انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
Homosexuals - همجنسگرایان
  
صفحه  صفحه 1 از 41:  1  2  3  4  5  ...  38  39  40  41  پسین »

خبرنامه رنگین کمان



 
درخواست ایجاد تاپیک با عنوان:

خبرنامه رنگین کمان
در تالار همجنسگرایان

تایپکی جهت انعکاس اخبار دگرباشان ایران و جهان

قانون تایپک : جهت معتبر بودن خبر،لطفا لینک منبع خبر در پست لحاظ شود.

با سپاس

کلمات کلیدی : اخبار همجنسگرایان + اخبار همجنسگرایان ایران و جهان + اخبار دگرباشان جنسی + اخبار دگرباشان ایران و جهان + اخبار اقلیت جنسی.
     
  ویرایش شده توسط: bamdad_2014   

 
خاویر بِتِل اولین نخست وزیر آشکاراهمجنسگرای لوکزامبورگ، سوگند یاد کرد.


در لوکزامبورگ با سوگند یادکردن آقای خاویر بِتِل به عنوان اولین نخست وزیر آشکاراهمجنسگرا، راه برای اصلاحات اجتماعی همچون ازدواج همجنسگرایان هموارتر شد.

بِتِل در حالی این سمت را به دست می گیرد که "جین کلود جانکر" نخست وزیر قبلی، رتبه طولانی ترین نخست وزیر در اتحادیه اروپا را تا چهارشنبه گذشته با سابقه ۱۹ ساله داشت. پس از وی در حال حاضر این رتبه متعلق به آندرس آنسیپ، نخست وزیر استونی از سال ۲۰۰۵ است.

بِتِل آقای "اِتیِن اشنایدر" را -که او نیز یک آشکاراهمجنسگراست- به عنوان قائم مقام خود برگزیده است. از وی انتظار تغییرات مهم دیگری همچون جایگزینی آموزشهای مذهبی مدارس با کلاسهای اخلاق عمومی، وجود دارد.

حزب دمکراتیک وی در ائتلاف با سوسیالیست ها و سبزها، توانستند در انتخابات ۲۰ اکتبر، با اکثریت اندکی نسبت به حزب مخالف به رهبری جانکر با عنوان "حزب سوسیال مردم مسیحی" پیروز شود و آقای جانکر برای اولین بار بعد از ۱۹۷۹ از بدنه دولت خارج شد.

بِتِل مردی ۴۰ ساله است که در زندگی شخصی خود با "دستینای گوتیر" ارتباط دارد و در مجامع عمومی با وی حاضر می شود. وی که قبلا شهردار شهر لوکزامبورگ بوده است، سومین نخست وزیر آشکارا همجنسگرای اتحادیه اروپا پس از آقای "الیو دی روپو" نخست وزیر بلژیک(۲۰۱۱ تا کنون) است. و خانم "یوهانا سیگورداردوتیر" نخست وزیر آشکاراهمجنسگرای پیشین ایسلند (۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳) محسوب می شود.

بِتِل در مصاحبه با خبرنگاران گفت: دیدگاه عمومی نسبت به مقامات منتخب نسبت به دهه ۹۰ کمی بهبود داشته است. وی افزود: در گذشته خانم سیاستمداری بود که می گفت: من از او "خانم تر" هستم. اما جامعه و ارزشها در حال تغییر است و آنچه در گذشته غیرمعمول در نظر گرفته می شد، هم اکنون کاملا معمولی تلقی می شود. در حال حاضر شما می توانید به شیوه خود زندگی کنید و به همان شکل که هستید مورد توجه قرار بگیرید نه با این دیدگاه که چرا به عنوان یک سیاستمدار ازدواج نکرده اید و فرزند ندارید؟!

برخی از مفسرین، انتخاب آقای بتل را به عنوان شاخصی از پیشرفت مساله دگرباشان در اروپا تلقی کرده اند. البته این سوال مطرح است که احراز پستهای سیاسی توسط دگرباشانی که برون آیی نکرده بودند، در گذشته هم وجود داشته یا خیر؟

مترجم: امید پارسا


منبع : ایرکو
     
  ویرایش شده توسط: bamdad_2014   

 
'مصائب' دو دختر همجنس‌گرای ایرانی در ترکیه


ساعت قرارمان با دو دختر همجنس گرای ایرانی که در ترکیه به عنوان پناهجو زندگی می کردند، ۷ عصر بود، عصر یک روز نیمه زمستانی. می دانستم اسم یکی شان، نازنین است. یادم بود سال های دبیرستان، همکلاسی به اسم نازنین داشتم. بچه ها، رضا صدایش می کردند، می گفتند می خواهد جراحی کند و پسر شود. سال ها بود خبری از او نداشتم، جستجو هم کردم ولی بی فایده بود.

در همین فکرها بودم که در باز شد، دو دختر جوان به استقبالم آمدند. "سلام، هلیا هستم، نازنین هستم." چشم در چشم شدیم، حس کردم می شناسمش، ناسزایی نصفه و نیمه نثار روزگار کردم، به استانبول، به مهاجرت، به ۱۵ سالی که گذشته. هر دو شوکه شده بودیم، خیلی زود دفتر خاطرات ورق خورد، آلبوم های فیس بوکی را دیدیم، نام ها ردیف شدند و قصه های تلخ و شیرین را روایت کردیم، مانند قصه زندگی نازنین و هلیا.

- کی از ایران خارج شدی؟

نازنین: ۱۵ ماه پیش.

- قانونی خارج شدی؟

نازنین: آره، با هم، قانونی خارج شدیم.

- چی شد تصمیم گرفتی بیای بیرون؟

نازنین: من و هلیا، بیشتر از ۱۱ سال هست که همدیگر رو می شناسیم. ۵ سال است رابطه مان جدی شده و پارتنر هستیم. در ایران هزار و یک مشکل داشتیم، هم جامعه پذیرای چنین رابطه ای نبود، هم دولت مشکل داشت. خانواده ها هم همینطور. ما در ایران دو سال با هم زندگی می کردیم. مشکلات جامعه مردسالار را هم اضافه کنید. به همین خاطر، از وقتی روابطمان جدی شد، تصمیم به خروج از کشور گرفتیم. هزار و یک راه را بررسی کردیم. تحصیلی، کار، قاچاق و در نهایت به پناهندگی رسیدیم. مثلا خیلی تلاش کردیم از طریق کار به کانادا برویم. من حسابداری خوانده ام و هلیا، روان شناسی. سه سال هم زبان فرانسه خواندیم، خیلی مراحل را پشت سر گذاشتیم. باید می رفتیم سوریه برای مصاحبه که شانس ما جنگ شد، سفارت کانادا تعطیل و در نتیجه پرونده ها بلاتکلیف ماند. بعد از دو سال گفتند از طریق استانبول اقدام کنید که باز هم کشدار شد و وکیل مان هم گفت مشخص نیست حل بشود. حتی پیگیر اقامت دومینیکن هم شدیم. هر روز دنبال این چیزا بودیم ولی به نتیجه نرسید. در نهایت هلیا، پیشنهاد داد پناهنده شویم. واقعا فکرش را نمی کردیم و دنبالش هم نبودیم.

هلیا: دنبال تحصیل هم بودیم، اما به خطر سختی پذیرش و بحث مالی نتونستیم اقدام کنیم. من خودم درباره وضعیت پناهندگان حس بدی داشتم و بهش فکر نمی کردم ولی در واقع، راه دیگری نداشتم. الان هم همان حس بد را دارم ولی آمده ام دیگر.

- نازنین گفتی خانواده ها از این رابطه خبر ندارند؟

نازنین: خانواده من به جز برادرم چیزی درباره این رابطه نمی دانند. من وقت خروج گفتم برای ادامه کارم می خواهم بروم ترکیه و پیگیر رفتن از طریق کار به کانادا شوم. الان هم رفت و آمد داریم ولی هنوز براشان توضیح ندادم.

هلیا: فقط مادرم متوجه شده، با هم درباره اش صحبت نکرده ایم ولی در کل موضوع پناهندگی را هم به نظرم فهمیده است.

- هلیا گفت الان هم حس بدی دارد درباره وضعیت پناهندگان. ما شنیدیم که معمولا وضعیت پناهندگانی با پرونده‌های مشابه شما، خوب است؟

نازنین: اسم ما هست گلدن کیس ولی واقعا فرقی با دیگران نداریم. بسیاری از بچه های لزبین، گی و ترنس سکشوال واقعا همان شرایطی را دارند که دیگران دارند. حتی زمان های طولانی منتظر بررسی پرونده بوده‌اند، مانند سه سال. الان ما خودمان داریم وارد ۱۶ ماه می شویم ولی هنوز راه زیادی داریم تا نهایی شدن و رفتن به کشور ثالث.

هلیا: اینکه به ما می گویند گلدن کیس، فقط به خاطر این است که پذیرش ما در کشور ثالث، تضمین شده است. مدت زمان پذیرش و یا خدماتی که می دهند، فرقی با دیگران ندارد. ما هیچگونه کمک مالی و یا مشورت های حقوقی هم نگرفته ایم.

- موافق هستید برگردیم ایران، چه شرایطی در ایران داشتید؟

نازنین: مسئله اصلی ما جامعه و ترس از برخورد دولت بود. نمی توانستم ابراز کنم. حالا ابراز کردن هیچ، از لباس پوشیدن، مدل موها و رفتار ظاهری، برخی این تفاوت ها را متوجه می شدند و رفتار دیگری داشتند. حالا اگر رفتار خاصی داشتیم که دیگر هیچ. یک بار در پارکینگ رستوران، هلیا من را بوسید، کار به کلانتری کشیده شد، می خواستند بازداشت مان کنند و با کلی بدبختی و پادرمیانی صاحب رستوران، خلاص شدیم.

هلیا: من علاوه بر بحث های اجتماعی، بحث سیاسی هم داشتم. کار تشکیلاتی نمی کردم ولی مخالف بودم با شیوه حکومت کنونی. حتی احساس خوبی نسبت به جنبش سبز هم نداشتم، فکر می کنم آنها هم در نهایت به دنبال بقای جمهوری اسلامی هستند. این زاویه دیدی که داشتم هم در خروجم از کشور، موثر بود.


ادامه در پست بعد
     
  ویرایش شده توسط: bamdad_2014   
↓ Advertisement ↓
TakPorn

 
ادامه پست قبل


- در ایران که بودید، با لزبین ها هم در ارتباط بودید؟

نازنین: بله، دور هم جمع می شدیم ولی بحث های معمولی بود. در جامعه ای که مجازات این کار، اعدام است، واقعا کاری نمی شود از پیش برد. ما دوستی داشتیم که به خاطر مسائل سیاسی بازداشت شد، بعد بازجو متوجه شده بود که همجنسگرا هست و کلی مسائل پیش آمده بود. این رفتارها و برخوردها سبب می شد که جمع شدن های ما خیلی با احتیاط باشد. در این رفت و آمد، من واقعا هلیا را تنها فردی دیدم که هیچگاه گرایش جنسی خودش را انکار نکرد. نه اینکه یک راست برود بگوید مادر سلام، من لزبین هستم ولی اگر بحثش پیش می آمد، انکار نمی کرد. خودم از ابرازش می ترسیدم. البته هلیا از من ۷ سال بزرگتر است ولی من واقعا حرف نمی زدم درباره اش. از ۱۰ سالگی می دانستم این حس را دارم ولی چیزی نمی گفتم. معلوم نبود که اگر هلیا نبود، کی درباره اش حرف می زدم.

هلیا: من از دبیرستان درباره گرایش جنسی ام صحبت کردم. رشته تحصیلی ام در دبیرستان و دانشگاه هم کمک کرد که راحت تر بتوانم درباره اش حرف بزنم، دوستان دیگری هم داشتم.

- دبیرستانت می شود حدود ۱۷ سال پیش. مثلا ۱۷ سال پیش شاید مطرح می کردی، شاید خیلی واکنش های منفی داشتی، سال ۹۰ که از ایران خارج شدی، شاید این واکنش های منفی کمتر شده بود. این تغییر نگاه را حس می کردی؟

هلیا: نه، نگاه جامعه در این ۱۷ سال عوض نشده بود. نکته بسیار مهم برای ما دیده و شنیده شدن دنیای همجنس گرایی هست. در روزگاری که به شدت بخصوص در جامعه هوموفب ایران با آن روبرو هستیم، کمرنگ بودن ما لطمه بزرگی است به نسل بعد از ما.

- نگاه جامعه یا نگاه دولت؟

هلیا: هر دو، ببینید مشکلات همجنس گرایان در ایران بسیار زیاد است. روز به روز هم وخیم تر می شود و به عقیده من نوعی نسل کشی در حال شکل گیری هست. تاکید جمهوری اسلامی در ممنوعیت همجنسگرایی و مجازات بسیار سخت گیرانه و از طرفی ارایه مجوزهای سریع به افراد، به ویژه همجنسگرایان برای تغییر جنسیت، با هدف دیده نشدن افراد همجنسگرا در سطح جامعه صورت می گیرد. خودشان می گویند این کارها را در راستای اهمیت دادن به ترنسکشوال ها و مشکلات آنها انجام می دهند ولی هدف حذف همجنسگرایان و کمرنگ کردن حضور آنهاست.

نازنین: به نظرم نگاه جامعه تا ۲۰ سال دیگر هم عوض نمی شود. اصلا درباره خودم حرف می زنم. من با واژه لزبین مشکل داشتم. اصلا بدم می آمد که به کسی بگویند لزبین. فکر می کردم این واژه، یک فحش است. درگیر یک تعارض دیگر هم بودم. فکر می کردم مرد هستم.

- به این فکر افتادی که مثلا جراحی کنی و تغییر جنسیت بدهی؟

نازنین: نه، می ترسیدم. نه اهل رابطه با پسرها بودم و نه جرات داشتم که مثلا تغییر جنسیت بدهم. یکی از دلایل عملی نشدن این تصمیم، البته حضور هلیا بود. البته این را بگویم که از وقتی به ترکیه آمدم، متوجه شدم اصلا زن بودن یا لزبین بودن یعنی چه، فهمیدم این مانع ذهنی، به خاطر محدودیت های اجتماعی بوده است. نقطه اوجش هم شرکت در یک کارگاه سه روزه با جمعی از لزبین ها بود که درک تازه ای به من داد. هویت خودم را لمس کردم، البته این حس بد را هم داشتم که ۲۶ سال زندگی ام را از دست دادم.

- خیلی از پناهندگان از وضعیت ترکیه می نالند ولی تو گفتی که شرایط اینجا خیلی برایت بهتر شد؟

نازنین: نه فقط مربوط به بحث ذهنی خودم بود. الان از نظر کار خیلی مشکل داریم، از نظر مالی هم مشکلات مان بیشتر است. باید در یک شهر دیگر کار کنیم، در شهر دیگری کارهای مربوط به پناهندگی را انجام بدهیم. البته شهرهایی که ایرانی ها، تعدادشان کم است، مشکلات ما کمتر هستند. ولی خود ترک ها هم کم مشکل ایجاد نمی کنند.

- همه همجنس گراها اینجا چنین مشکلاتی دارند؟

نازنین: اینجا کیس واقعی خیلی کم داریم ولی مشکلات برای همه است. ما برخورد بد ترک ها را دیده ایم، حالا در مورد لزبین ها کمتر متوجه می شوند ولی در مورد گی ها خیلی بد است. مواردی داشته ایم که اینها را با سنگ مورد حمله قرار داده اند.

- کیس های جعلی بیشتر در مورد گروه های مذهبی بودند. در جامعه شما هم انگار زیاد است؟

نازنین: بله؛ خیلی. مثلا موردی داریم که پسری با دوست دخترش زندگی می کند ولی اعلام کرده که گی هست و کارهایش انجام شده.

هلیا: کلا شرایط بدتر شده، به خاطر این مسائل. در محیط های کاری هم مشکل داریم. مثلا اگر کارفرما متوجه شود که فرد گی هست یا اینکه ترنس هست، برخوردهای تحقیرآمیزی داشته.

- بالاخره شما یک پناهجو هستید، برخی موارد مثلا نداشتن کار، خیلی هم غیرطبیعی نیست؟

نازنین: به نظرم مهم ترین مشکلی که وجود دارد، اطلاعات غلطی هست که به ما می دهند. ما قبلا یک تصویر دیگری داشتیم ولی اینجا واقعا شرایط فرق می کند و استانداردهای زندگی را زیر خط فقر می برد. شاید اگر به ۱۵ ماه پیش بر می گشتم و این اطلاعات را داشتم، از این مسیر نمی آمدم. قاچاق می رفتم ولی این گزینه را انتخاب نمی کردم، به خصوص از مسیر ترکیه.

هلیا: مثلا می گویند با ماهیانه ۱۰۰۰ لیر می شود زندگی کرد ولی در عمل، ۲۰۰۰ لیر می شود. این تنها بخش مالی است. از نظر اجتماعی خیلی بدتر است. به خاطر همین مسائل، چند نفر را منصرف کردم که از مسیر ترکیه نیایند.

- الان شما کار می کنید؟

نازنین: فقط من در یک کارخانه پلاستیک سازی کار می کنم، ماهی ۷۲۰ لیر حقوق می گیرم، تازه کارم را شروع کردم. حالا باید ماهی ۴۰۰ لیر باید بابت سهم اجاره، برق و آب خودم و هیلا بپردازیم. به ما نصف حقوق یک کارگر ترک را می دهند، تازه اگر بدهند. یک بار دستم رفت زیر دستگاه پرس، اینجا خدمات بهداشتی نمی دهند و این مواقع، کار خیلی سخت می شود. تازه وضع ما بهتر است، خدمات بهداشتی حتی به افرادی که مشکل اساسی دارند، هم نمی دهند. مثلا یک فرد گی هست که هپاتیت دارد، حتی می گویند ایدز هم دارد، ولی او هم خدمات بهداشتی دریافت نمی کند. از نظر اجتماعی، وضعیت ما شبیه کارگران افغانی هست در ایران، تازه آنها بهتر هستند، چون زبان ما را تقریبا بلد هستند.

هلیا: قبلا می رفتیم یک کارخانه بالش سازی که ماهی ۴۰۰ لیر می گرفتیم. چشم من عفونت کرد. الان این کار را هم نمی توانم بروم. این شرایط خیلی ها را درگیر مسائل روحی می کند، افسردگی می آورد.

- از طریق شبکه های ایرانی که پیگیر مسائل پناهجوها هستند، برای یافتن کار اقدام نکردید؟

هلیا: من پیگیری کردم. مواردی هم همکاری کردم ولی بدون پرداخت دستمزد بوده است. ما انتظار داشتیم که اینطور باشد، سفارش دهندگان هم در جریان بودند که ما چنین وضعیتی داریم ولی خبر خاصی نبود و به همین خاطر ما بی خیالش شدیم. ما خبر داریم برخی سازمان های ایرانی فعال هستند و کمک هایی به برخی افراد می کنند، حتی ماهیانه هم کمک می کنند ولی به افرادی که دور و بر خودشان هستند.

نازنین: ما از هیچ سازمان ایرانی که در مسیر کمک به دگرباش های جنسی هستند، کمکی دریافت نکردیم. فقط یک سازمان، یک بار کمک اندکی مالی به ما کرد که این سازمان هم در زمینه همجنس گرایان فعال نبود. بقیه سازمان ها هیچ کمکی به ما نکردند. مرتب هم مکاتبه کردیم، ایمیل زدیم ولی هیچ اتفاقی نیفتاد.

- از افسردگی گفتید، گویا مشکل شایعی هست اینجا؟

نازنین: بله، موارد متعددی هم داشته ایم که افسردگی شدید، منجر به خودکشی شده است. انتظاری که اینجا برای تعیین تکلیف می کشیم، خیلی سخت است. دوستانی داشتیم که ۳۰ ماه اینجا بودند، با خفت زندگی کردند، بعد که تعیین تکلیف شد و قرار بود برود کانادا، کشورش را دقیقه ۹۰ عوض کردند. انگاری مصائب پناهندگی همه جا همراه ماست، حتی وقتی برویم آنجا. اینجا الان مهم ترین مسئله ای که می توان آن را عامل افسردگی و درگیری ذهنی دانست، زمان انتظار است.

هلیا: مهم ترین مسئله به نظر من، مسائل مالی است. نکته دیگر اینکه اگر کسی دچار مشکل مثلا مشکل درمانی شوید، هیچ حمایتی در کار نیست.

- این مشکلات اجتماعی که گفتید، به طور طبیعی سبب منزوی شدن افراد هم می شود؟

هلیا: من اینجا خیلی کم بیرون می روم و سعی می کنم با بقیه برخورد نداشته باشم، به خصوص ایرانی ها. چون نگران برخی مسائل دیگر و کنجکاوی های بی مورد و یا ارتباطات زیان بار هستم.

نازنین: طبقه زیرین خانه ما یک سوپرمارکت هست. من ترکی بلد هستم. همیشه وقتی برای خرید می روم، افرادی که آنجا هستند درباره من صحبت می کنند. متوجه می شوم چه می گویند ولی کاری هم نمی توانم بکنم. فعلا کمتر بیرون می رویم و منتظریم تا پروسه پناهندگی کامل شود و برویم. هر چند می دانم، کانادا هم برویم، مصائب پناهندگی همیشه همراه ماست.


شهرزاد معززی

روزنامه‌نگار

منبع : بی بی سی
     
  ویرایش شده توسط: bamdad_2014   

 
همجنس‌گرایی در هند بار دیگر جرم اعلام شد


هند ‌افتخار می‌کند که "بزرگترین دمکراسی جهان" است اما این کشور هنوز با مسئله همجنس‌گرایی مشکل دارد. دیوان عالی هند با ابطال رأی پیشین یک دادگاه در دفاع از حقوق همجنس‌گرایان، همجنس‌گرایی را جرم اعلام کرد.

شوهینی گوش، فعال حقوق همجنس‌گرایان، چهارشنبه (۱۱ دسامبر/۲۰ آذر) را برای کشورش روزی تلخ و سیاه توصیف می‌کند: «این حکم واقعا بی‌معنی است. ما همجنس‌گرایان زن و مرد همه جا هستیم، چشم‌هایتان را باز کنید، ما وجود داریم و شما نمی‌توانید ما را بیرون کنید.»

هند افتخار می‌کند که بزرگترین دمکراسی جهان است، اما با این همه گرایش جنسی یک انسان در این کشور به عنوان حق اساسی و اولیه او به شمار نمی‌آید. دادگاهی در دهلی نو در سال ۲۰۰۹ حکمی را صادر کرد که به موجب آن رابطه جنسی میان دو فرد بالغ هم‌جنس، در صورت رضایت طرفین، جرم محسوب نمی‌شود. قضات این دادگاه همچنین خواسته بودند تا به اعمال تبعیض نسبت به همجنس‌گرایان زن و مرد در این کشور پایان داده شود.

اما در پی شکایت گروه‌های محافظه‌کار سیاسی و مذهبی این حکم به دیوان عالی ارجاع داده شد و این نهاد قضایی روز چهارشنبه در نهایت این حکم را باطل و بدون اعتبار اعلام کرد. به گفته قضات دیوان عالی، مجازات همجنس‌گرایی تبعیض و مغایر با قانون اساسی کشور نیست.

شوهینی گوش اما این قضیه را جور دیگری نگاه می‌کند. او می‌گوید: «این حکم نه تنها برای همجنس‌گرایان زن و مرد ناامیدکننده است، بلکه قانون اساسی کشور را هم که طبق آن تمامی شهروندان برابر هستند، نقض می‌کند.»


قانونی به جای مانده از زمان استعمار

این حکم دیوان عالی در اصل هند را به پاراگراف ۳۷۷ قانون مجازات بازمی‌گرداند که قدمت آن به دوران استعمار بریتانیا بازمی‌گردد. عمر این پاراگراف مناقشه‌برانگیز بیش از ۱۵۰ سال است و در آن عشق دو فرد همجنس‌گرا به یکدیگر را "رابطه جنسی بر خلاف نظم طبیعت" عنوان می‌کند.

رابطه جنسی میان دو فرد همجنس‌ در هند می‌تواند تا ۱۰ سال زندان همراه آورد. آیای کومار، وکیل مدافع یکی از گروه‌های محافظه‌کار مخالفی است که از حکم دادگاه عالی شکایت کرده بودند. او در دفاع از ابطال این حکم می‌گوید: «گرایش جنسی از نظر من حق اساسی به شمار نمی‌آید. دیوان عالی نیز تصمیم‌گرفت که مجازات همجنس‌گرایی ناقض حقوق اساسی فرد نیست. یک حکم نمی‌تواند تنها برای یک گروه مشخص صادر شود، بلکه بایستی از تمامی اقشار جامعه حمایت کند. حکم دادگاه بایستی سنت، دین و فرهنگ هند را مد نظر قرار دهد و دیوان عالی با این حکمی که صادر کرد در عمل این کار را انجام داد.»
همجنس‌گرایان هندی در حال حاضر در چارچوب سیستم قضایی کشور تنها دو روزنه امید دارند: ارائه درخواست تجدیدنظر نسبت به این حکم، یا اقدام سیاستمداران برای بررسی و تکمیل یا حذف پاراگراف ۳۷۷ قانون مجازات.
اما تا آن موقع همجنس‌گرایی در "بزرگترین دمکراسی جهان" یک جرم به شمار می‌آید.


منبع : ایرکو
     
  ویرایش شده توسط: bamdad_2014   

 
مراسم مشترک ازدواج ۱۳۰ زوج همجنسگرا در برزیل
۱۳۰ زوج همجنسگرا طی اقدامی هماهنگ در شهر ریودوژانیرو طی مراسمی مشترک با یکدیگر ازدواج کردند. آنها این حرکت خود را گامی مهم در راستای تلاش برای به رسمیت شناختن خود در جامعه نام نهاده‌اند.

ویویان سوارس، زن ۳۸ ساله برزیلی و ژوزلی کریستینا لسا د فاریا، ۴۵ ساله یکی از زوج‌‌های همجنسگرایی بوده‌اند که در شهر ریودوژانیرو به همراه ۱۲۹ زوج دیگر طی مراسمی مشترک به یکدیگر "بله" گفتند. ویویان می‌گوید: «از زمانی که با دوستم آشنا شدم، به فکر ازدواج با او بودم.»

به رسمیت شناختن ازدواج همجنسگرایان از نظر قانونی هنوز در پارلمان برزیل به تصویب نرسیده اما با این حال زوج‌هایی که در این مراسم ازدواج حضور داشتند، این اقدام خود را تلاشی برای به رسمیت شناختن خود در جامعه توصیف می‌کنند.

ژوزپه لاریچیا، ۲۱ ساله که با دوستش فلاپیو ۲۶ ساله ازدواج کرده به تبعیض حقوقی که میان همجنسگرایان و دگرجنس‌گرایان در برزیل روا می‌شود اشاره کرده و اضافه می‌کند‌ که همجنس‌گرایان بایستی "برابری" قانونی با دگرجنس‌گرایان را به صورت تضمین‌شده دریافت کنند.

شورای ملی قضایی برزیل در ماه مه امسال دستورالعملی را صادر کرد که به موجب آن زوج‌های همجنس‌گرا امکان ازدواج رسمی با یکدیگر را می‌یابند. این شورا در واقع کمیته نظارت بر استقلال دستگاه قضایی برزیل به شمار می‌رود و سرپرستی آن بر عهده رئیس دیوان عالی کشور است.

در وبسایت شورای ملی قضایی برزیل بیانیه‌ای منتشر شده که در آن با استناد به حکم صادره از سوی دیوان عالی در سال ۲۰۱۱ تأکید شده است که همجنس‌گرایی "نمی‌تواند دلیلی برای رفتار تبعیض‌آمیز" به شمار رود.

با اینکه پارلمان برزیل هنوز قانونی را مبنی بر به رسمیت شناختن ازدواج همجنس‌گرایان تصویب نکرده، اما با این همه برخی از ادارات دولتی درخواست ازدواج زوج‌های همجنس‌گرا را پذیرفته‌اند؛ در حالی‌که برخی دیگر آن را رد می‌کنند.


منبع : ایرکو
     
  ویرایش شده توسط: bamdad_2014   

 
حزب جمهوری‌خواه آمریکا بر سر دو راهی


حزب جمهوری‌خواه آمریکا – حزب رقیب باراک اوباما – که با تکیه بر در دست داشتن اکثریت کرسی‌های مجلس نمایندگان، دولت را به تعطیلی شانزده روزه کشاند، اکنون خود با چالش‌هایی روبروست که هر روز بر ابعادشان افزوده می شود.

برای حزبی که سال آینده قصد دارد بار دیگر اکثریت مجلس نمایندگان و شاید مجلس سنا را به دست آورد، این خبر خوبی نیست. مهم‌ترین چالش جمهوری خواهان، متحدان تندرو آنهاست که به "تی پارتی" یا حزب چای معروفند.

بر اساس یک نظرسنجی جدید، حزب جمهوری‌خواه برای داشتن بخت پیروزی در انتخابات، باید راهش را از تی پارتی جدا کند.

در این نظرسنجی که از سوی موسسه "فیلدپل" انجام شده، تقریبا نیمی از رای دهندگان ایالت کالیفرنیا بر این باورند که تی پارتی نقشی منفی در صحنه ی سیاسی آمریکا داشته، و نزدیک به دو سوم آنها نیز گفته‌اند که تی پارتی در انتخابات سال ۲۰۱۴ کنگره، به حزب جمهوری خواه آسیب خواهد رساند.

جنبش دست راستی و فوق محافظه کار تی پارتی، بعد از انتخاب باراک اوباما به ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۰۸ به وجود آمد و دو سال بعد، با کمک همین حزب بود که جمهوری خواهان توانستند اکثریت مجلس نمایندگان را از دست دموکرات‌ها در آورند. اعضای تی پارتی به طور کلی حامی کوچک شدن دولت، تجارت آزاد و کاهش بدهی ملی آمریکا از طریق کاستن از هزینه های دولت هستند. آنها به اصول سنتی و محافظه کارانه بستگی عمیق دارند.

در جریان تعطیلی دولت در ماه اکتبر، شمار هرچه بیشتری از جمهوری خواهان، متحدان خود در تی پارتی را به باد انتقاد گرفتند، از آن رو که برای از کار انداختن قانون بیمه درمانی دولت اوباما، چنان سرسختی نشان دادند که به تعطیلی دولت انجامید و لطمه ی شدیدی به وجهه حزب جمهوری خواه وارد کرد.

تی پارتی، خود را عامل اصلی پیروزی جمهوری خواهان در انتخابات سه سال پیش می داند و تاکید می کند که در مشی خود تغییری نخواهد داد. حال حزب جمهوری خواه بر سر دوراهی است: اتحاد با تی پارتی می تواند آرای مناطق سنتی و محافظه کار را جلب کند، اما درعین حال ممکن است باعث رویگردانی بخش بزرگی از رای دهندگان دیگر شود.

اما مشکلات درونی رقبای آقای اوباما به اینجا ختم نمی شود. دوراهی دیگری که این حزب پیش روی خود می بیند، موضوع جمهوری خواهان همجنسگراست. حزب جمهوری خواه همیشه موضعی ضد همجنسگرایی داشته، اما حالا ناچار است از دو نامزد همجنسگرا که بخت بالایی برای پیروزی در انتخابات مجلس نمایندگان دارند، حمایت کند.

به نوشته ی نشریه پولیتیکو، برخی از اعضای بانفوذ حزب می کوشند مانع از کمک مالی به نامزدهای جمهوری خواه همجنسگرا شوند ، در حالی که برخی دیگر، نسبت به مسئله گرایش جنسی حساسیت ندارند. در انتخابات سال ۲۰۱۴، جمهوری خواهان بخت بالایی برای پیروزی کارل دی مایو در ایالت کالیفرنیا و ریچارد تیسی در ایالت ماساچوست می بینند، نامزدهایی که هر دو علنا همجنسگرا هستند.

شکافی که در حزب جمهوری خواه به وجود آمده، میان دو جناح است: جناحی که خواهان تاکید این حزب بر ارزشهای اجتماعی محافظه کارانه است، و گروهی که عقیده دارند برای پیروزی در انتخابات سال آینده، باید روی برنامه های اقتصادی حزب تمرکز کرد.

عده فزاینده ای از جمهوزیخواهان، ازدواج همجنسگرایان را به عنوان موضوعی مربوط به اختیارات ایالتی پذیرفته‌اند ، اما گروهی دیگر، بر موضع سنتی این حزب در مورد ازدواج پای می فشارند: این که ازدواج تنها می تواند میان یک زن و مرد صورت گیرد.

در حال حاضر جمهوری خواهان ۲۳۲ کرسی و دموکرات‌ها ۲۰۰ کرسی در مجلس نمایندگان دارند و سه کرسی هم خالی است. تمامی ۴۳۵ کرسی این مجلس در انتخابات پاییز آینده، عرصه رقابت نامزدهای دو حزب خواهد بود. در مجلس سنا هم که صد کرسی دارد و اکثریت آن فعلا در دست دموکرات‌هاست، رقابت بر سر ۳۳ کرسی انجام خواهد شد.


منبع : بی بی سی
     
  ویرایش شده توسط: bamdad_2014   

 
استرالیا ازدواج همجنسگرایان را ممنوع کرد
دادگاه عالی استرالیا، امروز، پنج‌شنبه ۲۱ آذرماه (۱۲ دسامبر) قانونی را که دولت‌های منطقه‌ای این کشور بر اساس آن ازدواج همجنسگرایان مجاز دانسته بودند، لغو کرد.



با لغو این قانون نزدیک به ۲۰ ازدواج همجنسگرایان که در یک هفته گذشته صورت گرفته بود نیز باطل شد.

این ازدواج‌ها بر پایه قانون‌ دولت‌های منطقه‌ای انجام شده بود.

فعالان همجنسگرا در استرالیا از ممنوعیت ازدواج همجنسگرایان ابراز نارضایتی کردند و آن را مأیوس‌کننده خواندند.

اما گروه‌های مذهبی استرالیا از این تصمیم دادگاه عالی استقبال کردند.


منبع : رادیو زمانه
     
  

 
ازدواج اولین زوج لزبین مسلمان در بریتانیا

ریحانه کوثر،۳۴ ساله و سوبیا کمار ۲۹ ساله اوایل ماه جاری پیوند خود را در یکی از مراکزازدواج ، ثبت قانونی کردند.

خویشاوندانشان می گویند؛ آنها از طرف عده ای از مخالفان در پاکستان و در انگلستان تهدید به مرگ شده اند. این دو به همین خاطر پس از ثبت ازدواجشان بالافاصله درخواست پناهندگی سیاسی دادند.

در حین مراسم ازدواج، این دو داستان آشناییشان را برای مأمور ثبت تعریف می کنند و می گویند که سه سال پیش در حالی که یکی از آنها در رشته ی تجارت و دیگری مدیریت بهداشت و درمان در دانشگاه بیرمنگام مشغول به تحصیل بوده با هم آشنا شده اند، از سفرهایی که با هم به اقصی نقاط این کشور داشتند حرف می زنند و اینکه یک سال با هم در یورک شایر زیر یک سقف زندگی کرده اند.

کوثر که اصلیتش لاهوریست پیشتر کارشناسی ارشد در رشته ی اقتصاد را از دانشگاه پنجاب گرفته است.

گفته ای از او در روزنامه ی بیرمنگام منتشر شده که از این قرار است: "این کشور حقوق ما را به رسمیت می شناسد. این یک تصمیم شخصی بود که هر کدام از ما گرفتیم. زندگی شخصی ما به هیچ کسی ارتباط ندارد ... مشکل اساسی پاکستان این است که هر کسی معتقد است مسئول زندگی دیگریست و می تواند در مورد مسائل اخلاقی دیگران بهتر تصمیم بگیرد[اخلاق خودش را بر دیگران برتر می داند] اما این روش درستی نیست. ما به خاطر روحانیونی که جامعه ی ما را قبضه کرده اند اینجا هستیم؛ جامعه ای که روزگاری فرهنگ مدارا داشت و برای آزادی فردی احترام قائل بود."

رابطه ی جنسی همجنسگرایانه در پاکستان غیر قانونی ست. علاوه بر اینکه هیچ گونه قانونی که از همجنسگرایان در برابر آزار و اذیت و تبعیض حمایت کند وجود ندارد.

در سال های اخیر در بریتانیا بعضی از گی ها و لزبین های مسلمان نکاح را – به عنوان ازدواج اسلامی – برگزیدند که به طور رسمی تنها شامل ازدواج های دگرجنسگرایانه می شود و در انگلستان جنبه ی قانونی ندارند مگر اینکه با ثبت قانونی همراه باشند.

در قانون اسلام همجنسگرایی به شدت نهی شده و از دید بسیاری از مسلمانان ازدواج همجنسگرایان مغایر با تعالیم اسلام است.

یکی از خویشاوندان این دو زن در صحبت هایش با روزنامه ی ساندی مرکوری گفت: "آنها ازدواج اسلامی – نکاح – نکرده اند، زیرا نتوانسته اند امامی را پیدا کنند که حاضر باشد چنین عمل مجادله آمیز و چالش برانگیزی را انجام دهد. آنها بسیار شجاعت به خرج داده اند زیرا دین ما همجنسگرایی را نمی پذیرد. آنها تهدید به مرگ شده اند هم در اینجا هم در پاکستان و راهی برای بازگشت ندارند."

روت هانت، معاون مدیر اجرایی استونوال ابراز کرد: "در جامعه پاکستان از طرف جامعه ی گی قدمهای محتاطانه ای در جهت آشکارسازی برداشته شده ولی لزبین ها کاملاً پنهان هستند. پاکستان چندان منطقه ی امنی برای زوج هایی که آشکارا عشق خود را ابراز می کنند نیست."


منبع : ۶ رنگ
     
  

 
پناهنده ی ترنس از مشکلاتش در ایران می گوید (مصاحبه)
«استوار وظیفه گفت برو پشت پرده، شلوارت رو بکش پایین، ببینم چی شده. گفتم من معاینه پزشکی شدم، برگه دارم. گفت یعنی چی؟ دختر بودی، پسر شدی؟ برو پشت پرده، خودم باید ببینم.»

«سامان» وقتی روایت تحقیرآمیز روزگار بودنش در ایران را تعریف می‌کرد، آرام می‌نمود ولی درونش بلوایی بود؛ از روزگار سرد و تلخ سپری شده در وطن خشم داشت و نامهربانی‌های ایام مهاجرت دلگیرش کرده بود.

او را در «نوشهیر» ملاقات کردم؛ شهری سرد، کوچک و زمستان‌زده در شرق ترکیه که محل سکونت بسیاری از پناه‌جویان ایرانی است.

در این شهر هم‌جنس‌گراها حضور ندارند. بافت شهر مذهبی است و حضورشان را بر نمی‌تابد. واسطه‌ این ملاقات، یک پناه‌جوی همجنسگرا بود که اتفاقی یافته بودمش و مایل نبود با رسانه‌ای گفت‌وگو کند. محل اقامت سامان هم شهر دیگری بود ولی ترجیحش این بود که در نوشهر همدیگر را ببینیم.

سامان هیبتی کاملا پسرانه داشت، اندامش چندان قوی نمی‌نمود ولی در صورت، یک پسر تمام عیار بود به گونه‌ای که در نگاه اول باورش سخت بود او پیش‌تر دختر بوده، ولی بود؛ بیش از ۲۰سال.

گفت‌وگوی ما یک ساعت و ۱۰ دقیقه طول کشید. برخی حرف‌ها را دوست نداشت منتشر شوند، برخی‌ها را هم چون سبب به خطر افتادن آدم‌هایی در ایران می‌شوند و یا نمی‌دانستیم موافق برده شدن نام‌شان هستند، از متن مکتوب قیچی کردیم. همان طور که می‌شد از اضطراب و ناراحتی گاه به گاه سامان در طول مصاحبه فهمید که چیزهایی را نمی‌خواهد بگوید. باوجود این خودسانسوری‌ها، او مسلط، آگاه و حتی امیدوار حرف می‌زد. می‌خواست جامعه ایرانی، چه آن‌ها که بیرون از وطن هستند و چه آن‌ها که مانده‌اند، از حقوق، آسیب‌ها و واقعیت‌های جامعه «ترنس» بیش‌تر بدانند.

هدف از انتشار این گفت‌وگو نیز همین است؛ روایت دختران و پسرانی سانسور شده با انبوهی از حرف‌های گفته و ناگفته.

سامان، الان چند وقت هست که ترکیه هستی؟


من ۱۱ ماه پیش به صورت قانونی از ایران خارج شدم و درخواست پناهندگی دادم. تهران زندگی می‌کردم. خیلی مشکل داشتم. همه ترنس‌سکشوال‌ها در ایران مشکل دارند؛ هم از نظر اجتماعی و هم در خانواده. البته برخورد خانواده مربوط به قبل بود. مشکلات پزشکی و بهداشتی داشتم.

بگذار از محیط خانواده شروع کنیم، برخوردشان چگونه بود؟


خیلی مخالف بودند. از ۷ سالگی دوست داشتم پسر باشم. من فرزند کوچک خانواده بودم. عزیز هم بودم. خانواده می‌گفتند که بچه است، دوست دارد این طوری باشد. حتی من پوشش رعایت نمی‌کردم و آن‌ها هم سرسری می‌گرفتند.

دلیل مخالفت آن‌ها چه بود؟

با وضعیتی که من داشتم یا درباره‌اش صحبت می‌کردم. حس می‌کردم با دیگران فرق می‌کنم. فکر می‌کردم یک نوع بیماری خاص دارم. در دوره راهنمایی این را بیش‌تر حس می‌کردم. از بچه‌گی دنبال این بودم که با پسرها بچرخم. دوره راهنمایی دوست دختر داشتم. تیپم هم پسرانه بود. از همان موقع بعضی دوستانم این را متوجه شده بودند و با نام پسرانه من را صدا می‌زدند.

رابطه‌ات با دوست دخترت چگونه بود؟

خوب بود. من برایش جالب بودم. خیلی از دخترها دوست دارند با این تیپ باشند. تنوع و یک نوع کنجکاوی هست که سراغ آن‌ها می‌آید و می‌خواهند ببینند در دنیای ما چه خبر است. البته من با هر دختری در رابطه بودم چون من را به شکل یک دختر نمی‌دیدند. می‌گفتند تو یک پسر هستی، حالا یک مشکلی داری و حل می‌شود. من هم این را می‌دانستم و عذاب می‌کشیدم.

بالاخره تو یک دختر بودی، حتما پیشنهاداتی از طرف پسرها هم داشته‌ای.

نه. من ظاهرم زمخت بود. خودم هم دوری می‌کردم. اصلا ظاهرم را طوری درست می‌کردم که پسری به من پیشنهاد ندهد. در دوران دانشگاه، همراه یکی از پسرها که خیلی با هم صمیمی‌بودیم، می‌رفتیم دختر تور بزنیم. در دانشگاه که تربیت بدنی می‌خواندم، عاشق دختری شدم که خیلی زیاد دوستش داشتم. به خاطر شرایط جنسی که داشتم، خیلی بد از دستش دادم. خیلی تلخ بود. حس می‌کردم اگر وضعیت جنسی من مشخص و تکلیفم روشن بود، این اتفاق‌ها رخ نمی‌داد. البته شاید پسر هم بودم، نمی‌توانستم به این رابطه ادامه بدهم ولی حسم این بود.

تو در همین سال‌ها درگیر مساله تغییر جنسیت هم بودی؟

من از ۱۸سالگی واژه ترنس‌سکشوال را شنیدم. اصلا خودم هم نمی‌دانستم که یک دختر می‌تواند پسر باشد. وقتی متوجه شدم که این کار را می‌توان انجام داد، سریع دنبالش رفتم. رفتم میرداماد پیش یک پزشک متخصص. توضیح داد که تو ترنس هستی و باید عمل کنی. با روان‌شناس هم صحبت کرد. بعد گفت من نامه می‌دهم به خانواده‌ات و توضیح می‌دهم که باید در این مسیر تو را همراهی کنند. نامه را بردم خانه. مادرم در برخورد اول خیلی خوب بود. گفت اگر این‌طوری هست، برو جراحی کن. اما این فقط برای روز اول بود. فردا برادر و خواهرها متوجه شدند و نگرانی‌ها شروع شد. مادرم گریه می‌کرد و خواهرهایم به شدت نگران بودند. می‌گفتند همین‌طوری زندگی کن.

چقدر طول کشید تا آن‌ها با مساله کنار بیایند؟

من ۱۸ ساله بودم و توان جدایی از خانواده را نداشتم. پول هم نداشتم که بخواهم مستقل این کار را انجام بدهم. خانواده هم مقاومت می‌کردند. حتی شروع کردند به تلاش برای این که هویت زنانه من را حفظ کنند؛ مثلا با لباس‌های زنانه من را به میهمانی ببرند. حتی پیشنهاد می‌کردند که بیا لزبین باش اما هویت دخترانه‌ات را حفظ کن و با یک دختر هم زندگی کن به عنوان پارتنرت. ولی من با جسمم مشکل داشتم؛ با هویتی که برای من تعریف می‌شد. این که من را خانم صدا می‌زدند برایم آزاردهنده بود. تا روزی که عمل کردم مشکل داشتم. در دانشگاه هم رابطه با من خوب نبود؛ مثلا به باشگاه ورزشی که می‌رفتم همه دخترها جیغ می‌زدند که یک پسر به باشگاه آمده. تازه در بچه‌های رشته تربیت بدنی ترنس یا لزبین زیادتر از سایر رشته‌ها است.

ادامه در پست بعد
     
  
صفحه  صفحه 1 از 41:  1  2  3  4  5  ...  38  39  40  41  پسین » 
Homosexuals - همجنسگرایان

خبرنامه رنگین کمان

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA