ارسالها: 395
#1
Posted: 17 Jun 2011 14:54
تاپیک:دوستهای واقعی.
کسانی که باعث رنجش دوستشون شدن(مثل خاطره ی زیر از خودم) بعدش دوستشون دوباره اونو پذیرفته، بیاد بگه. و همین طور كسایی كه خودشونو دوست واقعی میدونن یا یكی از دوستاشونو دوست خیلی خوب و واقعی میدونن، بیان با ذكر دلیل بگن كه چرا این فكرو میكنن و چه کارهای خاص و غیر خاصی کردن و یا از دوستاشون دیدن که این فکر رو در مورد خودشون و یا دوستشون میکنن.
اینم خاطره: (برای اینکه کامل دستتون بیاد)
alinumber7: بعضی وقتا از عشق یا دوست قدیمیت خسته میشی. میگی لایق دوستی و ارتباط با من نیست. تو همین فكرایی كه نفر سوم وارد ماجرا میشه. كسی كه فكر میكنی عیبهای دوست قبلیتو نداره و بهتر، جذابتر، دوست داشتنی تر و لایق تر از دوست قدیمیه.
میری و با اون دوست جدید خوش میگذرونی. دوست قدیمی رو كم كم فراموش میكنی و رابطه تون كمرنگ میشه. هر چی هم ازت میپرسه كه چرا این طوری شده، جواب سربالا میدی و كم محلی میكنی.
یه چند وقت میگذره، دیگه اون دوست جدید هم برات تكراری و غیر جذاب شده. دوستیت باهاش داره به بن بست میرسه، از خودت و بقیه راضی نیستی. یه جای كار مشكل داره...
همین روزاس كه دوباره تصادفی اون دوست قدیمیتو میبینی. برای هم سری تكون میدید و یه احوالپرسی مختصر میكنید و هر كی میره دنبال كار خودش. یواش یواش داری میفهمی قضیه چیه.
من یه بار این کار رو با یکی از دوستای قدیمیم کردم، یعنی ناخودآگاه پیش اومد.البته نیازی به کم کردن ارتباط نبود. ولی کم شد.
بعد ازکمتر از یه سال،یواش یواش فهمیدم که قضیه چیه.
فهمیدم که چه دوستی داشتم و از دستش دادم،
تا یه ماه فقط افسوس میخوردم.
یه موقعیت دم دستم بود، یه موقعیت طلایی، روز تولدش.
از 3 هفته قبلش هر کی رو که میدیدم، ازش میخواستم یه ایده بده برای کادویی که براش بخرم.
هیچ ایده ای به دلم نمی چسبید.
از بس خوب بود، هیچ کادویی اصلن در حدش نبود.
ولی خدا خواست و یه چیزی به مخم زد و با یه چیز دیگه که برا محکم کاری گرفته بودم، براش خریدم.
از یه هفته قبلش کادوش کردم و فقط منتظر بودم.
از همون موقع هم یه اس ام اس 8 پارته رو از قبل نوشتم.
ساعت 0 روز تولدش بهش اس ام اس کردم.
رفتم روز تولدش کادو رو گذاشتم تو کیفش.
خودش از دیدن کادو تعجب کرده بود و واقعن از کادو خوشش اومده بود.
آخرین کاری هم که کردم این بود که 12 شب روز تولدش هم براش یه اس ام اس نوشتم و طراحی کردم. و جوری بود که گفت این کارایی که اون روز کردم، بهترین روز تولدی بوده که داشته.
و از تقریبن 2 هفته بعدش دوباره شدیم صمیمیترین دوستهای هم.
و اون دوست من دوباره ثابت کرد چه دوست خوبیه که به اون زودی منو پذیرفت و حتی به روم هم نیاورد، الان هم با اینکه به خاطر دانشگاه از تهران خارج شده، ولی بهترین و صمیمیترین دوستهای همیم و تا میاد تهران، یه قرار میذاره همدیگرو میبینیم.
اینارو گفتم که فکر کنید و ببینید چه دوستایی دارید که دارین بهشون کم لطفی میکنین و به خودتون بیاین و چه دوستایی داشتین که بهشون کم لطفی کردین و برین سراغشون.و حواستون باشه همیشه تمام اتفاقات دست به دست هم نمیده، که همه چیز درست شه، بعضی اوقات خلافش پیش میاد پس اشتباه منو نکنید
"
البته این پست رو سرسری نوشتم و نثر خوبی نداره، نوشتمش برا پرسیدن این سواله که همون بالا پرسیدم.
وقتی میتوانی با سکوت حرف بزنی ، بر پایه های لغزان واژه ها تکیه نکن.
پس
سکوت میکنم.
ارسالها: 395
#2
Posted: 22 Jun 2011 15:35
خب یعنی کسی دوست واقعی نداره؟
هیچکی احساس نمیکنه که دوست واقعی کسی باشه؟
davoud: کسانی که باعث رنجش دوستشون شدن(مثل خاطره ی زیر از خودم) بعدش دوستشون دوباره اونو پذیرفته، بیاد بگه. و همین طور كسایی كه خودشونو دوست واقعی میدونن یا یكی از دوستاشونو دوست خیلی خوب و واقعی میدونن، بیان با ذكر دلیل بگن كه چرا این فكرو میكنن و چه کارهای خاص و غیر خاصی کردن و یا از دوستاشون دیدن که این فکر رو در مورد خودشون و یا دوستشون میکنن
یعنی انقدر وضع رفاقتا خراب شده؟
وقتی میتوانی با سکوت حرف بزنی ، بر پایه های لغزان واژه ها تکیه نکن.
پس
سکوت میکنم.
ارسالها: 406
#3
Posted: 22 Jun 2011 16:03
من دوست واقعی نداشتم بیشترشون دوست صمیمی بودن و فقط به خاطر حل مشکلشون با من دوست می شدند.اما تو دوران دانشگاهم دوست پسری داشتم که از ته دل منو دوست داشت ولی من رنجش دادم و به خواستش جواب رد دادم حالا پشیمون هستم.ولی حیای دخترانه این اجازه رو به من نمیده که بهش احساسمو بگم.
مـــن..
عــاشـــق نــيــســـتـــم..فقط گاهي حرف تو كه ميشود..
دلــم مــثــل ايــنــكــه تــب كــنـــد....گرم و سرد ميشود..
آب مــيــشـــود... تــنـــگ مــيـشــود..
ايــن عــشـــق نــيســـت..
هـــــســـــــت ؟؟؟؟؟
ارسالها: 2470
#4
Posted: 22 Jun 2011 16:03
davoud: یه موقعیت دم دستم بود، یه موقعیت طلایی، روز تولدش.
اینو كه گفتی یاد یكی از بهترین دوستام(نمیدونم شاید بهترین دوستم) افتادم...این دوستم میدونست كه تولدم كدوم ماه هست اما روزش رو بهش نگفته بودم.از روز اول همون ماه هر روز وقتی از خواب بلنئ میشدم میدیدم روز تولدمو تبریك گفته به هوای اینكه اونروز ممكنه روز تولدم باشه..به قدری اینكارش برام قشنگ بود مخصوصا از طرف كسی كه میدونستم چندان اهل احساسات و تولد بازی نیست كه دوست داشتم روز تولدم آخرین روز اون ماه بود.
گاهی كارها و محبت های كوچیك خیلی لذت بخش تر از بهترین كادوها هست.
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
ارسالها: 2642
#6
Posted: 22 Jun 2011 18:01
دوست واقعی اونیه كه برای بیشتر بودن با دوستش از جون خودش مایه میذاره، كاری رو كه ازش متنفره، انجام میده فقط به خاطر این كه دوستش از اون كار خوشش میاد و وانمود میكنه كه عاشق اون كاره.
دوست واقعی اونیه كه محبت و ابراز علاقه ی عمیق دوستش رو به پای این نمیذاره كه بهش نیاز داره.
دوست واقعی اونیه كه به خاطر دوستش از تنها چیزی كه براش مهمه، میگذره با وجود این كه خیلی براش سخته و حتی تا چند هفته نمیتونه به خاطر گذشتن از اون چیز مهم، مثل قبل زندگی كنه و 8 كیلو كم میكنه.
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه