ارسالها: 52
#22
Posted: 1 Feb 2014 02:46
معمای علل همجنسگرایی
برگرفته شده از شماره 17 مجله ماها
این سئوال که چگونه انسانی همجنسگرا یا دگرجنسگرا می شود ، بیش از هر موضوع دیگری مورد بحث های داغ و در عین حال کمتر درک و فهم شده، واقع شده است. این تنها یک سئوال سیاسی، اجتماعی و مذهبی نیست بلکه علم هم به آن توجه کرده و همین علم است که روزی ممکن است جوابی برای این معما پیدا کند.
تعداد انگشت شماری از دانشمندان که علیرغم عدم اختصاص هزینه ای از طرف دولتمردان ، حول این مسئله تحقیق می کنند معتقدند که قدرتمداران روی خوش به آنها نشان نمی دهند و به دلیل عدم اختصاص بودجه کافی به این تحقیقات دامنه اینگونه مطالعات چندان که باید و شاید گسترده نیست.اینهمه به اعتقاد لزلی استال (Lesley Stahl) یکی از این محققان، تحقیقات تا بحال صورت گرفته دارد نماها و نتائجی را پیش روی ما می گذارد. این دانشمند و همکاران او برای پی بردن به گره چگونگی شکل گیری گرایش جنسی، به مطالعه حول دوقلوها پرداخته اند.
اتاق خواب دوقلوی 9 ساله ( آدم و جرد) کاملآ با هم فرق دارند. اتاق خواب جرد پر از اسباب بازیهایی همچون هواپیما، ماشین و بعضی وسایل نظامی است. در حالی که در اتاق آدم پر از وسایلی همچون اسب های سفید و دیگر انواع حیوانات و وسایل نقاشی می باشد.
وقتی لزلی استال Lesley Stahl برای انجام مطالعات خود به اتاق جرد وارد شد، جرد کوچولو با شعف زیاد اسباب بازیهای وسایل جنگی و محل نگهداری سلاح در اتاق خود را به او نشان داد. آدم هم از نشان دادن اسباب بازیهای خود خوشحال بود " این هم یکی از عروسکهای من است."
در زبان انگلیسی رفتار کودکی همچون آدم را Childhood gender nonconformity می نامند. و بدان معنی است که کودکی علاقمندی و رفتار جنس مخالف را از ناخودآگاه و از روی غریزه درونی خود بروز می دهد.
محققان بر این باورند که اینگونه کودکان ( که ناآگاهانه و بر اساس ضمیر خود) همچون جنس مخالف رفتار می کنند در آینده همجنسگرا می شوند.
مادر این دوقلو می گوید که وقتی آدم 18 ماهه بود متوجه این رفتار در او شده است. یعنی از زمانی که آدم درخواست یک عروسک را کرد. در حالی که جرد خریدن اسباب بازی ماشین آتش نشانی را از مادرش تقاضا می کند.
در پاسخ این سئوال که خود را چگونه به دیگران معرفی می کنند آدم جواب می دهد: " میگم مثه یه دختر." در حالی که جرد جواب می دهد: " من بچه ای هستم که بازیهای کامپوتری را دوست دارم."
آقای میکائیل بیلی ( Michael Bailey) پروفسور روانشناسی دانشگاه می گوید: " این موضوع خودش دارد داد می زند که مسئله بیرونی نیست بلکه درونی است. هیچ فاکتی در دست نیست که این مادر توانایی خاصی در پرورش فرزندان پسرانی با حالت زنانه دارد. و بهترین دلیلش هم این است که او هیچ رفتاری مغایر با مادران دیگر ندارد و از طرفی فرزند دیگر او جرد هم هست که برخلاف آدم رفتار می کند.
ادامه در پست بعدی
آنکه عشق ميکارد اشک درو ميکند...
ویرایش شده توسط: ImanGay13
ارسالها: 52
#23
Posted: 1 Feb 2014 09:27
ادامه پست قبلی
همین روانشناس می گوید که به توضیحات پیشین که بر اساس آن علت همجنسگرا شدن یک پسر را وجود مادری حاکم و قدرتمند در خانواده و دور بودن پدر از خانواده توضیح داده می شد، باور ندارد. آن تئوری دیگر کهنه شده است و امروز دانشمندان و محققان دلیل مسئله را در عوامل ژنتیکی، محیطی، ساختار مغزی و هورمونها جستجو می کنند. اما یک توافق عمومی هم بوجود آمده است و آن اینکه همجنسگرایی تنها شامل رفتار جنسی نیست که طرف تنها از سکس با همجنس خود لذت می برد بلکه روانی نیز می باشد یعنی یک همجنسگرا در ضمیر و روح روان خود نیز همجنسگرا است. حتی بعضی ها معتقدند که رفتار، حرکات ، ادا و اطوارها و شکل صحبت کردن همجنسگرایان و دگرجنسگرایان هم به درجاتی با هم متفاوت هستند. لزلی استال می گوید البته نه در صد در صد مواقع بلکه در نصف بیشتر مواقع این حالت دیده می شود.
بعضی ها با این نتائج بدست آمده مخالفت می کنند و معتقدند که خصیصه های مردانگی و زنانگی را قالبی می کند چرا که رفتار و حرکات مردانه و زنانه را به ساختار مغزی پیوند می زند و ساختارهای اجتماعی و فرهنگی در شکل گیری زنانگی و مردانگی را تثبیت می کنند. با اینهمه این محققان معتقدند که اشکال و بروز حالات سکس در مردان همجنسگرا و دگرجنسگرا بسیار به هم شبیه هستند. مثلآ مردان دگرجنسگرا به سکس موقتی و گذرا علاقه دارند، همین حالت در مردان همجنسگرا هم دیده می شود در حالی که زنان چه لزبین و چه غیر لزبین چنین حالتی از خود بروز نمی دهند. گاهی اینطور احساس می شود که مردان همجنسگرا بیش از مردان دگر جنسگرا به سکس موقتی می پردازند اما دلیل آن این است که همجنسگرای مرد می خواهد با مرد همجنسگرای دیگری سکس داشته باشد و هر دو آنها بنا به حالت مردانه که گفته شد، به سکس گذرا و موقتی علاقه دارند، پس قضیه برایشان راحت تر می شود در حالی که مردان دگر جنسگرا برای سکس موقت و گذرا باید یک زن را انتخاب کنند و زنان به سکس موقت گرایش چندانی ندارند. و به این دلیل هم مردان دگرجنسگرا کمتر ار مردان همجنسگرا به کامیابی جنسی از ناحیه تماسهای موقتی نائل می شوند. اما نتیجه دیگری که از مشابهت سکس مردان همجنسگرا با مردان غیر همجنسگرا بدست می آید این است که فارغ از عواملی که باعث همجنسگرا شدن یک مرد می شود اما نفس گی بودن فرد را در همه عرصه ها " زنانه" نمی کند.
مورد دیگری که دانشمندان آن را بررسی کرده اند توجه به ویدئوهای بازیهای کودکان است. آقای استال می گوید: " وقتی در یکی از این فیلمها دختر بچه ای را دیدم که اسباب بازی اش یک ماشین تریلی بود پی بردم که او یک لزبین است."
اینکه از همان دوران کودکی میتوان به گرایش جنسی فرد پی برد، تئوری ژنتیکی بودن همجنسگرایی را تقویت می کند. بخصوص که بعضی از محققان بر ارثی بودن همجنسگرایی هم تآکید کرده اند. اما اینکه دو قلوی پسر ( همچون آدم و جرد) دو گرایش متفاوت جنسی داشته باشند را چگونه باید توضیح داد، هنوز جوابی نگرفته است.
نمونه دیگر دوقلوی نیویورکی ( کرگ و استیو) که هر دو پسر هستند، می باشد؛ دی. ان. آ. این دوقلوی برادرکاملآ شبیه هم و هر دو در شرایط مشابه خانوادگی رشد کرده اند با اینهمه یکی از آنها همجنسگرا است و دیگری دو جنسگرا. حتی والدین این دو قلو هم اذعان کرده اند که در دوره کودکی دوقلوهای خود شاهد تفاوت رفتاری در آنها بوده اند و هر کدام به یک نوع اسباب بازی علاقه نشان می داده اند.
در جواب این سئوال که اگر همجنسگرایی ژنتیکی باشد پس چرا هر دوی این دوقلو که ژن های مشابهی دارند همجنسگرا نیستند و تنها یکی از آنها همجنسگر است، آقای بیلی می گوید: " آنچه که این مسئله عیان می کند این است که ژنها تنها عامل تعیین کننده نیستند." پس دوباره برگشتیم سر اول قضیه که مادری حاکم و پدری دور از خانواده باعث همجنسگرایی فرد می شود. آقای استال می گوید: " نه، اگر این تئوری صحیح باشد باز هر دوقلو باید همجنسگرا می شدند در حالی که هر دو در یک محیط مشابه رشد کرده اند. موضوع دیگر اینکه چرا این تئوری دگر جنسگرا شدن فرد دیگر ( یکی از دوقلوها) را مسکوت می گذارد. آیا میتوان آن را به این هم تعمیم داد؟ یعنی دگرجنسگرا شدن فرد را تبیین کند. با اینهمه نقش خود محیط را نمیتوان نادیده گرفت. اما این محیط بمعنای محیط خانوادگی یا اجتماعی نیست بلکه محیط درون رحم مادر و محل نگه داری جنین را شامل می شود
ادامه در پست بعدی
آنکه عشق ميکارد اشک درو ميکند...
ویرایش شده توسط: ImanGay13
ارسالها: 52
#24
Posted: 1 Feb 2014 16:15
ادامه پست قبلی
زیست شناسانی که در زمینه چگونگی شکل گیری گرایش جنسی انسانها مطالعه می کنند اغلب بر این باورند که هورمونها خیلی بیشتر از ژنها در شکل دهی به گرایش جنسی فرد تآثیر دارند. اما دیگر محققان اخیرآ مطالعه حول تئوری جدیدی را شروع کرده اند که آن را The older brother effect ( تاثیر / عامل برادر بزرگتر) می نامند. بر اساس این تئوری هر چه فرد تعداد بیشتری برادر بزرگتر از خود داشته باشد بهمان نسبت امکان همجنسگرا شدن او بیشتر است. آقای بیلی می گوید این تئوری کاملآ صحیح است. اما اگر این خبر به تو خواننده عزیز شوک ناگهانی وارد می کند، معذرت میخواهیم ولی این تئوری در تعداد زیادی از مطالعات و تحقیقات صورت گرفته بشکلی تآئید شده است. لازم به ذکر است که داشتن خواهران بزرگتر تاثیری ندارد و نقش داشتن خواهر یا برادر بزرگتر در لزبین شدن یک زن هم تآئید نشده است. آقای استال می گوید" دو درصد احتمال دارد که اولین پسر خانواده همجنسگرا باشد و هر پسر دیگری که بعد از او متولد می شود درصد احتمال گی بودنش بیشتر می شود. این تئوری بر تاثیرات رحمی مادر بر جنین تآکید می کند( بعنوان شرایط محیطی مؤثر در شکل گیری گرایش جنسی)، و آن را اینگونه توضیح می دهد که رحم مادر بطور خود بخودی بیاد می آورد که قبلآ چند پسر را در درون خود پرورانده و با تولید آنتی بادی سعی در ایجاد نوعی تعادل در تعداد دختران و پسران می کند و هر چه تعداد پسران بیشتر باشد به همان نسبت واکنش رحم و تولید آنتی بادی هم بیشتر می شود . لذا هر چه تعداد پسران یک خانواده بیشتر باشد درصد احتمال همجنسگرا شدن هر کدام که دیرتر متولد می شود هم بیشتر می گردد. البته این فقط در حد یک تئوری است و هنوز ثابت نشده است. اما کسانی که در حول آن تحقیق می کنند معتقدند که تئوری " اثر برادر بزرگتر" تنها در مورد افرادی صدق می کند که دست راستی هستند نه دست چپی. و در صد احتمال همجنسگرا شدن افراد چپ دست شبیه احتمال همجنسگرا شدن هر فرد دیگری است.
تئوری ها و نظرات در باره علل همجنسگر شدن افراد فراوانند و ممکن است هر تئوری در مورد یک تعداد از افراد صدق کند اما قدر مسلم اینکه تا کنون هیچ تئوری ای که علت و دلیل همجنسگرا شدن فرد را بطور کامل توضیح داده ، طوری در مورد همه گی و لربین ها صدق کند وجود ندارد. نمونه دوقلوی استیو و کرگ از شهر نیویورک را در نظر بگیرید؛ هر دو راست دست هستند، و یک برادر بزرگتر دارند، ولی چرا فقط یکی از آنها همجنسگرا است؟ چند نفر از بستگان آنها همجنسگرا هستند. پس مسئله ژنتیکی است ولی باز این سئوال بی پاسخ می ماند که چرا هردو همجنسگرا نشده اند؟ یا در باره تاثیر برادر بزرگتر، چرا واکنش رحم مادر و آنتی بادی آن بر هر دو تآثیر نگذاشته است؟
گشت و گذار برای یافتن علل گرایش جنسی همچنان ادامه دارد اما اینطور استباط می شود که نظریه تاثیرات هورمونی و ژنتیکی بر دیگر نظریات می چربد.
مادر آدم و جرد می گوید شاید من میتوانستم با فشار و تهدید آدم را به در پیش گرفتن رفتار جنس پسرانه وادار کنم اما مسلمآ هیچوقت موفق به تغییر ذات و درون او نمی شدم و آنوقت فشارهای من تنها او را دچار تلاطم روحی می کرد و به او ضربه می زد و من فقط سلامتی فرزندانم را می خواهم و اینکه به کدام جنس عشق و علاقه دارند برایم هیچ فرقی نمی کند.
همانطور که بارها در مجله ماها نوشته ایم معلوم نیست چرا دانشمندان فقط به دنبال یافتن علل همجنسگرایی هستند و هیچ وقتی صرف این کار نمی کنند که علت دگر جنسگرا شدن افراد را بیابند. همجنسگرایان بجای تلاش برای توضیح خود و علل گرایش جنسی خویش بهتر است وقت خود را صرف تلاش برای کسب برابری حقوق اجتماعی بکنند.و دگر جنسگرایانی که وقتی به موضوع همجنسگرایی می رسند فوری در پی علت و دلیل آن می گردند ولی به علت دگرجنسگرا شدن خود نمی پردازند، بهتر است که بر اهمیت احترام به همجنسگرایان و حمایت از برابری حقوق مدنی اجتماعی همه افراد فارغ از گرایش جنسی را در سرلوحه کار خود قرار دهند.
پایان
آنکه عشق ميکارد اشک درو ميکند...
ارسالها: 52
#25
Posted: 2 Feb 2014 15:04
هشت کلیشه درمورد اقلیت های جنسی
مقدمه:
در جریان بحثی که طی این مقالات داشتیم اشاره به اشکال هوموفوبیک در جامعه نیاز به بحث جداگانه ای داشت. عناوینی که در اینجا ذکر می کنیم برخی از شایعترین سوء تفاهم ها و در واقع انگاره های نامعقولی است که در جامعه موجب برخی تصورات هوموفوبیک می شود و دیدگاهی نامربوطی را نسبت به همجنس گرایان، دوجنس گرایان، تراجنسی و تراجنسیتی ها ایجاد می کند. این انگاره ها از جامعه ای به جامعه ای دیگر متفاوت است، هرچند برخی از آنها عمومیت دارد. ما به بخشی از این انگاره ها که بیشتر به جامعه ایران مرتبط است می پردازیم.
۱) محدودیت زن و مرد در ایران عامل همجنس گرا شدن!
به جهت محدودیتی که در ایران در مورد رابطه زن و مرد وجود دارد، برخی تصور می کنند که همجنس گرایان کسانی هستند که به جهت نداشتن رابطه جنسی با جنس مقابل به همجنسان خود روی می آورند. این مسئله که محدودیت رابطه فرصت بیشتری برای رابطه با همجنس ایجاد می کند مسئله روشنی است. در اماکنی که زنان در آن حضور ندارند ممکن است برخی از رفتارهای همجنس گرایانه بیشتر مجال پیدا کند. به نظر می رسد که زندگی تک جنسیتی ممکن است رفتارهای همجنس خواهانه را تقویت کند. اما نمی توان تمایلات همجنس گرایانه را تنها ناشی از فقدان رابطه با جنس مقابل دانست. بسیاری از همجنس گرایان در جهان و همچنین در ایران هستند که رابطه با جنس مقابل دارند و رابطه خود را پس از شناخت هویتشان نیز ادامه داده اند. این افراد ترجیح جنسی و عاطفی شان همجسان شان بوده است. در صورتی که محدودیت رابطه منشاء همجنس گرایی بود در کشورهایی که چنین محدودیت هایی وجود ندارد نباید این تمایل وجود می داشت. ضمن اینکه در میان همجنس گرایان ایرانی نیز می توان نمونه های زیادی را مشاهده کرد که فرصت مساوی برای رابطه برقرار کردن با زنان داشته اند و این تمایل در ایشان ربطی به این موضوع نداشته است.
۲)یکی گرفتن همجنس گرایی و بچه بازی!
یکی از کلیشه های جامعه ایران در مورد همجنس گرایان یکی گرفتن مرد همجنس گرای بالغ با کسانی است که تمایل به برقرار کردن رابطه جنسی با کودکان دارند. یعنی کسانی که زیر سن قانونی برای این رابطه هستند. این کلیشه از این جهت خطایی آشکار است که بیشتر مردان دگرجنس گرا موضوع چنین اتهامی هستند. مردان همجنس گرا اغلب طالب ایجاد رابطه با همجنسان و کسانی هستند که در رده سنی نزدیک به خود هستند. میل به کودکان زیر سن ۱۸ سال در میان جامعه همجنس گرای ایرانی اغلب به عنوان امری مذموم تلقی می شود. علاوه بر این، این کلیشه در بررسی های علمی نیز مورد تردید جدی است که کودکان مورد تهدید جنسی از طرف همجنس گرایان قرار دارند. بر طبق تحقیقی از کارل جنی از میان ۳۵۲ کودک که مورد تجاوز جنسی انجام شده است روشن گردید که میزان تجاوز به کودکان بیشتر از طرف خویشاوندان دگرجنس گرای کودکان بوده است. یعنی ۸۲% از تعداد این تجاوزها نه از طرف کسانی که همجنس گرا تشخیص داده شده اند، بلکه از طرف افراد دگرجنس گرا رخ داده است.
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت پذیرش مسئولیت یک فرزند توسط خانواده های همجنس گرا در کشورهای غربی است. در صورتی که همجنس گرایان خطری برای کودکان محسوب می شدند، چگونه چنین جواز کلی برای همجنس گرایان صادر می شد؟! برخی از تحقیقات علمی نیز در مورد زمینه عاطفی مثبت این خانواده ها و وظیفه شناسی والدین گی این امر را تأیید کرده اند.
۳)تجاوز در کودکی!
ممکن است در جامعه شنیده باشید که به ویژه گی ها کسانی هستند که در کودکی مورد تجاوز قرار گرفته اند. این کلیشه به سادگی قابل آزمون و سنجش است. اگر چنین باشد باید عکس این رابطه نیز صادق باشد یعنی میزان تجاوز های انجام شده دست کم تعداد قابل ملاحظه ای گی به بار آورده باشد. ممکن است بگوییم برخی از ایشان مقاومت کرده اند هویت گی نگرفته اند. در این صورت باید دست کم نسبت نزدیکی میان آمار کسانی که مورد تجاوز قرار گرفته اند و میزان گی ها بیابیم. اما هیچ جمعیت آماری در جهان این نسبت را نشان نمی دهد. معمولا جمعیت آماری حدود ۳ درصد از جمعیت یک کشور همجنس گرای زن و مرد تخمین زده می شود. برای مثال جمعیت ال جی بی تی آمریکا ۱٫۵۱% درصد است که تعدادی از این میزان گی هستند. اما جمعیت کسانی که در آمریکا مورد تجاوز قرار گرفته اند فقط برای پسران ۱۶% است. این فاصله زیاد نشان می دهد که چنین رابطه علی میان « مورد تجاوز واقع شدن» و «گی بودن» منطقی نیست، بلکه یک کلیشه است.
علاوه بر این روشن نیست منطق این کلیشه چیست؟ آیا کسی که مورد تجاوز قرار گرفته است به مورد تجاوز قرار گرفتن علاقه مند می شود؟ این کلیشه ای است که هم مردم و هم گاه خود همجنس گرایانی که با هویت جنسی شان کنار نمی آیند شنیده می شود. اما امروزه یکی از انواع ستم بر همجنس گرایان استفاده از چنین کلیشه هایی برای سرکوب و تحقیر همجنس گرایان است و به عنوان رفتارهای همجنس گرا ستیزانه قلمداد می شود.
ادامه در پست بعدی
آنکه عشق ميکارد اشک درو ميکند...
ارسالها: 52
#26
Posted: 2 Feb 2014 15:13
ادامه پست قبلی
۴)اشتباه گرفتن گی/لزبین ها و «تراجنسی» ها!
در بین کسانی که آشنایی با برخی از افراد ال جی بی تی دارند، همجنس گرایان کسانی هستند که در ایران به عنوان مردان زنانه-نما شناخته می شود. یعنی کسانی که می خواهند مانند زنان لباس بپوشند و رفتار کنند. این تصویری است که در صورت آشنایی با تراجنسی ها و مبدل پوشان رخ می دهد. اما یک گی تمایزهایی با مرد تراجنسی یا تراجنسیتی دارد. مطابق تعریف معیاری که دادیم گی کسی است که از هویت خود به عنوان مرد راضی است و در پی تغییر آن به هویت جنسی دیگری نیست. و تمایل عاطفی و جنسی او به یک همجنس مرد خویش است.
چنین تصویری ممکن است گاه از یک زن لزبین نیز وجود داشته باشد؛ به عنوان زنی که احتمالاً دوست دارد سبیل بگذارد، یا رفتاری مسلط بر دیگران دارد، صدای کلفتی دارد، آرایش نمی کند و غیره. اما در جامعه لزبین ها لزوما کسانی که اصطلاحاً «بوچ» نامیده می شوند و خصلت های مردانه تری دارند تنها شکل لزبین بودن نیستند و لزبین بودن تنوع و سیالیت بیشتری برای انتخاب دارد.
۵)تصور از گی/لزبین ها به عنوان افراد شهوت ران!
به جهت اینکه مردم گاه میل همجنس گرایانه را به رابطه جنسی تقلیل می دهند ممکن است گاه همجنس گرایان را به جهت میزان شدید تمایل جنسی شان مایل به این گرایش تلقی کنند. کلیشه ای که در مورد تراجنسی ها نیز ممکن است وجود داشته باشد. در مورد لزبین ها مردان دگرجنس گرا که فانتزی دو زن همجنس گرا را دارند با تقلیل گرایش او به صرف میل جنسی تصور می کنند که چنین فردی ممکن است نگاه گشوده ای برای سکس داشته باشد. اما در واقع لزبین بودن به صورتی که در اثر محدودیت تماس با مرد یا در دسترس بودن یک زن رخ داده باشد تنها یک میل دوگانه به زن و مرد است و به نمی توان آن را با گرایش انحصاری برخی زنان به همجنس خود یکی شمرد. به ویژه آنکه این تمایل انحصاری تنها شامل کنش جنسی نیست و روابط عاطفی عمیق میان این دو را نیز شامل می شود. چنین زنانی اساساً تمایلی به مردان ندارند.ضمن آنکه اگر چنین کلیشه ای درست می بود تعداد بیشماری از زنان لزبین مشهور که در جهان منشأ آثار علمی و هنری شده اند هیچوقت پایه چنین موفقیت هایی را نمی گذاشتند.
تصور مردانی که میل جنسی آن ها مهار ندارد و حتی به همجنسان خود نیز میل می کنند، کلیشه مشابهی است که در جامعه ایران شنیده و دیده می شود. برخی مردم گمان می کنند گی به ویژه در قالب فاعل و اکتیو آن کسی است که از هر کسی برای ارضای خود استفاده می برد و لبریز از شهوت است. در کنار این تصویر کلیشه ای مشاهده برخی فعالیت های اینترنتی جامعه ال جی بی تی که در آن هر کس برای ارضای جنسی خود به دنبال شریک جنسی می گردد، اما پایه این تصور مربوط به ناآشنایی با روند شکلگیری هویت گی و وجود اشکال دیگری از همجنس خواهی است که ممکن است جامعه فرصت زیست ایشان را نیز مسدود کرده باشد و بنابراین کمتر گی ها به این صورت شناخته شده اند؛ یعنی کسانی که تعهد در روابط شان دارند و نسبت به همجنس احساسات عاطفی دارند که برایشان مهمتر از میل جنسی و ایشان نیز مانند سایر گرایش های جنسی و به همان شکل از میل جنسی برخوردارند. این کلیشه وقتی کلیشه بودنش روشن می شود که توجه کنیم تعداد زیادی از دانشمندان، هنرمندان و سیاستمداران جهان دارای این گرایش بوده اند. در حوزه علم کسانی مانند آلن تورین که از پایه گذاران زبان کامپیوترهای امروز است. در حوزه سیاست امروز سیاستمداران مشهوری مانند گیدووستروله وزیر امور خارجه آلمان و در حوزه هنر بسیاری هنرمندان تاریخ هنر مانند داوینجی و میکلانژ همجنس گرا بوده اند. در صورتی که در اینترنت بگرید می توانید لیست بلندی از این مشاهیر گی را در جهان بیابید.
۶)همجنس گرایی یک انتخاب غیر طبیعی است
برخی از مردم تصور می کنند همجنس گرا شدن امری غیر طبیعی است. مبنای این تصور دو کلیشه اشتباه است اول اینکه همجنس گرایی بر خلاف طبیعت است دوم اینکه فرد همجنس گرا تصمیم می گیرد برخلاف این طبیعت انتخابی داشته باشد. اما مطابق مطالعات علمی نه همجنس گرایی یک انتخاب خودخواسته و دلبخواهی است و نه بر خلاف طبیعت است.
تصور اینکه انتخابی در گرایش جنسی وجود داشته باشد امروزه مورد حمایت تحقیقات روانشناختی نیست. نقش عوامل مؤثر در گرایش جنسی امروزه بین عامل ژنتیک و عامل محیطی در نوسان است. برای مثال تحقیقی که در مورد عامل ژنتیک میان دوقلوها انجام شده است نشان می دهد میان ۷۶۰۰ دو قلو به این ترتیب عواملی گرایش جنسی به همجنس قابل رده بندی است: ۶۱%-۶۶% محیط، ۱۸%-۳۹%ژنتیک و ۰%-۱۷% انتخاب فردی. به نظر نمی رسد که این گرایش بدون ریشه در محیط یا ژنتیک باشد. از سوی دیگر غیر طبیعی بودن ناشی از این تصور است که فقط انسان ممکن است دست به این عمل بزند. اما تحقیقات زیادی نشان می دهد که در میان بیش از ۱۵۰۰ گونه جانوری رفتارهای همجنس گرایان گی و لزبین ثبت شده است. بنابراین به نظر می رسد که باید مسئله میل به همجنس را به صورت یک میل پایدار در نظر گرفت.
دلیل دیگری که علیه این کلیشه در علم یافتنی است، مقاومت گرایش به همجنس در روش های درمانی است که برای تغییر گرایش جنسی انجام شده است. اما هنوز به دو دلیل برخی تلاش می کنند تا میل همجنس گرایان را تغییر دهند. یکی کسانی که به جهت باورهای مذهبی شان این گرایش را بر نمی تابند و از روش های تغییر گرایش جنسی حمایت می کنند و دیگر کسانی که به دلیل کنجکاوی های علمی در پی این تغییر می روند. هر دو طرف از روش های روانشناختی برای بازداشتن فرد از تمایل به همجنس اش استفاده می کنند. برخی از این روش ها شامل روش های خشنی مانند شوک درمانی است که متأسفانه هنوز در ایران طرفدارانی دارد. انجمن روانشناسی آمریکا این گونه اقدامات را از جهت علمی غیر استاندارد تلقی کرده است و به جای این تلاش ها خواسته است که تغییر را نه در این گرایش جنسی بلکه در آزار و اذیت های جامعه نسبت به همجنس گرایان بجویند.
ادامه در پست بعدی
آنکه عشق ميکارد اشک درو ميکند...
ارسالها: 52
#27
Posted: 2 Feb 2014 15:25
ادامه پست قبلی
۷)تمایلات ال جی بی تی به عنوان یک بیماری!
بخشی از جامعه ایران که کمتر نگاه مذهبی به مسئله همجنس گرایی را به عنوان یک بیماری یا اختلال روانی تصور می کنند. در جمهوری اسلامی نیز این تصور دیده می شود که بخشی از قوانین ایران فرد همجنس گرا را به عنوان یک بیمار طبقه بندی می کنند. برای مثال قانون معافیت سربازی از طریق قرار دادن فرد ذیل بندی که مربوط به مشکلات روانپزشکی است معافیت را صادر می کند. این دیدگاه حتی در میان روانشناسان ایرانی نیز متدوال است و برخلاف تحولات علمی که طی ۳۰ سال اخیر در جهان رخ داده هنوز این کلیشه در مورد همجنس گرایی وجود دارد. اما مطابق با بیانیه انجمن روانشناسان آمریکایی که معتبرترین مرجع روانشناسی در جهان محسوب می شود از ۱۹۷۳ همجنس گرایی را از «راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی». به نظر این انجمن همجنس گرایان شامل گی ها و لزبین ها از فهرست بیماری های روانی خارج شده اند و دیگر عنوان اختلال یا بیماری برای ایشان صادق نیست.
این مسئله به همین صورت برای گرایش جنسی دو جنس گرایان نیز صادق است. در مورد تراجنسی و تراجنسیتی ها نیز این عنوان توسط انجمن روانشناسی آمریکا رد شده است. طبق گزارش این نهاد چنین افرادی افرادی عادی هستند که در جامعه زندگی می کنند. بیماری و اختلال به کسانی اطلاق می شود که دچار «ناتوانی» یا «پریشانی» معنا داری شده باشند که که نیاز به مراقب داشته باشند. اما چنانکه این انجمن نیز متذکر می شود این افراد مشکلشان در برخورد جامعه با ایشان است و در صورت تغییر رفتار مردم هیچ پریشانی و استرسی در ایشان وجود نخواهد داشت. بنابراین روانشناسی مسئولیت را بر دوش جامعه ای می گذارد که چنین مشکلاتی را برای این افراد پدید می آورند (APA, 2006, p. 3).
۸)گی ها از زن ها بیزارند و لزبین ها از مردان!
این تصور ممکن است برای برخی از زنان و مردان دگرجنس گرا وجود داشته باشد که یک گی با زنان برخورد خوبی ندارد و یا یک لزبین رفتار و رابط خوبی با مردان ندارد. این موضوع که در تجربه برخی از دگرجنس گرایان یا حتی خود همجنس گرایان دیده می شود ممکن است دلایل ن مختلفی داشته باشد. ممکن است این برخورد ناشایست با جنس مقابل برای یک همجنس گرا وجود داشته باشد و او نوعی بیزاری و یا دست کم بی علاقگی نسبت به ایشان داشته باشد که منشأ رفتار غیر مؤدبانه از نظر عرف است. اما باید توجه داشت که گاه این مسئله ناشی از از انتظاری است که یک مرد دگرجنس گرا از یک زن در برابر خود دارد و یا انتظاری که یک زن دگرجنس گرا از یک مرد در قبال حضور خود دارد. طبیعی است که هیچکدام از این دو توجه و علاقه خاصی به جنس مقابل نشان نمی دهند و این برخلاف انتظار معمول دگرجنس گرایان است. مردان دگرجنس گرا انتظار دارند یک زن در برابر ایشان انرژی جنسی داشته باشد که منشأ برخی رفتارهای گرم میان زن و مرد دگرجنس گراست. اما زن لزبین اساساً حس گرمی در حضور یک مرد ندارد و این امر ممکن است منجر به رفتاری شود که مردان انتظار آن را نمی کشند. عکس این نیز صادق است. برای یک گی ممکن است حضور یک زن هیچ برانگیختگی ایجاد نکند، بنابراین گرمایی که زن دگرجنس گرا از مرد انتظار می کشد اساساً از آغاز وجود ندارد. چنین امری ممکن است نوعی غریبگی و حتی بی احترامی به نظر آنها برسد.
اما این امر که گی ها و لزبین ها به طور کلی بیزار از مردان و زنان دگرجنس گرا هستند تا حدی تبدیل به یک کلیشه و اسطوره عرفی شده است. یک نویسنده در سایتی ادعا کرده است که مردان گی در تاریخ ایران قصد داشته اند که جایگزین نقش زن شوند و این امر منجر به تثبیت نظام مردسالار در ایران شده است. به نظر او این امر همجنس گرای مرد و مردان نظام پدرسالاری را همدست و شریک جرم سرکوب زنان ساخته است. چنین تصوراتی منکر نزدیکی دنیای مردان گی و زنان است. شباهتی که منجر می شود در واقع مردان گی بهترین همصحبت برای زنان باشند. مردانی که تصور نزدیکی به ذهن یک زن دگرجنس گرا دارند گاه نقاط مشترک بسیاری با ایشان دارند. عکس این امر نیز صادق است و ممکن است برخی از زنان لزبین بیشترین نزدیکی را به چشنداز یک مرد استریت داشته باشند. این امر امروزه مبنای بیولوژیک نیز پیدا کرده است. جیمز اولسون در کتابی در این مورد مغز مردان همجنس گرا و زنان دگرجنس گرا را شبیه به هم می داند چرا که هر دو سمت راست مغزشان که مربوط به کنترل عواطف و احساسات است قوی تر است و بعکس به نظر او زنان همجنس گرا و مردان استریت نیز شباهت های بیشتری به جهت فعالیت بخش چپ مغزشان با یکدیگر دارند (Olson, 2011).
کلیشه بیزاری همجنس گرایان از دگرجنس گرایان بر اساس دلایل مشخصی تقویت می شود اما باید در نظر داشته باشیم که سرکوب هویت های اقلیتی یکی از شایع ترین دلایل شکل گیری این بیزاری هاست که می توانست اساساً وجود نداشته باشد.
پایان
آنکه عشق ميکارد اشک درو ميکند...
ارسالها: 75
#29
Posted: 6 Feb 2014 21:24
گرایش جنسی و همجنسگرایی (مقاله ای از انجمن روانشناسی آمریکا)
از سال ۱۹۷۵ انجمن روانشناسی آمریکا روانشناسان را فرا خوانده است تا در پاککردن لکهی ننگ بیماری ذهنی، که برای مدت طولانی به همجنسگرایی و دوجنسگرایی نسبت داده شده است، پیشرو باشند. دانش روانشناسی در بهروزی افراد و گروهها میکوشد و از این رو به آنچه این بهروزی را تهدید کند حساس است. ثابت شده که پیشداوری و تبعیضی که افراد دارای گرایش همجنسگرا و دوجنسگرا به طور معمول تجربه میکنند، اثرات روانی منفی دارد. این مطلب به این قصد آماده شده که به کسانی که میخواهند مفهوم گرایش جنسی و اثر پیشداوری و تبعیض را بر دارندگان گرایش همجنسگرا و دوجنسگرا بفهمند، اطلاعات دقیقی بدهد.
گرایش جنسی چیست؟
گرایش جنسی یعنی تمایل بلندمدت احساسی، عاطفی و/یا جنسی نسبت به مردان، زنان یا هر دو جنس. گرایش جنسی همچنین به معنی دریافت فرد از هویتش بر مبنای این تمایلات و رفتارهای مرتبط به آنها و نیز عضویت او در اجتماع افراد دارای تمایلات مشابه است. تحقیقات چند دههای نشان داده است که گرایش جنسی طیفی است که از تمایل فقط به جنس دیگر تا تمایل فقط به همجنس کشیده شده است. با این حال گرایش جنسی بیشتر در غالب سه دسته بررسی میشود: دگرجنسگرایی (داشتن تمایل احساسی، عاطفی یا جنسی به افراد جنس دیگر)، همجنسگرایی (داشتن تمایل احساسی، عاطفی یا جنسی به افراد جنس خود فرد) و دوجنسگرایی (داشتن تمایل احساسی، عاطفی یا جنسی هم به مردان و هم به زنان).
به این گسترهی رفتارها و تمایلات در فرهنگها و کشورهای گوناگون جهان اشاره شده است. بسیاری از فرهنگها برای توصیف کسانی که این تمایلات را ابراز میکنند، عنوانهای هویتی را به کار میگیرند. در ایالات متحده پر بسامدترین این عنوانها لزبینها یا زنان همجنسگرا (زنان متمایل به زنان)، مردان گی یا مردان همجنسگرا (مردان متمایل به مردان) و بایسکشوالها یا دوجنسگراها (مردان یا زنان متمایل به هر دو جنس) هستند. با این حال بعضی افراد ممکن است عنوانهای دیگری به کار برند یا از هیچ عنوانی استفاده نکنند.
گرایش جنسی با دیگر جنبههای جنس و جنسیت از جمله جنس زیستشناسی یا بیولوژیک (ویژگیهای کالبدشناسی یا آناتومیک، تنکردشناسی یا فیزیولوژیک و ژنتیک وابسته به نرینگی و مادینگی)، هویت جنسی (دریافت روانی فرد از نرینه یا مادینه بودن، مرد بودن یا زن بودن) و نقش اجتماعی جنسیتی (عرف فرهنگی که رفتار مردانه و زنانه را تعریف میکند) متفاوت است.
به طور رایج، گرایش جنسی تنها یک ویژگی فردی پنداشته میشود مانند جنس، هویت جنسیتی یا سن. این دیدگاه ناکامل است، زیرا گرایش جنسی با نگاه به روابط فرد با دیگران تعریف میشود. افراد گرایش جنسیشان را به وسیلهی رفتار با دیگران، از جمله کنشهای سادهای مانند دست هم را گرفتن یا بوسیدن، نمایان میکنند. بنابراین، گرایش جنسی با روابط شخصی عاطفی، که پاسخگوی نیاز به عشق، وابستگی، و صمیمیت هستند، رابطهی نزدیکی دارد. این روابط، علاوه بر رفتارهای جنسی، ابراز محبت غیرجنسی میان یک زوج، هدفها و ارزشهای مشترک، حمایت از یکدیگر، و احساس تعهد را در بر میگیرد. از این رو، گرایش جنسی تنها یک ویژگی شخصی در درون یک فرد نیست، بلکه گرایش جنسی یک فرد مشخص میکند که او ممکن است در میان کدام گروه انسانها روابط رضایتبخش و کاملکننده بیابد؛ روابطی که برای بسیاری انسانها بخشی مهم از هویت شخصی است.
چگونه کسی درمییابد که همجنسگرا یا دوجنسگراست؟
بنابر درک علمی و تخصصی کنونی، تمایلات نخستینی که پایهی گرایش جنسی بزرگسالی هستند به طور معمول از میانهی کودکی تا دورهی آغازین نوجوانی سر بر میآورند. این دسته تمایلات احساسی، عاشقانه، و جنسی ممکن است بدون هیچ تجربهی قبلی جنسی رخ دهند. افراد حتی وقتی مجرد هستند میتوانند گرایش جنسی خود را، چه همجنسگرا، چه دوجنسگرا، و چه دگرجنسگرا، تشخیصدهند.
همجنسگراها و دوجنسگراهای مختلف گرایش جنسی را به گونههای متفاوتی تجربه میکنند. بعضی افراد برای مدت طولانی میدانند که همجنسگرا یا دوجنسگرا هستند و سپس به جستجوی روابط با دیگران برمیآیند. بعضی افراد نخست دست به کنش (فعالیت) جنسی میزنند (با شریکی از جنس مشابه و/یا جنس دیگر) و سپس نام روشنی به گرایش جنسیشان میدهند.وجود پیشداوری و تبعیض کنار آمدن با گرایش جنسی، به عنوان بخشی از هویت فردی، را برای بسیاری دشوار میکند. از این رو، پذیرفتن گرایش همجنسگرا یا دوجنسگرا ممکن است روندی کند باشد.
چه چیز گرایش جنسی را ایجاد میکند؟
میان دانشمندان بر سر دلایل دقیق اینکه چرا یک شخص گرایش دگرجنسگرا، دوجنسگرا یا همجنسگرا پیدا میکند اجماع وجود ندارد. با آنکه تحقیقات زیادی تاثیر احتمالی عوامل ژنتیک، هورمونی، رشدی ، اجتماعی، و فرهنگی را بر گرایش جنسی بررسی کردهاند، دلایل کافی به دست نیامده تا دانشمندان بتوانند نتیجه بگیرند که چه عامل یا عوامل مشخصی گرایش جنسی را تعیین میکند. بسیاری بر این گمان اند که طبیعت و پرورش، هر دو، نقش پیچیدهای دارند و بیشتر مردم یا امکان انتخاب ناچیزی در مورد گرایش جنسیشان دارند و یا هیچ انتخابی ندارند.
پیشداوری و تبعیض چه اثری بر زندگی همجنسگرایان و دوجنسگرایان دارد؟
همجنسگرایان و دوجنسگرایان در ایالات متحده به خاطر گرایش جنسیشان با پیشداوری، تبعیض و خشونت فراوانی روبرو هستند. پیشداوری شدید علیه همجنسگرایان و دوجنسگرایان در بیشتر سدهی بیستم امری شایع بود. سنجش افکار عمومی در دهههای ۷۰، ۸۰ و ۹۰ میلادی به طور معمول نشان میدادند که در میان بخشهای بزرگی از مردم نگرشهای منفی شدیدی علیه همجنسگرایان و دوجنسگرایان وجود دارد. هرچند به تازگی افکار عمومی به طور فزایندهای با تبعیض بر مبنای گرایش جنسی مخالف شده است، هنوز ابراز دشمنی با همجنسگرایان زن و مرد در جامعهی معاصر آمریکا امری عادی است. پیشداوری علیه دوجنسگرایان نیز به همان اندازه رایج است. در حقیقت، افراد دوجنسگرا حتی ممکن است علاوه بر دگرجنسگرایان از سوی بعضی همجنسگرایان نیز با تبعیض روبرو شوند.
تبعیض بر مبنای گرایش جنسی شکلهای گوناگونی دارد. تعصب شدید علیه دگرباشان در جامعهی آمریکا در میزان بالای آزار و خشونت علیه همجنسگرایان و دوجنسگرایان بازتاب مییابد. بررسیهای پرشماری نشان میدهند که توهین و آزار زبانی شنیدن در میان همجنسگرایان و دوجنسگرایان تجربه ای فراگیر است. همین طور تبعیض علیه همجنسگرایان و دوجنسگرایان در بازار کار و مسکن گسترده است. بیماری اچ.آی.وی/ایدز زمینهی دیگری است که در آن پیشداوری و تبعیض علیه همجنسگرایان و دوجنسگرایان اثرات منفیای داشته است. در آغاز همهگیری، این تصور که اچ.آی.وی/ایدز «بیماری همجنسگرایان» است در رسیدگی دیرهنگام به دگرگونی اجتماعی عظیمی که ایدز ایجاد کرد تاثیر داشت. مردان همجنسگرا و دوجنسگرا به طور نامتناسبی دچار این بیماری شدند. ارتباط دادن ایدز به مردان همجنسگرا و دوجنسگرا و این باور نادقیق نزد بعضی از مردم که همهی مردان همجنسگرا و دوجنسگرا به ایدز مبتلا هستند سبب بدبینی بیشتر به همجنسگرایان و دوجنسگرایان شد.
تاثیر روانشناسی پیشداوری و تبعیض چیست؟
پیشداوری و تبعیض اثرهای اجتماعی و فردی دارد. در سطح اجتماعی، پیشداوری و تبعیض علیه همجنسگرایان و دوجنسگرایان در کلیشههای متداول در مورد این افراد نمود مییابد. این کلیشهها، با اینکه به واقعیتی تکیه ندارند، دوام مییابند و بهانهی رفتار نابرابر با همجنسگرایان و دوجنسگرایان میشوند. برای مثال، ایجاد تنگنا در فرصتهای شغلی، سرپرستی فرزند، و به رسمیت شناختن خویشاوندی معمولا با پیشفرضهای قالبی دربارهی همجنسگرایان و دوجنسگرایان توجیه میشوند.
در سطح فردی نیز این پیشداوری و تبعیض میتواند پیآمدهای منفی داشته باشد، به ویژه اگر همجنسگرایان و دوجنسگرایان بکوشند گرایش جنسی خود را پنهان یا انکار کنند. با آنکه بسیاری از همجنسگرایان یاد میگیرند که با ننگ اجتماعی همجنسگرایی کنار بیایند، این گونه پیشداوریها میتوانند اثرات منفی جدی بر سلامت و بهروزی آنها داشته باشند. تاثیر داغ ننگ بر افراد و گروه ها ممکن است به خاطر ویژگیهای دیگری مانند نژاد، قومیت، مذهب، و ناتوانی کم یا زیاد شود. ممکن است برخی همجنسگرایان و دوجنسگرایان با سرزنش کمتری روبرو شوند و در مورد برخی دیگر نژاد، جنس، مذهب، ناتوانی، یا ویژگیهای دیگر تاثیر منفی پیشداوری و تبعیض را بدتر کند.
پیشداوری، تبعیض و خشونت گستردهای که همجنسگرایان با آن روبروی اند خطرات مهمی برای سلامت روانی هستند. پیشداوری جنسی، تبعیض بر مبنای گرایش جنسی، و خشونت علیه همجنسگرایان منابع اصلی فشار روانی بر همجنسگرایان و دوجنسگرایان هستند. با اینکه حمایت اجتماعی برای کنار آمدن با فشار روانی حیاتی است، نگرش ضد همجنسگرایی و تبعیض میتواند یافتن این حمایت را برای همجنسگرایان و دوجنسگرایان دشوار کند.
ادامه ی مقاله در پست بعدی
?It never stops, does itI'm not gay
ویرایش شده توسط: Lyndsy_Fonseca