهای جوان با ترغیب مردان مسن "همجنسگرا می شوند نیز غلط است. آنچه مسلم است این است که "رفتار" افراد (نه گرایش جنسی افراد) از محیط خانواده، تجربه های شخصی، و حسی که افراد در مورد خود دارند تاثیر می گیرد. باورهای افراد در مورد سکس معمولن بر اساس ارزش های خانوادگی شکل می گیرد. بعدها این باورها ممکن است از تجربه های خوب یا بد سکس و یا انتخاب پارتنر و یا علاقمندی ها و فعالیت های جنسی فرد نیز تاثیر بگیرند و شکل عوض کنند. در طول زندگی یک فرد، حس و دریافتی که فرد از هویت خود و واقعیت وجود خود پیدا می کند تاثیر عمیقی بر روی گسترش و تجربیات جنسی فرد می گذارد.

قادرید دیگر گی نباشید؟

اکنون حمایت همه جانبه و روزافزونی از این باور به وجود آمده که می گوید گرایشات جنسی افراد مادرزادی و یا از پیش تعیین شده است، با وجود این امکان دارد که در طول زندگی تغییر نیز بکند. بسیاری از مردم علاقمندند بدانند آیا ممکن است گرایش جنسی فرد تنها با اراده ی فرد، تغییر کند یا نه. نهادهایی که سعی می کنند همجنسگرایان را تشویق به اقدام برای تغییر گرایش جنسی بکنند معمولن دو گروه اند، یکی آنها که روش "اصلاح" یا روان‌درمانی را به کار می برند، و دیگر آنها که از شیوه ی "شفا"ی مذهبی را استفاده می کنند.
بعضی از افراد گمان می کنند همجنسگرایی نوعی بیماری است و فکر می کنند این بیماری می تواند و باید درمان شود. بخش بزرگی از این "درمان" در چارچوب روش های روان‌درمانی قرار می گیرد موسوم به درمان های اصلاحی که با هدف تغییر گرایش شخص از همجنسگرایی به دگرجنسگرایی استفاده می شود. با توجه به شواهد موجود، روش های روان‌درمانی تا کنون بی نتیجه بوده اند. انجمن رواشناسان امریکا (APA)، بزرگترین انجمن روانشناسان جهان اظهار داشته است:

"همجنسگرایی یک اختلال روانی نیست و APA با آن تصویری که از لزبین ها، گی ها، و بایسکسوال ها به عنوان بیمار روانی و در نتیجه به دلیل این گرایش جنسی، نیازمند به درمان و روان‌درمانی ارائه می شود کاملن مخالف است.

بعضی از گروه های تندرو مذهبی نیز باور دارند که همجنسگرایی گناه و در تضاد مستقیم با انجیل و دیگر متون مذهبی است. همانطور که در مورد روش های روان‌درمانی گفته شد، تقریبن هیچ ارزیابی علمی تا کنون به دست داده نشده که این روش های دعا و شفا تاثیری در تغییر گرایش جنسی داشته باشند.

با توجه به شواهد موجود این گونه روش ها فقط در این سه مورد موفق شده اند:

۱-بایسکسوال ها را متقاعد کنند که با حفظ گرایش خود به همجنس، اما فقط با جنس مخالف ارتباط جنسی ایجاد کنند.
۲-همجنسگرایان را متقاعد کنند مجرد بمانند (ارتباط جنسی ایجاد نکنند).
۳-زنان و مردان همجنسگرا را متقاعد کنند که در حالی گرایش همجنسگرایانه ی خود را حفظ می کنند اما فقط با جنس مخالف رابطه ی جنسی ایجاد کنند.

سازمان های حامی حقوق همجنسگرایان معتقدند که این گونه دیدگاه ها قادر به درک معنای همجنسگرایی نیست و به نقض حقوق همجنسگرایان می انجامند. علاوه بر این، APA به طور مرتب مروری بر فعالیت هایی نظیر روان‌درمانی اصلاحی و مذهبی منتشر کرده و معتقد است که دخالت های اصلاحی در تغییر گرایش جنسی هیچ فایده ای نداشته اند و مایه ی آسیب دیدگی عمیق افرادی که در معرض این درمان ها قرار گرفته اند، شده اند.


پایان
?It never stops, does it


I'm not gay
     
  
مرد

 
بدفهمی‌های پیرامون همجنسگرایی زنان
فهم شیوه‌های زیستی و گونه‌های بودگی به‌جز دگرجنسگرایی و نقش‌های زیستی مرسوم در دایره‌ی هنجارهای دگرجنسگرایانه دشوار به نظر می‌رسد. یکی از دلیل‌های این دشواری، حضور این گونه‌ها در زیر پوست جامعه و حضور پنهانی آن‌ها است. آن‌چه قابل تصور نباشد و یا در تجربه‌ی روزانه‌ی ما حضور آشکار نداشته باشد، دور از ذهن می‌نماید و درک آن هم دشوارتر می‌شود. این دشواری و نبود ذهنیت و تصویر، ترس از شیوه‌های کم‌تر-شناخته­شده و پنهان‌مانده‌ی زیستی را دامن می‌زند. حال اگر این شیوه‌های زیستی و گونه‌های حضور، فاصله‌ی بیشتری از شیوه‌ی زیست دگرجنس‌خواهانه‌ی بر پایه‌ی نقش‌پذیری‌های دوتایی زن / مرد داشته باشند، درک و پذیرش آن‌ها هم دشوارتر می‌شود. از سوی دیگر، پدرسالاری و مردستایی درونی‌شده در زیرساخت‌های جامعه بر این ترس و عدم پذیرش افراد اجتماع می‌افزاید. در این میان بدفهمی‌ها و سوءتفاهم‌ها گسترش می‌یابند بدون آن‌که جایگزین آگاهانه و به دور از تعصب این بدفهمی‌ها مجال حضور یابد.

حضور در زیست زنانه‌ی همجنسگرایانه حتا برای خود افرادی که در این زیست هستند هم ایجاد بدفهمی می‌تواند بکند و همیشه امکان ورود به کلیشه‌های هنجارهای دگرجنسگرایانه‌ی مردسالار وجود دارد حتا بیم آن می‌رود تا همجنسگرایی هم به دالان هترونرماتیو فرو رود. برای افراد خارج از این زیست، به‌ویژه افرادی با زیست دگرجنسگرایانه، تصور همجنسگرایی زنان دشوارتر از فهم همجنسگرایی مردان است. باید توجه داشت که درک و قدرت تصور این نوع زیست با پذیرش آن، دو مقوله‌ی متفاوت هستند. این بدفهمی تا به آن‌جا پیش می‌رود که اغلب می‌توان از مردان همجنسگرا هم شنید که آن‌ها قادر به تصور دنیای همجنس‌خواهی زنان نیستند. این‌گونه است که زنان همجنسگرا نه‌تنها از حقوق خود برخوردار نمی‌شوند بلکه مشروعیت وجودی هم از ایشان گرفته می‌شود.

چرایی این بدفهمی و دشواری تصور آن، می‌تواند گونه‌گون باشد ولی نکته‌ی مهم این است که این دشواری‌ها به هر دلیل که باشند، افراد حاضر در این زیست را از کلیت جامعه‌ی انسانی دورتر و دورتر می‌کنند و امکان هم‌زیستی برای ایشان سخت‌تر می‌شود مگر این‌که قاعده‌های رایج جامعه‌ی اکثریت دگرجنسگرای حاضر در نقش‌های دوتایی زنانه / مردانه را بپذیرند و از این طریق به زیست و حضور حود مشروعیت بخشند. این راهکار خود حفره‌ی خطرناکی است که می‌تواند قدرت مردسالاری را گسترش دهد و حتا از دگرگونی منتهی بر برابری‌خواهی در جامعه‌ی دگرجنسگرا هم بکاهد.

با بررسی ابهام‌ها پیرامون این زیست و با توجه به بدفهمی‌های رایج و غالب، علاوه‌بر آغاز راهی برای درک هرچه بیشتر زیست همجنس‌خواهان زن، می‌توان به کاستی‌ها و ترس‌های جامعه‌ی هترونرماتیو پی برد. با تحلیل این کاستی‌ها و با درک ضرورت تغییر، دست‌یابی به جامعه‌ای انسانی و برابر ممکن می‌شود. از سوی دیگر، درک این بدفهمی‌ها یاری‌دهنده‌ی جامعه‌ی اقلیت‌های جنسی هم خواهد بود نخست از این طریق که آن‌ها می‌توانند در مسیر آگاهی‌رسانی، ابهام‌ها را کاهش دهند و به آگاهی جنسی عمومی بیافزایند و درنهایت با آگاهی از بدفهمی‌های رایج، از فرو غلطیدن به هنجارهای سنتی جامعه‌ی هترونرماتیو جلوگیری کنند.

یکی از پرسش‌هایی که از افراد حاضر در همجنس‌خواهی زنانه می‌شود این است که «شما چگونه با هم سکس دارید؟» یا به شکلی دیگر این‌گونه پرسیده می‌شود که «تو مفعولی یا فاعل؟» این پرسش‌ها و نمونه‌های دیگری از این دست، پیش از این‌که ‌از کنجکاوی برخیزند، از عدم تصور آمیزشی جدای از دخول و بدون حضور آلت جنسی مردانه و از سویی عدم درک ارتباط دو شخص خارج از شکل فاعل و مفعول مطلق ناشی می‌شوند. این تصور جدای از هرچیز به ذهنیت غالبی بر می‌گردد که فرهنگ مردسالار و نوع زیست دگرجنس‌خواهانه بر آن دامن زده است. این تبلیغ در حالی است که درصد بالایی از زنانی که دارای تجربه‌ی دخول بوده‌اند، تجربه‌ی ارضای جنسی را در دخول تجربه نکرده‌اند با این‌وجود تبلیغات بر پایه‌ی ترویج دگرجنسگرایی به‌عنوان گرایش هنجارین، بهترین راه آمیزش را میان مرد و زن در نقش‌پذیری سنتی آن و از طریق دخول آلت مردانه در واژن تصویر کرده‌اند و این در حالی است که دگرجنسگرایان هم در حال حاضر صرفن به این شیوه‌ی آمیزش بسنده نمی‌کنند. لازم به ذکر است که تنها عضوی که در بدن آدمی طبق تحقیقات علمی تا کنون، صرفن برای لذت وجود دارد و هیچ نقش تعیین‌کننده‌ای در تولید مثل ندارد، کلیتوریس در زنان است و از سویی بیشترین لذت جنسی میان دو زن دانسته شده است.

گروهی از مردان دگرجنسگرا بر این تصور اشتباه هستند که آمیزش و معاشقه‌ی دو زن، مقدمه‌ای بر ارتباط این زنان با یک مرد است. ایشان این نوع رابطه را جدی نمی‌گیرند و آن را برای ایجاد جاذبه‌ی بیشتر برای مردان دگرجنس‌خواه می‌دانند. این اشتباه محاسباتی در میان برخی از افراد حاضر در زیست دگرجنس‌خواهانه بیش از هر چیز از سوی فیلم‌های پورنوگرافی دامن زده شده است. حتا می‌توان بسیاری از فیلم‌ها و تولیدهای تصویری با موضوع همجنس‌خواهانه‌ی زنان را برای جذب دگرجنس‌خواهان مرد و فتح این بازار برای این افراد برشمرد. صنعت پورنوگرافی و رسانه‌های تصویری، موجب شده‌اند تا عرصه‌ی همجنس‌خواهی زنان، به‌اشتباه فرصتی برای بخت‌آزمایی این دسته از افراد اجتماع قرار بگیرد. حال که دسته‌ای از افراد اجتماع که می‌توانستند به‌عنوان مشتری سکس یا تولیدهای تصویری باشند، خارج از مناسبات مرسوم قرار دارند، صنعت سکس و سرمایه‌داری به گونه‌ای دیگر آن‌ها را وارد این عرصه می‌کند.

سید محمدحسین فضل‌الله چون بسیاری از فقهای اسلامی معتقد است که زن دارای لذت جنسی نیست و حضور او برای لذت بخشیدن به مرد است. این تصور که زنان اصولن لذت جنسی را تجربه نمی‌کنند و تصور دیگر بر این پایه که ایشان هیچ‌گاه چون مردان به مرحله‌ی انزال نمی‌رسند چراکه منی صرفن در بدن مردان تولید می‌شود، یکی از عواملی است که موجب می‌شود تا مردها به‌ویژه در جوامع سنتی، از بیان این ایده ابایی نداشته باشند که زنان لذت جنسی ندارند چه برسد به این‌که حضور آن‌ها در یک رابطه‌ی آمیزشی با هم جدی گرفته شود و یا مشروعیت یابد. در واقع فرهنگ مبتنی‌بر خواسته‌ها، نیازها و زیست‌شناختی بدن مرد و از سویی تببین مسایل دیگر بر پایه‌ی زیست مردان در چارچوب‌های دگرجنس‌خواهی و نقش‌پذیری مبتنی‌بر زیست‌شناسی، جایی برای بروز و گسترش گونه­های دیگر زیستی نمی‌گذارد و مایل نیست قدرت به‌دست‌آمده به گروه‌های زیستی دیگر واگذار شود بنابراین تبعیض را از بدن و از نیازهای پایه‌ای آغاز می‌کند.


ادامه در پست بعدی
آنکه عشق ميکارد اشک درو ميکند...
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
ادامه پست قبلی

یکی از ترس‌های رایج پیرامون همجنس‌خواهی زنان، از دست رفتن قدرت نفوظ، کنترل و مالکیت بر این گروه از طریق جامعه‌ی مردسالار است. در این زیست دیگر زنان رقیب ِهم نیستند، برای جذب و اغوای مردان از یکدیگر پیشی نمی‌گیرند، معیارهای جذابیت در دگرجنسگرایی مردان را رعایت نمی‌کنند و این‌همه یکی از مهم‌ترین اهرم‌های جامعه‌ی هترونرماتیو را ناکارآمد می‌کند.

با حضور این زیست است که رفته‌رفته زیست دگرجنس‌خواهانه هم تغییر می‌کند و به یک تعامل و برهم‌جوشی انسانی‌تر می‌رسد چراکه دیگر مردان یکه‌تاز میدان نیستند و ایشان خود را و حضور و عرصه‌ی عمل خود را در معرض خطر می‌یابند. این تغییر، زمانی صورت خواهد گرفت که جامعه‌ی هترونرماتیو از هراس از دست دادن جایگاه گذر کند. زمانی که این گذر صورت گیرد، تمامی جامعه در جایگاهی انسانی‌تر به زیست مسالمت‌آمیزتری خواهند رسید.

یکی از خلط های رایج حتا در میان خود افراد زیسته در دایره‌ی همجنس‌خواهی زنان، مخلوط کردن مبحث گرایش جنسی و هویت جنسیتی است. تصور غلط ولی رایج به‌طور عمده این است که همجنس‌خواهان عمومن به جنس مخالف در دوتایی زن / مرد نزدیک‌تر هستند، نقش‌پذیری‌های جنس مخالف را دارند و مایل هستند تا به جنس مخالف خود شبیه باشند و اصولن فرقی میان یک زن همچنسگرا با یک مرد دگرجنسگرا وجود ندارد.

این تصور، حتا اگر همجنسگرایی را بپذیرد، زنان را طبق نقش‌پذیری‌های کلیشه‌ای تقسیم‌بندی می‌کند و همجنسگرایان زن را هم طبق همین کلیشه‌ها می‌خواهد. درواقع این نوع تفکر ناشی از واکنش ناخودآگاه هترونرماتیوی به حضور گونه‌های دیگر زیستی از جمله گرایش همجنس‌خواهانه در جامعه‌ی انسانی است. این واکنش به‌جای این‌که این نوع از گرایش را به‌عنوان گونه‌ی متفاوتی از گرایش جنسی بداند، تلاش دارد تا لباس دگرجنس‌خواهانه را به تنش بپوشاند و نقش‌های سنتی را در آن بازتولید کند.

جامعه‌ی بی‌تجربه‌ی اقلیت‌های جنسی هم یا به‌دلیل مشروعیت گرفتن یا به‌دلیل نبود تجربه‌ی زیستی به‌مثابه انسان شهروند اجتماعی، استعداد تمایل به این شیوه‌ی زیستی را دارد. باید توجه داشت که حتا زیست دگرجنس‌خواهانه هم در مسیر برابری‌طلبی و تغییر زندگی بشر، در حال دگرگونی و بازیابی دوباره است حال اگر گونه‌های هم‌زیستی دیگر چون همجنسگرایی بخواهند در قالب هنجارهای از-کار-افتاده‌ی پیشین ظاهر شوند، در ساختارهای پوسیده در رابطه‌های مبتنی‌بر قدرت قرار می‌گیرند حال آن‌که زیست همجنسگرایانه این قابلیت را دارد تا بتواند الگوهای زیستی گونه‌گونی را به جامعه‌ی انسانی بشناساند و از سوی دیگر تلاش بیشتری در جهت ساختن زیست برابر انجام دهد.

یکی از پرسش‌های معمول دیگر از همجنس‌خواهان به‌ویژه همجنسخواهان زن این است که «کدام‌تان مرد هستید؟» یا این تصور، تصوری معمول است که یک زوج همجنسگرا با یک زوج در قالب سنتی دگرجنس‌خواهانه مقایسه شود و تلاش شود تا نقش‌پذیری‌های مرسوم در زیست زوج‌های سنتی در آن‌ها کشف و بازیابی شوند. این مساله آن‌جا شدت می‌یابد که شریک جنسی فرد در یک رابطه‌ی همجنس‌خواهانه شریک دیگر را به پیروی از هنجارهای جامعه‌ی دگرجنسگرا وا می‌دارد یا از شکستن مرزهای مرسوم باز می‌دارد.

در واقع ذهن عادت‌داده‌شده به یک گونه‌ی محتوم زیستی که اعتبار زیستی خود را بر پایه‌ی دوتایی‌های رنگ‌باخته دیری است از دست داده است، نمی‌تواند یا نمی‌خواهد به مواردی فرای قالب متصور خود فکر کند و نه‌تنها این گونه‌ها را در زیست‌های دیگر متصور شود بلکه تلاش خود را برای به‌کارگیری نمونه‌های انسانی‌تر در زیست خود نیز به کار گیرد.

در قرآن، کتاب مقدس مسلمانان سوره‌ی بقره، آیه­ی ۲۲۳ را می‌توان سراغ گرفت که خطاب به مردان می‌گوید «زنان شما کشتزار شما هستند پس از هرجا [هر وقت] که خواهید به کشتزار خود [در] آیید و آن‌ها را براى خودتان مقدم دارید و از خدا پروا کنید و بدانید که او را دیدار خواهید کرد و مومنان را [به این دیدار] مژده ده.» این دید صرفن در اسلام وجود ندارد و می‌توان آن را در دین‌های دیگر و نهله‌های اندیشگانی گوناگون سراغ گرفت اگرچه این تفکر به‌صورت سیستماتیک در جامعه‌های مسلمان گسترش یافته و مورد استفاده قرار کرفته است ولی نمی‌توان آن را ویژه‌ی اسلام قلمداد کرد. این دیدگاه نه‌تنها زن را موجودیتی به‌واسطه‌ی خلقت و حضور مرد می‌داند، بلکه زن را موجودی ایستا و متفعل قلمداد می‌کند.

از سوی دیگر، زن ملک، جولان‌گاه و وسیله‌ی تمتع مرد تلقی می‌شود و همین‌طور وظیفه‌ی عمده‌ی زن، تولید مثل و پذیرش نقش‌هایی چون همسر، مادر، دختر و خواهر است گویی زن همواره قرار است تا به‌واسطه‌ی حضور یک مرد تعریف شود و هویت یابد. حال همجنس‌خواهی زنان با ترک بسیاری از این نقش‌پذیری‌ها و انصراف از پذیرش نقش تولید مثلی، دست کم در حوزه‌ی متصرف از سوی نقش‌های سنتی، دیگر نه به‌واسطه‌ی مرد بلکه قائم به حضوری وابسته به فردیت مستقل، دوام و ثبات می‌یابد. این مساله به‌روشنی جامعه‌ی پدرسالار سنتی را که به‌واسطه‌ی سلطه‌ی مردانه حضور و قوام یافته است، مورد تهاجم قرار می‌دهد.

حال تصور کنید، فرهنگی که زن را به‌عنوان جنس دوم می‌داند، چگونه می‌تواند از یک‌سو مردان خارج از دایره‌ی دگرجنس‌خواهی مردانه را بپذیرد و از سوی دیگر، به زنان اختیار خروج از این دایره را بدهد. باید توجه داشت که این تصور اشتباهی است که این نوع تفکر را صرفن متعلق به اسلام و یا جامعه‌های موسوم به جوامع جهان سوم قلمداد شود.

مساله‌ی دیگر مورد هراس برای جامعه‌ی پدرسالار، خروج زن‌ها به‌واسطه‌ی ورود به گونه‌های دیگر زیستی است. درواقع این هراس از خروج زنان از دایره‌ی تسلط مردانه ناشی می‌شود. برای نمونه اگر در یک جامعه‌ی سنتی، زن در حوزه‌ی اقتصادی، امنیتی، عاطفی و از این قبیل وابسته به مردهای اطراف خود با نقش‌پذیری‌های متفاوت بود، با حضور دو زن در کنار یکدیگر، نموظ دیگری از زیست به وجود می‌آید که برای بقای خود لزومی به ماندن در دایره‌ی قدرت و تسلط مردانه ندارد.

از سوی دیگر، زیست همجنس‌خواهانه‌ی زن به معنی خروج قسمتی از زنان از حیطه‌ی انتخاب مردان، از دامنه‌ی بازار سکس و نوع خاصی از نفوظ مذهب و قدرت در میان جامعه است. علاوه بر این‌ها، اقتصاد مبتنی بر پایه‌ی دوتایی‌های محتوم زنانه / مردانه هم امنیت حضور و توسعه‌ی اقتصادی خود را در خطر می‌یابد. تمام این موارد، قوای پیوسته‌ای را بسیج می‌کند تا به‌واسطه‌ی منافع مشترک، به مقابله با هر زیستی خارج از دایره‌ی سلطه‌ی هترونرماتیو بپردازند که از آن جمله می‌توان به همجنسگرایی اشاره کرد.

تصور غالب به‌ویژه در مردان این است که فرد لزبین به‌واسطه‌ی گرایش جنسی خود از مردها متنفر است یا با رویکردی دیگر، لزبین‌ها به دلیل تنفر خود از مردها ست که چونین گرایشی دارند. این دید تا به آن‌جاست که این شبهه را در گروهی از لزبین‌ها ایجاد کرده است که اگر لزبین هستند قرار نیست تا مردها روابط خوب و دوستانه داشته باشند.

از سوی دیگر، بارها ممکن است از سوی افراد زیادی از یک لزبین پرسیده شود که «آیا در کودکی توسط یک مرد خشونت جنسی دیده است؟»، «آیا پدری بداخلاق یا نامهربان و یا ضعیف داشته است؟» و یا «در جوانی شکست عشقی از یک مرد خورده است؟» تمام این پرسش‌ها بر پایه‌ی پیش‌فرضی است که طبق آن، همجنسگرایی زنان را مرتبط به میزان فاصله‌گیری آن‌ها از مردان می‌داند. درواقع آن‌چه در این استدلال‌ها مورد تاکید قرار می‌گیرد، عدم پذیرش همجنسگرایی زنان به‌عنوان یک گرایش مستقل است بلکه آن‌چه مورد توجه است یافتن کمبود رابطه‌ی فرد با دایره‌ی حضور مردانه است.

در همین راستا پرسش‌هایی چون «مگر تو تا حالا تجربه‌ی عشق و سکس با مرد را داشته‌ای که می‌گویی مایل نیستم؟» پرسش‌های قابل تاملی هستند که بر پیش‌فرض بیشتر افراد اجتماع بر طبیعی بودن دگرحنسگرایی و تنها گرایش قابل قبول تاکید می‌کنند. در واقع تمامی این پرسش‌ها از آن‌جا سرچشمه می‌گیرد که فرد پرسش‌کننده بر این باور یا دست کم تصور است که حتمن اشکالی در کار بوده است یا کمبودی وجود داشته است که شخص به جنس موافق گرایش پیدا کرده است.

حتا اگر در بهترین حالت ممکن فرد گرایش به همجنس زن را بپذیرد، باز هم پرسش‌هایی به دنبال می‌آیند که نشان از تسلط کلیشه‌های دگرجنسگرایانه در ذهن او دارند. تنها نتیجه‌ی مثبت شکسته شدن این کلیشه‌ها، مشروعیت پیدا کردن گونه‌های دیگر زیستی و اعطای حق به آن‌ها نیست بلکه رهایی از این کلیشه‌ها امید زیست در جامعه‌ی آزادتر و برابرتر را برای همه‌ی انسان‌های اجتماع به‌ویژه خود دگرجنسگرایان را در پی دارد.


پایان
آنکه عشق ميکارد اشک درو ميکند...
     
  
مرد

 
همانطور که می دانید خیلی از افراد معانی و اصطلاحات جنسی را نمی دانند و دید بدی نسبت به همجنسگرایان، دوجنسگرایان، دوجنسگونگان و دیگر شاخه ها و دسته بندی های جنسیتی دارند با توجه به اشتباه استفاده نمودن واژه هایی انگلیسی برای بیان گرایشات هم چنین سئوالات زیاد دوستان عزیز بر آن شدم که واژه نامه را تهیه و ارائه نمایم تا از این طریق علاوه بر آگاهی رساندن در جا افتادن و کاربرد صحیح آن اصطلاحات کوشا باشیم.

LGBT

این کلمه کوچک شده ی از واژه انگلیسی Lesbian/Transgender/Bisexual/Gay میباشد . که معمولا به جوامع " غیر دگر جنس گرا" گفته می شود .

Gender

جنسیت ، جنسگونگی . بیانگر خصوصیات و علایمی است که یک جامعه به عنوان خصوصیات "زنانه " و یا "مردانه " قبول دارد . برخلاف باور عمومی ،جنسگونگی در جوامع مختلف و زمان های مختلف متفاوت است.

Gender Identity

به معنی شناخت جنسی می باشد. به علافه و آگاهی جنسی و روانی یک شخص و روابط جنسی او گفته میشود که شامل سه زیر شاخه است ؛

1-هترو سکشوال یا دگرجنسگرا (Heterosexual)

2- بایسکشوال یا دو جنسگرا (Bisexual)

3- هموسکشوال یا همجنسگرا (Homosexual)


Heterosexual

به معنی دگر جنس گراست و پس از عام شدن واژه همو سکشوال از سال 1869 این واژه در مقابل آن ایجاد شد که نشانگر افرادی است که ارضای روحی ،جنسی و جسمی شان با جنس مخالف مقدور است.

Metro sexual

زیر شاخه از دگر جنسگرایان هستند که به وضعیت پوشش، پیرایش و زیبایی خود اهمیت خاص می دهند و از حساسیت ویژه ای نسبت به این امر برخود دار هستند.

Straight

به معنی صاف و مستقیم است. هم واژه ی دیگری است برای مشخص کردن دگر جنسگرایان در مقابل کلمه ی منحرف و یا کج (mislead)استفاده میشود.

Bisexual

کلمه ای است ترکیب شده ی انگلیسی و پسوند Bi لاتین که به معنی عدد دو میباشد و نشانه گر آن دسته از افرادی است که خشنودی جنسی شان را از هر دو جنس موافق و مخالف کسب می کنند.

Homosexual

به معنی همجنس گرا می باشد. برای انسان هایی کاربرد دارد که رضایت روحی ،جسمی و جنسی خود را درنزد همجنس خود می بیند . این واژه برای اولین بار در سال 1868 توسط کارولی م . کرتبنی در مکاتبات شخصی اش استفاده شد و یک سال بعد در یک سری دفترچه هایی که به جهت روشن سازی ماجرای لوط پیامبر و اقوام سدوم و عماره منتشر شده بود استفاده شد و نسل به نسل گشت و اکنون با گذشت بیش از 130 سال رسمیت خودش را پیدا کرده است.

Asexual

به معنی بی جنس است و بر خلاف تمامی دسته ها دیگر این گروه در روابط جنسی کاملا خنثی هستند و هیچ لذتی از داشتن آن نمی برند و کاملا خود را کنار کشیده و مجزا نمی کنند. در واقع این افراد حامل نا هنجاری در دستگاه جنسی خود ( تولید مثل داخلی ) هستند

ادامه در پست بعدی
     
  
مرد

 
ادامه پست قبلی

Heterosexism

این کلمه به معنی مکتب دگر جنس گرایی می باشد . یعنی ایجاد و گسترش پیش زمینه فکری دگر جنس گرایی در جامعه به گونه ای است که همجنس گرایی یا دو جنس گرایی ، رفتاری غیر طبیعی و نا هنجار تلقی بشود

Transgender

این کلمه برای مشخص کردن افرادی است که به نحوی مثل پوشیدن لباس جنس مخالف با عمل جراحی جنسیت خودشان را کم رنگ کرده و جنس مخالف رانشان میدهند و به عبارت دیگر افرادی که هویت جنسی آنها با جنس گونگی فیزیو لوژیک آنها هم گونی نداشته باشد وشامل سه گروه دو گانه پوش ، دگر پوش و دگر جنس شده شده می باشند . مخاطبین این سه گروه عموما دگر جنس گرایان و یا دو جنس گرایان هستند.

Cross-dresser

این کلمه به معنی دو گانه پوش می باشد و برای مشخص کردن افرادی عنوان می شود که از هر دو پوشش جنسی موافق و مخالف خود استفاده کرده و لذت می برد.

Transvestite

این کلمه به معنی دگر پوش است و به کسانی گفته میشود که از پوشیدن و نمایش خود به صورت جنس مخالف احساس رضایت و خشنودی دارند . برخی اوقات این واژه و همجنس گرا مترادف یکدیگر استفاده میشود که اشتباه است. هرکدام معنای متفاوت را می سازند.

Transsexual

این کلمه یعنی دگر جنس شده و برای مشخص کردن افرادی به کار میرود که بطور راسخ جنسیت خودشان را انکار می کنند و جنسیت متضاد را انتخاب می کنند. عموما به کسانی گفته میشود که با عمل جراحی جنسیت خودشان را تغییر داده اند

Lesbian

این کلمه برای تعریف همجنسگرایان زن استفاده میشود که لذت روحی ،جسمی و جنسی خود را با یک همجنس زن کسب می نمایند . ریشه این کلمه از "لزبوس" ( Lesbos) نام جزیره ای در یونان است ، که شاعر زن معروف یونانی بنم " سافو" در قرن هفتم قبل از میلاد در آنجا می زیست. بیشتر آثار به جای مانده از سافو اشعار عاشقانه وی خطاب به زنان است.

Gold Star Lesbian

به لزبینی گفته می شود که هیچوقت با مردی هم آغوشی نکرده است و دوست ندارد در آینده نیز این کار را انجام دهد.

Lesbian Beard

به لزبینهایی گفته می شود که به صورت توافقی با یک گی ازدواج می کنند که تمایلات جنسیشان را از دید دوستان و خانواده شان مخفی نگه دارند.

Dark king

به لزبین هایی گفته می شود که لباس مردانه می پوشند.

Femme

به لزبینهایی گفته می شود که ظاهری زنانه دارند.

Butch

به زنان همجنسگرای فاعل گفته می شود که رفتار و ظاهری مردانه دارند.

Stone Butch

به لزبین فاعلی می گویند که دوست ندارد توسط دوست دخترش لمس شود و ترجیه می دهد همیشه به تنهایی شریکش را به اوج لذت برساند.

Hasbian

به زنانی گفته می شود که در گذشته با هم جنسشان هم آغوشی داشته اند ولی در حال حاضر میل جنسیتشان به طرف مرد است.

ادامه در پست بعدی
     
  
مرد

 
ادامه پست قبلی

Gay

قدمت این کلمه شاید به قدمت تاریخ باشد. در گذشتگان دور به معنی " به خوبی همان طور که تو هستی " استفاده می شد تا قرن 14 میلادی که معنای خوشحال و شاد را بخود گرفت .در سال 1637 همراه شد با توضیح شخصی که زندگی بی توجه و بی امیدی دارد. در سال 1825 به معنی رنان جیب بر استفاده میشد. در اواخر قرن 19 معنای دوره نقاهت یا زمانیکه بیماری می گذ رد و سلامت جایگزین می شود استفاده شد و با تعبیر مجازی همچون " خانه عفاف " جای کلمه فاحشه خانه ( GayHouse) را گرفت.اما معنی Gay با کاربرد امروزی که همان همجنس گرایی مردان است اولین بار در سال 1933 در نمایش "جوان و شریر "( Evil& Young) استفاده شد . پس از ان کری گرانت کارگردان فیلم " پرورش بچه" (Bringing up baby) در سال 1938 از ان برای نشان دادن دگر پوش استفاده کرد. تا اینکه همجنس گرایان این کلمه را بعنوان یک رمز و یا کد بین خودشان استفاده می کردند، عمومیت پیدا کرد درابتدا عنوان صفت کاربرد داشت اما پس از جا افتادن و به رسمیت رسیدن هم جنس گرایان ازتاریخ 1953 به بعد بعنوان اسم استفاده شد. بعضی افراد این کلمه را شامل Bisexual وLesbian هم می دانند که این اشتباه است و آنها هر کدام واژه های مجزای خودشان را دارند

Sugar daddy

به معنی بابای با مزه است و به مرد همجنس گرایی مسنی گفته می شود که در بین مردان جوان همجنس گرا حضور بیشتری دارد.

Drag Queen

شاهزاده زورکی و به مردان همجنس گرایی گفته میشود که احساس خوشتیپی زیادی دارند و معمولا به پوشیدن لباس های زنانه علاقه نشان می دهند.

Fogdog

یعنی عجوزه و به زنان دگر جنس گرایی گفته می شود که سعی می کنند با گشتن دور و بر مردان همجنس گرا دوستی برای خود دست و پا کنند.

Flame

به معنی شعله می باشد و به مردان همجنس گرایی گفته می شود که بیش از حد رفتا رهای زنانه دارد و در هر جا انجام می دهد و فرقی برایش ندارد.

Her

ضمیر اشاره مونث است که همجنس گرایان در جوامع خود برای شوخی یکدیگر را خطاب می کنند.


Bear

به صورت غیر رسمی به مردی که پشم آلود و پر مو باشد گفته می شود.


Dyke

واژه ی دیگری برای زنان همجنسگراست که بیشتر توسط آنها و دوجنسگراها استفاده میشود و افراد دگرجنسگرا کم تر آنرا به کار می برند.

Lipstick dyke

واژهای است که به شوخی برای زنان همجنس گرایی گفته می شود که رفتار زنانه بسیار دارند گفته می شود.

Mary

نام مستعاری است که عمومت مردان همجنس گرا یکدیگر را خطاب می کنند

Nelly

عموما جهت نشان دادن مفهوم مردان همجنس گرایی است که بسیار زن گونه هستند بکار میرود.

Butch

همچنین به معنی گردن کلفت هست و به صورت مجازی به همجنس گرایان مرد عضلانی گفته می شود . در برخی مواقع از واژه un-butch نه بعنوان غیر عضلانی بلکه به شوخی به گی های مرد با رفتار های زنانه گفته میشود.

ادامه در پست بعدی
     
  
مرد

 
ادامه پست قبلی

Top

به معنی بالا می باشد و برای روابط همجنس گرایانی استفاده میشود که مایل هستند نقش کننده و یا فاعل را ایفا نمایند.

Butt

به معنی کپل می باشد و برای همجنس گرایانی استفاده میشود که مایل هستند نقش شونده و یا مفعول را ایفا نمایند.

Versatile

به معنی چند سودگر یا همه کاره می باشد و برای روابط همجنس گرایانی استفاده می شود که مایل هستند چیزی ما بین TopوButt باشند و هر دو نقش را ایفا می نمایند

Twinkle

به معنی چشمک است و به همجنس گرایانی گفته می شود که بسیار جذاب و تو دل برو هستندپیوند.

Active

به معنی فعال و متحرک می باشد وبه افرادی گفته میشود که در روابط جنسی خود فعال تر و متحرک تر از شریک خودمی باشند این صفت بدون توجه به TopوButtو Versatile بودن فرد استفاده می گردد.

Passive

به معنی غیر فعال و بی حال می باشد وبه افرادی گفته می شودکه در روابط جنسی خود کم فعال و کم تحرک تر ازشریک خود می باشند . این صفت بدون توجه به TopوButtوVersatile بودن فرداستفاده می گردد.

Soft Sex

به معنی رفتار های ملایم جنسی است. به آنروشی گفته می شود که نیاز کمتری برای هارد سکس دارند و ترجیح می دهند که با شریک جنسی خود از همین راه به ارگاسم یا ارضای جنسی برسند.

Hardcore

به رفتار جنسی ای گفته می شود که علاقه بر عشق بازی یا به اصطلاح سافت سکس تمایل به اینترکورس یا دخول نیز دارند و ترجیح می دهند که از این راه به ارگاسم یا همان ارضای جنسی برسند.

Pedophilia

به معنای بچه باز است و افراد بالغی را شامل میشود که گرایش جنسی به کودکان و نابالغان دارند.این گرایش می تواند با جنس موافق یا مخالف شکل گیرد .بسیاری به اشتباه این واژه را زیر مجموعه ای از واژه همجنس گرایی می داننندچون که این واژه شامل گرایش بالغین به بالغین همجنس است یعنی شامل دو مشخصه همجنس و رشد یافته می باشد در حالی که در پدوفیلیا این چنین نیست . لازم به ذکر است که سازمان بهداشت جهانی (W.H.O) پدو فیلیا را بر خلاف همجنس گرایی در دسته انحراف های جنسی قرار داده است.

Homophobia

معنی دقیق این کلمه ترس از همجنس گرایی است . مخالفان همجنس گرایی ، فرهنگ و زندگی همجنس گرایان که عمومااین مخالفت به عمل تبدیل شده است می باشند.ماخذ دیگری اشاره می کند ترس و خشونت و جرم قلمداد کردن همجنسگرایی و دشمنی با همجنس گرایان می باشد.

Transphobia

به معنی دگر جنسی گونه ستیزی است و خصومت و ترس از دگر جنس گونگان بدلیل تعصب و پیش داوری می باشد.

ادامه در پست بعدی
     
  
مرد

 
ادامه پست قبلی

Heterosexual Privilege

به معنی مصونیت دگر جنس گرایی می باشد و به کسانی گفته میشود که حقوق ویژه ای را به دگر جنس گرایی ارائه مینمایند به نحوی که همجنس گرایی و یا دو جنس گرایی را رد می نمایند.

Ally

به معنی متحد و هم پیمان است و به افرادی گفته می شود که برای دگر جنس گرایی حق و حقوق خاصی را شامل می شوند و از فراوان شدن همجنس گرایان در جوامع نگرانی دارند . این افراد معیار طبیعی بودن و اعتدال جامعه را دگر جنس گرایی می دانند.

Institutional Oppression

به معنی ستم رسمی سازمان دهی شده است که از طرف اجتماع به گروهی خاص بدلیل زبان ،آموزش ،نژاد ،جنسیتو.... وارد می شود.

Internalized Oppression

به معنی ظلم و ستم درونی است که به شخص به دلیل زبان ،آموزش ،نژاد ،جنسیت و.... وارد می شود. و نمی تواند در بین دوستان ، همکاران و .... آن چه که هویت جنسی اش است را نشان دهد.

In the closet

به معنی پنهان می باشد و به همجنس گرایان و یا دو جنس گرایانی گفته می شود که به دلیل شرایط اجتماعی نمی تواند در بین دوستان ،همکاران و .... آن چهکه هویت جنسی اش است را نشان دهد.

Coming out

به معنای برون ریزی است و به مرحله ای گفته می شود که همجنس گرایان تلاش می کنند که هویت جنسی شان را به خانواده و یا اجتما عشان در میان بگذارد.

DRAG

به دو گانه پوشی گفته می شود که عموما شامل رابطه جنسی نمی گردد.

Fag

این واژه ای بود که از بسیار قدیم دگر جنس گرایان برای توهین و خشمگین ساختن همجنس گرایان مرد استفاده می کردند. اما بین همجنس گرایان با جنبه مثبت استفاده شد و اکنون آن چنان زشتی و گستاخی قدیم را در ادبیات انگلیسی ندارد.معنی واژه این کلمه حمال و خدمتکار استاما دراین جا به معنی هیزم استفاده می شود چرا که از واژه Fogout به معنی دسته هیزم گرفته شده است . آن هم به این دلیل که در گذشته باور بر این بودکه همجنس گرایان را باید سوزاند و انها را می توانند هیزم خوبی برای جهنم باشند.با گذشت زمان واژه fag تغییر کاربرد دادتا جایی که حتی دانش آموزان دبستانی بهشاگردان سال پائین خود fog خطاب میکردند به معنی آن که شما زیر دستمان هستید.در حال حاضر fog به کسی گفته می شود که مایل است در روابط جنسی اش مغعول واقع شود.

Camp

به معنی گردش و اردو است و نشان گر موضوعی است که بین همجنس گرایان بیشتر رواج دارد.

Closet

یعنی پستو یا جایی که معمولا لباس ها و وسایل گذاشته می شود . در بین همجنس گرایان به محلی گفته می شود که بتوانند راحت جنسیت خودشان را ابراز کنند.

Family

به معنی فامیل و خانواده می باشد و اصطلاح و رمزی است بین همجنس گرایان که بین دگر جنسگرایان هستند.

پایان
     
  
مرد

 
هوموفوبیا: تعصب و تبعیض یا اختلال روانی؟


هوموفوبیا (Homophobia) یا همجنس گراگریزی، همجنس گراستیزی و همجنس گراهراسی، مجموعه ای از نگرش ها و واکنش های منفی و تبعیض آمیز نسبت به همجنس گرایان است. این واژه را اولین بار جرج وینبرگ در سال ۱۹۷۱ ابداع و معرفی کرد.

دکتر جرج وینبرگ روانشناس آمریکایی در کتاب خود با عنوان "جامعه و همجنس گرای سالم" به توصیف این پدیده پرداخت و این درحالی بود که در آن سال ها، همجنس گرایی همچنان در فهرست اختلالات روانی قرار داشت.

سرانجام همجنس گرایی که از سال ۱۹۵۲ در لیست اختلالات روانی قرار گرفته بود، در سال ۱۹۷۳ از "راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی" (DSM) خارج شد و پس از آن به تدریج از سایر پروتکل های جهانی سلامت حذف شد.

هوموفوبیا را می توان در رفتارهای خصمانه، همانند اعمال تبعیض و خشونت علیه یک گروه بر اساس تمایلات جنسی آنان دید.

با اینکه اکنون بیش از چهل سال از خروج همجنس گرایی از لیست اختلالات روانی می‌گذرد و با وجود تلاش های گسترده سازمان های مدافع حقوق همجنس گرایان، هوموفوبیا هنوز یک مسئله اساسی در جوامع مختلف، به ویژه در جوامع سنتی و مذهبی است.

برای داشتن درک درستی از هوموفوبیا ابتدا باید به تعریف مشخصی از فوبیا برسیم. بسیاری فوبیا را معادل ترس می دانند، اما در علم روانشناسی فوبیا مترادف با ترس نیست.

در واقع ترس پاسخ معقول به خطر است، اما فوبیا نوعی هراس نامعقول، اختلال اضطرابی یا یک پاسخ روانی و رفتاری شدید نسبت به یک جسم، فرد، حالت یا محرک محیطی است.

از سوی دیگر باید به مساله ای به نام تبعیض جنسی اشاره کرد که کاملا متفاوت با هوموفوبیاست. تبعیض جنسی عبارت است از رفتارهای منفی بر اساس گرایش های جنسی.

این رفتارها هم از طرف دگرجنس گرایان به هم جنس گرایان و سایر دگرباشان جنسی اعمال می شود، و هم می تواند از سوی همجنس گرایان علیه دگرجنس گرایان اعمال شود.

تمایز قائل شدن میان این دو مسئله (هوموفوبیا و تبعیض جنسی) معمولا کار ساده ای نیست، اما بسیار مهم است. فرد همجنس گراستیز، نسبت به همجنس گرایان احساس منفی دارد و دچار اضطراب و هراس می شود اما کسانی که تبعیض جنسی اعمال می کنند، تنها به این دلیل که مثلا همجنس گرا را فردی متفاوت و حتی "بزهکار و معیوب" می دانند، خواستار جدایی او از اجتماع و نادیده گرفتن حقوق اجتماعی اش هستند، اما لزوما در مواجهه با او دچار اضطراب یا هراس نامعقول نمی شوند.

هوموفوبیا و تبعیض جنسی تنها مختص کشورهای سنتی و مذهبی نیست. روت هانت (Ruth Hunt) مدیر عامل اجرایی موسسه استونوال (Stonewall) که سال ها برای رفع تبعیض علیه همجنس گرایان و دگرباشان جنسی کوشیده می گوید: "با وجود فعالیت هایی که سال ها در زمینه آگاهی رسانی در مورد مسائل همجنس گرایان صورت گرفته، همجنس گرایان همچنان با سوء رفتار غریبه و آشنا از جمله همسایه ها، دوستان، همکاران و حتی اعضا خانواده خود مواجهند. در سال های اخیر همجنس گرایان امکان ازدواج پیدا کرده اند، اما تبعیض جنسی علیه آنها همچنان در جامعه وجود دارد. تنها در لندن حدود ۲۷% از همجنس گرایان قربانی رفتارهای همجنس گرا ستیزانه و تبعیض آمیز بوده اند."




اما به راستی ریشه های هوموفوبیا کجاست؟

عوامل بسیاری در ایجاد هوموفوبیا نقش دارند. در ابتدای امر باید توجه داشت که تمایلات جنسی انسان را نمی توان به دو بخش تقسیم کرد، بلکه این مساله یک جریان سیال است که محدوده آن از همجنس گرایی مطلق تا دگرجنس گرایی مطلق است و بسیاری از مردم در میانه این طیف قرار دارند، اما به خاطر مناسبات اجتماعی ترجیح می دهند که خود را تنها در یک سر طیف بدانند.

این مطلق گرایی از عواملی است که باعث ظهور هوموفوبیا می شود و سبب می گردد که افراد با دیدن کوچکترین نشانه های تمایل به همجنس در خود به هراس بیفتند و بکوشند با استفاده از نوعی ماسک اجتماعی، واقعیت وجودی خود را بپوشانند.

از دیگر عوامل موثر در پیدایش هوموفوبیا در افراد، باورهای مذهبی و سیاسی آنها است. در بسیاری از مذاهب، به خصوص مذاهب ابراهیمی، اعمال همجنس گرایانه به شدت تقبیح شده و همجنس گرا در پیشگاه خداوند گناهکار خوانده می شود (هوموفوبیای نهادینه).

در برخی کشورها برای همجنس گرایی مجازات های سنگینی در نظر گرفته می شود که در دامن زدن به هوموفوبیا نقش مهمی دارد.

این دو عامل نه تنها باعث ایجاد هوموفوبیا در دگرجنس گرایان می شود، بلکه حتی ممکن است همجنس گرایان را (پس از کشف هویت جنسی خودشان) دچار نوع شدیدتری از انزجار نسبت به همجنس گرایی کند (هوموفوبیای درونی).

علاوه بر این، افرادی که مورد سوء استفاده جنسی یک فرد همجنس گرا قرار گرفته اند، بیشتر در معرض ابتلا به هوموفوبیا هستند.

داشتن والدین ضد همجنس‌گرا و زندگی در جامعه یا در جمعی که همجنس گرایی را عملی ناپسند می داند، از عوامل مهم زمینه ساز هوموفوبیا است.

برای پیشگیری از هوموفوبیا راه های متعددی ارائه شده است.

گفته می شود که بهترین راه پیشگیری از هوموفوبیا آموزش صحیح در مورد همجنس گرایی است.

درک این مساله که اغلب افراد دگرجنس گرای مطلق یا همجنس گرای مطلق نیستند و بیشتر در میانه طیف قرار گرفته اند، کمک شایانی به پیشگیری از این مسئله می کند.

از دیگر راهکارهای مفید در پیشگیری از هوموفوبیا، ایجاد روابط اجتماعی با همجنس گرایان و پرسش و پاسخ در مورد زوایای مختلف زندگی آنهاست. این روش ها کمک می کنند تا درک درست تری از همجنس گرایی بوجود آید و احتمال بروز آن کاهش پیدا کند.

برای غلبه بر هوموفوبیا، همانند انواع دیگر فوبیا، روشهایی مثل رفتاردرمانی، روان درمانی، گفتگو درمانی، درمان رفتاری شناختی و تکنیک های تمدد اعصاب به کار گرفته می شود،در سالهای اخیر برخی هوموفوبیا را یک اختلال روانی دانسته‌اند و حتی بعضی از دانشمندان علوم بالینی آن را دست کم بصورت موردی یک تشخیص بالینی موجه می دانند،اما برخی تحقیقات حتی به این نتیجه رسیده‌اند که هوموفوبیا نه ایجاد ترس می کند نه اضطراب و در اصل حسی که ایجاد می کند انزجار است، بنابراین نمی توان آن را در قالب ترس های مرضی گنجاند.
:::::: >>>>> چترها را باید بست <<<<< ::::::
::::: <<<<<< زیر باران باید رفت >>>>>> :::::
     
  
صفحه  صفحه 5 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  پسین » 
Homosexuals - همجنسگرایان

About Homosexuality | درباره همجنسگرایی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA